تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 8 آذر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):دعايى كه با بسم اللّه‏ الرحمن الرحيم شروع شود، رد نمى‏شود.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1835006996




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

گفتگو با زنده یاد فرج الله سلحشور/ آرزویی که برآورده نشد


واضح آرشیو وب فارسی:رباط نیوز: آنچه می خوانید بازنشر گفتگوی جام نیوز با مرحوم حاج فرج الله سلحشور است که این روزها حضورمان در اتاق باصفای خانه اش و صدای گرمش در خاطرمان زنده می شود.به گزارش رباط نیوز به نقل از جام نیـوز ، فرج الله سلحشور را شاید بتوان یکی از موفق ترین چهره ها دانست که نه از دانشکده و کلاس های سینمایی بلکه از مسجد و محافل مذهبی وارد سینما و تلویزیون شد و راه موفقیت آمیزی را سپری کرد. تاکید او بر اصول و پایبندی بر ارزش ها گاهی به مذاق عده ای خوش نمی آمد، اما او راهش را با تکلیفش طی می کرد. حال این هنرمند متعهد و انقلابی در میان ما نیست اما نام و یاد او و آثار ارزشمندش از یادها نخواهد رفت. آنچه می خوانید بازنشر گفتگوی جام نیوز با مرحوم حاج فرج الله سلحشور است که این روزها حضورمان در اتاق باصفای خانه اش و صدای گرمش در خاطرمان زنده می شود. فرج الله سلحشور از اوائل انقلاب اسلامی وارد سینما شد و از همان زمان آرزوها و آرمان های بزرگی را برای این عرصه در سر می پروراند. او عمده فعالیت خود را در راستای تعالیم قرآن انجام داده است. در دهه ۶۰ در قسمت های مختلف مثل بازیگری تآتر و سینما، دوبله و نویسندگی مشغول بود و از سال ۷۰ به طور رسمی کارگردانی را با فیلم “ایوب پیامبر” شروع کرد. بعد از آن نوبت به “مردان آنجلس” رسید و بعد هم “یوسف پیامبر”. سلحشور در ابتدای کار خود، شاید در آرزوهایش هم نمی دید که یک روز پیام قرآنی او با یک سریال به ۶ میلیارد نفر از مردم دنیا برسد و برای اولین بار در تاریخ سینمای دنیا، ۹۰ شبکه در یک زمان آن را پخش کنند. به طور کلی با تسلط دنیای غرب و هالیوود بر رسانه های جهان، این تصور سخت بود که ما بتوانیم چندین پیام دینی از قرآن را به گوش چند میلیارد انسان برسانیم. آیا سلحشور به آنچه می خواسته رسیده است؟ سؤالاتی را با آقای سلحشور مطرح کرده ایم و توجه شما را به پاسخ های ایشان جلب می کنیم. * جام نیوز : با سلام؛ آقای سلحشور قبل از سینما به چه کاری مشغول بودید؟ – من صنعتکار بودم. در رشته های مختلفی مثل برق، تراش فلزات وکارهای ساختمانی. * ظاهرا همه فن حریف هستید! – بله، ولی این کارها هیچ وقت رابطه من را با مسجد قطع نکرد. روز ها سر کار می رفتم و غروب ها به مسجد می رفتم، در مسجد کارهای مربوط به کتابخانه را انجام می دادیم، کتاب می دادیم دست بچه ها. * در چه سنی این کارها را انجام می دادید؟ در کدام مساجد مشغول بودید؟ – حدودا از ۱۷ سالگی. من در مساجد حضرت جوادالأئمه خیابان استاد معین، مسجد حضرت علی اکبر خیابان هاشمی، البته در مساجدی مثل مسجد ابوذر فلاح و مسجد سیدالشهدا هم فعالیت داشتیم ولی پایگاهمان همان محله هاشمی و استاد معین بود. * در مسجد چه کارهایی می کردید؟ – کتاب می دادیم به بچه ها، از آنان مطالبی که از کتاب فه مید ند را می پرسیدیم. قصه های قرآن را برایشان می گفتیم، تجوید و قرائت قرآن درس می دادیم و خودم فعالیت های شبه هنری مثل دکلمه، صوت قرآن، مداحی هم می کردم و نوحه می خواندم. این فعالیت ها ادامه داشت و کار در کنار اینها وسیله امرار معاش بود. * شما فعالیت های جدی خودتان را از حوزه اندیشه و هنر شروع کردید، ظاهرا جمع فعال و پرباری هم داشتید. از آن جمع با چه کسانی هنوز ارتباط دارید؟ الآن در چه وضعیتی هستند؟ – ما از همان ابتدا به خاطر مشاهده فسادی که در دنیای سینما بود، احساس می کردیم که نمی شود سینما را در خدمت اسلام و انقلاب درآورد. بر سردر سینماها عریانی و فساد موج می زد. علنا فساد تبلیغ می شد و زن ها خودشان را به نمایش می گذاشتند. اما با پخش یک نمایش در مسجد به نام “حجر بن عدی” و تأثیری که روی مردم داشت، دیدیم که نه، این هنر می تواند در خدمت باورها و ارزش های دینی باشد. من همیشه فکر می کردم ما باید تعریف درستی از هنر دینی و مبانی آن داشته باشیم. آنچه که الآن به عنوان مبانی فیلم و سریال سازی دنیا موجود هست، مطلوب ما نیست و نمی تواند برای ما کارآیی داشته باشد، لذا به دنبال تأسیس یک جایی، مؤسسه ای یا مرکزی بودیم که بتوانیم با تحقیق و تولید به هنر فیلم و سریال سازی اسلامی دست پیدا کنیم. جاهای مختلفی رفتیم که توضیحش لازم نیست. آخرین جایی که به آن رسیدیم و تأسیس شد، حوزه اندیشه و هنر اسلامی بود. خیلی از بچه ها را در آنجا جمع کردیم، از جمله بچه های مسجد جوادالأئمه که تعدادشان هم زیاد بود. این بچه ها همان بچه های مسجدی بودند که به آن ها کتاب می دادیم، همانهایی بودند که در این مسجد تربیت شده بودند. مسجد جوادالأئمه در انقلاب و جنگ مسجد بسیار فعالی بود، شهدای زیادی را تقدیم اسلام کرد. آقایان “امیر فردی” ، “شهید غنی پور” ، “شهید قدیانی” و خیلی های دیگر در آن مسجد رشد کردند. * از «مخملباف» بگویید؛ کسی که شما اولین فیلم زندگیتان (توبه نصوح) را با او کار کردید. چرا به این روز افتاد؟ – مخملباف ایرادش این بود که بسیار مغرور بود، خود را از همه بالاتر می دانست، تنها با کسانی می توانست کار کند که در برابرش خودی نشان نمی دادند و تسلیم محض بودند و نظراتش را سربسته و دربسته می پذیرفتند. اگر کسی إن قلت می آورد، مخملباف نمی توانست با او کار کند. نه فقط از آدم های عادی، بلکه از علما هم خودش را بالاتر می دانست. یکبار یادم هست با بچه های حوزه هنری رفتیم خدمت علامه جعفری (رحمه الله علیه) برای موعظه و نصیحت شنیدن. از جلسه که بیرون آمدیم به او گفتم: محسن چطور بود؟ در جواب گفت: ایشان برای من حرف تازه ای نداشت. حتی یکی از بچه ها در یک موردی یک نظری داده بود، مخملباف می گفت: برنامه ما، همان مانیفستی است که من در مورد فیلمسازی نوشتم. یک کتابی نوشته بود به عنوان خلاصه ای بر هنر اسلامی -اگر اسمش را اشتباه نگفته باشم- می گفت کسی حق ندارد خلاف این کتاب نظر بدهد. این موارد به اضافه آن زمینه های مارکسیستی که در این فرد بود، به اضافه آن اساتیدی که در زندان داشت، مثل آقای بهزاد نبوی… علاوه بر اینها بسیار افراطی بود، مثلا همیشه با ما که بود دمپایی می پوشید، یک بار من ندیدم پیراهنش یا شلوارش را اتو کرده بپوشد، یا نمازش را همیشه می گفت باید چریکی بخوانیم و دو دقیقه ای نماز می خواند. همسرش هم در اوائل یک خانم حزب اللهی و چادری و مؤمنی بود که ما بعد از رحلت خانمشان فه مید یم که این آقا با یکی از نزدیکان خانمشان ارتباط هایی برقرار کرده بودند و خانمشان به همین علت خودکشی کردند. این مخملباف افراطی حالا دیگر پاپیون هم می زد، کراوات هم می زد. این از مفاسد سینماست، به خصوص در آدم هایی که زمینه هم دارند بیشتر بروز می کند. * آقای سلحشور بعضی ها قائلند که سینمای ما همین است و قابل تغییر نیست، ولی ما موفق ترین سینما را در دهه شصت داشتیم؛ چه در زمینه به تصویر کشیدن انقلاب و قبل از انقلاب، چه در زمینه سینمای دفاع مقدس. در زمینه های دیگر هم البته یک مقدار تأثیرات فیلمفارسی و اکشن های قبل از انقلاب دیده می شد، اما آثار موفق و ارزشی زیاد داشتیم. شاید بعضی از فیلم های دفاع مقدس آن دوران، به لحاظ تکنیکی فیلم های زیاد قوی نباشند، اما روح جنگ و معنویت خصوصا حضور اهل بیت (علیهم السلام) و توکل و توسل در آن ها بسیار خوب دیده می شد. الآن همان کارگردان ها کارهایی ارائه می دهند که خیلی ضعیف تر از کارهای آن زمانشان است. نظر شما در این مورد چیست؟ – انقلاب ما یک انقلاب مردمی بود. یک انقلاب جناحی نبود، کودتای یک باند و دارودسته نبود. نود و هشت درصد مردم آمدند و رأی دادند و تأیید کردند. هنرمندان آن زمان و آنهایی که از قبل انقلاب در این عرصه فعالیت داشتند، دیدند که اگر بخواهند پابرجا و محبوب بمانند، باید با مردم باشند، بایستی حرف دل مردم را بزنند. در ضمن می دانستند که نسبت به سابقه و فسادشان مردم ناآگاه نیستند. نقش مخرب اینها در گمراهی جوانان از یادها نرفته بود. اینها گاهی اوقات فیلم های معنوی می ساختند و حرف های خوب هم می زدند، اما انسان می دید که حرف های معنوی غالبا در فیلم ها شعاری و آبکی بود، چون فیلمساز سنخیتی با این حرف ها نداشت. با این احوال اینها سعی کردند خودشان را به مردم نزدیک کنند. سعی کردند خطاهایشان را جبران کنند. ۵۰-۶۰ درصد فیلم ها را می شد قبول کرد و فیلم های بدی نبود. * البته در دفاع مقدس این ارزش ها بسیار خوب دیده می شد و بسیاری از کارگردان ها خودشان اهل جبهه و جنگ بودند. – احسنت. در دفاع مقدس فیلمساز همسنخ مطالب فیلم بود و صداقت و تأثیرگذاری که آن زمان در فیلم های جنگ دیده می شد، در حال حاضر خیلی کم دیده می شود. در سینمای جنگ وضع خوب بود. البته الآن به خلاف دهه شصت، جنگ برای بعضی ها وسیله رونق گیشه و ملعبه دست برای پول درآوردن شده است. * یک چیزی در صداوسیما و در سینما در نگاه به چهره های منفی فیلم، حتی فیلم های مذهبی یا فیلم های دفاع مقدس دیده می شود. حتی در مورد جدی ترین اتفاق زندگی یک فرد که همان مرگ باشد که پایان زندگی و وسیله انتقال به آن دنیاست، ما می بینیم که این مقوله ها غالبا به زبان طنز عرضه می شوند. این یک معضل نیست؟ – خدمت شما عرض کنم که مجموعه حوادث زندگی، حوادثی جدی است ولی گاهی نیاز به طنز هم هست. بخش جدی زندگی را اگر بخواهید به تصویر بکشید، باید خودتان یک انسان فرهیخته، تحلیلگر، اهل معنا و معرفت و تعقل، در ضمن هنرمند توانا و نویسنده قدری هم باشید تا اینکه نگاهتان به زندگی نگاهی واقع بینانه و جدی باشد. متأسفانه انسان های مشرف به امور جدی زندگی (در ابعاد مختلف سیاسی، فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و فلسفی) در عرصه هنر ما کم هستند. خیلی از هنرمندان ما مردم را نمی شناسند، مثلا به تازگی ما در بعضی از فیلم ها می بینیم که اروپا رفتن و خارج رفتن یک رکن شده است، یا شرط ازدواج، به اروپا رفتن است. گاهی اوقات این مقوله در فیلم ها تقبیح شده است، مذمت شده است و در فیلم بر علیه آن تبلیغ شده است، اما گاهی اوقات نه تنها اینطور نیست، بلکه این یک امر عادی و گاهی هم زیبا نشان داده می شود. اگر اینطور باشد این نشان از همان زندگی هنرمندها دارد که یک پایشان در ایران و پای دیگرشان در اروپاست. اینجا پول در می آورند و در اروپا خرج می کنند. این انسان اگر بخواهد به ابعاد مختلف زندگی درست و عقلایی نگاه کند، بلد نیست. در این مورد هم بعضی ها به سینما و تلویزیون به دید تفریح نگاه می کنند و طنز می سازند و همه چیز را با نگاه لودگی می بینند. این موضوع اتفاقا نقاط ضعف کارگردان را می پوشاند تا مردم نقاط ضعفش و بیسوادی اش را متوجه نشوند؛ در ضمن گیشه اش را هم پررونق کرده و پول در می آورد. البته اینها طنز نیست؛ طنز عبرت آموز است، طنز نکته دارد و الآن هم چند کار طنز خوب من در تلویزیون دیده ام که لودگی هم نیست و خوب است، اما لودگی زیادتر دیده می شود. این کار، کار ساده ای هم هست؛ شما اگر کارگردان هم نباشید می توانید یک بازیگردان بیاورید، عوامل پشت پرده را هم بیاورید، چند تا بازیگر حرفه ای هم بیاورید، اینها خودشان ببرند و بدوزند و آخرش هم فیلم را تحویلت بدهند، فقط اسم شما را آخرش می نویسند که شما کارگردانی. این معضل متأسفانه در سینمای جنگ هم رسوخ کرده است. * آقای سلحشور در مورد آقای «نوری زاد» بگویید، ظاهرا رفاقت صمیمی داشتید؟! – ما با آقای نوری زاد رفت و آمد و سلام علیکی داشتیم. ایشان در واحد جهاد تلویزیون کار می کردند که شهید آوینی مسئول آن واحد بود. اوائل بچه حزب اللهی و مذهبی بود، بعدا ما فه مید یم که قبل از رفاقت با ما جزو گروهک ها بوده و از طرفدارهای دکتر پیمان و جنبشی بوده است. این گروهک ها بعدا همه با هم یکی شدند و به منافقین پیوستند. البته نوری زاد جزو منافقین نشد، اما منظور بیان سابقه فکری یک فرد است. تازمانی که شهید آوینی زنده بود، این آقا اسلامی عمل می کرد و شهید آوینی روی این مجموعه تسلط داشت. نوری زاد علیرغم اینکه تندروی هایی هم داشت، ولی برنامه هایش قابل قبول بود. * یک مستندی هم با هم کار کردید ظاهرا. – بله ما با هم یک مستندی کار کردیم که تهیه کننده اش من بودم. از جنوب خراسان افتادیم روی خط مرز و رفتیم از زابل تا ایرانشهر و جالق و سراوان و یک سریال مستندی شد به نام «روی خط مرز». آن ایام نوری زاد آدم خوبی بود، ولی بعدها من نمی دانم اینها یکمرتبه چه مرگشان شد؟! متأسفانه یکسری از افراد مثل ایشان که اعتمادها را به خودشان جلب می کنند و بعدا یک راه دیگری را پیش می گیرند، ضربه های بدی می زنند. من اخیرا دیدم بعضی از حرکت های ایشان را که کارهایی می کند و جاهایی می رود، حرف هایی می زند که با هیچ عقل و منطقی جور درنمی آید؛ مثل اینکه در کره ماه زندگی کرده باشد. اصلا نمی داند بهائیت چیست و می رود کف پای یک بهائی را می بوسد. مثل آدم هایی که اختلال حواس داسته باشند و نتوانند دوغ را از دوشاب تشخیص بدهند، حق را از باطل تشخیص بدهند و خُل شده باشند. همه عالم و آدم می دانند که بهائیت دین نیست اصلا، یک چیز من درآوردی است و بهائیان آلت دست صهیونیزم هستند، حالا این آقا نه اینکه از آنان دفاع کند، بلکه می رود و کف پایشان را می بوسد. * آقای سلحشور یک حرفی از جامعه هنری شنیده می شود، آن هم اینکه دست هنرمند را باز بگذارید، جامعه