واضح آرشیو وب فارسی:هم اندیشی: در این مطلب آمده که از سال 2003، ترکیه از سوی قدرت های جهانی به عنوان ابزاری ارزشمند در نظر گرفته شد که می توان روی آن سرمایه گذاری کرد و این توانایی را دارد که نقش رهبری را در منطقه ای که به طور کلی از عرصه تحولات دیپلماتیک به دور بوده، ایفا کند. با این حال، با وقوع انقلاب های عربی، اوضاع تغییر کرد و نقشی که به ویژه آمریکا برای ترکیه تعریف کرده بود، رو به افول گذاشت. در این میان، ایران توانسته به طور مستمر در منطقه اوج بگیرد.پایگاه تحلیلی خبری هم اندیشی: از سال 2011 و همزمان با آغاز تحولات سیاسی و اجتماعی در شماری از کشورهای منطقه خاورمیانه که به وقوع انقلاب در آن ها منجر شد، بحثی مطرح شد مبنی بر اینکه این وقایع در عرصه ای گسترده تر، تعیین کننده میزان نفوذ و نوع بازیگری قدرت های منطقه ای و بین المللی خواهد بود. اکنون و با گذشت پنج سال، به نظر می رسد ایران بیش از دیگر قدرت های منطقه توانسته جایگاه خود را تثبیت نماید. «تابناک»، پایگاه تحلیلی «میدل ایست مانیتور» در مطلبی به موضوع نقش قدرت های منطقه ای و فرامنطقه ای در عرصه کنونی خاورمیانه پرداخته و استدلال می کند که تحت تأثیر تحولات سال های اخیر، «مدل ترکیه» برای کشورهای منطقه جذابیت خود را از دست داده و در عوض، ایران بیش از هر زمان دیگری توانسته جایگاه و موقعیت خود را ارتقا بخشیده و تثبیت کند. در این مطلب آمده که از سال 2003، ترکیه از سوی قدرت های جهانی به عنوان ابزاری ارزشمند در نظر گرفته شد که می توان روی آن سرمایه گذاری کرد و این توانایی را دارد که نقش رهبری را در منطقه ای که به طور کلی از عرصه تحولات دیپلماتیک به دور بوده، ایفا کند. با این حال، با وقوع انقلاب های عربی، اوضاع تغییر کرد و نقشی که به ویژه آمریکا برای ترکیه تعریف کرده بود، رو به افول گذاشت. در این میان، ایران توانسته به طور مستمر در منطقه اوج بگیرد. آمریکا در تلاش بود تا طرحی را به عنوان «ابتکار مشارکت خاورمیانه» به پیش ببرد که از سال 2003، به «ابتکار خاورمیانه بزرگ» تغییر نام داد. اما تلاش های واشنگتن حتی به اینجا هم محدود نشد و واشنگتن طرح دیگری را با نام «خاورمیانه جدید» مطرح کرد. هدف اصلی این طرح ها، ترویج اصلاحات سیاسی، اقتصادی و اجتماعی در منطقه با هدف بهبود چهره آمریکا در خاورمیانه بود؛ چهره ای که نگرش به آن پس از حملات آمریکا به افغانستان و عراق، مخدوش شده بود. در این چارچوب، یافتن الگویی که برای کشورهای عربی مورد پذیرش بوده و با الگوهای سنتی در منطقه متفاوت باشد، به یک ضرورت تبدیل شد. این ایده پس از روی کار آمدن حزب عدالت و توسعه ترکیه در سال 2002 قوت بیشتری گرفت و پروژه «دموکراتیک سازی» منطقه خاورمیانه به یک گزینه در دسترس تبدیل شد. ظهور حزب عدالت و توسعه، پاسخی به مسائل واشنگتن بود. در پی این واقعه، توجه به سوی الگویی از به اصطلاح «اسلام میانه رو» معطوف شد و آمریکا تلاش کرد این الگو را برای کشورهای عرب منطقه جا بیندازد. به این ترتیب، ترکیه به عنصر کلیدی طرح های آمریکا تبدیل و به عنوان الگویی از یک دولت تحت حاکمیت اسلام میانه رو طبقه بندی شد. در این چارچوب، ترکیه جدید به عنوان دولتی در نظر گرفته می شد که به عنوان یک متحد قدیمی آمریکا در منطقه، توانسته به طور موفقیت آمیز، اسلام را با ارزش های غربی تلفیق کند. بر این اساس، بحث از «مدل ترکیه» به محافل دانشگاهی و رسانه ای راه پیدا کرد و به یکی از مباحث جدی در کشورهای عربی تبدیل گردید. علاوه بر تلاش های آمریکا برای مطرح کردن این مدل، جایگاه ترکیه به عنوان نماینده اسلام میانه رو و دموکراتیک، پیشینه اسلام