پرچم تشریفات با کیفیت بالا و قیمت ارزان
پرواز از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا
دکتر علی پرند فوق تخصص جراحی پلاستیک
تجهیزات و دستگاه های کلینیک زیبایی
سررسید تبلیغاتی 1404 چگونه میتواند برندینگ کسبوکارتان را تقویت کند؟
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
تعداد کل بازدیدها :
1850737047
نوجوان عاشق شناسنامه اش را دستکاری کرد تا به معشوق خود برسد
واضح آرشیو وب فارسی:آزادگان ایران: وقتی شناسنامه محمد تاجیک را نگاه می کردم متوجه شدم که شناسنامه او عکس دار نیست این یعنی اینکه او هنوز به سن قانونی نرسیده بود. سال تولد او مخدوش به نظر می رسید و چیزی بین 1344و 1346 را نشان می داد؛ او نتوانسته بود سال تولدش به حروف را تغییر دهد به خاطر همین هم مسئولان اعزام متوجه دستکاری شدن شناسنامه محمد شده بودند.پایگاه اطلاع رسانی آزادگان ایران : حاج آقا امام جماعت مسجد رضوی موقع نماز مغرب وقتی مادرمحمد را در مسجد دید به او گفت حاج خانم محمد شناسنامه اش را دستکاری کرده که به جبهه اعزام شود آیا شما اطلاع دارید؟ مادر گفت محمد راه خودش را پیدا کرده حالا که علاقه دارد به جبهه برود دیگر از دست من چه کاری ساخته است ؟من هم رضایت می دهم برود جبهه. محمد نمی دانست که مادرش از موضوع دستکاری کردن شناسنامه خبر دارد، وقتی ام لیلی از مسجد برگشت محمد کنار او نشست، این پا وآن پا می کرد که یک جوری موضوع اعزام را به مادر بگوید. مادرکه دلیل رفتار های محمد را می دانست خود را به ندانستن زد و وانمود کرد که از ماجرای دستکاری شناسنامه خبرندارد. اما محمد سر حرف را طور دیگری باز کرد، رو به مادر کرد وگفت: مادر تا حالا عاشق شده ای؟ مادر متعجب شده و کم مانده بود سیلی آبداری بیخ گوش محمد بنوازد. با تندی وتشر گفت: پدر سوخته خجالت بکش ،هنوز پشت لبت سبز نشده برای من عاشق شدی؟! بگذار بزرگ شوی سربازی بروی و برگردی، بری سرکار ، دستت بره توی جیب خودت، بعد عاشق شو؛هنوز گشنگی نکشیدی که عاشقی از یادت بره… اما مادر از آنجایی که آرزو داشت پسرش را در لباس دامادی ببیند بند دلش پاره شد و آرزویی که سالها انتظارش را می کشید نزدیک شده بود حس مادری اش وسوسه شد و بدش هم نیامد که بداند پسرش در این سن وسال چطور شده که هوای زن گرفتن به سرش زده و عاشق کیست!؛ رو به محمد کرد و گفت: آخه ننه من ۱۲ سالم بود که شوهر کردم ؛ چه می دانم عشق وعاشقی یعنی چه. محمد که دید مادرش نرم شده، جرات پیدا کرد وادامه داد: مامان باید عاشق معشوقت باشی تا بفهمی چه می گویم؛ من عاشقم باید بروم و به معشوقم برسم . مادر گفت: حالا این ذلیل مرده که قاپ تو را دزدیده کدوم از خدا بیخبری هست؟ محمد گفت: نگران نباش مامان اسم و رسم داره و خانواده دار است .مادر گفت: خانواده اش تو سرش بزنه که اون هم دهنش بو شیر میده عاشق یکی از خودش بچه تر شده. محمد گفت:مامان من چند سال است که یک راز را در سینه ام پنهان کرده ام و تا حالا به کسی نگفته بودم اما انگار الان موقع آن است که بگویم. دل مادرمثل سیر و سرکه می جوشید و تاب حاشیه رفتن را نداشت، فکر اعزام به جبهه و جنگ را فراموش کرده بود و احساس می کرد مشکل بزرگتری جلوی پایش سبز شده است. رو به محمد کرد وگفت: خیر است انشاءالله مادر. زود تر بگو ببینم چی شده جون به سرم کردی ! مادر ادامه داد: من به محمد گفتم قدیم ها دخترها را زود شوهر می دادند