واضح آرشیو وب فارسی:خبر آنلاین: سیاست > چهره ها - صفار هرندی گفت: تشکیک کردن در اصالت مسیر انتخاب شده ملت یعنی پناه بردن به اسلام عزیز و برجسته کردن مکاتب انحرافی در برابر مکتب اسلام خودش مقدمه یک فتنه تازه میتواند باشد. مهم ترین اظهارات محمد حسین صفار هرندی در گفتگو با سایت الف درباره شکلگیری فتنه جدیدی را در ادامه بخوانید. ویژگی های فتنههای جدید * جملهای که بنده شنیدهام و یا جملاتی که حضرت آقا فرمودهاند بیشتر ناظر بر یک وضعیت کلی است نه وضعیت خاص. ایشان میفرمایند که فتنهای که ما در سال 88 تجربه کردیم به مراتب پیچیدهتر بود از فتنهای که در 10 سال قبل و در سال 78 اتفاق افتاد و یا فتنهای که در ابتدای انقلاب با میدان داری عناصر مفسده جویی مثل منافقین و لیبرالها و ملیگراها اتفاق افتاد این نشان میدهد که هرچه که زمان میگذرد فتنه جلوههای تازهتر پیدا میکند و پیچیدهتر میشود یعنی با انباشت تجربیات شیطانی خود پیچیدهتر عمل میکند و طبیعی است که کسانی که میخواهند فتنه را خنثی کنند آنها هم باید پیچیده بشوند یعنی به موازات گذشت زمان و گسترش ترفندهای شیطانی رقیب اونها هم نباید جا بمانند و آنها هم باید خودشان را تجهیز کنند به بصیرت و فهمی متناسب با پیچیدگی فتنههای رقیب، بنابراین چه بسا کسانی که امروز پیش ما چهرههای موجهی هستند اگر از مسیر حق منحرف بشوند آنها قهرمانان فتنههای آینده باشند. * ما نبایدبه جریان فتنه کلیشهای نگاه کنیم. نباید خودمان را اسیر یک سری مصادیق امروزی فتنه کنیم، فتنه هر روز یک چهره و جلوه تازهای پیدا میکند و مهمترین مشخصههای فتنههای آینده به نظرم همان است که قدرتی که معلوم شد و ملت به مدد اون قدرت میتوانند ترفندهای دشمن را خنثی کند فتنههای آینده این قدرت را نشانه خواهند گرفت و مهمترین آن این بود ایمان مردم به اعتقادات دینی و ایمانشان به هدایتهای موثر رهبری و این دو را عدهای از همین الان نشانه گرفتهاند. زاویه پیدا کردن به هر دلیل و بهانهای از رهنمودهای رهبری این مقدمات فتنهجوییهای آینده است. تشکیک کردن در اصالت مسیر انتخاب شده ملت یعنی پناه بردن به اسلام عزیز به مکتب اسلام و برجسته کردن مکاتب انحرافی در برابر مکتب اسلام معلوم است که خودش باب و مقدمه یک فتنه تازه میتواند باشد. عبرت های حوادث سال گذشته برای گروهها و جریانات مختلف * عبرتهای 9 دی به نظرم برای مقامات و مسئولین و چهرههای خاص در اقشار مختلف به لحاظ صنفی و یا حکومتی این است که مردم هیچوقت منتظر نمیمانند که تصمیمگیران کشور نهایت صبر خودشان را در قبال آن اتفاقاتی که بوی بدعت و سنت شکنی میدهد و بوی انحراف از مسیر از آن استشمام میشود، به کار گیرند و یا منتظر بمانند تا مسئولان و مقاماتشان و دست اندرکاران و خواص جامعه، پیش قدم بشوند و مردم به تبع بیایند و همین که احساس کردند نوعی رخوت و سکوت و سکون در یک بخشی از جریان خواص مشاهده می شود آن وقت است که خودشان دست به کار میشوند و اقدام عملی را خودشان انجام میدهند . * گمان بنده این است که 9 دی روز تجلی یک چنین حضوری بود و برای مسئولان و خواص هم مایه این عبرت که