واضح آرشیو وب فارسی:شهیدنیوز: شهیدخبر(شهیدنیوز): یهودا، خدای اسرائیل، یعنی همان خدای ارتش های یهودی کسی است که بر ضد آشوری ها، بابلی ها، مصری ها، فارس ها، یونانی ها و رومی ها همیشه در حال جنگ بود.مجموعه رسانه ای فرهنگ نیوز بر آن در سلسله گزارش هایی به ماهیت سیاست نظامی رژیم صهیونیستی، عوامل موثر در اتخاذ این سیاست ها، اصول سنتی سیاست جنگی اسرائیل پرداخته و بیان نماید که چگونه اسرائیل بسان متحدی کلیدی برای ایالات متحده آمریکا با پشتیبانی این کشور به رویکردی تهاجمی در قبال دشمنانش به ویژه پس از آغاز موج مبارزه با تروریسم (پس از 11 سپتامبر) در سطح منطقه می پردازد. در چهارمین شماره از این گزارش به دو مورد از عوامل موثر بر سیاست های دفاعی اسرائیل می پردازیم. عواملی که در واقع استراتژیست ها و دولت مردان اسرائیل ناچار به لحاظ آن ها در مرحله تبیین سیاست دفاعی خود هستند، اشاره می کنیم. اندیشه ی صهیونیسم در سال 1897، اولین کنفرانس صهیونیسم در شهر بال سوئیس برگزار شد. این کنفرانس جنبش صهیونیسم را از رویا و آرزو به یک واقعیت مسلم، بر اساس تصمیمات کنفرانس بال، مبدل ساخت. چند روز پس از کنفرانس، هرتزل در یادداشت های خویش این طور نوشت: «اگر بخواهم کارهای انجام شده در کنفرانس بال را در یک کلمه که البته قادر به انتشار و بیان آن نیستیم، خلاصه کنم، باید چنین بگویم که، دولت یهودی در بال به وجود آمد». استراتژی اسرائیل در اصل، ریشه در ماهیت «صهیونیسم» دارد، یعنی انتقال مردمی که وجودشان در اروپا دیگر چندان ممکن و مقرون به صرفه نیست. این استراتژی از بدو پیدایش، این ایده را ترویج نموده که یهودیان، ملتی واحد هستند و صهیونیست های مهاجر به فلسطین در حقیقت، طلیعه دار ملت یهود هستند که دولتی را خاص این ملت در فلسطین بنا نهاده اند. از آن جا که یکی از اهداف سیاست دفاعی کشورها، توجه به آرمان ها و ارزش های آن کشور می باشد، سیاست دفاعی اسرائیل در ارتباط نزدیک با هویت و ماهیت جنبش صهیونیستی قرار دارد. منشور اولیه ی صهیونیسم، مبنی بر اخراج فلسطینی ها و اعراب از ارض موعود و اسکان یهودیان در آن بوده است. این هدف نیز از طریق به کارگیری زور میسر است که متعاقبا در دستور کار دولت مردان صهیونیستی قرار گرفته و تا به امروز به آن توجه می شود. صهیونیست ها در طی سال های دهه ی 1920 و 1930 با تشکیل گروه های نظامی زیرزمینی دست به عملیات نظامی و مسلحانه بر ضد فلسطینیان زدند و در این راه تلاش خود را صرفا معطوف برای به دست آوردن فلسطین نکردند؛ به طور نمونه، منطقه جولان را که واجد ارزش هایی غیر قابل انکار برای رژیم صهیونیستی بود و آن را بخشی از اسرائیل بزرگ از نیل تا فرات می دانست برای دستیابی به موافقت بین المللی برای اشغال جولان تلاش کرد؛ که آن را می توان در نامه ی حیم وایزمن در سال 1919 به لوید جرج، نخست وزیر بریتانیا مشاهده کرد که در آن ضمن اعتراض به تصمیمات مندرج در توافقنامه ی سایکس- پیکو، جولان را بخشی از فلسطین تاریخی نامید. ایگال آلون در کنفرانس کیبوتس در آوریل سال 1968، به اسکان در بخش هایی از فلسطین در سایه ی قیمومیت اعتراف می کند. وی در ضمن سخنانش در مورد امیال توسعه طلبانه صهیونیسم در جهان عرب خاطر نشان می سازد: «تکلیف ما برای اسکان در اسرائیل بزرگ کم اهمیت تر از اسکان در صحرای اردن و بیسان، در زمان قیمومیت نیست. هر کس در این حقیقت شک کند، در حقیقت مقابل عقاید صهیونیسم یک علامت سوال گذاشته است». مروری کوتاه بر اظهارات رهبران صهیونیسم، نشان از رابطه تنگاتنگی بین خشونت و جنبش صهیونیسم دارد. مناخیم بگین در کتاب «انقلاب» خود، درباره بکارگیری خشونت، این گفته ی معروف کانت، یعنی «من می اندیشم، پس هستم» را به این صورت تغییر داد: «من می جنگم، پس هستم». البته با گذر زمان به خصوص پس از جنگ شش روزه، سیاست تازه مبنی بر حاکمیت گفتمان امنیتی بر آرمان های ایدئولوژیک غلبه پیدا کرد و استدلال موافقان برای تغییر گفتمان، ناظر بر کاهش میزان کارایی گفتمان ایدئولوژیک محور بود که به