من آن زمان دوازده سال بیشترنداشتم که شوهر کردم و تا آمدم از نوجوانی چیزی بفهمم یکدفعه خودم را درلباس عروس دیدم و تا چشم باز کردم و خودم را شناختم بچه های قد ونیم قد دور وبرم را گرفته بودند. محمدم گفت: پس شما عاشق نشدی که بدانی دوری از معشوق یعنی چه! مادر من عاشق شده ام؛ اما نه عاشق دختر ها بلکه عاشق خدا شده ام می خواهم بروم پیش خدا . مات و منگ شده بودم حالا کم کم داشتم متوجه صحبت های محمد می شدم. سرم سنگین شد وخانه دور سرم می چرخید، صحنه تشییع پیکر شهدای محل در ذهنم تداعی شد و در ذهنم مجسم می کردم که بزودی عکس و اعلامیه های شهادت محمد را روی دیوارهای محل می چسبانند و محمد دیگر مال من نیست و دیر یا زود باید با او خداحافظی کنم. محمد ادامه داد: من چند سال پیش خواب دیدم که ۱۷ سالم شده است، درهمان حال امام زمان(عج) ظهور کرده بودند و من در رکاب امام زمان(عج) شمشیر می زدم. با شنیدن نام صاحب الزمان (عج) ،هیجان غیر قابل وصفی تمام وجود مادر را فراگرفته بود، محمد خیلی ساده ومعصومانه ادامه داد: مامان از اینکه امام زمان(عج) من را به عنوان سرباز خودش قبول کرده بود خیلی خوشحال بودم ؛ من سرباز امام زمان شدم و بعد از مدتی در حین انجام ماموریت شهید شدم . الان احساس می کنم اتفاقاتی که درحال شکل گیری است آشنا به نظرم می آید و احتمالا به خوابی که چند سال پیش دیدم مربوط می شود، سرنوشت من رقم خورده است .اکنون امام خمینی انقلاب اسلامی را بنیان گذاشته است و به عنوان نایب امام زمان(عج) سخن امام خمینی (ره) خواسته امام زمان (عج)است و این خواست خداست که بعد از این همه سال چنین شرایطی پیش بیاید ومن به جبهه بروم و در رکاب امام خمینی فرزند رسول الله از اسلام پاسداری کنم. ام لیلی تاجیک صحبت هایش که به اینجا رسید اشک در چشمانش حلقه زد، بغض گلویش را گرفت و دیگر نتوانست صحبت کند، هر چه تلاش کرد بغض خود را فرو دهد نتوانست و گریه امانش نداد. با گوشه روسری چشمانش را گرفت و چند لحظه ای گریست. بعد ادامه داد: بچه ام رفت جبهه و دیگر برنگشت . خواب محمد من تعبیر شد و محمدم شهید شد ، دوباره سیل اشک از گونه هایش سرازیر شد . گریه می کرد و می گفت: محمد من خیلی خوب بود ، مومن بود، باخدا بود، مهربان بود … محمد تاجیک بالاخره رضایت پدر ومادر خود را جلب کرد و به منطقه اعزام شد. حدود یکسال در جبهه حضور داشت ؛ دراین مدت چند بار هم مجروح شد ، یک بار نزدیک دوماه در بیمارستان بستری بود اما از ترس اینکه مبادا مادر از اعزام مجدد او جلوگیری کند صدایش را درنیاورد اما مادر به طور اتفاقی متوجه مجروحیت محمد و بستری شدن او در بیمارستان شد . مشهدی عزیز تاجیک، پدر محمد می گوید: محمد در طول مدتی که در جبهه حضورداشت نامه های بسیاری برای ما می نوشت اما کم کم نوع نگارش او رنگ و بوی دیگری گرفت، حالا طوری نامه می نوشت که انگارمی خواست وصیت نامه بنویسد. یک روز نامه ای از طرف محمد آمد که نوشته بود پدر و مادر عزیزم! ما یک هفته دیگر به خط مقدم اعزام می شویم، من معلوم نیست که دیگر به مرخصی بیایم یا نه ولی مرتب نامه می نویسم وشما را از حال واحوال خودم بی اطلاع نمی گذارم. نامه بعدی با این مضمون نوشته شد: همه بچه هایی که در جبهه هستند و مجروح یا شهید می شوند مثل برادران من و یا فرزندان شما هستند، مادر شما هم برای تمام رزمندگان دعا کنید و بدانید که من با دیگر رزمندگان هیچ فرقی ندارم ؛ مادر عزیزم! اگر خداوند شهادت را روزی من گردانید اول باید برای شهادت حسین بن علی (ع)گریه کنی و بعد برای من، اگر هم برگردم به این فکر نکن که دست از این راه بر می دارم آنقدر به جبهه می روم و می جنگم تا شهید شوم… سخنی هم با جوان ها دارم: ای جوانان نکند در رختخواب ذلت بمیرید که حسین(ع) در میدان نبرد شهید شد، ای جوانان مبادا در غفلت بمیرید که علی(ع) در محراب عبادت شهید شد ومبادا در حال بی تفاوتی بمیرید که حضرت علی اکبر (ع) در راه امام حسین (ع) وبا هدف شهید شد و شما ای مادران! مبادا از رفتن فرزندانتان به جبهه جلوگیری کنید که فردایی هم هست و در محضر خداوند نمی توانید جواب حضرت زینب(س) را بدهید که داغ ۷۲ شهید کربلا را تحمل کرد. محمد با وجودی که در سنین نوجوانی قرار داشت مطالبی را بیان می کرد و تفکراتی داشت که در سالهای اول انقلاب اوج شعور و فهم یک جوان ۱۴ ساله را نشان می داد . متن نامه هایی که می نوشت نشان از بلوغ فکری و تهذیب نفس و مطالعه سیره ائمه معصومین(ع) داشت؛ او در دهه اول انقلاب از نفاق و تفرقه میان مردم ومسئولان سخن می گفت و درنامه هایش می نوشت در راه خدا قدم بردارید و مراقب باشید هرگز دشمنان میان شما تفرقه نیاندازند وشما را از روحانیت متعهد جدا نکنند که اگر چنین شود آن روز، روز بدبختی مسلمانان و روز جشن دشمنان و ابر قدرت ها است. در نامه اش به مادران توصیه می کرد که جوانانتان را به جبهه های نبرد بفرستید و مانند مادر« وهب» که حتی جسد فرزندش را تحویل نگرفت و در مقابل لشکر کفراعلام کرد : من فرزندم را درراه خدا داده ام وپس نمی گیرم، صبور ومقاوم باشید. محمد در آخرین نامه اش در اصل وصیت نامه خود را نوشت. هنگامی که مادر در حال خواندن نامه فرزندش بود مارش عملیات از رادیو وتلویزیون پخش می شد و مادر احساس کرد این آخرین دستخط پسرش محمد است که اکنون می خواند . بخشی ازمتن آخرین نامه یا بهتر بگویم وصیت نامه محمد این بود: بسم الله الرحمن الرحیم (الذین آمنوا وهاجروجاهدوا فی سبیل الله باموالهم وانفسهم اعظم و درجه عبدالله و اولئک هم الفائزون) «سوره توبه-آیه ۱۹» آنانکه ایمان آوردند واز وطن هجرت گزیدند و در راه خدا با مال و جانشان جهاد کردند آنها را نزد خدا مقام بلندی است و آنان رستگاران وسعادتمندان دو عالمند. برادران دعا واستغفار را از یاد نبرید که بهترین درمانها برای تسکین دردهاست و همیشه به یاد خدا باشید. و تو ای مادر مبادا در مرگ من که همانا شهادت در راه خدا و زنده نگه داشتن راه امام حسین (ع) وانبیاء است گریه کنی! اول باید به یاد حسین ابن علی(ع) گریه کنی، بعد به خاطر علی اکبر حسین(ع) وقاسم(ع) وبعد به خاطر بقیه یاران امام حسین (ع) گریه کنی .مادر به خاطر بسپار که فقط فرزند تونیست که در این راه قدم برداشته وشهید می شود، بلکه ده ها هزار جوان دیگر هم هستند که در این راه شهید می شوند. وتو ای پدر مهربانم! مبادا در جلوی دوست ودشمن گریه کنی چون ممکن است منافق فاسقی از این کار شما سوءاستفاده کند و برعلیه انقلاب سمپاشی و اظهار کند که پدران ومادران ایرانی از شهادت فرزندانشان ناراحت و مخالف انقلاب وآرمان های امام هستند . از حقوقی که در سپاه دارم گوسفندی خریداری کنید و تمامی آن را بین فقرا توزیع کنید، چون قبل از اینکه به جبهه بیایم نذر کرده بودم گوسفندی بخرم و بین مستمندان توزیع کنم. کتاب های درسی ام را که مورد نیاز شما نیست به