واضح آرشیو وب فارسی:قدس آنلاین: رسول جعفریان در مجموعه پنجاه سفرنامه حج قاجاری روایتی از سفرنامه نویسی همسر ناصرالدین شاه و ذوق شاعرانه وی بیان کرده است.به گزارش قدس آنلاین به نقل از خبرگزاری مهر، در میان ایرانیان همواره یکی از مهمترین سوژه ها برای نگارش سفرنامه، سفر به حج بوده است و سفرنامه های حج بخش زیادی از سفرنامه های نوشته شده در طول تاریخ ادبیات فارسی را به خود اختصاص داده اند تا جایی که از این سفرنامه ها گونه ادبی تازه ای با عنوان ادبیات حج خلق شده که مروج مسائل دینی، تاریخی، اجتماعی تمدنی و فرهنگی بسیاری در بخش های مختلفی از تاریخ است. پس از ناصرخسرو، بیشترین سفرنامه های حج در حوزه ادبیات فارسی، به دوره صفویه و سپس قاجاریه مربوط می شود که به دلیل رشد فرهنگی مردم و عزیمت طبقات مختلف، به خصوص علما و دانشمندان و نیز صاحب منصبان حکومتی و علاقه آنان به ثبت اطلاعات و خاطرات تلخ و شیرینِ سفر حج، اقدام به نوشتن سفرنامه کرده اند و بازخوانی آنها این روزها یکی از جذابترین منابع برای بررسی تاریخی و جامع شناختی جهان اسلام در برهه های مختلف تاریخی است. در ماین محققان حجت الاسلام رسول جعفریان از جمله افرادی است که بیشترین مطالعه را در بحث سفرنامه های حج داشته است، جعفریان از سال ۷۱ که برای نخستین بار به حج مشرف شد، تاکنون در این موضوع قلم می زند، او سال های متمادی است که به کار تصحیح و نشر سفرنامه های حج مشغول است و تاکنون شماری از آنها را به صورت تک تک یا به صورت مجموعه ای در کنار هم منتشر کرده است. وی درباره اهمیت سفرنامه های حج معتقد است که در درجه اول سفرنامه ها از آثار مکتوب جماعت ایرانی است و در شمار میراث علمی ما در حوزه تاریخ و سفرنامه نویسی محسوب می شود. ما وظیفه داریم میراث خودمان را در بخش های مختلف زنده کنیم. یک سفرنامه بسته به اینکه توسط چه کسی با چه دیدگاهی و مهم تر از همه با چه هدفی نوشته شده اهمیت دارد. از رسول جعفریان تاکنون چندین سفرنامه حج منتشر شده است که از مهمترین آن ها که به سفارش معاونت آموزش و تحقیقات بعثه مقام معظم رهبری نوشته شده است، می توان به «با کاروان ابراهیم»، «با کاروان عشق»، «با کاروان صفا»، و «به سوی ام القری» را یاد کرد. جعفریان در سفرنامه «با کاروان صفا» نوعی گزارش عمومى از حج سال ١٣٨٢ ارائه می دهد که برگرفته گزارش های موجود از حج، مطالب روزنامه هاى عربستان و بخشى هم مشاهدات و تحلیل هاى شخصى وی است. تلاش جعفریان در عرصه سفرنامه های حج تنها محدود به انتشار نوشته های خود از سفر به سرزمین حج نشد، او با علم به اینکه پیش از او سفرنامه های متعددی از حج نوشته شده است، به انتشار و تصحیح برخی از این سفرنامه ها پرداخت، انتشار سفرنامه منظوم بانوی اصفهانی از نخستین اقدامات او در این زمینه بود که بعدها با انتشار سفرنامه های حج قاجار ادامه یافت. سفرنامه هایی که در مجموعه ای ۸ جلدی تحت عنوان «پنجاه سفرنامه حج قاجاری» از سوی انتشارات علم منتشر شد و می توان گفت مهمترین اثر جعفریان در این زمینه به شمار می رود. وی در این مجموعه ابتدا به سنت حج گذاری ایرانیان در دوره قاجاری بر اساس سفرنامه های همان دوره پرداخته است. در این مجموعه ۵۰ سفرنامه مهم دوره قاجار تصحیح و ارائه شده است. بیشتر این پنجاه سفرنامه در فاصله سال های ۱۲۹۰ تا ۱۳۲۰ قمری نوشته شده و این دوره اوج سفرنامه نویسی است. تعدادی از این سفرنامه ها در شمار آثاری اند که جعفریان پیش تر آنها را تصحیح و به شکل پراکنده به چاپ رسانده بود، برخی از آنها را نیز دیگران به چاپ رسانده بودند که با مرور و تصحیحی مجدد همراه مقدمه ای در این مجموعه هشت جلدی منتشر شده است. قدیمی ترین سفرنامه این کتاب متعلق به سال ۱۲۳۱ قمری و جدیدترین آن متعلق به سال ۱۳۴۵ قمری است، اغلب این سفرنامه ها در سال های ۱۲۹۰ تا ۱۳۲۰ به رشته تحریر در آمده اند. همچنین سفرنامه زن ناصرالدین شاه نیز در این مجموعه به چشم می خورد. سفرنامه وقار الدوله همسر ناصرالدین یکی از سفرنامه های خاص این کتاب است، وی در سال ۱۳۱۷ یعنی چهار سال پس از کشته شدن ناصرالدین شاه، مصمم به سفر عتبات و حج می شود. همراه وی برادر او آقا میرزا محمد علیخان است و از همان زمانی که تصمیم به رفتن گرفته، شروع به نگارش سفرنامه کرده است. در بخشی از این سفرنامه آمده است: «از شدّت ذوق که داشتم این شعر را ـ برای فخر السلطنه ـ امروز گفتم و برای حضرت علیه نوشته فرستادم. شعر: تو نمیری و نمیرد پدرت شوهرت باد به سلامت به برت فخر ایران چو شدی یاور من کردگارم بدهد یک پسرت خلاصه، صبح چهار ساعت از دسته گذشته، منزل فرسفج رسیدیم. دیدم همان صحرا، همان رودخانه. امّا آن سال که این جا آمدم کجا به امشب کجا! آن شب، سفر عراق لب همین رودخانه سراپرده زده بودند. یادم آمد و دادم آمد. خدا رضای کرمانی را همنشین عمر سعد بکند که وجودی نابود کرد. این قدر است که هر روزه اگر هزار دفعه کرمانی را لعنت می کردم حالا روزی ده هزار مرتبه لعنت به رضای کرمانی (...) می کنم. کاش پیش از شهید شدن شاه، من مرده بودم. و چون که روز جمعه هم بود، این صحرا هم به لار شبیه بود، قریب سه، چهار ساعت در این راه گریه کردم. حقیقت عجب بد بخت و سر سخت بودیم که هنوز هم زنده ایم. از آن سال تا به حال تمام روز های جمعه من احوالم پریشان می شود. همه گل ها را فراموش کردم و مشغول شدم به لعنت کردن... بمیرم برای شاه، همیشه می فرمود، هر وقت باشد من مکّه می روم. ای کاش که حالا زنده بود و این سفر مکۀ معظمّه را من در رکاب مبارکش آمده بودم...
جمعه ، ۶فروردین۱۳۹۵
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: قدس آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 109]