واضح آرشیو وب فارسی:قم پرس: دولت بهار - محمد حسین حیدری/ پس از زلزله سیاسی اردیبهشت 90 اردوگاه «عدالت» خلوت شد. از آن مقطع به بعد غالب نیروهای سیاسی و رسانه ای آویزان به محمود احمدی نژاد پس از پروار شدن به قدر کفایت، برای ساختن یک آینده سیاسی – اقتصادی چرب و مطمئن و بی دردسر، دسته جمعی کوچ کردند از اردوگاهی که به طرزی سهمگین و همه جانبه زیر ضرب مخالفان داخلی و دشمنان خارجی انقلاب قرار گرفته و آینده ای برایش متصور نبود و در بهترین حالت می توانست دوره اش را به اتمام برساند. این جماعت از سر دلسوزی و آینده نگری به یکدیگر توصیه می کردند پیش از سقوط ماشین دولت دهم به ته دره بیرون بپرند! نزدیک بودن افق خرداد 92 به عنوان موعد تعیین تکلیف قدرت اجرایی برای بار یازدهم، شانس پیروزی اردوگاه های گوناگون در انتخابات ریاست جمهوری را به اصلی ترین معیار برای گزینش مقصد بعدی، نزد این جماعت آویزان به محمود احمدی نژاد تبدیل کرد. نیروهای سیاسی – رسانه ای که به کوچ دسته جمعی و در ادامه تیغ کشیدن روی محمود احمدی نژاد تن دادند، یک خصلت مشترک داشتند. برای هیچکدامشان «عدالت» مساله نبود بدین معنی که آرمان عدالت را حتی اگر محترم می داشتند و در مواردی حتی به آن تن می دادند و برای تحققش به طور نسبی تلاش می کردند اما هرگز برایشان حکم مرگ و زندگی را نداشت. غالب آن ها بعضا بدون آنکه خود ملتفت باشند، در عمل تشکیل جمهوری اسلامی را مقصد نهایی انقلاب اسلامی و نه منزلگاهی در مسیر فروپاشی نظم فاسد جهانی و تحقق دولت جهانی انسان کامل می دانستند. رسوب این تفکر مطلقا محافظه کارانه در کنار برخورداری از مزیت های قابل ملاحظه ای که از همراهی با وضعیت نهادینه شده و مورد توافق فعلی حاصل می آمد، به طور طبیعی موجب می شد که به جای «عدالت»، «امنیت» در قلب منظومه گفتمانی طیف یاد شده قرار بگیرد و همه فضیلت های انقلاب در نسبت با آن تعریف شود. از نظر آن ها «مبارزات عدالتخواهانه محمود احمدی نژاد» تا جایی مشروعیت داشت که با تضعیف جریان غرب گرای داخلی (اصلاح طلبان) «امنیت» را برای اشراف ریش دار ساکن در «مقصد نهایی نهضت» تامین و تداوم رانت حاکمیتشان بر گلوگاه های ثروت را تضمین کند. به همین خاطر دقیقا پس از به قعر فرستاده شدن غرب گرایان داخلی در 22 خرداد 88 و تحصیل سرمایه اجتماعی 25 میلیونی به عنوان اصلی ترین پشتوانه برای آغاز موج جدید و شاید نهایی مبارزات عدالتخواهانه در ایران، لشگر اشراف ریش دار به صف شدند و در دوسال پایانی دولت دهم شد آنچه نباید می شد. دوستان سابق احمدی نژاد قربة الی الله در کنار غربگرایان داخلی و دشمنان خارجی انقلاب متفقا آرمان زمین زدن احمدی نژاد را دنبال کردند و تا حدود زیادی نیز به اهدافشان رسیدند. همه آنچه تا بدینجا گفته شد، جز تکرار مکررات تلخ و ملال آور نیست، که آنچه بر سر احمدی نژاد و عدالت آمد جز داستان تکراری همه تاریخ سیاسی ایران و جهان نیست و اساسا چه جای تعجب است از وقوع آن و اگر از کلیشه «عبرت آموزی از تاریخ» فاکتور گرفته شود، اصولا چه فایده ای است در بازگویی آنچه گفته شد؟! من این زشتی ها و تلخی های سیاسی را نوشتم چون رایحه ای خوش به مشامم رسیده، از این گذرگاه تاریک و مشمئز کننده تاریخ سیاسی معاصرمان عبور کردم تا بشود چند کلمه از زیبایی های سیاست و لذت های کار سیاسی گفت. فکر می کنم بشود به عنوان