تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 30 شهریور 1403    احادیث و روایات:  امام رضا (ع):هر کس اندوه و مشکلى را از مومنى بر طرف نماید خداوند در روز قیامت ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

دیوار سبز

irspeedy

درج اگهی ویژه

ماشین سازان

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

شات آف ولو

تله بخار

شیر برقی گاز

شیر برقی گاز

خرید کتاب رمان انگلیسی

زانوبند زاپیامکس

بهترین کف کاذب چوبی

پاد یکبار مصرف

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

بلیط هواپیما

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1817114475




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

«ام الاسرا» که بود؟


واضح آرشیو وب فارسی:فرهنگ نیوز:
«ام الاسرا» که بود؟
«ام الاسرا» که بود؟ وقتی که صحبت های او تمام شد، از تجارب فرهنگی ام استفاده کردم و با صحبت درباره ی آیات قرآن و مصیبت امام حسین(ع) و علی اکبر حسین(ع) زمینه را آماده کردم تا بتوانم خبر شهادت فرزندش را به او بدهم. مادر که متوجه شده بود، گفت: «چه می خواهید بگویید؟ چرا این حرف ها را می زنید و نامه را نمی دهید؟»


به گزارش فرهنگ نیوز، اوایل که به هلال احمر رفته بودم، یک روز خانمی قد بلند با چادر مشکی به اتاقم وارد شد تا نامه ی پسرش را تحویل بگیرد، اما همان روز خبر شهادت پسرش آمده بود. مانده بودیم که چطور این خبر را به او بدهیم. شروع به صحبت کردن با او کردم. پرسیدم: «چند تا پسر داری؟»

جواب داد: «همین یک پسر را دارم. بیست سال پیش شوهرم که اهل تبریز بود، فوت کرد و من دیگر ازدواج نکردم. و این بچه را بزرگ کردم. دو سال پیش که دیپلمش را گرفت، گفت می خواهم به جبهه بروم. با اینکه خانواده ی شوهرم و خانواده ی خودم مخالف جبهه رفتن او بودند، به جبهه رفت و اسیر شد. حالا آمده ام نامه اش را بگیرم.»

وقتی که صحبت های او تمام شد، از تجارب فرهنگی ام استفاده کردم و با صحبت درباره ی آیات قرآن و مصیبت امام حسین(ع) و علی اکبر حسین(ع) زمینه را آماده کردم تا بتوانم خبر شهادت فرزندش را به او بدهم. مادر که متوجه شده بود، گفت: «چه می خواهید بگویید؟ چرا این حرف ها را می زنید و نامه را نمی دهید؟»

به او گفتم: «خیلی متأسفم. خبر خوبی برایت ندارم.» گفت: «چرا چه شده؟» عکس جنازه ی بچه اش را جلویش گذاشتم. دیدم دست در گردنش کرد و یکی از پلاک های پسرش را که در گردنش بود، درآورد و گفت: «یک بار که پسرم از جبهه برگشت این پلاک را به من داد. این یادگار پسرم است.»

باور کنید که وقتی این خبر را به او دادم، متلاشی شدم. ولی آن خانم خیلی مقاوم بود. مثل کوه ایستاد و صبر کرد. پرسیدم: «می خواهید چه کار کنید؟ ختم می گیرید؟ به بنیاد شهید بگویم؟» پاسخ داد: «ختم نمی گیرم.» گفتم: «چرا؟» گفت: «خانواده ی شوهرم که ساکن تبریز هستند، کارخانه دار و ثروتمندند و در مدت ۲۰سالی که شوهرم فوت کرده، سری به من نزده اند، اگر ختم بگیرم و اینها بیایند، می خواهند از اسم پسرم استفاده کنند. وقتی که پسرم به جبهه رفته بود، همه ی آنها مرا تقبیح می کردند که چرا گذاشتی پسرت به جبهه برود و اسیر شود. اما حالا اگر برای پسرم ختم بگیرم، اینها از اسم پسر شهیدم سوءاستفاده می کنند.»

خلاصه این خانم مدارک را گرفت و به سینه چسباند و از اتاق بیرون رفت. واقعاً من در این افراد عظمت هایی می دیدم. به چشم خود می دیدم که چطور یک مادر، تمام هستی و جوانی اش را برای بزرگ کردن یک بچه گذاشته است و حالا با خبر شهادت او روبرو می شود و این قدر مقاوم است. نمونه هایی مانند این خانم زیاد بود.

راوی: بهجت افراز

بهجت افراز در سال ۱۳۱۲در شهرستان جهرم متولد شد و از ۴ سالگی تحصیل در مکتب خانه و در ۶ سالگی تحصیلات رسمی را خود را آغاز کرد.

وی در سال ۱۳۳۰ به کسوت معلمی درآمد و موفق به دریافت دیپلم دانشسرای مقدماتی شد، سپس در سال های۱۳۴۶ در تهران در کنار تدریس به تحصیل پرداخت، و در سال ۱۳۵۰ موفق به قبولی در رشته زبان و ادبیات عرب در دانشکده علامه طباطبایی شد.

وی بعد ازپیروزی انقلاب اسلامی مدیریت مجتمع آموزشی حضرت زینب (س) در مهرشهرکرج را بر عهده گرفت و بعد از بازنشستگی نیز یک سال (۶۲-۶۱ )در سفارت جمهوری اسلامی ایران در هند به صورت افتخاری فعالیت داشت..

خانم افراز پس از بازگشت از هند از طرف مرحوم دکتر وحید دستجردی به عنوان مسوؤل اداره اسرا و مفقودین جنگ تحمیلی دعوت به همکاری شد و تا پایان سال ۱۳۸۰ در این اداره خدمت کرد.

بعد از ۱۸ سال رسیدگی به اسرا و مفقودین و نیز خانواده هایشان عنوان "ام الاسرا” را از سوی سید علی اکبر ابوترابی دریافت کرد و در زمره بانوان مبارز پیشکسوت قرار گرفت

منبع: مشرق


95/1/25 - 12:24 - 2016-4-13 12:24:23





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فرهنگ نیوز]
[مشاهده در: www.farhangnews.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 50]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


فرهنگ و هنر

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن