تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 19 آبان 1403    احادیث و روایات:  امام کاظم (ع):از شوخی (بی مورد) بپرهیز، زیرا که شوخی نور ایمان تو را می برد.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1827633244




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

روشن تر از خاموشی چراغی نیست


واضح آرشیو وب فارسی:رهیاب: چند بار شهرستان رفتم و برگشتم تا آنجا که توانستم زحمت کشیدم، جمع کردم و فکر نمی کنم چیز دیگری به غیر از این 160 ترانه ای که ضبط کردم، باقی مانده باشد. می دانستم به این سادگی ها نمی شود این کارها را خواند. می دانستم در جوی که زندگی می کنیم نمی شود. این همه ترانه به وزارت ارشاد رفت و بار اول فقط 12 آهنگ مجوز گرفت.به گزارش رهیاب: زنده یاد مرتضی احمدی در گفت و گویی که به تازگی منتشر شده، تاکید کرده بود نگرانی اش پس از ضبط و ثبت ترانه های فولکلور روحوضی به کلی از بین رفته و تاکید کرد: چراغی که روشن شد، خاموش نمی شود. نویسنده از بین نمی رود، جامعه اصلاً نویسنده پرورش می دهد و فکر نمی کنم چیزی از بین برود.  آدم های زیادی نیستند که صفای وجود مرتضی احمدی را داشته باشند؛ آن هم در این روزهایی که آدم های باصفا تعدادشان کم است. نسل باسواد و باصفایی که مدتی است رو به انقراض رفته است. قطعاً احمدی یکی از همان هایی بود که وقتی در جایی حاضر می شد، فضا را از آن خود می کرد. با آن انرژی و شور مثال زدنی که آدم را متعجب می کرد. آن هم در آن سن و سال. شما چند وقت است که آدم هایی را که فقط و فقط شبیه خودشان باشند ندیده اید؟ آدم هایی که اصلی اند، آدم هایی که آدم را فقط یاد خودشان می اندازند؟ حتی وقتی نیستند و نمی شود صدایشان را شنید، همیشه یک فایل پروپیمان آن گوشه ذهن دارند که نمی گذارند از خاطره ها پاک شوند. این گفت و گو که سمیه قاضی زاده با مرتضی احمدی انجام داده و آخرین یا یکی از آخرین گفت وگوهای این هنرمند کشورمان در دوران حیاتش است و البته احتمالاً طولانی ترین گفت و گوی زنده یاد احمدی است، به تازگی در پارگراف منتشر شده است. «تابناک» گزیده ای از این گفت و گو را تقدیم تان می کند: - از سال 46 به دنبال این کار (ثبت ترانه های بومی تهران) بودم. من به ترانه های بومی تهران خیلی علاقه داشتم و هنوز هم دارم. یک سری از ترانه ها را شنیده بودم، یک سری از آنها را ناقص حفظ کرده بودم. با خودم گفتم که بهترین راه این است که از همین جا حرکت کنم. با تمام هنرمندای آن حوزه مصاحبه کردم. خیلی زحمت کشیدم. چند بار شهرستان رفتم و برگشتم تا آنجا که توانستم زحمت کشیدم، جمع کردم و فکر نمی کنم چیز دیگری به غیر از این 160 ترانه ای که ضبط کردم، باقی مانده باشد. البته باز هم هست. یک سری قطعات دیگر هم هست. یک سری قطعات مناسبتی که بیشتر آهنگ های عروسی است. - می دانستم به این سادگی ها نمی شود این کارها را خواند. می دانستم در جوی که زندگی می کنیم نمی شود. این همه ترانه به وزارت ارشاد رفت و بار اول فقط 12 آهنگ مجوز گرفت. من زمانی که این کتاب را نوشتم، هرکدام از این ترانه ها به یک مناسبتی به وجود آمده بود. آخر نمی شود یک ترانه ای را که بی خود خواند. می بینید که نکته ای در آن هست اما چه چیزی؟ «مثل دندون دندونم کن، با دندون دون دونم کن»، یک دختری در حصار پدر گرفتار است، با دیوارهای بلندی که آفتاب را نمی دیده و فقط در مطبخ بوده و زیر دیگ پلو را فوت می کرده، چه می دانسته «زیر درخت مرزه، دل آدم می لرزه» ، دلی نداشته که لرزشی حس کند... همه اینها حساب و کتاب داشته است. - آقای چمن آرا قشنگ ترین اسم را روی این کار گذاشتند، اسم این کار را «صدای طهرون» گذاشتند. من وقتی این اسم را شنیدم، لذت بردم. خودم خیلی فکر کرده بودم ولی به جایی نرسیده بودم. آقای چمن آرا خیلی راحت اسم آن را «صدای طهرون» گذاشت. حالا نمی دانم که بالاخره می توانند این صدا را خاموش کنند یا نمی توانند خاموش کنند. - مادرم زنی مذهبی بود که صدای بسیار خوبی داشت. هر وقت که برای برادر کوچکم لالایی می خواند. من به او نگاه می کردم و مجذوب صدای خوبش می شدم. کم کم شعرها را حفظ کردم و بعضی وقت ها لالایی ها را با هم می خواندیم. یواش یواش بچه های محل فهمیدند صدای من خوب است. دور هم جمع می شدیم و آواز می خواندیم. به صفحات مرحوم «جواد بدیع زاده» که ترانه های فکاهی می خواند هم علاقه خاصی داشتم و می شنیدم، حفظ می کردم و برای خودم با بچه های محل می خواندم. خواندن برای من انگیزه شد و از خودم می پرسیدم: «چرا نباید از صدایم استفاده کنم؟» منبع:تابناک


چهارشنبه ، ۱۱فروردین۱۳۹۵


[مشاهده متن کامل خبر]





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: رهیاب]
[مشاهده در: www.rahyabnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 22]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن