واضح آرشیو وب فارسی:عصر ایران: آنچه در سوریه دیدم (قسمت چهارم- چگونه مدافع حرم شوم؟)
منبع: عصر دیپلماسی
هنگامیکه در پرواز تهران-دمشق بودم، غرور خاصی سراسر وجودم را پر کرده بود. علیرغم اینکه قرار بر این نبود که سلاحی در دست گیرم، اما حضور در خط مقدم جنگ با تکفیریها حس فوقالعادهای برایم داشت. در طول پرواز مدام به اطراف خود نگاه میکردم تا ببینم سایرین در چه حال و هوایی هستند. هیچیک در کسوت نظامی نبودند، آنها برای جنگیدن به سوریه نمیرفتند. دقایقی قبل از فرود، خلبان از همه مسافران خواست که پردهی پنجرههای خود را پایین بکشند، نور داخل کابین هم کاملاً قطع شد. هواپیما در حال عبور از فراز مناطق تحت کنترل شورشیان و تروریستها بود و احتمال شلیک به هواپیما وجود داشت. این اولین درک از وجود تروریستها از نزدیک بود و با آنکه احتمال سقوط هواپیما کم بود اما لمس رنج مردمی که هر روز با گوشت و پوست خود مرگ را احساس میکنند، حسی بدیع و متفاوت از درک آن از ورای رسانه و تصویر بود.
پرواز که به زمین نشست، شور عجیبی در وجودم زبانه میکشید، گویی به هدف چندساله خود رسیده بودم، وارد فرودگاه دمشق شدیم. مکانی خلوت، که من را به یاد فرودگاه کوچک شهرم میانداخت. دوستی به دنبالم آمده بود تا من را به محل اقامتم در دمشق برساند. در طول مسیر و به هنگام عبور از جاده فرودگاه، همهی اخباری که پیشازاین در خصوص این جاده شنیده بودم از نظرم میگذشت. این جاده اصلیترین شریان حیاتی دولت سوریه در طول ۵ سال گذشته بوده است و تروریستها بارها تمام تلاش خود را به کار بسته بودند که این جاده را قطع نمایند. راننده میگفت که زمانی، برای در امان ماندن از شلیک تکتیراندازهای تروریستها در جاده، بایستی با سرعتی فراتر از ۱۸۰ کیلومتر در ساعت در این مسیر حرکت مینمودند!
مدافعان؛
بدنهی اصلی نیروهای تحت هدایت اتاق مشترک عملیات ضد تروریسم ارتش سوریه را نیروهای دفاع مردمی سوریه، رزمندگان حزبالله لبنان، داوطلبان افغانی ، پاکستانی و عراقی تشکیل میدهند. مستشاران ایرانی نقش بسیار پر رنگی در فرماندهی این اتاق عملیات دارند. رزمندگان در سطوح حفاظت از شهرها، یگانهای پشتیبان و نیروهای خط شکن سازماندهی شدهاند. شکستن خطوط سخت، بدون حضور نیروهای داوطلب تقریباً غیرممکن است. در میان نیروهای داوطلب نیز رزمندگان حزبالله لبنان بیش از سایرین از آمادگی لازم برای مبارزه برخوردارند. دورههای آموزشی بسیار سخت و فشرده و نیز روحیهی بسیار بالای این جنگجویان، آنها را به کابوسی برای تروریست ها تبدیل کرده است.
ارتش سوریه، علیرغم تمام تلاشهایش، توان و آموزش کافی برای مقابله با گروههای تکفیری را ندارد. دلگرمی بدنهی نیروی زمینی ارتش سوریه به سایر همپیمانانش است. در مدت حضورم، یکبار مسیر خود را گم کردم و به یک ایست و بازرسی در ورودی منطقه غوطه شرقی رسیدم. دو نگهبان در مقابل سنگر ایستاده بودند و فرمانده ایستگاه روی چهار پایهای نشسته بود و قهوه میخورد. به زبان عربی از نگهبان ارتش سؤالی پرسیدم، به من مشکوک شد و گفت که هستی و از کجا میآیی؟ دوستش که ظاهراً از لهجهام ملیت من را شناخته بود، گفت ایرانی هستی؟ گفتم آری، فرمانده ایستگاه بهسرعت از جای خود بلند شد و پس از حال و احوالپرسی گرم، من را تا محل موردنظرم همراهی نمود. در طول مسیر، سؤالات فراوانی از وضعیت خطوط و آمادگی رزمندگان پرسید. او نمیدانست که من کیستم و آنجا چه میکنم، همینکه ایرانی بودم برایش کافی بود تا اعتماد کند!
