واضح آرشیو وب فارسی:جام جم آنلاین: یکی دوست داشت اخبار ایران و جهان را گوش کند و لحظه به لحظه از همه اطلاعات باخبر باشد، اما دیگری دلش میخواست از صبح تا شب سریالهای ماهوارهای را تماشا کند. این تنها دلیل جنجالهای تازه عروس و داماد بود.
رامین و مهسا که شش ماه بود زندگی مشترک خود را آغاز کرده بودند، بهدلیل جنجالهایشان بر سر تماشای برنامه مورد علاقه خود، در نهایت راهی دادگاه خانواده شدند و تصمیم به جدایی گرفتند. آنها حالا روبهروی قاضی عموزادی، رئیس شعبه 268 دادگاه خانواده نشستهاند. وقتی قاضی علت دادخواست جدایی را میپرسد، زن جوان میگوید: دو سال پیش با رامین در دانشگاه آشنا شدم. من و رامین خیلی زود دلباخته هم و متوجه شدیم که دیگر نمیتوانیم بدون هم زندگی کنیم. آنجا بود که تصمیم به ازدواج گرفتیم. رامین دانشجوی سال آخر رشته علوم سیاسی بود و من هم دانشجوی رشته مدیریت بودم. رامین از همان روز اول گفت که سرکار نمیرود و میخواهد وقتی درسش تمام شد شغلی مناسب با رشته تحصیلیاش داشته باشد. برای همین تا آن زمان از پدرش پول میگیرد. من هم شرایطش را پذیرفتم و چون درس میخواند اعتراضی نکردم. رامین و خانوادهاش به خواستگاریام آمدند و ما نامزد شدیم. اما آن زمان در دوران نامزدی با اختلافات و مشکلات زیادی مواجه شدیم. من و رامین هر روز با هم دعوا میکردیم و در آن شش ماهی که نامزد بودیم، همیشه قهر بودیم. حتی خودمان هم از این همه جر و بحث و دعوا کلافه شده بودیم. تا اینکه با اصرار خانوادههایمان تصمیم گرفتیم، نامزدی را به هم بزنیم و
از هم جدا شدیم. او ادامه میدهد: وقتی نامزدی به هم خورد من و رامین هر کدام به دنبال زندگی خودمان رفتیم. الان که فکر میکنم میبینم ای کاش یک اشتباه را دوبار تکرار نمیکردیم. جدایی من و رامین هشت ماه بیشتر دوام نیاورد. بعد از گذشت هشت ماه رامین دوباره تماسهایش را شروع کرد و گفت که چقدر از کارهای گذشتهاش پشیمان است. من هم چون او را دوست داشتم باز ارتباطم را شروع کردم. چهار ماه طول کشید تا خانوادههایمان را دوباره راضی به این وصلت کردیم. برای همین دیگر نامزد نشدیم و خیلی زود جشن عروسی را برپا کردیم. اما پس از شش ماه متوجه شدیم که مرتکب اشتباه شدهایم. من و رامین با هم تفاهم نداریم و نمیتوانیم زیر یک سقف زندگی کنیم. آقای قاضی، رامین از صبح تا شب بیکار در خانه نشسته و اخبار گوش میکند. حتی یک لحظه هم دست از اخبار نمیکشد. این اخبار تمام میشود، بعدی شروع میشود. میگوید اخبار سیاسی و اجتماعی به شغل آیندهاش مربوط است و اطلاعاتش را افزایش میدهد. من هم درک میکنم، ولی دیگر خسته شدم. تمام زندگی رامین همین اخبار است. خیلی از مهمانیها را بهخاطر اخبار گوش کردن نمیآید، صحبتهای مرا نمیشنود و همیشه اعتراض میکند که چرا نمیگذارم او اخبارش را گوش کند. شش ماه است که دارم این رفتارهای یکنواخت رامین را تحمل میکنم و حرفی نمیزنم. اما باور کنید خسته شدم. شاید موضوع به نظر ساده بیاید، ولی این اخلاق رامین نشان از بیمسئولیت بودن او نسبت به همسر و زندگیاش دارد. من هم وقتی دیدم صبحتهایم در او اثری ندارد تصمیم به جدایی گرفتم. در این لحظه مرد جوان صحبتهای همسرش را قطع میکند و میگوید: در واقع این من هستم که میخواهم از همسرم جدا شوم. آقای قاضی باور کنید مشکل همسرم این نیست که من اخبار گوش میکنم، او هر روز سر این موضوع جنجال به راه میاندازد، چون خودش بشدت آلوده تماشای سریالهای ماهوارهای شده و نمیتواند لحظهای از آنها دل بکند. برای همین وقتی سریالش دیر میشود، اخبار گوش دادن مرا بهانه میکند و دعوا به راه میاندازد. در واقع مهسا خودش بیمسئولیت است و زندگی برایش مهم نیست. حداقل من اخبار گوش میکنم و کمی به اطلاعاتم اضافه میشود، ولی نمیدانم این زن از تماشای این سریالهای بیمحتوا چه سودی میبرد که حاضر است زندگیاش را بهخاطر آن نابود کند. مهسا مثل بچهها میماند. او راست میگوید. ما همان دوران نامزدی که سر موضوعات کوچک و بیاهمیت با هم دعوایمان میشد، باید برای همیشه از هم جدا میشدیم. اما حالا هم دیر نشده و میتوانیم به زندگی مشترکمان و این همه جنجال برای همیشه پایان دهیم. صحبتهای این زوج که به پایان میرسد، قاضی سعی میکند، آنها را از جدایی منصرف کند ولی وقتی اصرار آنها را میبیند، هر دویشان را به مشاوره خانواده معرفی میکند و به آنها توصیه میکند، برای طلاق عجله نکنند. سیما فراهانی - ضمیمه تپش
جمعه 10 اردیبهشت 1395 ساعت 18:11
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جام جم آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 38]