واضح آرشیو وب فارسی:اطلاعات: اشاره: آقای دکتر دیباج ـ استاد فلسفه دانشگاه تهران ـ تحقیقاتی جدی چند ساله ای در خصوص معماری و جغرافیای مسکون تا لایه های بنیادی و معقول از مکان داشته اند و تأملات عمیق ایشان در کتاب «فی المکان»، مهمترین کتاب فلسفی در زمینه مکان و فضا منعکس شده و به چاپ رسیده است. و این افزون بر تحقیقات ایشان در فلسفه سیاسی و استراتژیک است. چندی پیش در محل انجمن ژئوپلتیک ایران در محضر اساتید و دانشجویان مباحثی ارزشمند را در زمینه تحولات در مفهوم متعارف استراتژی پس از ظهور داعش بیان نمودند که در ذیل بخشهایی از آن از نظر خوانندگان گرامی می گذرد. در مواجهه با پدیده های مؤثر جهان بیش از حدی که عقل رخصت می دهد، ترس و احساس خطر وجود دارد. حادثه 11سپتامبر یک موضوع تاریخی مهم در روابط بین المللی است. با وقایعی که پس از آن تا حال حاضر در منطقه و جهان شاهدش هستیم، می توانیم بهتر به اهمیت آن نقطه عطف بیندیشیم. آیا بخشی از سرنوشت سیاسی جهان در بعد از 11سپتامبر به راستی در دست سازمان هایی خوفناک همچون القاعده است؟ پانزده سال از آن زمان می گذرد و اکنون برای ما آشکار شده است که القاعده منحصر به فرد نیست، هرچند یازدهم سپتامبر پدیده ای انحصاری خواهد ماند. با ظهور داعش در پنج سال اخیر، در مناسبات جامعه بین المللی استراتژی دیگری مطرح شده است. موضوع گفتار ما به این معنا اشاره دارد که با داعش چگونه مفهوم استراتژی کلاسیک تغییر می کند. مهم این است که درباره نگاه راهبردی (استراتژیک) نسبت به داعش و شیوه های خاص آن در جغرافیای سیاسی جهان دوباره تأمل بکنیم. ما دراین زمان که درباره اهمیت سیاسی و نظامی داعش و فضای سیاسی جهانی و عمومی سخن می گوییم، باید تصریح کنیم که مخالف سیاست، اخلاق و شیوه عمل داعش هستیم و خشونت و تندروی این گروه را نامشروع می دانیم. بحث را با ریشه شناسی تاریخی آغاز نمی کنیم که ایدئولوژی داعش برخاسته از اندیشه سلفیون است و آبای فکری آنها ابن تیمیه و محمد بن عبدالوهاب و بن باز هستند که ساختار سیاسی دوره جدید عربستان را ساخته اند و به آن مشروعیت داده و به رسمیتش شناخته اند. داعش در مقام یک دولت، متعمدانه برای مرزهایش تعریفی ندارد؛ شاید به این دلیل که جلوگیری از نفوذ را با شیوه های دیگر جبران می کند. کشورـ دولتهایی هستند که بر بخشهایی از مناطق قلمرو خویش کنترل ندارند؛ مانند یمن، پاکستان، سومالی، سوریه و عراق. برخی از دولتها برای مهار مرزها آخرین سعی تکنولوژی و فنی خود را در برپاکردن دیوارها به کار می گیرند؛ مانند امریکا و اسرائیل. اما داعش سازمان قدرت خاصی در مقایسه با این دولتهاست که قلمروش را به تناسب ظرف زمان و قدرت مؤثر تغییر می دهد. برای این سازمان و امارت تابعش، جز حفظ قدرت مؤثر نظامی معنی ندارد. مرزها برای داعش مقدس نیست و هر زمان احتمال تغییرشان می رود. این تصور در تغییر مفهوم مرز تنها از جانب ائتلاف بین المللی علیه داعش نیست، بلکه رهبران داعش نیز کمابیش