در آرزوی حضور؛
داشتن اندک بنیهی اعتقادی و شرکت در محافل مذهبی، در هرکسی انگیزههای فراوانی را برای حضور در میدان سوریه و عراق ایجاد میکند. دفاع از حرمهای ائمه معصومین (ع) آرزوی کنونی بسیاری است و مدافعان، احترام و اجر فراوانی بین تودههای مختلف جامعه دارند. در هفتههای آخر اقامتم در سوریه، یکی از دوستان سابقم -که گمان میکرد دستی بر آتش دارم- با من تماس گرفت و از آمادگی خود و دوستانش برای اعزام به سوریه خبر داد و از من خواست تا تمام تلاش خود را برای زمینهسازی این حضور بهکارگیرم. سؤالات زیر بین من و او ردوبدل شد:
من: چند نفر هستید؟
دوستم: ۵ نفر
من: آموزش نظامی خاصی دیدهاید؟
دوستم: نه، فقط من سربازی رفتهام، دوستانم یا معاف شدهاند و یا دانشجو هستند.
من: آشنا به زبان عربی هستید؟
دوستم: در حد دبیرستان
نمیدانم چرا این سؤالات را از او پرسیدم. این موضوع کوچکترین ربطی به من نداشت. شاید نخواستم نشان دهم که کارهای نیستم. درهرحال به یاد بدترین خاطرهام در مدت اقامتم در سوریه افتادم و به وی گفتم اگر خبری شد او را مطلع خواهم کرد. نمیدانستم که آیا دوستم خواهد توانست به سوریه اعزام شود یا خیر، ولی مطمئن بودم که حضور در سوریه بهترین کاری نیست که میتواند برای خدمت به آرمانش انجام دهد.
بدترین خاطره؛
بدون هماهنگی با مقامات مسئول، امکان سوارشدن به پروازهای تهران-دمشق، وجود ندارد، بااینحال برخی به هر شیوهی ممکن خود را به سوریه میرسانند تا توفیق دفاع از حرمین را به دست بیاورند. در مدت حضورم، داستان جوانی را شنیدم که خودسرانه وارد سوریه شده و در اطراف دمشق به دست تروریستها افتاده بود. شنیدن خبر مبادله این جوان (که فاقد هرگونه آموزش نظامی بود) با چند تن از اسرای ورزیدهی طرف مقابل(که درنتیجهی مجاهدتهای بسیار به اسارت در آمده بودند)، بدترین خاطرهی من در مدت اقامتم در سوریه بود.
سخن آخر؛
تکفیر و تروریسمی که امروز مرزهای مذهبی و ملی ما را تهدید میکند، از همهی ابزارها برای نیل به اهدافش بهره میبرد و دفاع از حریمهایمان جهدی میطلبد که محدود به سوریه و عراق نبوده و تنها ابزار آن سلاح به دست گرفتن و در معرض خطر بودن نیست. اگر امکان حضور در خطوط رزم برایمان وجود ندارد، هنوز هم میتوانیم مدافع حرم و حریم باشیم. جهل، فقر، تفرقه و داعش، همه به یک اندازه مقدساتمان را در سوریه تهدید میکنند. روشنگری مردم، کمک به گرسنگان آبرومند، پرهیز از تفرقهافکنی و سلاح به دست گرفتن، نشانههای مدافعین حریمهایمان در سوریه است. آنهایی که از دیار خود هجرت کردهاند و در راه خدا با اموال و جانهایشان جهاد میکنند.
"الَّذِينَ آمَنُواْ وَهَاجَرُواْ وَجَاهَدُواْ فِي سَبِيلِ اللّهِ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنفُسِهِمْ أَعْظَمُ دَرَجَةً عِندَ اللّهِ وَأُوْلَئِكَ هُمُ الْفَائِزُونَ ” سوره توبه، آیه ۲۰
م. امینی
تاریخ انتشار: ۰۹:۱۴ - ۱۴ ارديبهشت ۱۳۹۵ - 03 May 2016
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: عصر ایران]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 56]