واضح آرشیو وب فارسی:جوان آنلاین: شليك به برادر براي سرقت از خانه اعياني
سريدار خانه وقتي خودش را در حلقه سه سارق مسلح گرفتار ديد، نميدانست دو نفر از دزدان نقابدار برادران او هستند.
سريدار خانه وقتي خودش را در حلقه سه سارق مسلح گرفتار ديد، نميدانست دو نفر از دزدان نقابدار برادران او هستند.
به گزارش خبرنگار ما، ساعت پنج بامداد هفتم فروردينماه بود كه مأموران كلانتري 134 شهركقدس از ماجراي دستبرد مسلحانه به خانهاي ويلايي در خيابان ايران زمين با خبر شدند خيلي زود خود را به آنجا رساندند. بررسيها حكايت از اين داشت كه سه سارق مسلح، در حالي كه نقاب به صورت داشتند، وارد خانه شده و بعد از بستن دست و پاي سرايدار و شليك گلوله به پاي چپ وي، مقدار زيادي سكه و طلا به ارزش 500 ميليون تومان را سرقت كرده و گريختهاند.
در اولين گام، مرد مجروح راهي بيمارستان شد و تيمي از كارآگاهان اداره يكم پليس آگاهي تهران به دستور قاضي، براي بررسي تخصصي قدم به محل سرقت گذاشتند. آنها بعد از بررسي صحنه جرم راهي بيمارستان شدند تا از مرد سرايدار تحقيق كنند.
اصغر در شرح ماجرا گفت: صاحبخانه مردي ثروتمند است و من از مدتي قبل به عنوان سرايدار در خانه او كار ميكنم. او به من اعتماد دارد و چند روز قبل همراه اعضاي خانوادهاش راهي سفر شد. ساعت 2 صبح امروز بود كه صداي زنگ خانه بلند شد. فكر كردم كه صاحبخانه از سفر برگشته، به خاطر همين در پاركينگ را باز كردم و براي استقبال از او به حياط رفتم. وقتي وارد حياط شدم، ناگهان سه مرد نقابدار را مقابل خودم ديدم. قبل از آنكه بتوانم واكنشي نشان دهم به من حمله كردند و در حالي كه كتكم ميزدند، من را به داخل خانه بردند و دستو پايم را بستند. يكي از آنها خواست جاي گاو صندوق را به او نشان دهم. گفتم كه در خانه گاو صندوقي وجود ندارد، اما آن مرد گفت ميداند كه صاحبخانه گاوصندوق دارد و من هم رمز آن را ميدانم. نميدانستم آن مرد اين موضوع را از كجا ميدانست، اما مقاومت كردم و درباره گاوصندوق و رمز آن چيزي به آنها نگفتم. آنها وقتي نااميد شدند، شروع به جستوجوي خانه كردند و توانستند جاي گاوصندوق را پيدا كنند. دوباره به سراغ من آمدند و خواستند رمز گاوصندوق را به آنها بگويم. گفتم كه رمزش را نميدانم. يكي از آنها اسلحه كشيد و گفت ميداند كه من از رمز باخبر هستم. بعد گلولهاي به پايم شليك كرد كه زخمي شدم. آن مرد گفت اگر رمز را نگويم با شليك گلوله بعدي من را ميكشد. از ترس جانم مجبور شدم رمز را بگويم. آنها هم در گاوصندوق را باز كردند و مقدار زيادي طلا و سكه را كه داخل آن بود، سرقت و فرار كردند. ساعتي تلاش كردم تا توانستم دست و پايم را باز كنم و پليس را از ماجرا با خبر كنم. مرد سرايدار گفت در مدتي كه سارقان در خانه بودند، فقط يكي از آنها با من حرف ميزد و دو نفر ديگر چيزي نميگفتند. هر چند آنها صورتهايشان را با نقاب پوشانده بودند، اما آن دو نفر خيلي سعي ميكردند صورتشان مشخص نشود، شايد آن دو نفر من را ميشناختند.
با اطلاعاتي كه مرد سرايدار در اختيار پليس گذاشت كارآگاهان مطمئن شدند كه سرقت از طرف افراد آشنا رقم خورده است. آنها بعد از بررسي رفتار ملاقاتكنندگان مرد سرايدار در بيمارستان، به يكي از برادران او كه علي نام داشت، مظنون شدند، چراكه آن مرد وقتي با مأموران پليس مواجه شد به شدت مضطرب شد و سعي كرد خودش را از نگاه پليس مخفي كند. بررسيهاي بعدي پليس هم نشان داد كه اصغر داراي دو برادر به نامهاي علي- 23 ساله- و حميد - 25 ساله- است كه در منطقه فرمانيه بوفه يك مجتمع ورزشي را مديريت ميكنند كه و سود فروش آن هم ماهانه 10 ميليون تومان است.
دوم ارديبهشتماه و بعد از كامل شدن بررسيهاي ميداني پليس بود كه علي و حميد بازداشت شدند. آن دو در اولين تحقيقات به سرقت مسلحانه اقرار كردند. حميد در شرح ماجرا گفت: يك هفته مانده به تعطيلات عيد بود كه براي ديدن اصغر به خانهاي كه سرايدار آن بود، رفتم. اصغر ميگفت كه مرد صاحبخانه خيلي پولدار است و به او اعتماد كامل دارد به طوري كه رمز گاوصندوقش را هم به او داده است.
بعد از آن بود كه وسوسه سرقت طلاهاي داخل گاوصندوق به جانم افتاد. ميدانستم اصغر براي سرقت با من همكاري نميكند به خاطر همين ماجرا را براي برادرم علي توضيح دادم كه قبول كرد. از آنجا كه اصغر ما را هنگام سرقت شناسايي ميكرد به فرد غريبهاي هم احتياج داشتيم براي همين به سراغ يكي از دوستانمان كه مجرم سابقهداري به نام مهدي. م بود، رفتيم. بعد از مطرح كردن نقشه بود كه مهدي هم قبول كرد با ما همكاري كند.
با اطلاعاتي كه دو برادر در اختيار پليس گذاشتند كارآگاهان راهي مخفيگاه مهدي 26 ساله در ماهدشت شدند و او را هم بازداشت كردند. كارآگاهان در بررسي محل، همه اموال سرقتي و اسلحه كمري را كه در جريان سرقت از آن استفاده شده بود، كشف كردند. مهدي در بازجوييها به سرقت اقرار كرد و گفت من در تدارك عروسي بودم كه دو برادر ماجرا را برايم تعريف كردند. از آنجايي كه براي تأمين هزينه عروسي به پول نياز داشتم، قبول كردم كه در سرقت شركت كنم. سرهنگ كارآگاه آريا حاجي زاده، معاون مبارزه با جرائم جنايي پليس آگاهي تهران بزرگ گفت: سه متهم براي انجام تحقيقات تكميلي در اختيار اداره يكم پليس آگاهي تهران بزرگ قرار گرفتند.
منبع : روزنامه جوان
تاریخ انتشار: ۰۴ ارديبهشت ۱۳۹۵ - ۱۹:۵۴
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جوان آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 27]