واضح آرشیو وب فارسی:صاحب نیوز: جناب آقای مهدویان، آن چیزی که شما «جنگ» خطاب می کنید ما آن را با عنوان «دفاع مقدس» می شناسیم. آن چیزی که شما «سوژه» خطاب می کنید برای ما سردار رشید اسلام «شهید حاج احمد متوسلیان» است. به نظر می رسد باید در عقایدتان نسبت به دفاع مقدس و فرماندهانش تجدید نظر کنیدبه گزارش صاحب نیوز به نقل از ندای اصفهان، فیلم ایستاده در غبار دومین اثر «محمدحسین مهدویان»، کارگردان جوان سینمای ایران است. مهدویان را بیشتر با «آخرین روزهای زمستان» می شناسیم. مجموعه ای چند قسمتی که به زندگی شهید حسن باقری از فرماندهان نام آشنای دوران دفاع مقدس پرداخته است. سبک فیلم سازی ایستاده در غبار دقیقا مثل آخرین روزهای زمستان است. روایتگری عده ای که از نزدیک با شخصیت مورد نظر در ارتباط بوده اند و صحنه سازی هایی بر اساس گفته های راویان. این بار مهدویان به سراغ جاویدالاثر حاج احمد متوسلیان رفته است و زندگی او را روایت کرده است. پیرامون این اثر چند نکته شایان ذکر است: ۱- روند تحول احمد متوسلیان به جوانی انقلابی خیلی ضعیف و مصنوعی تصویر شده بود. حمله ای قلبی به احمد دست می دهد، در بیمارستان بستری می شود و به توصیه پزشک باید عمل قلب باز انجام دهد. در مدتی که بستری است احمد از اطرافیان خود تقاضا دارد به جای کمپوت برایش کتاب بیاورند و او به سرعت کتابها را می خواند. بعد از مرخص شدن احمد انقلابی شده است. اما اینکه آن کتابها چه بوده و چه نویسنده ای آنها را نوشته است، معلوم نیست؟ احمد متوسلیان تحت تاثیر نوشته های چه کسی متحول می شود؟ شریعتی یا مطهری؟ خمینی یا بهشتی؟ بازرگان یا مصدق؟ به دنبال چه ارزش هایی است؟ شاه و دستگاه طاغوت در منظر او چگونه است؟ با چه پشتوانه ایدئولوژیکی به جنگ طاغوت می رود (مارکسیسم یا اسلامی)؟ جایگاه امام خمینی (ره) در تفکرات احمد متوسلیان کجاست؟ همه اینها سوالاتی است که در هاله ای از ابهام بی پاسخ می ماند. اگرچه مطالعه زندگی احمد متوسلیان می تواند جواب خیلی از این سوالها را بدهد اما این فیلم نتوانسته ابهامات موجود را بر طرف کند. ۲- احمد متوسلیان نوجوانی بود که دوران نشاطش با سکوتی مرموز و روابط سرد با خانواده سپری می شود. سکوتی که گاه اگر با دعوا می شکست هیچ کس جلودارش نبود. همین روحیه در فرماندهی اش هم بود. فرماندهی عصبی که زیردستان از او حساب می برند، فرمانده گردانش را جلوی آن همه رزمنده ضایع میکند و پشیمان می شود. رفیقش را در بیمارستان جلوی همسرش توبیخ می کند و پشیمان می شود. شهید همدانی در جایی از فیلم می گوید «احمد باز هم گند زد»! روحیه نسبتا متکبرانه و قدرت طلبانه ای دارد به طوری که رفیقش می گوید «احمد بیشتر میگفت هرچی من بگم». احمد متوسلیان مرموز و ساکت است. حاج احمد بیشتر با خودش و فکرش مشورت می کند تا فرماندهان گردانها. آیا این متوسلیان مهدویان است یا متوسلیان راویان؟ همین امر باعث شده است خانواده احمد متوسلیان به این فیلم اعتراض کنند، شخصیت مطرح شده از حاج احمد را دروغ بخوانند و بگویند جلوی اکران این فیلم را خواهیم گرفت ( اینجا ). ۳- ایستاده در غبار از نظر خلاقیت و کارگردانی نمره خوبی می گیرد اما گاه از نظر تکنیکی ایراداتی پیدا می کند. بعضی وقتها صدا جلوتر از تصویر بود. بعضا نریشن ها گویا نبود. گریم بازیگران بسیار عالی بود و چهره احمد خیلی شبیه واقعی اش بود. صحنه های اکشن و جلوه های ویژه بسیار خوب و طبیعی نمایش داده شده بود. اما به نظر می رسد اهدای سیمرغ جشنواره فجر به این فیلم و انتخابش به عنوان بهترین فیلم، حق