واضح آرشیو وب فارسی:پرشین وی: «بدترين اتفاق زندگي من درست در روزهايي بود كه يكي از شادترين قسمتهاي سريال چهارديواري را بازي ميكردم.» مريم اميرجلالي، 29 آذر سال 1326 در خانوادهاي نظامي، هنرمند و پرجمعيت به دنيا آمد، او اصالتا آذري و داراي 4 خواهر و 4 برادر است و تا قبل از آشنايي با مينا جعفرزاده و بازي در مجموعه تلويزيوني زيرگنبدكبود به مدت 14 سال در قسمت اداري فروشگاه شهر و روستا كار ميكرد. اين بازيگر درباره بدترين اتفاق زندگياش مي گويد: اواسط برداشت سريال چهارديواري بودم، براي گرفتن يك قسمت به برداشت بيستم رسيده بوديم، مدام عوامل ميخنديدند، برداشت تكرار ميشد، بالاخره اين سكانس تمام شد و كارگردان استراحت كوچكي به بازيگران داد. رفتم سراغ كيفم و بيدليل نگاهي به گوشيام كردم، شمارهاي غريبه بارها و بارها به من زنگ زده بود..... شماره را گرفتم، صداي پشت خط را نميشناختم. احوالپرسي مختصري با من كرد و ازم خواست سفري به اراك داشته باشم ! وقتي علت را برايم گفت گوشي تلفن از دستم افتاد! اميرجلالي با تاثر ادامه داد: از حال رفتم. مدتش را نميدانم. وقتي به خودم آمد همه بالاي سرم بودند. دست يكي ليوان آب بود، يكي شانههايم را ميماليد و.... فقط يادم ميآيد با صداي بلند گريه ميكردم و ميگفتم، برادرم، برادرم.... خلاصه كنم. از كارگردان مرخصي گرفتم و رفتم اراك. 4 يا 5 روز آنجا ماندم و بعد برادرم را منتقل كردم تهران. ميگفتند سرطان كبد داشته و.... حتي خودش هم از اين بيماري اطلاعي نداشت. اميرجلالي توضيح ميدهد، سريال چهارديواري يك مجموعه كمدي، طنز بود، در حالي كه من عميقا دردمند و متاثر بودم، بايد هر روز جلوي دوربين ميرفتم و ميخنديدم. 12 روز بيشتر طول نكشيد كه برادرم را از دست دادم.، بيماري كبد از پادرش آورد. روزهاي بعد از فوت برادرم خيلي سخت گذشت. از يك طرف مجبور بودم جلوي دوربين، سكانسهاي شاد را شاد بازي كنم و از طرف ديگر فقط خدا از حال و دلم خبر داشت. همين بود كه گريمم بارها و بارها تكرار ميشد، اشكم بند نميآمد.... خيلي سخت گذشت.... فقط آنهايي كه برادر از دست دادهاند ميدانند چقدر مشكل است آتش به دلت باشد و لبخند بر لبت... خدا نصيب هيچكس نكند. جام جم
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: پرشین وی]
[مشاهده در: www.persianv.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 419]