این وضعیت را پذیرفته اند و به اسرار این بازی آگاهند. با پیدایش «ضد دولتها» به اصطلاح ما یا «غیر دولتها» به اصطلاح بعضی مانند اتزیونی مشاور اسبق کاخ سفید، به نظر می رسد از سال 2001 تغییر در مفهوم امنیت ملی به نحو بنیادی به وجود آمده است. برژینسکی در این باره عبارت دقیقی را به کار می برد. او می گوید: «در دوره جدید می توان انتظار داشت نیروهای پراکنده جهانی متحدتر از نیروهای متعارف متحد و همسو با ایالت متحده پا به عرصه بگذارند و بهتر عمل کنند!» اصطلاح عامل غیردولت (non state- actor) چندان مناسب حال نیست و صرفاً هنگامی قابل اعتناست که در مقایسه با دولتهای موجود دیگر بر روی نقشه جهان از عامل سیاسی عظیمی سخن به میان آید که نیروی یک دولت را دارد، اما همچون آن سرزمینی نیست. بدیهی است که این اصطلاح فراجغرافیایی منطبق با وضیعت داعش نیست؛ زیرا داعش در مقایسه با کشورهای کوچکی چون هندوراس و کاستاریکا سرزمین پهناوری را در اختیار دارد؛ اما چنانچه اصطلاح (anti- state) را برگزینیم، آن نیروی عظیم در حد نیروی یک دولت اطلاق می شود که قدرت و توان بنیان برافکنی یک یا چند دولت را داراست. حتی هر دولتی که بتواند یک دولت تاریخی را نفی کند، می تواند ضددولت قلمداد شود. هر نیروی دیگری که غیراز دولت رسمی موجود علیه یک دولت یا چند دولت عمل می کند، ضددولت محسوب می شود؛ چه بر روی سرزمینی قرار بگیرد مانند داعش، چه مانند القاعده بدون سرزمینی متعین باشد. همچنان که ضددولت نسبت به تقسیم بندی کشورهای جهان توسعه یافته یا غنی و توسعه نایافته و فقیر بی طرفانه عمل می کند. این ساده انگاری است که محدوده عمل ضددولت را به جوامع غیرمدرن و سنتی فرض کنیم. ماجرای شارلی عبدو نشان داد که قدرت سازمان های زیرزمینی نامتعارف می تواند آنقدر سهمگین باشد که قدرتهای غربی را در دل اروپا متحیر کند. این?گونه وقایع مفاهیم کلاسیک و مدرن آشوب?زدگی یا امنیت را در نقاط مختلف جهان زیر سؤال می?برد. اگر ابهامی در مفهوم دولت مدرن وجود دارد و این همه تعاریف گوناگون از ایده آلیست و واقع گرا و آنارشیست از درست و نادرست درباره دولت و ماهیت آن وجود دارد، پدیده داعش خود این ابهام را به نحو اتمّ می نمایاند. از جهت اهمیت امنیت داخلی و حفظ آن، اراده سیاسی ضددولت در کنار دولتهای متعارف قرار نمی گیرد. اهمیتی که جان شهروند برای یک واحد دولتمدار دارد، برای داعش چنین نیست. امنیت داخلی برای آنها تا زمانی معنی دارد که موجبات تضمین قدرت نفوذشان باشد و به عبارت دیگر متعلق امنیت برای آنها قدرت حکمرانی است و نه چیز دیگر. یکی از ملاحظات قابل تأمل این است که ما به سختی می توانیم درباره داعش برآورد درستی داشته باشیم: آیا داعش باسابقه اندیشه سیاسی یک پدیدة قرون وسطایی است یا پست مدرن؟ بعضی داعش را قرون وسطایی می دانند و برخی دیگر آن را با گروه های تروریستی معاصر مقایسه می کنند. این گروه ها چه تغییری در استراتژی بین الدولی در جهان به وجود آورده اند و چه چشم انداز بی سابقه ای را ایجاد کرده اند و پتانسیل های جدید راهبردی شان چیست؟ در مقام مقایسه القاعده با داعش اولین نکته این است که داعش تنها سازمانی نیست که در این راه وارد شده است. در 11سپتامبر ضددولت القاعده به مثابه منادی یک دوره جدید از تناسبات قدرت، خود را به رخ کشید. پس از آن ماجرا روح ضددولت در سرزمین اروپا سرگردان شده و اینجا و آنجا خود را نمایان می سازد. داعش یک سازمان پسا مدرن است و نباید با گروه های قرون وسطی مقایسه شود. درهر می گوید: «هنگامی که درباره عقیده سیاسی داعش با داعشی ها گفتگو می کنم، من منفعل هستم و نمی دانم جه اتفاقی افتاده است!» پس باید اعتراف کنیم که اینها مهمند. داعش مسئله مهمی است، ولو اینکه رغبت برانگیز نباشد. سیاست نسبت به داعش، یک سکه دو وجهی است و واکنش آن در مسائل داخلی و بین المللی فرق می کند. آمریکایی ها که پس از حضور نظامی خود در دهه گذشته در افغانستان ناموفق بیرون آمدند، آرام آرام یاد گرفتند که هم دولت کابل را بپذیرند و هم ضددولت طالبان را و الان با هر دو طرف ماجرا رابطه دارند! سرنوشت افغانستان را هیچ کس حتی آمریکا تعیین نمی کند. موضع آمریکا در ماجرای جنگهای داخلی سوریه با تمایل بیشتر به جریان ضددولت «النصره» و ائتلاف ضد بشّار اسد شکل یافته است. بحث استثنایی در سوریه این است که با وجود حمایت صریح نظامی روسیه از دولت اسد، داعش در سوریه تقریبا محدود شده و آمریکا که معتقد بود داعش حداقل دو یا سه سال در منطقه حضور خواهد داشت، اکنون به پایان مهلت می اندیشند. مرزهای دولتهای موجود در نقشه آنقدر مهم است که هانتیگنتون به تقلید از آن، مرزهای تمدنی را مطرح کرده است. در دپارتمان ژئوپلیتیک مهمترین موضوع، مرز است که قائمه ماهوی دولتها به شمار می آید. در مقاله «ایدة مرز و مشروعیت دولت» می توان به اهمیت فلسفی و متافیزیکی مرزها پی برد. ظاهراً مشروعیت دولت و حاکمیت در مبنا، مطلقاً از میثاق بین الملل استنباط می شود؛ اما این میثاق مؤید و مصدق یک قسم مشروعیت موجود است. چنانچه مشروعیت از بیرون حاکمیت اعطاشدنی باشد، نفس این اعطا خود تخطی از احترام به حقوق کشورها و صیانت مشروعیت آنهاست که بنیاد میثاق ملل را می سازد. «مشروعیت قدرت دولت در نظر فلاسفه و علمای سیاسی یک بنیاد کلی از جنس ژئوپلتیک و مستقل از دیگر نهادهای تاریخی دولت است. اما نظریة مشروعیت سرزمینی دولت به بیان میل امرکلی قدرت به امر جزیی و قابل اشارة حد و سرزمین می پردازد. هر حد سرزمینی برای یک دولت تا حدودی حد مشروعیت خاصی را که متعلق به آن دولت است، تعیین می کند.» بدون رجوع به لازم ذاتی ماهیت دولت یعنی مرز، حد تمایزی بین دولت به مثابه سازمان سیاسی محض با دیگر سازمان های تروریستی و ضددولتی که از برای مقاصد سیاسی خاص به وجود آمده اند نخواهد بود. ادامه دارد
شنبه ، ۲۵اردیبهشت۱۳۹۵
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: اطلاعات]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 18]