در حقیقت خودشان را تنظیم کنند که از توده مردم یکبار دیگر جا نمانند البته در این میان فقط پیوند میان مردم و رهبر و ولی خود بود که یک پیوند معنادار در تمام مراحل و مراتب بوده است. یک عبرت مهم برای مردم *اما یک عبرت کلی هم برای خود مردم داشت و آن این بود جایی که مردم بر حسب نجابت مذهبی و ملی و ایرانی خودشان در قبال بعضی از منحرفان سکوت میکنند و کوتاه میآیند، تاریخ نشان داده که آن جریان انحراف به گمان اینکه توانسته مردم را تسلیم خواستههای ناحق خود کند وسوسه میشود برای برداشتن قدمهای بعدی. درست این است که عبرتی که ما به عنوان کل مردم ایران از حوادث پارسال و 9 دی میتوانیم بگیریم و از ماجراهایی که منتهی به 9 دی شد این است که با جریان منحرف و از همان ابتدای آمر از سرچشمه باید برخوردهای سنجیده و درخور و برگرفته از بصیرت کامل کنیم تا آن خسارت و زیانی که برما تحمیل می کند به حداقل ممکن برسد. چرا 9 دی فصل الخطاب شد؟ به یک معنا باید روز 9 دی را روز به تجلی در آمدن هدایتهای رهبری بر ملتی قلمداد کرد که در حقیقت نقطه اوج بصیرت و شعور * فصل الخطاب بودن 9 دی اگر این تعبیر تعبیر درستی تلقی شود یعنی آن روز به عنوان پایان همه آنچه دشمنان ما در طول 8 ماه مارو مشغول به آن کرده بودند محسوب شود آنچه که آن روز در حقیقت به دنیا فهماند و به نمایش گذاشت این بود که تحمل ملت ما و نجابت مردم ما در طول آن 8 ماه بالاخره یک حدی داشت و صبر آنها یه جایی باید تمام می شد و آنجایی که تمام شد در حقیقت واقعه عاشورا و اهانتی بود که به مقدسات بزرگشان شد و از آن پس در حقیقت تکلیف روشن بود که دیگر تحمل و صبر و نجابت نمی توانست جایی داشته باشد. تغییر ترکیب حامیان فتنه *حمایت از جریان فتنه دو حوزه را در بر میگیرد، یک بخش آن حوزه اجتماعی است، یعنی قشر وسیعی از مردم که با برداشت های خودشان و عمدتا هم بایک برداشت سالم از رقابتهای انتخاباتی در یک سوی معادلات انتخاباتی آن زمان واقع شده بودند و گزینه هایی را برای خودشان پذیرفته بودند که این در تضاد با اون گزینه ای بود که نهایتا انتخابات را برنده شد و آن جماعتی که در این زمینه گزینه خود را برنده نمی دیدند از لحاظ عاطفی احساس شکست خوردگی می کردند اما به طور جدی می شود گفت که بدنه اجتماعی این جریان بعد از چند روز متوجه شد که این جریان طبیعی است و در معادلات انتخاباتی وقتی یک طرف برنده می شود، یک طرف بازنده هم وجود دارد و باید ما ادب باختن را هم به همان اندازه که ادب بردن و پیروز شدن را می آموزیم باید بیاموزیم، بنابراین در بدنه اجتماعی،حقیقتا جریان حامی فتنه خیلی زود منصرف از پیگیری اهداف آشوب طلبانه راس فتنه شد.