واضح آرشیو وب فارسی:آزادگان ایران: درزندان الرشید بسیار شکنجه می شدیم در آنجا سرباز عراقی بود که بخاطر ازدست دادن یکی از اعضای خانواده اش در جنگ با ایران از ایرانی ها کینه عمیقی به دل داشت. هر شب با خوردن نوشیدنی از خود بی خود میشد ومست میکرد همان شبانه ساعت 2 یا 3 نصف شب به سراغ اسرا می آمد و یکی از آنها را با خود به حیاط می برد و با شلاقی که همیشه همراهش بود تا جایی که توان داشت او را شکنجه می کردپایگاه اطلاع رسانی آزادگان ایران : با سلام لطفا خودتان را معرفی کنید؟ و بگویید چگونه به جبهه اعزام شدید؟ سلام محرمعلی دیبا نژاد هستم متولد سال۱۳۴۷. در لشکر ۵۸ ذوالفقار سرباز وظیفه بودم که به منطقه سومار عملیات چلچراغ اعزام شدم و قبل از عملیات مرصاد به اسارت دشمن بعث در آمدم. آقای دیبانژاد چگونه به اسارت دشمن بعث در آمدید؟ چند ساعت قبل از اسارتم خبر رسید که آتش بس شده است و اعلام کردند از امروز به بعد حق هیچگونه شلیک گلوله را ندارید. هنوز ۴۸ ساعت از زمان آتش بس نگذشته بود که مورد حمله عراقی ها قرار گرفتیم. نیروهایشان را وارد خاک سومار کردند و کل منطقه را به محاصره خود درآوردند. چون پاتک گسترده ای بود بسیاری از رزمندگان لشکرهای ۸۸ زاهدان، لشکر ۵۵ هوابرد شیراز، لشکر ۵۸ ذوالفقار و نیروهای بسیج و سپاهی که در منطقه بودند اسیر شدند. البته ناگفته نماند رزمندگان تا جایی که توان داشتند دفاع کردند زمانی که نه تیری برایمان ماند و نه امکانات دفاعی توسط عراقی ها دستگیر شدیم و ما را به سمت عراق بردند. زمان اسارت در چه اردوگاه هایی بودید؟ و مدت اسارتتان چقدر بود؟ روز اسارتم در حین درگیری از ناحیه پا و کتف به وسیله تیر و ترکش مجروح شدم. عراقی ها ما را به سمت بصره اردوگاه بعقوبه بردند. داخل بعقوبه سوله هایی کوچکی بود که هر سوله حدود ۲۰۰۰ نفر را درون خود جا داده بود. ما را به داخل یکی از سوله ها فرستادند بعد از ۳ روز تشنگی و گرسنگی به سراغمان آمدند تا مجروحان را به بیمارستان بفرستند. من هم که جزء مجروحان بودم را به بیمارستان بعقوبه فرستادند. از بیمارستان بعقوبه به بیمارستان الرشید منتقل شدم. ۱۸ روز در بیمارستان الرشید بودم بعد از بهبودی حدود ۱۵ روز من را به زندان الرشید منتقل کردند که اسرای بسیاری در آنجا بودند. در زندان الرشید بسیار شکنجه می شدیم در آنجا سرباز عراقی بود که بخاطر از دست دادن یکی از اعضای خانواده اش در جنگ با ایران از ایرانی ها کینه عمیقی به دل داشت. هر شب با خوردن نوشیدنی از خود بی خود میشد و مست میکرد. همان شبانه ساعت ۲ یا ۳ نصف شب به سراغ اسرا می آمد و یکی از آنها را با خود به حیاط می برد و با شلاقی که همیشه همراهش بود تا جایی که توان داشت او را شکنجه می کرد. بعد از زندان الرشید به اردوگاه تکریت ۱۵ منتقل شدم. حدود ۱سال و چند ماه در تکریت ۱۵ بودم بعد من را به اردوگاه تکریت ۱۸ فرستادند. در تکریت ۱۸ این سعادت نصیب من شد که با حاج آقایان باطنی، مازندرانی، سلطانی، دکتر چلداوی و آقای سعید دافعیان و سایر دوستان آشنا شوم و خدا را شاکرم که با این دوستان در اسارت بودم و چیزهای بسیاری از آنها آموختم. آقای دیبانژاد از خاطرات تلخ و شیرین زمان اسارت خود برایمان بگویید. من هم مانند سایر اسرا از زمان اسارت خود خاطراتی دارم. یکی از خاطرات من مربوط به زمانی است که عراقی ها اعلام کردند روزی ۱۰۰۰ نفر از اسرا تبادل می شوند. روز اول تبادل بود که با آدم فروش های اردوگاه همان هایی که بخاطر یک بسته سیگار یا یک قرص نان یا وعده های پوچ برادران دینی خود را می فروختند و زیر شکنجه و کتک می فرستادند، درگیر شدیم. در حین درگیری عراقی ها به سمت ما شلیک کردند. و یکی از دوستان خوب و با صفای ما به نام حسین پیراینده توسط گلوله های بعثیون به شهادت رسیدند و آن روز، روز بسیار تلخی برای ما بود چون یکی از برادران عزیز خود را از دست داده بودیم. این خاطره جزء تلخ ترین خاطره زمان اسارت من بود. خاطرات شیرین زمان اسارت ما کم نبود اما شیرین ترین خاطره ای که هنوز در ذهن من باقی مانده است روزی بود که به ما اعلام شد میخواهیم اسرا را آزاد کنیم تا به مملکت خود بازگردند. آقای دیبانژاد از زمان آزادگی خود تا به حال چه فعالیت هایی داشته اید؟ بنده بازنشسته نیروهای مسلح هستم و زمانی معاونت مسکن آزادگان بودم. بعد از آن مدیر عامل پروژه هزار واحدی آزادگان در منطقه ۲۲ شهرک راه آهن شدم و این افتخار نصیب من شد که به آزادگان عزیز میهن اسلامیم خدمت کنم. در حال حاضر هم عضو هیئت امنا و نماینده آزادگان در شرکت های احرار مرکزی و نماینده قانونی آزادگان تهران و سایر شهرستانها هستم و به کمک چند تن از دوستان خوبم پیگیر بسیاری از کارهای آزادگان من جمله ( اموال آزادگان و معوقاتی که از بسیج و ارتش طلبکار می باشند) هستیم. در حال حاضر تفاوت فرهنگی و اعتقادی بین جوان های زمان شما و جامعه الان بسیار زیاد است آیا شما برای این موضوع صحبت یا راهکاری دارید؟ به گفته مقام معظم رهبری جنگ امروزه جنگ نرم است اما زمان ما جنگ رو در رو بود. به نظر من این جنگ نرم را باید کسانی که پیرو رهبری هستند و تابعیت ولایت فقیه می کنند را خنثی کنند. ما باید جوانان را آگاه سازیم، آنها را ارشاد کنیم چون تهاجم فرهنگی در مملکت ما بسیار به چشم میخورد. باید آزادگان و فرزندان آنها یا کسانی که در این کشور دست اندرکار هستند فعالیت های خود را در جهت مقابله با تهاجم فرهنگی افزایش دهند، که این جنگ نرم را نیز همانند جنگ هشت ساله دفاع مقدس خنثی کنیم. تا بتوانیم مانند گذشته حاکمیت و اقتدار خود را به دنیا ثابت کنیم که ما مملکت، ولایت و رهبری داریم که هیچ چیز کارساز به این مملکت نیست، حتی جنگ نرم. آزادگانی هستند که وقتی در مورد خاطراتشان صحبت می کنیم، می گویند این خاطرات الان برای خود ما غیر قابل باور است. به نظر شما چه راهی وجود دارد که جوانان امروزی با این خاطرات و فرهنگ ایثار و شهادت مأنوس شوند؟ باید فرهنگ سازی راجع به این موضوع زیاد شود صداوسیما باید از آزادگان در خبرگزاری ها و مراسم هایی که دارند بیشتر استفاده کنند. آنها نباید فقط روز ازادسازی اسرا به سراغشان بروند و با چند نفر از آنها مصاحبه کنند و خاطراتشان را بازگو کنند. به نظر من باید با آزاده ها در طول سال روابط بسیار نزدیکی داشته باشند مخصوصا صدا و سیما چون این رسانه نقش بسیار مهمی در این عرصه دارد. آزاده های بسیار هستند که زجرهای زیادی کشیده اند و حرف های زیادی برای گفتن دارند باید به درد دل این آزاده ها گوش دهند و پای صحبت آنها بنشینند، تا بدانند این قشر زجرکشیده چه گرفتاری ها و مشکلاتی دارند. گفتگو با یک آزاده فقط به زمان اسارت ختم نمی شود باید پیگیر باشند که مسئولین تا بحال چه کارهایی برای آنها انجام داده اند. متأسفانه الان مابین همه اقشار جامعه قشر زجر کشیده دوران اسارت یعنی همان آزادگان به فراموشی سپرده شده اند. صدا و سیما و همچنین بنیاد شهید باید به این موضوع رسیدگی کنند. نظر شما راجع به مدافعان حرم از جنبه اعتقادی چیست؟ با این اعتقاد که برای پیشبرد اسلام و دین باشد پس می توان گفت خوب است. مدافعان حرم برای حفظ حرم حضرت زینب(س) از تجاوز گروهک تکفیری داعش رفته اند و برای اعتقادات خود شهید می شوند، ما هم که الان به عنوان کهنه سرباز شناخته شده ایم اگر رهبرمان حکم کند توان این را داریم که برای دفاع از حرمین ائمه اطهار برویم و با دشمنان اسلام مقابله کنیم و هر موقع رهبرم حکم جهاد بدهد من خدمت گذار این حکم هستم. آقای دیبانژاد صحبت پایانی خود را بفرمایید. من از مدیریت و پرسنل محترم سایت آزادگان ایران تشکر می کنم و سپاسگزارم بابت سایت بسیار جذاب و خوبی که دارند.
پنجشنبه ، ۲۰اسفند۱۳۹۴
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: آزادگان ایران]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 25]