واضح آرشیو وب فارسی:مهر: سفرنامه خوانی نوروزی مهر-۷؛
شعری که همسر ناصرالدین شاه از ذوق سفر حج سرود
شناسهٔ خبر: 3579391 - جمعه ۶ فروردین ۱۳۹۵ - ۰۹:۳۹
فرهنگ > شعر و ادب
رسول جعفریان در مجموعه پنجاه سفرنامه حج قاجاری روایتی از سفرنامهنویسی همسر ناصرالدین شاه و ذوق شاعرانه وی بیان کرده است. خبرگزاری مهر- گروه فرهنگی: در میان ایرانیان همواره یکی از مهمترین سوژهها برای نگارش سفرنامه، سفر به حج بوده است و سفرنامههای حج بخش زیادی از سفرنامههای نوشته شده در طول تاریخ ادبیات فارسی را به خود اختصاص دادهاند تا جایی که از این سفرنامهها گونه ادبی تازهای با عنوان ادبیات حج خلق شده که مروج مسائل دینی، تاریخی، اجتماعی تمدنی و فرهنگی بسیاری در بخشهای مختلفی از تاریخ است. پس از ناصرخسرو، بیشترین سفرنامههای حج در حوزه ادبیات فارسی، به دوره صفویه و سپس قاجاریه مربوط میشود که به دلیل رشد فرهنگی مردم و عزیمت طبقات مختلف، به خصوص علما و دانشمندان و نیز صاحب منصبان حکومتی و علاقه آنان به ثبت اطلاعات و خاطرات تلخ و شیرینِ سفر حج، اقدام به نوشتن سفرنامه کردهاند و بازخوانی آنها این روزها یکی از جذابترین منابع برای بررسی تاریخی و جامع شناختی جهان اسلام در برهههای مختلف تاریخی است. در ماین محققان حجتالاسلام رسول جعفریان از جمله افرادی است که بیشترین مطالعه را در بحث سفرنامههای حج داشته است، جعفریان از سال ۷۱ که برای نخستین بار به حج مشرف شد، تاکنون در این موضوع قلم می زند، او سالهای متمادی است که به کار تصحیح و نشر سفرنامههای حج مشغول است و تاکنون شماری از آنها را به صورت تک تک یا به صورت مجموعهای در کنار هم منتشر کرده است. وی درباره اهمیت سفرنامههای حج معتقد است که در درجه اول سفرنامهها از آثار مکتوب جماعت ایرانی است و در شمار میراث علمی ما در حوزه تاریخ و سفرنامهنویسی محسوب میشود. ما وظیفه داریم میراث خودمان را در بخشهای مختلف زنده کنیم. یک سفرنامه بسته به اینکه توسط چه کسی با چه دیدگاهی و مهمتر از همه با چه هدفی نوشته شده اهمیت دارد. از رسول جعفریان تاکنون چندین سفرنامه حج منتشر شده است که از مهمترین آن ها که به سفارش معاونت آموزش و تحقیقات بعثه مقام معظم رهبری نوشته شده است، می توان به «با کاروان ابراهیم»، «با کاروان عشق»، «با کاروان صفا»، و «به سوی امالقری» را یاد کرد. جعفریان در سفرنامه «با کاروان صفا» نوعی گزارش عمومى از حج سال ١٣٨٢ ارائه میدهد که برگرفته گزارشهای موجود از حج، مطالب روزنامههاى عربستان و بخشى هم مشاهدات و تحليلهاى شخصى وی است. تلاش جعفریان در عرصه سفرنامههای حج تنها محدود به انتشار نوشتههای خود از سفر به سرزمین حج نشد، او با علم به اینکه پیش از او سفرنامه های متعددی از حج نوشته شده است، به انتشار و تصحیح برخی از این سفرنامه ها پرداخت، انتشار سفرنامه منظوم بانوی اصفهانی از نخستین اقدامات او در این زمینه بود که بعدها با انتشار سفرنامه های حج قاجار ادامه یافت. سفرنامه هایی که در مجموعه ای ۸ جلدی تحت عنوان «پنجاه سفرنامه حج قاجاری» از سوی انتشارات علم منتشر شد و می توان گفت مهمترین اثر جعفریان در این زمینه به شمار می رود. وی در این مجموعه ابتدا به سنت حج گذاری ایرانیان در دوره قاجاری بر اساس سفرنامههای همان دوره پرداخته است. در این مجموعه ۵۰ سفرنامه مهم دوره قاجار تصحیح و ارائه شده است. بیشتر این پنجاه سفرنامه در فاصله سالهای ۱۲۹۰ تا ۱۳۲۰ قمری نوشته شده و این دوره اوج سفرنامهنویسی است. تعدادی از این سفرنامهها در شمار آثاریاند که جعفریان پیشتر آنها را تصحیح و به شکل پراکنده به چاپ رسانده بود، برخی از آنها را نیز دیگران به چاپ رسانده بودند که با مرور و تصحیحی مجدد همراه مقدمهای در این مجموعه هشت جلدی منتشر شده است. قدیمیترین سفرنامه این کتاب متعلق به سال ۱۲۳۱ قمری و جدیدترین آن متعلق به سال ۱۳۴۵ قمری است، اغلب این سفرنامهها در سالهای ۱۲۹۰ تا ۱۳۲۰ به رشته تحریر در آمدهاند. همچنین سفرنامه زن ناصرالدین شاه نیز در این مجموعه به چشم میخورد. سفرنامه وقار الدوله همسر ناصرالدین یکی از سفرنامه های خاص این کتاب است، وی در سال ۱۳۱۷ یعنی چهار سال پس از کشته شدن ناصرالدین شاه، مصمم به سفر عتبات و حج میشود. همراه وی برادر او آقا میرزا محمد علیخان است و از همان زمانی که تصمیم به رفتن گرفته، شروع به نگارش سفرنامه کرده است. در بخشی از این سفرنامه آمده است: «از شدّت ذوق که داشتم این شعر را ـ برای فخر السلطنه ـ امروز گفتم و برای حضرت علیه نوشته فرستادم. شعر: تو نمیری و نمیرد پدرت
شوهرت باد به سلامت به برت فخر ایران چو شدی یاور من
کردگارم بدهد یک پسرت خلاصه، صبح چهار ساعت از دسته گذشته، منزل فرسفج رسیدیم. دیدم همان صحرا، همان رودخانه. امّا آن سال که اینجا آمدم کجا به امشب کجا! آن شب، سفر عراق لب همین رودخانه سراپرده زده بودند. یادم آمد و دادم آمد. خدا رضای کرمانی را همنشین عمرسعد بکند که وجودی نابود کرد. این قدر است که هر روزه اگر هزار دفعه کرمانی را لعنت میکردم حالا روزی ده هزار مرتبه لعنت به رضای کرمانی (...) میکنم. کاش پیش از شهید شدن شاه، من مرده بودم. و چونکه روز جمعه هم بود، این صحرا هم به لار شبیه بود، قریب سه، چهار ساعت در این راه گریه کردم. حقیقت عجب بدبخت و سرسخت بودیم که هنوز هم زندهایم. از آن سال تا به حال تمام روزهای جمعه من احوالم پریشان میشود. همه گلها را فراموش کردم و مشغول شدم به لعنت کردن... بمیرم برای شاه، همیشه میفرمود، هر وقت باشد من مکّه میروم. ای کاش که حالا زنده بود و این سفر مکۀ معظمّه را من در رکاب مبارکش آمده بودم...
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: مهر]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 21]