کسانی بدهید که احتیاج دارند و کتاب هایی را که از قم خریده ام را به ارگان های انقلابی اهدا کنید ودر دسترس مردم بگذارید. لباس ها وچیزهایی که مربوط به من است به افراد مستمند بدهید و از طرف من به میزان ۲۰۰تومان صدقه به محرومین بدهید شاید من به کسی بدهکار باشم و ندانم. محمد تاجیک ۱۳بهمن ۱۳۶۱ محمد بار سوم و برای آخرین بار از ناحیه صورت به سختی مجروح شده بود، ترکش بزرگی هم به پهلوی او اصابت کرده و تا ناحیه قلب او را متلاشی کرده و داغ عشق را بر قلب او نشان کرده بود تا با قلبی مالامال آتش عشق به وصال معشوق خود برسد.ترکش های زیادی بدن او را متلاشی کرده بود و او با خون خود وضوی عشق گرفت و عاشقانه به وصال معبود خود رسید. در آن ایام امام رحمه الله علیه نیز اعلام کردند: شهدایی که در خون پاک خود می غلطند نیازی به غسل دادن ندارند.محمد وهمرزمانش مورد خیانت منافقان و ستون پنجم قرار گرفته لو رفته بودند.آنها در درگیری با منافقان ونیروهای ارتش بعث عراق به محاصره درآمدند. درگیری آنها به قدری شدید بود که محمد در این درگیری ها به شدت از چند ناحیه مجروح شد، صورت او متلاشی شده بود پهلو وشکمش را با روزنامه پر کرده بودند تا بتوانند روی آن را با چفیه ببندند، استخوان پایش بر اثر اصابت گلوله شکسته بود وبا آتل آن را بسته بودند، بدنش همانند بدن یاران امام حسین(ع) زیر سم اسبان یزید کوبیده شده بود و یک جای سالم در بدن نداشت به گونه ای که هنگام خاک سپاری نتوانستیم پوتین را ازپایش درآوریم، پایش متلاشی شده بود و او را درحالی که با خون خود غسل کرده بود به خاک سپردیم. علی اشرف خانلری
جمعه ، ۶فروردین۱۳۹۵
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
مجازات دستکاری کیلومتر شمار خودرو چیست؟
به گزارش تابناک یزد بسیار پیش آمده که افراد اقدام به اعمال تغییراتی در خودرو و قسمت های مختلف خودرو مانند دستگاه سرعت سنج اتومبیل می کنند که بعضاً این تغییرات مطابق قانون جرم محسوب می شود مانند آنکه افراد با تغییراتی در کیلومتر شمار اتومبیل و با از کار انداختن آن سعی می نمایندنوجوانان سراسر کشور با «تک زنگ» ایدههای رسانهای خود را میسازند
نوجوانان سراسر کشور با تک زنگ ایدههای رسانهای خود را میسازند شبکه کودک و نوجوان سیما با حمایت از ایدههای نوجوانان سراسر کشور برنامه تک زنگ را در نوروز 95 پخش میکند محمود سلامیان تهیهکننده برنامه تک زنگ در خصوص ویژگیهای این برنامه در گفتگو با خبرنگار حوزه رادیو تلویدختر نوجوان از خودروی آدم ربا بیرون پرید
رکنا دختر 17 ساله در اقدامی جسورانه از خودروی گروگانگیر به بیرون پرید و جان خود را نجات داد این دختر نوجوان که تصویر لحظه فرارش در دوربین های ترافیکی ثبت شده است به پلیس گفت که در روز حادثه در حال عبور از خیابان با راننده خودروی رباینده که زن 40 ساله ای بود بر سر موضوع کوچکی بحاگر دشمن نمی تواند به اهداف خود برسد بخاطر ولایتمداری مردم و پشتیبانی آنان از نعمت رهبری است
قم-منتخب مردم قم در مجلس شورای اسلامی گفت امروز اگر دشمن نمی تواند به اهداف خود برسد بخاطر ولایتمداری مردم و پشتیبانی آنان از نعمت رهبری است که بارها خود را در این جهت به خوبی نشان دادند به گزارش خبرگزاری موج از قم حجت الاسلام مجتبی ذوالنوری طی سخنانی در آیین گرامیداشت یاد و خانامه عاشقانه بوفون خطاب به دروازه: به خودم قول دادم که دیگر صورتت را نبینم!