نظر می رسید دیگر نمی تواند انگیزش لازم را در میان یهودیان و توجیه مناسب را در سطح جامعه جهانی تولید کند. این نکته به شکل آشکاری در گفت و گوی شارون آمده است، آن جا که ضمن اشاره به تحولات جهان معاصر، اظهار می کند:«اگر چه ملاحظات تاریخی مبنای اصلی استدلال را شکل می دهد، اما به نظر می رسد که امروز ابعاد امنیتی قضیه مهم تر بوده و تنها دستاویز محکم ما برای عمل است». ملاحظات مذهبی- تاریخی تاریخ قدیم یهود، چنان که تورات نقل می کند، به طور اساسی یک تاریخ نظامی است. ارتش موسی، یهودا و داود، هرگز از جنگ، حتی میان خودشان دست بر نداشتند. آنان در این امر با دشمنان شکست خورده نیز، ملایمتی به خرج ندادند. یهودا، خدای اسرائیل، یعنی همان خدای ارتش های یهودی کسی است که بر ضد آشوری ها، بابلی ها، مصری ها، فارس ها، یونانی ها و رومی ها همیشه در حال جنگ بود. در این باره بن گوریون چنین می گوید: « بر اساس آنچه کتاب مقدس برای ما نقل می کند، تاریخ قدیم اسرائیل در درجه ی اول، تاریخ نظامی اسرائیل است. یهودا با آشوری ها، بابلی ها، مصری ها، کنعانی ها، آسوری ها، فارس ها، یونانی ها و رومی ها جنگید ... و هنگامی که در نبردی متاثر کننده، به دست سپاهیان تیتوس تن به شکست داد، برای آن که صدق ادعای خویش را ثابت نماید، ترجیح داد که در «مسعدة» خود را به قتل رساند ... و امروز نظامیان اسرائیل، بر فراز قلعه ی مسعدة با اخلاص تمام، قسم یاد کرده و فریاد می زنند: «مسعدة دگر بار سقوط نخواهد کرد». شیوه و رسوم مورخین نظامی اسرائیل این بوده که بین نبردهای عبرانی ها در گذشته دور و جنگ های دولت اسرائیل در حال حاضر، ارتباط محکمی را برقرار سازند، تا پیش از هر کس این پندار را به خود بقبولانند که دارای رسالت و ماموریتی الهی هستند. به طور مثال موشه دایان وزیر دفاع وقت اسرائیل در مقاله ای در پیرامون روح همبستگی (قصه ی مشهور مبارزه داود و جالوت) به وجود شباهت بین آن داستان و موضع اعراب و اسرائیل را که در تابستان 67 حاکم بود، در به هم خوردن توازن قوا بین طرفین درگیر پرداخت. در جریان اشغال لبنان تشکیلات مذهبی خاخام ها در ارتش دائما جنگ مقدس و مذهبی را تبلیغ می کرد. موضع اصلی این تبلیغ از سوی خاخام ها این گونه عنوان می شد: «ما نباید منابع توراتی را که این جنگ و حضور ما در این سرزمین را توجیه و تایید می کند، از یاد ببریم. ما با حضور در این جا وظیفه ی مذهبی یهودی خود را انجام می دهیم و بر اساس کتاب مقدس وظیفه ی مذهبی همانا فتح سرزمین دشمن است». مورخین اسرائیلی و رهبران صهیونیست ها بر آن هستند تا با جمع آوری تجارب نظامی از متن تورات، بذر جنگ و کشتار را در نفوس ارتش یهود بی افشانند؛ و با استفاده به آیات تورات نظیر: «هر محلی را که کف پایتان بر آن قرار گرفت بر اساس آنچه به موسی گفته ام به شما اعطا می کنم» یا «از مردم شهرهایی که پروردگار، خدای تو، ارزانیت داشته، احدی را باقی مگذار»، اقدامات خویش را توجیه نمایند. بن گوریون در این رابطه می گوید: «ارتش بهترین مفسر تورات است و موسی بزرگترین پیامبر ما، نخستین رهبر نظامی در تاریخ ملت ماست. گذشت زمان نشان می دهد که در رابطه ی شمشیر و تورات، ابتدا شمشیر در خدمت تورات بود اما پس از آن هر دو برابر شدند و در نهایت، این شمشیر است که تورات را به خدمت خود گرفته است». در جای دیگر موشه دایان در سال 1969 در مصاحبه با لوموند اعلام داشت: «صرف نظر از اهمیت استراتژیک صحرای سینا و ارتفاعات جولان و کرانه ی باختری رود اردن، از نظر اسرائیل این مناطق در قلب تاریخ قوم یهود جای دارد». در فرهنگ سیاسی اسرائیل گرایش مشخصی به تلقی جنگ به عنوان پدیده ای تحمیلی بر نظام سیاسی وجود دارد که این موضوع در تفسیر پیشینه و تاریخ یهودیان ریشه دارد. با وجود این، چنین تمایلی به سیاستمداران اجازه می دهد از مسئولیت اغاز جنگ شانه خالی کنند.
پنجشنبه ، ۲۳اردیبهشت۱۳۹۵
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: شهیدنیوز]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 49]