یک فرمول کلی به جست و جو گران زیبایی در سیاست توصیه کرد، برای یافتن نور و زیبایی در سرتاسر تاریخ این جنگل وحشی همواره رد پای کسانی را دنبال کنند که کلیشه های ثابت «بازی قدرت» را در هم شکسته و به سخره گرفته اند؛ فارغ از اینکه نتایج مبارزاتشان چه بوده است. آن روز که اردوگاه عدالت از محافظه کاران مدعی خالی شد، سر و کله «رعیت زاده» هایی بی نام و نشان پیدا شد که تفریح سالمشان استهزاء «سیاست مدرن» و «بازی قدرت» بود. اساسا به جز «عدالت» مساله ای نداشتند؛ که عدالت را چکیده همه ارزش های انقلاب می دانستند. مدت ها بود برای هنرنمایی و ایثار پشت صف محافظه کاران چرتکه بدست، معطل بودند. تاریخ تولید غالبشان 27 خرداد 84 بود. پارتیزان(1)ها هر روز به این امید چشم ظاهرشان را باز می کردند که به حماقت کنار زدن «عدالت» به نفع «امنیت» و احمقانه تر از آن تصور «تداوم چنین امنیتی» تحقیرکننده ترین پوزخندها را نثار کنند. حداکثر بضاعتشان وبلاگ بود و هنرشان ساختن تیغ موشکاف از قلم. نه فقط در ساحت «ایدئولوژی» که در ساحت «فرم» نیز انقلابی و ورزیده بودند. گفتند اگر همه عالم در برابر آهنگرزاده مظلوم سمنانی بایستند، ما هستیم؛ همچنان که داخلی و خارجی ایستادند و همچنان که بودند. زنجیره تولیداتشان بارها در برابر موج های امپراتوری رسانه ای رو به رو جفت پا گرفت و بر زمینش زد و «حجت ساز» شد. گزاره محوری شان این بود که دشمنان عدالت نه تنها «هیبت الله» نیستند که «پشم الدین» هم از سرشان زیادی است و تا آن روز که «آن مرد» با «آن مرد» روی سکوی اتمام حجت رفت، به جز انگشت شماری، هیچ یک از دشمنان عدالت را سیلی و زخم برهان نزده رها نکردند. پارتیزان های عدالتخواه برای برهه ای از تاریخ سیاسی ایران زیبایی آفریدند و نگذاشتند در تاریخ ثبت شود آن روز که عدالت به قربانگاه رفت و «احمدی نژاد در محاصره» افتاد، عرصه سیاست و رسانه خالی از «رادمرد» و «جوانزن» بود. امروز که موتور «سوپر شیعه» روشن شده و «ببر قائم شهر» دوباره به غرش آمده و «ندایی از درون» و «ضمیرخودآگاه» بار دیگر آدرس «آرمانشهر» را می دهند، خالق «خطخطی» و «گوش قرمز» هم مجددا سر حاشیه سازی دارند، انگار که پس از سه سال تلخ، سال احمدی نژادی ها تحویل شده و طلوع «خورشید بامداد» با نغمه های «شاعر و فیلسوف فتیانی» نزدیک است. به فهرست چریک های قدیمی که دوباره دل و دماغ مبارزه پیدا کرده اند، خیلی های دیگر که «خط شکن» و «محب الاولیاء» و از «از جنس حقیقت»ند باید اضافه شوند. «آدم زمینی»، «رودخانه نقره ای»، «لوگوساز انقلابی»، «رئیس جمهور ایرانیان»، «دست نوشته های یک نسل سومی»، «فرزند آزادی»، «عبودیت»، «اکیپ قم و نراق»، «ما همه عمار توایم خامنه ای»، «انسیان» و ... تا ابد هم اگر گوشه نشینی کنند در «حافظه سیاسی»مان ثبتند اما باید برگردند جماعت رندان عالم سوز، باید به تحقیر انقلاب پایان داد، ما قرار نیست فرش از زیر پای آمریکایی ها بکشیم، می خواهیم لختشان کنیم! *** 1- پارتها که یکی از اقوام ایرانی بودند در جنگاوری سبک خاصی داشتند که بعدها به جنگهای پارتیزانی معروف شد. بر اساس فرهنگ معین: چریک، سربازی که به صورت غیرکلاسیک و نامنظم با دشمن می جنگد.
شنبه ، ۱۴فروردین۱۳۹۵
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: قم پرس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 20]