گرایانه حاکمان جدید ترکیه، موفقیت اقتصادی این دولت، روابط متوازن با شرق و غرب، قدرت نظامی و عضویتش در ناتو، سبب شد بیش از پیش جذابیت پیدا کند. با این حال، شورش ها و آشوب ها هنگام وارد شدن، در نمی زنند؛ آن ها به یکباره وارد می شوند، مسیرهای ترسیم شده را بر هم می ریزند و نقشه ها را نقش بر آب می کنند. با وقوع تحولات در کشورهای عربی، وضعیت نسبتاً با ثبات جهان عرب که دولت ترکیه استراتژی خود را بر مبنای آن تنظیم کرده بود، دستخوش تغییر شد. در ابتدا، شماری از تحلیلگران تصور می کردند انقلاب های عربی، یک فرصت تاریخی برای ترکیه است تا جایگاه خود را در منطقه تثبیت کند؛ اما اوضاع تغییر کرد و هر سال که گذشت، محبوبیت ترکیه در میان اعراب کاهش یافت. از سال 2011 به بعد، نتایج نظرسنجی ها در کشورهای خاورمیانه حکایت از آن دارد که نگرش ها به ترکیه، بیش از پیش در حالی منفی شدن است. حتی در جنبه رسمی نیز روابط ترکیه با شماری از کشورهای منطقه خاورمیانه در مقاطعی به تنش و حتی خصومت رسیده است. در این میان، کسی دوست داشته باشد یا نه، ایران به شکلی آهسته اما پیوسته، به سمت دستیابی به یک جایگاه فوق العاده در منطقه حرکت کرده است. در پی حصول توافق هسته ای، این کشور از چندین دهه دوری از جامعه بین المللی رها شده و اقتصادش نیز در روند احیا قرار گرفته است. باید گفت که حکومت ایران، دستیابی به این نقش را از مدت ها پیش برای خود تعریف کرده بود و توافق هسته ای، تنها یک گام در این مسیر به شمار می رفت. ایران با استفاده از طیف وسیعی از تاکتیک ها، به سمت ایجاد شراکت استراتژیک با کشورهای مختلف مسلمان حرکت کرده است. یکی از مهمترین ابزارهای ایران در این راستا، قدرت نرم است که شامل رسانه، کمک های بشردوستانه و پیوندهای فرهنگی می شود. ایران همچنین از ابراز تجارت و سرمایه گذاری برای نفوذ هرچه بیشتر در منطقه استفاده کرده است. اخیراً ایران موافقتنامه هایی را برای ساخت خطوط راه آهن و احداث برخی دیگر پروژه ها با افغانستان و تاجیکستان به امضا رسانده است. همکاری نظامی و سیاسی ایران با روسیه در سوریه نیز یکی دیگر از جنبه های قابل ذکر است. در همین راستا، ایران در حال جلب حمایت روسیه برای به دست آوردن جایگاه عضو کامل در سازمان همکاری شانگهای است. علاوه بر این، توسعه نفوذ ایران در منطقه، همواره در قالب شبکه ای از متحدین این کشور نمود پیدا کرده است. محور این شبکه نیز بر قدرت نرم ایران و توانایی این کشور در صدور ارزش های انقلابی خود قرار داشته است. این کشور توانسته خود را به عنوان یک محور انقلابی معرفی کرده و مورد توجه همه کشورهایی قرار بگیرد که خواستار مبارزه با امپریالیسم هستند. نتیجه نهایی این امر، شکل گیری «محور مقاومت» بوده که در اصل برای مقابله با آنچه آمریکا «محور میانه روی» در منطقه می خواند، شکل گرفته است. ارتباطات ایران با جوامع شیعه در عراق، بحرین، یمن، شرق عربستان و لبنان، نشانه دیگری از موفقیت قدرت نرم این کشور است. بر اساس آماری مربوط به سال 2013، چهار میلیون گردشگر به ایران وارد شده اند که بیشتر آن ها زائران شیعه و یا شیعیانی بوده اند که برای مقاصد درمانی به ایران سفر کرده اند. این ارقام در پی حصول توافق هسته ای افزایش هم یافته است. در مجموع، این روند اوج گیری نفوذ ایران در منطقه که با کاهش اقبال به سمت مدل ترکیه همراه و همزمان شده، سبب گردیده که ایران بیش از هر زمان دیگری از ابزار نفوذ در منطقه برخوردار شود. م
پنجشنبه ، ۲۰اسفند۱۳۹۴
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: هم اندیشی]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 26]