بنابراین از بعد از خطبههای نماز جمعه 29 خرداد ظرفیت به خیابان آمدن بدنه آشوب به یک دهم روزهای قبل تقلیل پیدا کرد یعنی نه دهم دیگر حاضر نشدند که به کف خیابان بیایند و حمایت کنند اما یک جریان حمایت کننده تشکیلاتی جریان فتنه داشت که بخش قابل توجهی از آن ها را باید یک اتحاد نامقدس بین جریانات مساله دار نظام در طول 30 سال گذشته معرفی کرد یعنی همه ریزش های انقلاب به دلایل مختلف خود را در سال 88 در کنار هم یافتند و وجه مشترک همه آنها کینه توزی علیه نظام مستقری بود که امام آن را بنا گذاشته بود و در طول 30 سال گذشته هم به دلایل مختلف رودر روی آن ایستادند و از آن جدا شدند. *بخش دوم حامیان جریان فتنه را باید دشمن بیرونی دانست یعنی همان قدرتهای بزرگ و مسلط بر جهان که با وقوع انقلاب اسلامی ایران احساس می کردند که نه فقط منافع مادی آنها به خطر افتاده بلکه ایدئولوژی و مکتبی که آن را ترویج می کنند برای اولین بار توسط یک انقلاب بزرگ به چالش کشیده شده است و دعوایی در دنیا پدید آمده که یک سوی آن انقلابی است متکی به نگاه مردم مسلمان ایران و سوی دیگر آن همه جریان حاکم بر جهان کفر.و در اینجا بود که آنها طبیعتا فرصت آشوب در کشور را برای خودشان یک فرصت استثنایی تلقی کردند و گفتند که حداقل و کف خواسته های ما به وسیله جریانی که به اسم رقابت انتخاباتی با یک حریف مستقر در حکومت دارد جدال می کند توسط چنین رقیبی می تواند این کف خواسته ها تامین شود و لذا بی گدار به آب زدند و همه حیثیت خود را پای دفاع از این جریان به صحنه آوردند.بنده ترکیب کلی جریان حامی فتنه را اینطور قلمداد می کنم. فتنه می توانست زودتر تمام شود * البته شاید مقدر الهی را نشود جابجا کرد شاید تقدیر این بود که این حوادث پی در پی صورت گیرد تا هر کدام از آنها بتواند دلهایی را متوجه حق کند در حالی که تا پیش از آن قانع نشده بودند چه بسا کسانی تا قبل از عاشورا هنوز هم باور نداشتند که در طرف مقابل و در جبهه ای که علیه مردم و ولی فقیه و نظام جمهوری اسلامی صف آرایی کرده حتی انگیزه هایی برای برچیدن بساط اعتقادات دینی آنها باشد حتی انگیزه هایی برای دشمنی با مقدسات الهی و با عاطفه مذهبی آنها که بخش عمده ای در سالار شهیدان و نمادهای منتسب به عاشورا خلاصه می شود فکر نمی کردند که در دلهای کینه جوی این مخالفان سیاسی یک رشته ای از عداوت و کینه توزی نسبت به مقدسات هم موج می زند و وجود دارد، عاشورا این اتفاق افتاد، بنابراین هرکدام از حوادثی که به دنبال هم آمد شاید برای بلوغ برداشت مردم ضروری بود و بنده معتقدم که چه بسا این تقدیر الهی حکمت های بسیاری پشت آن بود تا دلهای مختلف با ذائقه های گوناگون را به تدریج متوجه فهم قضایا کند چون فهم اجتماعی دفعتا حاصل نمی شود و بلکه می تواند بر اثر تکرار بعضی از حوادث و موضوعات به وجود بیاید و خیلی هم طبیعی است ولی اگر برخی از خواص در این مسیر تعلل نکرده بودند و اگر برخی از بزرگان در این مسیر به وظایف خودشان دقیق تر عمل می کردند بعضی ها اگر پروبالی را برای حمایت از فتنه گران و منحرفین نگشوده بودند و آنها احساس پناه بردن به آغوش این حامیان را نداشتند چه بسا سرعت پایان یافتن این فتنه بیشتر می شد و زمانش زودتر اتفاق می افتاد و ازاین جهت می شود گفت که این غفلتها ماجرا را به تاخیر انداخت و از این جهت بی تاثیر نبوده است. /3028
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبر آنلاین]
[مشاهده در: www.khabaronline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 390]