هنری نگهبان نمی خواهد، هنرمند ناقد است، باید ایرادها و معضلات را ببیند و بگوید که جامعه اصلاح شود. این حرف به طور کلی حرف خوبی است، یعنی یک عده ای باشند که کارشان نقد باشد، ایرادها را ببینند، حتی هیچ مرزی هم قائل نباشند. یعنی ما هر ایرادی را از هر بخشی و هر مسئولی و هر نهادی دیدیم، آن را بیان می کنیم، بخش ها و افراد مختلف هم خودشان را در معرض رصد ببینند، مواظب خودشان باشند، چون می دانند که فردا در سینما و تلویزیون علیه آن ها فیلم ساخته می شود. این به طور کلی بد نیست، اما آنچه که عملی می شود این نیست. در خیلی از موارد، نقد شامل آن جاهایی می شود که از دستآوردهای انقلاب است. یا وقتی حرف از خوردن مال حرام می شود، به آنهایی پرداخته می شود که حاجی بازاری هستند و جای مهر به پیشانی دارند. یا در مقوله ای به عنوان تفاوت دید جامعه سنتی و جوان های امروزی، آن پدر و مادرهایی که حزب اللهی هستند و اهل نماز و مسجدند طوری کریه و سیاه نشان داده می شوند که جامعه مسجدی ها و انقلابی ها تحت الشعاع قرار می گیرند. این دو مورد، یعنی نقاد بودن و نکته بین بودن فیلم ها از یک طرف و حفظ خطوط قرمز هم از طرف دیگر چگونه قابل جمع اند؟ – ببینید، نقد یعنی دیدن عیب یک پدیده، یک مجموعه، یک فرد، یک موضوع و طرح درست آن و ارائه راه حل برای اصلاح. آنچه که ما از مقام معظم رهبری یاد گرفتیم به این صورت است. خب اینها آدم حکیم و عاقل می خواهد، آدمی که بصیرت داشته باشد، آدمی که نسبت به مسائل تحلیل درست داشته باشد. خیلی از فیلمسازان ما اینطور نیستند، فیلمسازان ما شاید خودشان را منتقد ببینند، اما بعضی هایشان فرق عیبجویی و انتقاد را نمی دانند. عیبجویی، ایراد گیری، تخطئه، تخریب، سیاه دیدن و به نمایش گذاشتن بدی ها را نقد می دانند. در حالی که هر آدم نادانی هم توان دارد که فقط بدی ها را ببیند. بدی ها را درست دیدن و عادلانه دیدن، اصلاح ایجاد می کند؛ یا مواردی که مشابه آن معضل بوده و جوامع دیگر آن راحل کرده اند، اینها می شود نقد منصفانه. انسانی که می خواهد نقد منصفانه بکند، باید متعادل باشد، باید فراجناحی نگاه کند، بعضی ها هم که اصلا بدبین هستند، نمی توانند خوبی ها را ببینند، یا اگر بخواهند از خوبی ها بگویند شعاری به نظر می رسد، لذا برای همین از زیر آن شانه خالی می کنند و اصلا مطرح نمی کنند. نه اینطور نیست، شما بلد نیستید ارزش ها را درست بیان کنید. طوفان دریا را هرکس دوربین بگذارد و بگیرد دیدنی است، دعوا و کتک کاری دو نفر همینطور، “هنر” از دریای آرام تصویر جذاب ارائه دادن است، از انسان آرام و متکی به نفس تصویر ارائه دادن است. ارزش های جامعه را دیدن و راه حل ارائه دادن است. به هر حال باید این دلسوزی از درون نقد دیده شود. * شما فرمودید که سناریونویس تربیت می کنید. در همه فیلم ها یکسری مسائل تکراری است، مثلا کمتر فیلمی را می بینیم که درونش مسأله عشق و خواستگاری مطرح نشود، مسأله پلیس و تفنگ و اکشن مطرح نشود، شما هم همین موارد را به نوآموزانتان درس می دهید؟ – توضیح دادم، معمولا آنهایی که در این سیستم تربیت می شوند، همان اصول جذابیت را در سینما آموزش می بینند. راه حل اصلاح این قضیه این است که ما خودمان فیلمساز تربیت کنیم. فیلمسازی که هم انسان را بشناسد و هم جامعه را بشناسد و هم اسلام را بشناسد و هم روی خودش کار کرده باشد. این انسان ها می توانند دغدغه مند عمل کنند. مسائلی مثل خانواده، ازدواج و مسائل اجتماعی را مطرح کنند. ما برای فیلمسازی اسلامی، مبانی اسلامی را در حد بضاعت خودمان استخراج کردیم. به طور کلی فیلمسازی امروز دنیا همه معیارهایش، همه تعاریف و تعابیرش، دنیوی است و معنوی نیست. در آن فرهنگ نهادینه شده است و بد بختی اینجاست که فیلمساز داخل ایران شیفته غرب است، صراط مستقیمش به سمت غرب است، فرش قرمز هالیوود است، آرزویش آنجا رفتن و در آنجا مطرح شدن است. اگر یک روز راهش به کن و اسکار برسد، انگار به عرش اعلا رسیده است. شما به این فیلمساز هرچه بگویید که این غرب خودش به یک مسیر دیگر می رود، به خوردش نمی رود. اینکه آن ها با فیلم فرهنگ سازی می کنند، با فیلم حرف هایشان را می زنند و پیام هایشان را می رسانند، اما به ما می گویند سینما جای پیام نیست، سینما سرگرمی است. * در تکمله فرمایشات شما، یک فیلمی امسال نامزد اسکار شد بنام “جاذبه”. در این فیلم چند فضانورد با یک مشکل بزرگی مواجه می شوند، یکی از این افراد با اعتماد به نفس، به سختی خودش را سالم به زمین می رساند، البته در این فیلم اعتماد و امداد گرفتن از خدا حذف شده و “انسان محور” است، اما تحلیلگران سینمایی از اینکه این فیلم ا مید را در جامعه ناا مید امریکا تزریق می کند تقدیر کرده اند. – بله همینطور است. هالیوود با همین ابزار فرهنگ غرب را به تمام دنیا تزریق کرده است. اما ما در مؤسسه با مبانی اسلامی شاگردها و نویسنده ها را آموزش می دهیم که انشاءالله اینها بتوانند در خدمت ارزش ها باشند و در آینده در این راستا فیلم بسازند. * آقای سلحشور اگر بخواهید از فیلم یوسف یک انتقاد بکنید، چه مطلبی به نظرتان می رسد که بخواهید انشاءالله در فیلم حضرت موسی آن را اصلاح کنید؟ – یک مقدار مسائل ظاهری مثل حجاب و آرایش و لباس که سعی می کنم معیارهای اسلامی را بیشتر رعایت کنم. مسأله بعدی دیالوگ هاست، داریم سعی می کنیم پخته تر کنیم و جاندارتر؛ بعضی از سکانس ها هم هست که ضعیف اجرا شده اند، بهتر بود بیشتر دقت کنیم. * شما زیاد از بازیگران معروف استفاده نمی کنید. دلیلش چیست؟ نظرتان در مورد دستمزد بالا در سینما چیست؟ – ببینید من معتقدم تمام اقشار جامعه عضوی از این جامعه هستند. هیچ کس نباید خودش را برتر از دیگران ببیند. یک نجار، یک بنا، یک کارگر کارخانه، یک راننده و همه شغل هایی که در جامعه موجود هستند و هرکس به نحوی چرخ جامعه را می چرخاند و به پیش می برد. اینها همه شریف و زحمتکشند و نان عرق جبین شان را می خورند. من فیلمساز به چه دلیلی باید از آن ها بالاتر باشم؟ ای بسا که در جایگاه خودش اگر بررسی بشود خیلی ها از بنده و امثال بنده بالاتر باشند. اگر یک کارگر۸۰ سال کارگری کند و زحمت بکش، حاصل درآمدش ۸۰ میلیون تومان نمی شود، اما یک بازیگر به خاطر چهار یا پنج ماه فیلمبرداری ۴۰۰ میلیون تومان دریافت می کند! اگر هم به او بگویید که چرا اینقدر دستمزد بالا…؟ می گوید که فوتبالیست ها بیشتر می گیرند. خب مگر فوتبالیست ها کار درستی می کنند؟ آنها هم اشتباه می کنند. این چه معضلی است که تا یک نفر یک حرفه ای را یاد می گیرد، احساس کند همه سرمایه بیت المال را باید به حلقوم او بریزند؟ چون فوتبالیست است یا چون بازیگر خوبی است و به طور کلی چون معروف است. در جامعه ما خیلی از ورزش های دیگر هستند که مظلومند. ما استعدادهای خوبی در این زمینه ها داریم و خیلی اوقات دیدیم که افتخارات ما در آن زمینه ها بیشتر بوده است، اما دستمزد همه اینها می رود در جیب فوتبالیست ها. حالا هنرمند ما چرا خودش را باآنها مقایسه می کند؟ در ضمن معروفیت و اسمی شدن هم مجوز این موضوع نیست. معروفیت چه افتخار و امتیازی دارد؟ شهرت انسانیت نمی آورد. بعضی ها از این شهرت سوءاستفاده می کنند، از اینکه یک عده طرفدار دارند سوءاستفاده می کنند. گاهی اوقات هم دارای توهم هستند، خودشان را در سطح بازیگران هالیوود می بینند، اصلا اینطور نیست. من منظورم تعریف از هالیوودی ها نیست، اما به هر حال در تخصص بازیگری خیلی جلو ترند ، اصلا بازیگر خوبی بودن ارزش های انسانی هم می آورد؟ همه در این جامعه بابت کارشان مزد می گیرند، شما هم یکی از آن ها؛ نهایتا شما به اندازه یک پزشک مزد ببر، به اندازه یک مهندس مزد بگیر. نه به اندازه ۶۰ تا پزشک! متأسفانه ما و صداوسیما و رسانه ها هم در تبلیغ بازیگری کم تلاش نکرده ایم، به طوری که آمال و آرزوی خیلی از جوانان ایران بازیگر شدن است. * پس شما به این علت بازیگرهای گرانقیمت نمی آورید؟ – بله؛ البته اگر بازیگران توقعات معقول داشته باشند ما از آن ها استفاده می کنیم. * در مورد دادگاهتان و آن موضوع سرقت ادبی مقداری توضیح بدهید. – خب ما به عنوان یک هنرمند مذهبی، همیشه از طرف مخالفان مورد هجمه هستیم و سعی می کنند که یک نقطه ضعفی و یک موضوعی را بگیرند و بر علیه ما استفاده کنند. یک آقایی آمد و به ما تهمت زد که شما سناریوی یوسف را از روی اثر من نوشتید و ما را به دادسرا کشاند. من در جلسه دادسرا گفتم خب سناریوی بنده را با سناریوی ایشان مقایسه کنید. مقایسه کردند و ما را تبرئه کردند. گفتند این دعوایی که این آقا مطرح می کند، قابل تعقیب نیست و حکم منع تعقیب صادر کردند. آقای شاکی ول نکرد و رفت دوباره کارشناس آورد از همین عوامل سینما که ما با آن ها دعوا داریم و با ما مشکل دارند. این کارشناس ها سناریو را نخوانده، حکم دادند که ما درصد زیادی از سناریو را از اثر این آقا استفاده کرده ایم. در صورتی که من در همه عمرم کتاب این آقا را ندیده بودم. اولین روز دادگاه هم این را در دادگاه گفتم، ده دوازده نفر از آقایان شاهد هستند و در زمان نوشتن