تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 26 آبان 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):نادان كسى است كه نافرمانى خدا كند، اگر چه زيبا چهره و داراى موقعيتى بزرگ باشد.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1830167755




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

معلمی که فداکار شد؛ غم نانی که ماند


واضح آرشیو وب فارسی:جام جم آنلاین: باد می‌وزید و معلم‌های جوان روستای نوکجو با هر صدای زوزه باد فقط چشمشان به دیوارهای قدیمی و نم کشیده اطراف مدرسه بود. هر لحظه ممکن بود این دیوارهای فرسوده کنار مدرسه روی دانش‌آموزان آوار شود.



حمیدرضا گنگوزهی و عبدالرئوف شهنوازی که متوجه این موضوع شده بودند، دانش‌آموزان خود را از محوطه حیاط مدرسه بیرون فرستادند تا اتفاقی برایشان پیش نیاید. کار آنها رو به اتمام بود که ناگهان وزش باد شدیدتر شد و اوضاع در حیاط مدرسه جوردیگری رقم خورد. حمیدرضا گنگوزهی با دیدن دانش‌آموزان خود کنار دیوار به سمت آنها رفت تا آنها زیر آوار نمانند. سه دانش‌آموز باقی مانده را بسیار سریع از کنار دیوار فرسوده به سمتی دیگر فرستاد، ولی با کنار رفتن آخرین دانش‌آموز از نقطه خطرناک، دیوارها مقاومت خود را از دست داد و بر سر معلم جوان آوار شد. در قسمت دیگر حیاط نیز اوضاع به همین شکل پیش رفت و معلم دیگر مدرسه نیز برای نجات دانش‌آموزان، خود را به آب و آتش زده بود. دانش‌آموزان با دیدن معلمان فداکار خود که زیر آوار گرفتار شدند، سر و صدا کردند. اهالی محل با صدای کودکان مدرسه، برای کمک به معلمان شتافتند، ولی چه فایده که دیگر کار از کار گذشته بود. از یکی از معلمان هیچ آثاری بیرون آوار مشاهده نمی‌شد و دیگری هم پایش زیر دیوارهای فرسوده گیر کرده بود. مدتی طول کشید تا با کمک اهالی منطقه، معلمان فداکار از زیر آوار نجات یافتند که هنگام انتقال آنها به بیمارستان، حمید گنگوزهی در راه نجات دانش‌آموزان جان خویش را فدا کرد و عبدالرئوف شهنوازی نیز از ناحیه پا دچار شکستگی شد. حمید، دهه شصتی بود؛ آن هم 67. در روستای «چاه نلی» به دنیا آمد؛ 300 متری قتلگاهش. با آن شرایط و امکانات، درس خواند تا برای خودش کسی شود. درسش را خواند و به روستا برگشت. حالا دیگر برای خودش کسی شده بود؛ حمیدرضا گنگوزهی، معلم مقطع ابتدایی روستای نوکجو. عبدالغفور شهنوازی با جملاتی دقیق و پشت‌سر هم تعریف می‌کند: «15 فروردین بود. شب قبل باران شدیدی آمد. صبح هم توفان بود و گردباد. زنگ تفریح با حمیدرضا در حیاط مدرسه مراقب بچه‌ها بودیم. دیوار خشت و گلی کنار مدرسه نم کشیده بود و داشت می‌ریخت. حمیدرضا متوجه شد. بچه‌ها کنار دیوار بازی می‌کردند. داد زدیم. صدا به صدا نمی‌رسید. به سمتشان دویدیم. همین که با حمیدرضا بچه‌ها را کشیدیم کنار، دیوار ریخت. حمیدرضا ماند زیر آوار و سرش ضربه خورد. من نجات پیدا کردم و فقط پای چپم شکست. از آنجا، با پای شکسته، حمیدرضا را سوار خودروی خود کردم و تا توان داشتم پای سالم را روی گاز فشار دادم تا بلکه زودتر برسیم. بچه‌های سپاه و نیروی انتظامی، راه را برایمان باز کردند. با سرعت می‌آمدیم. دو ساعت طول کشید تا به آمبولانس رسیدیم. اما خیلی دیر شده بود. حمیدرضا به بیمارستان نرسید. شاید اگر می‌شد همان زمان حادثه با اورژانس تماس گرفت، حمیدرضا زنده می‌ماند، اما اینجا صفر مرزی است. موبایل آنتن نمی‌دهد. منطقه ما محروم است. یک آمبولانس هم نداریم. مرحوم گنگوزهی در لحظات پایانی عمر خود نیز جویای احوال من و دانش‌آموزان بود و گفت به شما که آسیبی نرسیده است، در صورتی که خودش بیشتر از من آسیب دیده بود.» دانش‌آموزان معلم فداکار بیش از یک هفته است که با او خداحافظی کرده‌اند، اما هیچ وقت درسی را که حمیدرضا به آنها داد فراموش نمی‌کنند. یکی از دانش‌آموزان می‌گوید: اگر آقا معلم نبود الان من زیر آوار مرده بودم. زندگی‌ام را مدیون او هستم. می‌خواهم درس بخوانم تا مثل آقای معلم باسواد شوم، معلم شوم و درس بدهم. اگر دانش‌آموزانم کمک خواستند به آنها کمک کنم. خانواده حمیدرضا گنگو زهی از او تعریف کردند و نامش را بر سر زبان‌ها راندند. به معلمان سرزمین افتخار کردند و آنها را صادق‌ترین افراد خواندند ولی آیا همه اینها کافی است؟ واقعیت ماجرا همین‌جا به پایان می رسد؟ باد وزید، یک دیوار فرسوده ریخت، معلمی برای نجات دانش‌آموزانش به سمت دیوار رفت و زیر آوار ماند. همه داستان به همین راحتی تمام می‌شود؟ تکلیف خانواده داغدار معلم چه خواهد شد؟ همسر جوان حمیدرضا گنگوزهی و فرزندانش هم به همین راحتی از ماجرا یاد می‌کنند و پدر خود را فداکار خطاب می‌کنند و همه چیز تمام می‌شود؟ عطاءالله، برادرزن حمیدرضا گنگوزهی 28 ساله می‌گوید: حالا همسر 25 ساله حمیدرضا مانده و دو یادگار؛ «فاطمه» و «عسل». فاطمه دو ساله است و عسل چهار ساله. عسل مشکل قلبی دارد. خدابیامرز دار و ندارش را خرج این بچه می‌کرد. شهریور بود که ضمن خدمت استخدام شد. در این هفت ماه هم مزه حقوقش را نچشید. ماهی 450هزار تومان بود که نداده بودند. با یک بچه مریض، سخت بود برایش. تنها شانسی که داشت این بود که بیمه شده بود. «معلم فداکار» امروز و «معلم خرید خدمتی» دیروز، به گفته برادر همسرش «شهریور بود که ضمن خدمت استخدام شد. در این هفت ماه هم مزه حقوقش را نچشید. ماهی 450 هزار تومان بود که نداده بودند. با یک بچه مریض، سخت بود برایش. تنها شانسی که داشت این بود که بیمه شده بود.» عبدالرئوف شهنوازی خواستار حمایت‌های بیشتر از خانواده گنگوزهی شده و می‌گوید: وضعیت مالی خانواده این معلم فداکار بسیار وخیم است و اگر حمایت نشوند بدون شک در آینده با مشکلات جدی مواجه خواهند شد. مسئولان وزارت آموزش و پرورش خاش و استان سیستان و بلوچستان قول‌های مساعدی را برای کمک به خانواده گنگوزهی داده‌اند و خانواده معلم فداکار امیدوارند این حمایت‌ها فقط در حد قول نباشد. قرار است مدرسه به نام او شود. همچنین میدانی را در شهر به نامش کنند تا یادش برای همیشه زنده بماند. وزیر آموزش و پرورش هم بر سر مزار او رفت و با دخترش عکس گرفت؛ عکسی که خیلی زود در کانال‌های خبری و سایت‌ها منتشر شد. با شنیدن این داستان فقط می‌توان برای خانواده معلم فداکار آرزوی صبر کرد و برای همه روستا‌ها و مدرسه‌های کشور آرزوی امکانات. غزاله مالکی ضمیمه تپش



شنبه 28 فروردین 1395 ساعت 23:10





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: جام جم آنلاین]
[مشاهده در: www.jamejamonline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 128]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


حوادث

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن