واضح آرشیو وب فارسی:جوان آنلاین: «لايك»هاي دنياي مجازي نامهربانيهاي دنياي حقيقي
پدر زحمتكش صبحها قبل از طلوع آفتاب از خانه خارج ميشود و در سرما و گرما روزي بيش از 10 ساعت كار ميكند...
نویسنده : محمدرضا هاديلو
پدر زحمتكش صبحها قبل از طلوع آفتاب از خانه خارج ميشود و در سرما و گرما روزي بيش از 10 ساعت كار ميكند و پسر 27 سالهاش هم تا دير وقت بيدار است و به خاطر پرسههاي بيموردش در دنياي مجازي تا لنگ ظهر ميخوابد و زماني كه چشم باز ميكند بيتوجه به اطرافش در اينستاگرام اين پست را ميگذارد:« به سلامتي همه پدرها كه...».
مادر، روز و شبش را گم كرده و علاوه بر كارهاي خانه سعي ميكند با دوخت و دوز براي ديگران، كمك خرجي براي خانواده باشد ولي دخترك كه جز بزك كردن چيزي نميداند، در فيسبوكش پست ميگذارد:«همه هستيام مادرمه چون...!» در همان لحظه مادر وارد اتاق دختر ميشود و دخترك فرياد ميزند:«هزار بار بهت گفتم بياجازه نيا تو اتاقم، نميفهمي؟»
امروزه پستها و مطالب زيبا و عاطفي در شبكههاي اجتماعي دست به دست ميشوند و به راستي«لايك»هاي زيادي هم ميخورند، اما غافل از اينكه ذرهاي در رفتار و كردار و حتي نوع نگرش و تفكر كاربرانشان تأثير داشته باشند. گويي شعارها در دنياي مجازي هزاران فرسنگ با رفتارها در دنياي حقيقي فاصله دارند.
شايد اگر كسي اراده كند تا مطالب موجود در شبكههاي اجتماعي در زمينه اخلاقيات را جمعآوري كند، بتواند دايرهالمعارف جامع و نفيسي گردآوري كند، اما شايد اگر تمام جامعه را قدم به قدم بگردد و بخواهد به افرادي برسد كه با اين مطالب متحول شده باشند، به تعداد انگشتان دست هم كسي را نيابد.
نياز نيست براي اثبات اين ادعا راه دوري برويم، كافي است فقط كمي به رفتار خود و اطرافيانمان بيشتر توجه كنيم.
همين چند روز پيش بود كه يكي از اقوام، تابلوي زيباي نقرهكاري شدهاي را كه توسط يكي از اساتيد قلمزن اصفهاني خلق شده بود، به خانه آورد تا بعد از خانهتكانيهاي شب عيد، روي ديوار نصب كند.
همسرش گفت:«چند روز است حال برادرت خوب نيست.اي كاش سري به او ميزدي...».
مرد كه هنوز تابلو در دستش بود، عصباني شد و با ناراحتي گفت:«بذار از راه برسم. ميبيني كه خستهام، حوصله ندارم...».
سپس تابلو را به ديوار چسباند و گفت:«اينجا خوبه بزنم؟»
و همه خيلي عادي به متن روي تابلو چشم دوختند كه نوشته شده بود«بيا تا قدر يكديگر بدانيم!»
در دنياي امروز، ما همه به دنبال«لايك» خوردن هستيم. از نوشتههايمان در فضاي مجازي گرفته تا برخوردهايمان در دنياي حقيقي. اما چرا در هيچ كدام موفق نيستيم.
تك تك افراد در صفحههاي اجتماعي خود بيش از چند صد دوست و همراه دارند كه طي شبانه روز، ساعتها براي هم وقت ميگذارند اما همه آنها به شدت تنها هستند.
از ابتداي صبح تا نيمههاي شب پيوسته مطلب ميگذارند و عكسهاي متنوعي از خود منتشر ميكنند، اما هدفي براي اين كارشان ندارند. گويي در حال التماس كردن هستند تا يكي آنها را تأييد كند. هرچند صدها«لايك» ميگيرند، ولي خودشان هم ميدانند كه اين«لايك» گرفتنها به اندازه همه «لايك» دادنهاي شان بيارزش است.
البته موضوع به دوستان ختم نميشود و برادر و خواهر و پدر و مادرها هم محو گوشيهايي شدهاند كه به سان ديواري به دورشان، آنها را از خانواده دور كرده. بر همين اساس اكثر افراد جامعه سرشان در گوشيهايي است كه آنها را به ناكجاآباد هدايت ميكند.
شهر شلوغ است اما همه تنها ماندهاند. در ايستگاه اتوبوس كسي با كسي حرف نميزند. زندگي ماشيني از انسانها يك روبات بياحساس ساخته است. در چنين شرايطي هيچ كار نميتواني بكني الا اينكه حسادت كني. حالا ميشود به گذشتههاي نه چندان دور حسادت كرد. حسادت به بچگيهايي كه تاب بازي، گرگم به هوا، دويدنهاي قايم باشك و پاره شدن كفشهاي فوتبال بخشي از آن بود.
حسادت به پدربزرگي كه واقعاً زندگي كرد. زندگي با خاطراتش كه نشئت گرفته از دور و بر شلوغش بود.
اي كاش ميشد لپتاپها را ببنديم و كامپيوترها و گوشيها را خاموش كنيم و فقط يك روز، يك روز به دور و بر خود بيشتر توجه كنيم. اي كاش ميشد تمام جملات ويژه و مطالب خاص را كنار گذاشت و به سادهترين دوست داشتنهاي واقعي«لايك» داد.
منبع : روزنامه جوان
تاریخ انتشار: ۲۳ اسفند ۱۳۹۴ - ۲۰:۱۶
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جوان آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 72]