طرفداری - جیجی بوفون پس از شکستن رکورد کلین شیت تاریخ سری آ نامه عاشقانه ای را خطاب به دروازه ای که از آن سالها محافظت کرده نوشته است به گزارش ایندیپندنت در این نامه آمده است دوازده سالم بود که پشتم را به تو کردم گذشته ام را انکار کردم تا آینده ای امن را برایت تضمین کنم باقرهبری را فدارکارترین فرد ایران می دانم که خود را از بسیاری از مواهب طبیعی و به حق، منع کرده است/مجبورم محافظ د
قدس آنلاین-ساحل عباسی رئیس سازمان انرژی اتمی ایران دارای سه فرزند است یک دختر خانم و دو آقا پسر سارا خانم نوه پسری ایشان است که محبوب بابا بزرگ است محدودیت دریافت کالری دکتر صالحی را از خوردن کله پاچه منع کرده خانواده دکتر صالحی طرفدار دو آتیشه استقلال هستند دکتر صالحی مقاممربی سرخپوشان : عاشق سفره هفت سین هستم | دلم می خواهد در سال جدید خودم را بیشتر بشناسم
به گزارش خبرگزاری فوتبال ایران پارس فوتبال دات کام رحمان رضایی گفت سال 1394 هر خوبی و بدی که برای مردم ایران داشت به پایان رسیده و بهتر است از امروز به فکر اتفاقات مثبت در سال آینده باشیم و با خوبی و مثبت اندیشی به آن فکر کنیم رضایی افزود من علاقه زیادی به مراسم مختلف عید نورفع مشکل بیکاری در گرو مهارت آموزی به نوجوانان
طرح مهارت آموزی به دانش آموزان مقطع متوسطه اول با مشارکت آموزش و پرورش و کانون های فرهنگی هنری مساجد می تواند تاثیرات زیرساختی بر رفع مشکل بیکاری داشته باشد به گزارش تابناک قم چند سال پیش یکی از مسئولان رده بالای کشور بیان اینکه مشکل ما نقدینگی و نبود کار نیست بی مهارتی بیکارانخودروهای عجیب در جزیره ای از آمریکا (+تصاویر)
هر سال در اسفندماه علاقه مندان خودرو به جزیره ای در فلوریدا می روند و خودروهای خود را در معرض نمایش می گذارند مازندمجلس به گزارش خبرآنلاین هر سال در ماه مارچ راننده ها کلکسیونرها و علاقه مندن به خودرو در جزیره ای در فلوریدای آمریکا جمع می شوند و خودروهای کلاسیک و جالب را به یکمردم یزد برترین های ورزش استان خود را انتخاب کردند
مردم یزد برای پنجمین سال متوالی برترین های ورزش استان را انتخاب کردند و باشگاه پیشگامان در صدر انتخاب های مردم این استان قرار گرفت به گزارش خبرگزاری بسیج از یزد پنجمین دوره برترین های ورزش یزد به ابتکار مجله رادیویی ورزش در یزد با شرکت گسترده مخاطبان انتخاب و معرفی شدند امید-