واضح آرشیو وب فارسی:روضه نیوز: شاعر آیینی و متعهد کشورمان، آقای منصور نظری به مناسبت 29 جمادی الاول - سالروز درگذشت محمد بن عثمان، دومین نایب امام زمان (عج) ظهورانۀِ "شمیم وصل یار" را تقدیم داشته اند به منتظران ظهور حضرت مهدی (عج)به گزارش روضه نیوز ؛شاعر آیینی و متعهد کشورمان، آقای منصور نظری به مناسبت 29 جمادی الاول - سالروز درگذشت محمد بن عثمان، دومین نایب امام زمان (عج) ظهورانۀِ "شمیم وصل یار" را تقدیم داشته اند به منتظران ظهور حضرت مهدی (عجل الله تعالى فرجه الشریف) بـِسـم ِ ربـــــِـ الشــُـهـداءِ و الصِـدیقیــن طی هزاران شد ز غیبت سال ها - خسته ماه آمد ز استهلال ها جمعه ها از پشت هم آمد ولی - نامد از ره وارث خون علی دل برآشفته جهان از رنج و درد - می وزد بر دشت دل طوفان سرد در میان زوزۀِ گرگینه ها - بیرقی برپا به رنگ کینه ها فتنۀ دجاله ها هر سو عیان - می وزد باد بلا بر شیعیان می چکد خون از تن چاک دمشق - غرقه در خون نعش سرداران عشق جان عاشق گشته بی تا ب ظهور - میزند سر بر در باغِ بُلور تا که بُگشاید مَگر دَر، شاهِ عشق - یوسف گم گشتۀ در راهِ عشق اندر این باغ بلورینِ حضور – کرده پنهان چهره آن شهزادِ نور تا غبار دیده ها منشیندش - تا مبادا کَس دل آرا بیندش بی حضور او جهان در تاب وتب - جان عاشق از فراق او به لب هرچه می کوبد بر این در بی قرار - پاسخ آید انتظار و انتظار دل به تنگ آمد خدا را انتظار – تا کجا ما را فراق روی یار؟ تا کجا ما را غم هجران او؟ - تا کجا مردن در این خوش آرزو؟ ظلم شب تا کی به قوم آفتاب؟ - تا کجا دیدار او جستن به خواب؟ تا کجا این آه جان سوز از نهاد؟ - ای شب هجران او مرگ تو باد ای سحرگاه ظهور یار ما - گو خبرداری چه از دلدار ما؟ آن مسیحا در پی اش افتاده راه - آن خدا را برده دل با یک نگاه یوسف گم گشتۀ کنعان عشق - آن امیر قوم شبگردان عشق داغ زهرا بر دل شوریده اش - او که خون دل چِکد از دیده اش گو خبر از او چه داری، ای سحر - قصد ان دارد کند ما را سفر ؟ او که باشد بر شقایق ها امام - داغ او بر سینۀ عاشق مُدام می شود آیا کند مهدی ظهور - روشن آرد دیدۀِ ما را به نور؟ او که گیرد خون زهرا انتقام - ای سحر ما را رسان بر او سلام چَشمِ دل ها در پی اش مانده به دَر - بوسه زن بر خاک پایش ای سحر بر دَرِ آن درگه وحدانیت - سا به خاک پای او پیشانی ات گو بر او که ی عرشیان را هم نشین - دورِ از یاران خدا را کَم نشین قبلۀِ گم گشتۀ ما را در سَماء - یادی از یاران رنجورت نَما شیعه عمری بی قرارت ای صنم - کُشت ما را انتظارت ای صنم سینه هامان غرقِ خون از اشتیاق - طاق گشته، طاقت ما از فراق جان به تن ها بی قراری می کند - از فراغت بس که زاری می کند عاشقانت را ز خود ای کرده دور - غایبِ هَم�'یشه اما در حُضور یا بریز آن باده از ابریق عشق - یا بزن گردن ز ما بر تیغ عشق یا بِکُش ما را به تیغ عاشقی - یا مَکُن ما را دریغ عاشقی بی تو ما را تا کجا این ماجرا - تا کجا آقا غریبی شیعه را می زند دشمن به ما زخم زبان – کو شما را مهدی صاحب زمان؟ طَعنۀِ دشمن هلاکم می کند - سینه را از غُص�'ه چاکم می کند حضرتا بس کن دگر ما را فراق - خاک و خاکستر شدیم از سوز داغ معجر افتادۀِ زهرا زِ سر - گریه های بی صدایش تا سحر کُشت ما را غُصۀِ آن میخ در - شیعه را این شام غربت کو سحر؟ ای ظهورت کُشته ما را در هوس -بی تو دیگر برنمی آید نفس داغِ دوری تو بر عُش�'اق بس - مهدیا بر شیعیان فریادرس ای وجود تو پناه و پشتمان - ظلم و بیداد سکندر کشتمان چشممان تا کی به راهِ آمدن؟ - دم ز داغِ دوریَ ات تا کی زدن؟ دل پریشانم ز مهدی بر ظُهور - سینه ام از داغ ِ دردَش چون تَنور شعله از دل میزند سَر پرشرار - آتش اندر خرمن صبر و قرار بر لب دریایِ دل تنگیِ او - بر ظهور او نمایم آرزو تا سحرگاهی بتابد شمسِ عشق - نالۀِ زینب بخیزد از دمشق کآمد آن گیرنده ما را انتقام - تا کند چون کربلا بر پا قیام قلب زینب را کند پرشور و شین - بر لب او یا لثاراتَ الحُسین های مردم بشنوید این مژده را - کو نماید زنده جان مرده را از یمن ما را پیامی می رسد - سربداران را امامی می رسد اندک اندک می رسد عید و بهار - از یمن آید شمیم وصل یار می رسد آخَر به پایان انتظار - بی قراران، می رسد ما را قرار ای هزاران داده جانباز و شهید - بشنوید ای قوم عاشق این نوید یوسف زهرا تباری می رسد - کربلا را شهسواری می رسد منتقم بر خون زهرا می رسد - یوسف گم گشتۀ ما می رسد می شود ما را شب ظلمت سحر - بر ظهور یار ما آید خبر یوسف زهرا به کنعان می رسد - چون علی ماهی خَرامان می رسد می رسد آن مُنتقِم بر فاطمه - تا دهد بر رنجِ شیعه خاتمه غم مخور پیر خراسانیِ ما - می رسد آن ماه نورانیِ ما بیرق سبز ظهورش شد جلی - می رسد آن وارث خونِ علی مژده یاران بوی مهدی می رسد - کربلا را بَسته عَهدی می رسد مژده زهرا نور عِینش می رسد - یا لثاراتَ الحُسینش می رسد فاطمی آن یوسف حیدر تبار - می رسد شهزادۀِ دُل دُل سوار در کفش بگرفته مهدی ذوالفقار - تا بر آرد از سعودی ها دمار تا بگیرد انتقام مرگ یاس - تا کند بر قاتل حیدر قصاص آن مسیحا در رکابش می رسد - آل زهرا آفتابش می رسد شانه زهرا می زند گیسویِ او- می رسد از باغ نرگس بویِ او ره بشویید عاشقان با آبِ عشق - می گشاید فاطمه آن باب عشق جان فدا باید به استحباب عشق - تا زند سر شیعه را مهتابِ عشق می رسد آن آخرین ما را وَلی - مُنتقم بر فرق خون بارِ علی کرده منزل در حریمِ کبریا - چشم ما را خاک پایش توتیا ای سحرگاه ظهورِ او بِیا - رو به پایان راه دورِ او بیا ای پدیدار قبس در کوه طور - صاحب انجیل و قران و زبور بَسته بر ما ای درِ باغِ بُلور - یا بِکُش ما را و یا او را ظُهور به امید ظهور حضرت یار .... منصور نظری
جمعه ، ۲۱اسفند۱۳۹۴
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: روضه نیوز]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 16]