السکوتی بر منتقدان جشنواره فجر بود و اینکه فیلمی متناسب با مسمای جشنواره باید جایزه ای بگیرد و خوب چه جایزه ای بهتر از سیمرغ بهترین فیلم!! ۴- یکی از نقاط قوت فیلم مستند بودن روایت هایش بود. ماجرایی که اواخر فیلم از زبان محسن رضایی نقل شد بسیار تامل برانگیز بود. اسرائیل به جنوب لبنان حمله می کند. سالهای ۶۱ و۶۲ که اوج دوران دفاع است شورای عالی دفاع تصمیم میگیرد به برادران لبنانی کمک شود. گروهی به فرماندهی احمد متوسلیان راهی سوریه و پادگان زبدانی می شوند. بعد از دو هفته امام امت پیام میدهد «راه قدس از کربلا می گذرد»؛ یعنی اولویت با جبهه های داخلی است. گروه حاج احمد برمیگردد اما خودش برای بازدید از سوریه راهی لبنان می شود که بین راه توسط مزدوران حزب راستگرای مسیحی کتائب ربوده می شوند و تا کنون هیچ خبری از آنها نیست. اما چند سوال اساسی: دو هفته حضور آنها در سوریه چگونه توانسته به شکل گیری جهاد اسلامی لبنان کمک کند؟ چرا احمد با گروهش به ایران باز نگشت؟ در آن کوران جنگ چه احتیاجی به کمک به برادران لبنانی بود؟ قبل از تصمیم گیری های مهم اینچنینی با امام مشورت نمی شد؟ مگر احمد متوسلیان چه می دانست که ربوده شد؟ آیا هدف ربودن حاج احمد بود یا موسوی؟ پاسخ هیچ کدام از این سوالات از ایستاده در غبار بیرون نمی آید. مهدویان با بی تفاوتی از پاسخ به همه این سوالات شانه خالی کرده است. حاشیه هایی بر اکران خصوصی این فیلم در سینما سپاهان اصفهان در نشستی که به همت فرهنگسرا رسانه اصفهان در ۱۶ اسفندماه با حضور مهدویان برگزار شد، مجری پس از اکران فیلم از کارگردان پرسید انگیزه ات از ساختن این اثر چه بود؟ پاسخ کارگردان جالب بود: «جنگ سوژه خوبی برای سینما است»! همین یک جمله کافی است تا عمق نگاه ایدئولوژیکی یک کارگردان دهه نود سینمای دفاع مقدس برملا شود. جناب آقای مهدویان، آن چیزی که شما «جنگ» خطاب می کنید ما آن را با عنوان «دفاع مقدس» می شناسیم. جناب آقای مهدویان، آن چیزی که شما «سوژه» خطاب می کنید برای ما سردار رشید اسلام «شهید حاج احمد متوسلیان» است. کشور عزیزمان هشت سال از خود دفاع میکرد آن هم از نوع مقدسش نه جنگ. دفاعی که بر ما تحمیل شده بود به خاطر اسلامیت و جمهوریتی که پذیرفته بودیم. ما با دنیا جنگی نداشتیم که شما دنبال سوژه هایش هستی. جناب مهدویان فرماندهانی چون حاج احمد متوسلیان برای ما اسطوره هایی هستند که ایستادگی و مردانگی را برایمان رقم زده اند نه سوژه های سینمایی. نگاه ما به آنها دلیرانی است که شجاعانه از خاک و ناموس وطن دفاع کردند نه سوژه های سینمایی. وقتی نگاه ما به همت ها و باکری ها و متوسلیان ها سوژه گونه شد دیگر ابعاد اسطوره ای آنها برایمان کمرنگ می شود و سکانس هایی را انتخاب می کنیم که با فرم و دکوپاژ صحنه جور در بیاید اگرچه با واقعیت فاصله داشته باشد. به نظر می رسد باید در عقایدتان نسبت به دفاع مقدس و فرماندهانش تجدید نظری بفرمائید. شاید همین نوع نگاه غلط است که شما به خود اجازه دادید درمقابل حاضرین و خانواده های معزز شهدای مدافع حرم و در حالی که تیتراژ فیلمِ مهمی به نام حاج احمد متوسلیان پخش شده بود رفتاری دور از شأن جلسه انجام دهید و از خود عکس سلفی بگیرید! رفتاری که نوعی بی احترامی محسوب می شد و هیچ نسبتی با فضای حاکم بر این جلسه نداشت. دریافت آخرین اخبار ایران و جهان در کانال تلگرام صاحب نیوز
سه شنبه ، ۱۸اسفند۱۳۹۴
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: صاحب نیوز]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 21]