یوسف هم حضور داشتند و کتاب ایشان در میان کتاب های من نه بوده و نه دیدم. فقط شنیده بودم که ایشان کتابش را چاپ کرده است و یک نسخه که بخشی از کتابش بود و من فکر کردم یک قسمت از آن داستان است را به من داد که بخوانم و فیلمم را از روی آن بسازم. من هم همان یک قسمت را خواندم و برایش توضیح دادم که این نوشته به درد ما نمی خورد و ما باید خودمان بنویسیم. بعدا فه مید م این سریالی که ایشان نوشتند، اصلا قسمت ندارد. آنچه که ایشان نوشتند اصلا سناریو هم نیست، یعنی ایشان اصلا اطلاعاتی از سناریونویسی ندارند، هیچ اطلاعاتی. شاید بشود گفت به اندازه یک کسی که از صفر شروع کرده بود، یک مقدار اطلاعات داشت. شنیده بود یک کلماتی به نام سکانس، یا پلان یا توضیح صحنه، یک مطالبی درآورده بود از روی کتاب “توماس مان” و چاپ کرده بود. ما اینها را درآوردیم و به دادگاه ارائه دادیم و دادگاه هم قبول کرد که کتاب این آقا از روی کتاب ژوزف توماس مان نوشته شده است. خود این آقا که یک دزد ادبی بود و از کتاب دیگران استفاده کرده بود، حالا آمده بود و به ما تهمت دزدی زده بود. من دو درخواست از دادگاه داشتم. اول اینکه گفتم اگر ایشان یک جمله ارائه بدهد که آن جمله در کتاب من باشد، در کتاب خودش هم باشد و در کتاب دیگری هم نباشد، من قبول دارم. علیرغم اینکه من کتابم را قبل از کتاب ایشان نوشتم، من مدرک داشتم با تاریخ که قبل از چاپ کتاب ایشان با صداوسیما قرارداد نوشتم، هم مجموعه تحقیقاتم را به صداوسیما ارائه دادم و هم سیناپس را و سیناپس هم منطبق با تحقیقاتم بود، اینها را دادگاه دید و تأیید کرد. در مورد اول، آقای شاکی حتی یک مورد هم به دادگاه ارائه نداد، حتی یک موضوعی که مربوط به اقتباس یا برداشت یک مطلب کلی از کتاب ایشان باشد هم ارائه نداد. مورد دیگری که من از دادگاه خواستم این بود که این دادگاه را علنی برگزار کنید. مگر من یک دزد نیستم؟ مگر سارق ادبی نیستم؟ خوب اگر مقصرم، بگذارید همه دنیا بدانند که دیگر کسی جرأت نکند سرقت ادبی بکند. دادگاه فقط یک جلسه را اجازه داد و دیگر موافقت نکرد و اجازه نداد که مردم ایران و مردم دنیا که در همه ماهواره ها و شبکه ها و اینترنت شنیده بودند که من سرقت کردم، بیگناهی من را هم بشنوند. بعد از اینکه ما سه چهار سال در دادگاه دویدیم و رفتیم و آمدیم و کش و قوس داشتیم، بنده تبرئه شدم. باز این آقا تقاضای تجدیدنظر کرد، کارش ناسا ن جدیدی از طرف ارشاد و تلویزیون مشخص شدند. این کارش ناسا ن هم اتفاق نظر داشتند که این کتاب به هیچ عنوان از روی کتاب ایشان نوشته نشده است و هیچ شباهتی به هم ندارند و در نهایت بنده تبرئه شدم. حتی در تجدیدنظر هم تبرئه شدم. ما آمدیم و تهمت هایی که این آقا به ما زده بود و میلیون ها تومان هم سرمایه روی دست ما گذاشته و آبروی ما را در بی بی سی و صدای امریکا و شبکه های خارجی برده بود را مطرح کردیم. اما متأسفانه جز چند سایت خودی و حزب اللهی، این خبر را نشر ندادند. آن طرفی ها هم که دنبال ضربه زدن به حرکت فرهنگی هنری مذهبی بودند، این مسأله را مطرح نکردند و نگذاشتند که بیگناهی ما در اذهان عمومی جا بیفتد. صدای خودی ها هم که تعدادشان کم بود به جایی نرسید. در ادامه ما شکایت کردیم از این آقا که آبروی ما را برده و دروغ گفته و افترا بسته است. متأسفانه دادگاه او را تبرئه کرد. حالا نمی دانم نفوذی داشت، از رابطه استفاده کرده بود یا هرکار دیگری، فقط می دانم که به عنوان یک بچه مذهبی که کار قرآنی کرده و در خیلی از جاهای دنیا هم کارش مطرح شده است، این آقا آبروی ما را برد. یعنی این تلاش فرهنگی که ما کردیم و این نشر معارف قرآنی که در دنیا رفت و چند میلیارد نفر دیدند و شنیدند، گویا این مسائل برای قاضی ما پشیزی ارزش نداشته و گویا اصلا ندیده بودند که در این چند سال چه آبرویی از ما در این شبکه های خارجی رفت و هنوز هم ما را با چه اسمی صدا می زنند. البته آن شبکه ها تکلیفشان معلوم است و هیچ وقت نمی شود دهانشان را بست، اما دادگاه ما چه؟ در جواب هم گفتند: این آقا حقش بوده که شکایت کند! کسی نیست سؤال کند که ظلمی که به این آقا شده چه بوده؟ اگر من ظلمی به این آقا کردم پس چرا من را تبرئه کردید؟ اگر هم حقی از ایشان زائل نشده بود، پس چرا این آقا باید اینطور آبروریزی کند؟ یعنی طبق این قانون هرکس می تواند هر تهمتی و انگی را به یک نفر بزند و بعد هم نهایتا دادگاه حکم بدهد که شکایت وارد نیست! بعدا کاشف به عمل آمد که در گوش این آقای شاکی خوانده بودند که این بودجه چند میلیاردی که صرف این سریال شده است، اگر شما بروید و شکایت کنید، لااقل یکی دو میلیارد از آن به شما تعلق می گیرد! غافل از آنکه این بودجه نسبت به پول چند سال پیش، یک صدمش هم صرف سناریو نشده بود و حدود نیم درصد این بودجه صرف سناریو شد و این آقا اینقدر اطلاعات هنری نداشت که بداند چیزی دستش را نمی گیرد. اما ظاهرا آبروی مؤمن مهم است و قیامت دروغ نیست. * فیلم هایی که تا به حال ساختید، در چه سال هایی ساخته شد و چقدر خرج برداشت؟ و سریال های همردیفش چقدر خرج برداشتند؟ ما در مورد حضرت یوسف از ۱۰ میلیارد تا ۳۰ میلیارد شنیدیم. – سریال ایوب پیامبر در زمان خودش یعنی سال ۷۲ تقریبا مخارجش در آن زمان شد ۹۰ میلیون تومان که هفت قسمت شد. اصحاب کهف که سال ۷۶ ساختش تمام شد و پخش شد، با یک نسخه سینمایی که از این سریال درآوردیم حدود ۶۰۰ میلیون شد که هنوز تا یک میلیارد خیلی فاصله داشت. همان زمان یک سریال هم عرض این سریال داشت ساخته می شد که خیلی از امکانات آن هم موجود بود، ولی ۳ میلیارد خرج برداشت. کل سریال اصحاب کهف را ما در عرض ۷ ماه فیلمبرداری کردیم، اما فیلمبرداری سریال هم عرض آن ۳ سال طول کشید. اما در مورد یوسف پیامبر، این مطلب را من در حضور مقام معظم رهبری که آقای ضرغامی و معاونشان آقای میرباقری هم حضور داشتند عرض کردم؛ که آقاجان ما از اطراف در مورد بودجه در هجمه هستیم. می گویند بردی و خوردی و بالا کشیدی؛ در حالی که آقای ضرغامی و میرباقری می دانند که کل بودجه سریال من به ۷ میلیارد هم نمی رسد، سریال های همزمانش بالای ۳۰-۴۰ میلیارد خرج برداشته اند. گفتم لطف کنید این را به آقای ضرغامی بگویید که اعلام کنند تا این اتهام از من برداشته شود. حضرت آقا در آنجا فرمودند: این که چیزی نیست و مسأله مهمی نیست، خب اعلام کنید که همه بدانند. آقای ضرغامی و آقای میرباقری آنجا در حضور آقا قول دادند که چشم ما اعلام می کنیم و متأسفانه اعلام نکردند. دلیلش شاید این باشد که مردم و بزرگان برایشان سؤال پیش بیاید که چرا فلان سریال ۴۰ میلیارد و در مدت ۷ سال، فلان سریال ۳۰ میلیارد و ۶ سال، فلان سریال ۲۸ میلیارد و در مدت ۱۴ سال، ولی یوسف در مدت ۲ سال و هفت ماه، آن هم با هفت میلیارد و در کوتاه ترین زمان و ۴۵ قسمت سریال. هیچکدام از سریال های هم عرض یوسف هم از نظر تعداد قسمت ها به یوسف نمی رسید، آن دکورها و کشتی ها و جمعیت و مردم ما را هم نداشتند. این برای خیلی از کارگردان ها غیرقابل باور بود ولی دوستان صداوسیما برای اینکه زیر سؤال نروند سکوت کردند. یکی از کارگردان هایی که اسم نمی برم، فقط یکی از دکورهای ما را دیده بود و از مدیرتولید ما سؤال کرده بود که این دکور چقدر خرج برداشته است؟ مدیرتولید ما گفته بود این دکور به اضافه دو تا شهر دیگر، به اضافه ۵ هزار متر دکور داخلی و ۳ هزار دست لباس و ۱۰ کامیون اکسسوار و ۱۰ تا کشتی، همه اش به ۱میلیارد و ۷۰۰ میلیون نرسیده است. ایشان گفته بود به خدا دروغ می گویید! همین یک دکور را با ۲ میلیارد نمی شود ساخت. راست هم می گفت. کارهایی که ما کرده بودیم خارج از استاندارد سینما بود. * از سریال حضرت موسی (علیه السلام) بگویید. کجای کار هستید؟ – اواخر سال ۸۸ بود که ما شروع کردیم به تحقیق در مورد داستان حضرت موسی و بنی اسرائیل. یکسال تحقیقاتش طول کشید، یکسال هم سیناپس و بهتر بگویم کل سریال طول کشید و دوسال و اندی هم نگارش سناریو در ۷۲ قسمت. * داستان از کجا شروع و به کجا ختم می شود؟ – از زمان رحلت حضرت یوسف (علیه السلام) شروع می شود که رخدادهای بعد از خودش و مشکلاتی که برای بنی اسرائیل به وجود می آید را به بنی اسرائیل می گوید و بشارت آمدن منجی یعنی حضرت موسی (علیه السلام) را هم می دهد، تا زمانی که حضرت موسی (علیه السلام) از دنیا می رود و بنی اسرائیل به رهبری و امامت “یوشع بن نون” ارض موعود را می گیرند و حضرت یوشع بر سر قبر حضرت موسی (علیه السلام) می آید. تمام داستان زندگی حضرت موسی را انشاءالله داریم. از کودکی اش، بزرگ شدن در قصر، جانشین فرعون شدن، فرار به مدین، ازدواج، مبعث، کوه طور و همه تا انتهای داستان. البته تفاوت دارد با کارهای مشابه در دنیا. معمولا فیلم هایی که در مورد بنی اسرائیل و حضرت موسی ساخته شده اند، زیر نظر و با سیطره و تعریف یهود و صهیونیست ها ساخته شده اند. قرائتی غیر از قرائت خودشان نبوده است و اولین بار است که ما از لسان قرآن و روایات می خواهیم این داستان رابیان کنیم. مسأله مهم هم این است که در این سریال، تمام آن سازندگی ها، تمام نکاتی که قرآن مورد نظرش هست، لحاظ شده است. به اضافه مسائل سیاسی و تحلیل ها در مورد بنی اسرائیل و درس هایی که در این مورد هست. * چه زمانی فیلمبرداری را شروع می کنید؟ – الآن ما منتظر بودجه هستیم. صداوسیما متأسفانه اولا بودجه ندارد و دوما الآن شده است یک فروشگاه و گاهی پفک می فروشد و گاهی برنج! این فضا برای ساخت سریال ما فضای خوبی نیست. ناظرانش هم ناظران خوبی نیستند. این سریال ها باید تحت نظر علما و حوزه علمیه ساخته بشوند، لذا من اصلا نمی خواهم در صداوسیما ساخته بشود. ضمن اینکه بودجه هم ندارند و ما دنبال بانی خیر می گردیم که وارد این عرصه بشوند و در این جنگی که با صهیونیزم و ابرقدرت ها داریم و در این سریال انشاءالله بروز و ظهور پیدا خواهد کرد، ما را یاری کنند. اگر کسی پیدا بشود و بودجه بدهد همان زمان شروع می کنیم. * اگر امروز از بزرگان اقتصاد بپرسید مشکل اصلی ما چیست و گلوگاه رفع مشکلات اقتصادی کجاست؟ هرکدام یک جوابی می دهند. بعضی می گویند بانک، بعضی می گویند مالیات، نقدینگی و هرکس یک نظر می دهد. اگر ما بخواهیم مشکل فرهنگی جامعه مان را در هر زمینه ای، فرهنگ سیاسی، فرهنگ اقتصادی و فرهنگ به طور کلی حل کنیم، به نظر شما گلوگاه کجاست؟ – به نظر من صداوسیما. شما برای حل هر معضلی نیاز به تریبون دارید. برای تبلیغ ارزش ها شما نیاز به تریبون دارید، برای مبارزه با مفاسد و زشتی ها شما یک تریبون نیاز دارید و تنها تریبون کارآمد و جذابی که شما در اختیار دارید و در تمام خانه ها حداقل یک نسخه از آن موجود هست، تلویزیون است. * سینما چطور؟ – سینما در مراحل بعدی است. دو درصد مردم ایران سینما می روند. ارزش سینما دو سه درصد تلویزیون است. تلویزیون در حال حاضر دست ما نیست، بعضی از گوینده ها و مجری ها و عوامل این صداوسیما خوب هستند، بعضی از شبکه ها برنامه های غالبشان برنامه های خوبی است، اما بعضی ها هم در همین صداوسیما اصلا برای بازگویی و تبلیغ انقلاب و اسلام و ارزش ها تربیت نشده اند. حرف های خوب هم اگر زده بشوند، بیشتر برنامه های کلامی و گزارشی هستند. اما آن چیزی که مورد علاقه مردم و تأثیرگذار است، فیلم و سریال است. به طور کلی فیلم زبان تصویر است و به همین جهت هم جذاب است. ما در صداوسیما در بخش مستند، گزارش و اخبار موفق هستیم. اما در بخش فیلم و سریال موفق نیستیم. از کارگردان و نویسنده و بازیگر گرفته تا برنامه نویس ها و مدیرها. عرض کردم، شاید در بخش های غیر از سریال و فیلمسازی حرف ها و عوامل خوب باشند، اما در بخش سریال سازی و فیلمسازی اینطور نیست. یعنی وقتی رسالت ما حرف زدن، کلام، بحث و به طور کلی تکلم و تحلیل باشد، ما خوب عمل می کنیم. چون سخنرانی و منبر و وعظ در فرهنگ و خون ما بوده و هست. ما در زمینه مطلب و پیام، غنی هستیم. بزرگان و شعرای ما در طول تاریخ خیلی خوب حرف زده اند و کار کرده اند، اما حالا که نوبت به زبان تصویر رسیده است و باید این حرف ها به زبان فیلم دربیایند، بلد نیستیم. می خواهیم حرف های خوب و انسان ساز را با آن زبان و قواعدی که در دنیا گفته می شود، بگوییم. ما از فیلم و سینما، نمای آن را لازم داریم و قواعد اصلی و مادر آن را -نه همه چیز را- ما باید با قواعد خودمان در این سینما حرف بزنیم. بارها گفتم و باز هم می گویم، این قواعد را غرب برای ما تعریف کرده و به تمام دنیا هم تزریق کرده است. با این قواعد نمی شود حرف الهی زد. باید با قواعد دینی و اسلامی حرف دینی بزنیم. اگر این موارد حل بشود، به ضرس قاطع می گویم ما می توانیم بالای ۸۰ درصد از مشکلات اقتصادی، فرهنگی، خانوادگی و تربیتی را که واقعا خیلی از مسئولین و بزرگان ما در راه حلش به بن بست رسیده اند، از طریق فیلم و سریال سازی حل کنیم. * از شما متشکریم بابت وقتی که در اختیار ما گذاشتید. دعا می کنیم که انشاءالله آمال و آرزوهای شما در عرصه فیلم و سریال به آن سرمنزل مقصودی که مورد نظرتان هست برسد. – بنده هم از شما و همه بچه های جام نیوز تشکر می کنم و برایتان آرزوی توفیق واخلاص و سلامت می کنم و شما را به خدا می سپارم. تئاتر حصار درحصار فیلم گورکن پرواز در شب انسان و اسلحه مردان آنجلس دنیای وارونه تئاتر ایوب پیامبر یوسف پیامبر


یکشنبه ، ۱۵فروردین۱۳۹۵


[مشاهده متن کامل خبر]





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: رباط نیوز]
[مشاهده در: www.robatnews.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 23]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن