واضح آرشیو وب فارسی:جوان آنلاین: قتل همسر به خاطر عضويت در گروههاي تلگرام
عضويت در شبكههاي اجتماعي انگيزهاي شد تا مرد ميانسال دست به قتل همسرش بزند. متهم 40 ساله كه سياوش نام دارد، جزئيات حادثه را شرح داد. نخستين گزارش حادثه روز چهاردهم فروردينماه به چاپ رسيد.
به گزارش خبرنگار ما ساعت 7 و 45 دقيقه روز پنجشنبه 27 اسفندماه بود كه قاضي احمدبیگی، بازپرس ويژه قتل با تماس مأموران كلانتري 111 هفت چنار از ماجراي قتل زن جواني در يكي از خانههاي خيابان شهيدحاتمي با خبر و همراه كارآگاهان اداره دهم پليس آگاهي در محل حاضر شد. جسد متعلق به زن 35 سالهاي به نام مريم بود كه آثار جراحت ناشي از بريدگي با چاقو روي دستهايش مشخص بود، اما كارشناس پزشكي قانوني بعد از معاينه جسد، اعلام كرد كه زن جوان به علت فشار بر عناصر حياتي گردن فوت شده است. مهدي، پسر 22 ساله مريم كه پليس را از ماجرا با خبر كرد، در شرح ماجرا گفت: پدر و مادرم از مدتي قبل با هم اختلاف داشتند. شب گذشته مادرم گفت ميخواهد درباره اختلافهاي پيش آمده با پدرم حرف بزند به خاطر همين از من خواست شب را به خانه خواهرم بروم كه قبول و خانه را ترك كردم. شب را در خانه خواهرم بودم تا اينكه يك ساعت قبل پدرم با تلفن همراهم تماس گرفت. او نگران بود و گفت كه با مادرم دعوا كرده و خواست خيلي زود به خانه بروم. وقتي وارد خانه شدم ميان اتاق پذيرايي با جسد مادرم مواجه شدم در حالي كه رشتهاي طناب به دور گردنش پيچيده شده بود. وحشت زده پليس را از ماجرا با خبر كردم. پدرم خانه را ترك كرده بود. وقتي با تلفن همراهش تماس گرفتم گوشي او خاموش بود. بعد از ثبت حرفهاي پسر جوان بود كه جسد به دستور بازپرس به پزشكي قانوني فرستاده شد. در حالي كه تلاش براي بازداشت مرد ميانسال در جريان بود، او دو روز قبل خودش را تسليم پليس كرد.
سياوش 40 ساله در شرح ماجرا گفت: مدتي قبل بود كه همسرم عضو چند گروه در شبكه اجتماعي تلگرام شد. من با اين روابط مجازي مشكل داشتم و خواستم گروهها را ترك كند كه به حرفم توجه نكرد. سر اين موضوع بارها مشاجره كرديم، اما فايده نداشت. وقتي مشاجره ما بالا گرفت خواستم ديگر به محل كارش هم نرود، اما قبول نكرد.
سياوش در شرح حادثه هم گفت:شب حادثه همسرم، پسرمان را راهي خانه خواهرش كرد تا درباره اختلافهايمان حرف بزنيم. حرفهاي ما خيلي زود به مشاجره كشيد. ساعت سه بامداد بود كه مقداري قرص داخل آب ريختم و خواستم همسرم آن را بخورد كه دعوايمان بالا گرفت. عصباني شدم، كنترل خودم را از دست دادم و با طناب او را خفه كردم. وقتي صبح شد، پسرم را از ماجرا با خبر و خانه را ترك كردم. در اين چند روز در چند شهر پرسه زدم، اما راه فراري نداشتم به خاطر همين خودم را تسليم پليس كردم.
سرهنگ كارآگاه آريا حاجي زاده، معاون مبارزه با جرايم جنايي پليس آگاهي تهران بزرگ گفت: تحقيقات بيشتر از سياوش در اداره دهم پليس آگاهي در جريان است.
گفتوگو با متهم
وقتي وارد شعبه شد و مقابل قاضي سعيد احمدبيگي قرار گرفت آرام و قرار نداشت. همان ابتدا گفت از اينكه همسرش را به قتل رسانده، پشيمان و به همين دليل خودش را به پليس معرفي كرده است. به گفته خودش زندگي شيريني داشت تا اينكه پاي تلگرام به خانهاش باز شد و نتيجه 25 سال زندگي عاشقانهاش را بر باد داد.
با همسرت از قبل اختلاف داشتي؟
نه. ما خيلي با هم عاشقانه زندگي ميكرديم. 25 سال قبل با همسرم آشنا شدم و ازدواج كردم. زندگي خوب و خوشي داشتيم. همان سالهاي ابتدايي ازدواجمان صاحب دو فرزند پسر و دختر شديم. پس از آن زندگي ما شيرينتر شد به طوري كه دوستان و بستگان همه حسرت زندگي ما را ميخوردند. چندين سال مستأجر بوديم تا اينكه چند ماه قبل خانهاي خريديم. فكر ميكردم حالا كه داماد دارم و پسرم 24 سال سن دارد و دخترم 22 ساله است، زندگي ما بهتر ميشود، اما اينطور نشد. همه درگيري ما از چند ماه قبل شروع شد و 25 سال زندگي عاشقانهام به تباهي رفت.
چرا؟
چند ماه قبل همسرم گوشي تازهاي خريد و بعد از آن با گوشياش وارد شبكههاي اجتماعي شد. اين شروع درگيري ما را كليد زد. او مدام سرگرم ارتباطات تلگرامي بود به طوري كه شبكههاي اجتماعي و دوستيابي همه زندگياش شده بود. هر روز كه ميگذشت او بيشتر در شبكههاي اجتماعي غرق ميشد تا جايي كه زندگياش و حتي مرا هم فراموش كرده بود. خسته و كوفته به خانه ميآمدم، اما خبری از چاي و پذيرايي نبود و همهاش سرگرم گوشياش بود. واقعاً خسته شده بودم و ديگر توان تحمل اين زندگي را نداشتم و همين موضوع باعث درگيري ما شد.
همسرت خانهدار بود؟
نه. همسرم به عنوان پرستار خانگي در خانه مرد و زن سالمندي كار ميكرد.
شما كار داشتي؟
بله. من چندين سال است در يك آزمايشگاه پزشكي در نزديكي خانهمان مشغول به كار بودم .
به نظر شما راه حل اين كار قتل است؟
نه، اما شما كه در زندگي من نبوديد. من خيلي با همسرم حرف زدم تا اين شبكهها را از گوشياش حذف كند ولي فايدهاي نداشت. دوست داشتم وقتي به خانه ميآيم با من حرف بزند تا با دوستان شبكهاي اش. از سوي ديگر من دوست نداشتم همسرم در اين گروهها و كانالها عضو باشد چون معتقد بودم آنها تأثير بدي روي زندگيام دارند.
اين درگيري دقيقاً از چه روزي شروع شد؟
24 اسفند ماه بود كه ديدم همسرم با گوشياش مشغول است . به او تذكر دادم تا گوشياش را خاموش كند، اما به حرفهاي من توجهي نكرد. خيلي عصباني شدم و گوشياش را از دستش گرفتم و به زمين كوبيدم. همين موضوع باعث درگيري ما شد و همسرم از خانه قهر كرد و به خانه مادرش رفت. ما با هم قهر بوديم تا اينكه روز 26 اسفند دخترم و شوهرش همراه خالهاش و برادرش همسرم را به خانهمان آوردند تا با هم آشتي كنيم. همه چيز با ميانجيگريهاي آنها خوب پيش رفت و شب همه به خانههايشان رفتند و من ماندم و همسرم و پسرم. نيمههاي شب همسرم از پسرم خواست به خانه خواهرش برود تا ما دو نفري با هم حرف بزنيم و مشكلمان را حل كنيم كه اي كاش او نميرفت و اين اتفاق نميافتاد.
شما كه آشتي كرده بوديد، چه شد كه دست به قتل زدي؟
وقتي پسرم از خانه بيرون رفت. ما با هم شروع به حرف زدن كرديم. من همان حرفهاي قبلي را گفتم كه او از شبكههاي اجتماعي خارج شود، اما همسرم اصرار داشت كه اين شبكهها را حذف نميكند و دوباره با هم درگير شديم. خيلي عصباني شده بودم و تصميم درستي نميتوانستم بگيرم فكر ميكردم به آخر خط رسيدهام به همين دليل تمام قرصهاي خانه را جمع كردم و داخل دو ليوان آب حل كردم و به همسرم گفتم كه يك ليوان را او بخورد و يك ليوان هم من بخورم تا به زندگيمان پايان دهيم، اما او قبول نكرد و آب ليوان را روي فرش ريخت. پس از اين با چاقوي ميوه خوري دو ضربه به دستش زدم. همسرم به داخل اتاق رفت و جورابي را برداشت و به دور گردنش انداخت و تهديد كرد كه خودكشي ميكند. در اين لحظه من جوراب را آنقدر كشيدم تا اينكه نفسش بند آمد.
پس از حادثه چه كار كردي؟
پشيمان شدم و نامهاي را به پسرم نوشتم و تلفني موضوع را به او خبر دادم و بعد هم فرار كردم.
در اين چند روز كجا رفتي؟
ابتدا به قزوين رفتم و چند روزي در گاراژ يكي از دوستانم مخفي شدم. چند روز بعد به تهران برگشتم و داخل آزمايشگاه محل كارم مخفي شدم. خسته شده بودم از در به دري تا اينكه به قم رفتم و بعد تصميم گرفتم خودم را معرفي كنم.
الان چه حسي داري؟
خيلي پشيمان هستم. كاش تصميم عاقلانهتري ميگرفتم.
فكر ميكني در اين حادثه مقصر اصلي کیست ؟
شايد من، اما اين شبكههاي اجتماعي مانند تلگرام خيلي از زندگيها را خراب كرده است.
منبع : روزنامه جوان
تاریخ انتشار: ۱۷ فروردين ۱۳۹۵ - ۰۹:۲۳
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جوان آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 40]