واضح آرشیو وب فارسی:جوان آنلاین: پزشك مورد علاقهام، زندگيام را سياه كرد
پرونده اسيدپاشي پزشك عاشقپيشه و دختر دانشجو كه همديگر را هدف اسيد قرار دادهاند، با حرفهاي دختر جوان وارد مرحله تازهاي شد.
به گزارش خبرنگار ما، حادثه اسيد پاشي ساعت 23 و 55 دقيقه شانزدهم فروردينماه در ولنجك تهران رقم خورد. مأموران كلانتري 163 ولنجك كه با تماس كاركنان بيمارستان مدرس از ماجرا با خبر شده بودند، در محل حاضر شدند. بررسيها حكايت از اين داشت كه دختر و پسر جواني كه به طور مرموز هدف اسيدپاشي قرار گرفتهاند، تحت درمان قرار دارند. دختر جوان از ناحيه صورت، دست و پا و پسر جوان هم از ناحيه صورت و نقاط مختلف بدن هدف اسيدپاشي قرار گرفته بودند. اين دو در اولين تحقيقات هر كدام را به اسيدپاشي به روي هم متهم كردند.
براساس اين گزارش، دو مصدوم حادثه ساعتي بعد از درمان اوليه به بيمارستان مطهري منتقل شدند. در حالي كه پسر جوان همچنان تحت درمان قرار دارد، روز گذشته دختر 30 ساله براي تحقيق به شعبه هشتم دادسراي امور جنايي منتقل شد و از سوي قاضي ايلخاني تحت بازجويي قرار گرفت.
او در شرح ماجرا به بازپرس گفت: من دانشجوي كارشناسي ارشد رشته مديريت دانشگاهي در تهران و اهل شهري در غرب كشور هستم. سه سال قبل بود كه در دانشگاه با وحيد26 ساله كه دانشجوي رشته پزشكي بود، آشنا شدم. وحيد به من ابراز علاقه ميكرد و رابطه ما با هم ادامه داشت تا اينكه پيشنهاد ازدواج داد.
دختر جوان ادامه داد: يك روز قبل از حادثه در شهرستان بودم كه وحيد تماس گرفت. بعد از حرف زدن گفت كه دلتنگم شده و خواست راهي تهران شوم. از آنجا كه كارهاي دانشگاهي هم داشتم، حرفش را قبول كردم و راهي تهران شدم. عصر روز حادثه بود كه به خانه او رفتم و چند ساعتي با هم بوديم تا اينكه زن جواني زنگ خانه را زد. وحيد گفت كه آن زن رزيدنت بيمارستان است. وحيد گفت كه با آن دختر در خانه قرار دارد و خواست براي ساعتي خانه را ترك كنم. من هم وسايلم را برداشتم و راهي پشت بام شدم. حدود يك ساعت را در حالي كه از تاريكي شب هم ميترسيدم در پشت بام ماندم تا اينكه دختر خانه را ترك كرد و من به خانه برگشتم. دقايقي بعد بود كه وحيد با تماس آن دختر خانه را ترك كرد. نيم ساعت بعد هم در حالي كه دو پيتزا خریده بود به خانه برگشت. من به رفتار وحيد مشكوك شده بودم. هنگام خوردن پيتزا از وحيد توضيح خواستم كه گفت با دختر جوان درباره كارهاي بيمارستان حرف زده است. بعد از آن بود كه وحيد شروع به پيامك بازي كرد. فهميدم كه دوباره با همان دختر در حال چت کردن است. ساعت 11 شب بود كه به وحيد اعتراض كردم. او از من درخواست رابطه كرد كه قبول نكردم. او راهي دستشويي شد. لحظاتي بعد وقتي برگشت نايلون سفيدرنگي در دست داشت. من را تهديد كرد و ظرفي را از نايلون بيرون كشيد و مايعي به صورتم پاشيد كه احساس سوزش كردم و فرياد زدم سوختم.چشمانم جایی را نمیدید که او را هل دادم و وحيد هم فرياد زد سوختم. ثانیههایی بعد درحالی که از شدت سوزش به خود میپیچیدم، صورتهايمان را با آب سرد شستيم. خواستم با اورژانس تماس بگيرم كه وحيد گفت هر دو با هم به بيمارستان ميرويم. با خودروي او خانه را ترك كرديم. در راه گفت كه نبايد درباره ماجراي اسيدپاشي با كسي حرف بزنم. من را در خياباني پياده كرد و رفت. من با يك تاكسي خودم را به بيمارستان مدرس رساندم. وقتي وارد اورژانس شدم ديدم كه وحيد هم همانجا در حال درمان خودش است. او از من خواست درباره ماجرا با كسي حرف نزنم، اما وقتي پليس از راه رسيد، همه چيز را به آنها گفتم.
دختر جوان گفت در اين مدت دو بار عمل جراحي كردهام. او زندگي من را سياه كرده است. حالا فهميدهام كه او نامزد دارد در حالي كه از من خواستگاري كرده بود و برايم پيامكهاي عاشقانه ميفرستاد. به دستور بازپرس ايلخاني، دختر جوان براي تحقيق بيشتر در اختيار كارآگاهان پليس آگاهي قرار گرفت.
منبع : روزنامه جوان
تاریخ انتشار: ۲۷ فروردين ۱۳۹۵ - ۱۱:۱۱
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جوان آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 30]