واضح آرشیو وب فارسی:روزنامه شهرآرا: الهام ظریفیان- عنوان بهترین فیلم جشنواره فجر امسال به اثری تعلق گرفت که به گفته کارگردانش، نه مستند است و نه داستانی. محمدحسین مهدویان، فیلم ساز جوان دهه شصتی (متولد١٣۶٠ در بابل) با این فیلم توانست نگاه مثبت داوران، منتقدان و تماشاگران را به فیلمش جلب کند. او که دانش آموخته کارشناسی کارگردانی سینما در دانشگاه سوره و فارغ التحصیل کارشناسی ارشد تهیه کنندگی از دانشکده صداوسیماست، ساخت فیلم های مستند «استخوان لای زخم»، «ثنا» و «آخرین روزهای زمستان» را در کارنامه خود دارد که مجموعه آخرین روزهای زمستان چندی پیش، از تلویزیون پخش شد و موردتوجه بینندگان قرار گرفت. علاوه بر این، مهدویان تاکنون موفق به کسب عناوین بهترین کارگردانی و بهترین فیلم از چهارمین جایزه بزرگ شهیدآوینی، بهترین فیلم بلند از هشتمین جشن انجمن منتقدان و نویسندگان سینمای ایران، بهترین کارگردانی برای مستند داستانی از هفتمین جشنواره سینماحقیقت، بهترین دستاورد فنی و هنری از سی و یکمین جشنواره فیلم فجر و کاندیدای سیمرغ بلورین بهترین کارگردانی و فیلم برای فیلم آخرین روزهای زمستان شده است. گفتگوی ما با این کارگردان جوان را در ادامه بخوانید. چرا ترجیح دادید با موضوع مستند جنگ و درنتیجه با آثاری چون آخرین روزهای زمستان و ایستاده در غبار کارتان را شروع کنید؟ من کارم را با مستند جنگ شروع نکردم. قبلا هم در موضوعات مختلف تاریخ معاصر کارهای مختلفی انجام داده ام. فیلم های کوتاه زیادی کار کرده ام و مستندهایی هم برای تلویزیون ساخته ام، ولی آخرین روزهای زمستان اولین مجموعه تلویزیونی و ایستاده در غبار اولین اثر سینمایی من است. به تاریخ معاصر علاقه مندم و جنگ هم یکی از موضوعات جالب تاریخ معاصر است که ویژگی های سینمایی زیادی دارد. به همین دلیل، راجع به آن کار کردم. آیا فکر می کنید نسل جدید فیلم سازان دفاع مقدس با نگاه خود به شخصیت های جنگ، جریان تازه ای را در سینمای ایران ایجاد کرده است؟ نه، این هنوز به جریان تبدیل نشده که آدم های زیادی روی آن کار کنند. به نظرم، چندان به نسل ربط ندارد. نگاه متفاوت است که فیلم را جذاب می کند. این نگاه می تواند در نسل من یا نسل قبل و بعد من باشد. تماشاگر سینما هم به دنبال همین نگاه تازه به موضوعات و روایات متفاوت از جزئیات است که به سینما می آید و علاقه نشان می دهد. تصویرسازی براساس صداهای واقعی ایده بکری در سینمای ایران بود که شما آن را به کار بردید و توانستید جایزه بهترین فیلم جشنواره فجر و نظر مساعد بسیاری از منتقدان را به دست آورید. چنین ایده ای در ابتدا یک ریسک برای جذب مخاطب به نظرتان نمی رسید؟ بله، دقیقا. واقعا ریسک به نظر می آمد. خب، چه شد که به این ریسک دست زدید؟ به نظرم آمد که جذاب می شود. یک جور شیطنت و بازیگوشی سینمایی بود که فکر می کردم شاید کار جالبی از آب دربیاید، ولی خب، ریسک هم بود، چون قبلا تجربه نشده بود و ممکن بود شکست بخورد. آیا از این شیوه روایت نمونه خارجی هم دیده اید؟ نه، بعضی شباهت ها ممکن است در بعضی کارها باشد، ولی دقیقا عین کار ما نه. هویت بسیاری از صداها به جز چند مورد، برای مخاطب شناخته شده نیست. فکر نمی کنید مخاطب ممکن است از این همه صدایی که گوینده شان را نمی شناسد خسته شود؟ نه، به نظرم آمد مخاطب را خسته نمی کند. همین طوری بهتر است. آیا بازخوردهایی هم از جانب مخاطبان داشته اید؟ راستش، مخاطبان درباره آن خیلی سوال می کنند، ولی کسی نمی گوید که به خاطر صدا خسته شده است، چون عقبه آن ها مهم نیست. مهم این است که دارند خاطره ای تعریف می کنند که مخاطب می خواهد آن را دنبال کند. بسیاری اثر شما را به این دلیل متفاوت می دانند که ظرفیت های تازه ای از سینمای انقلاب اسلامی و دفاع مقدس را نشان می دهد، همان سینمایی که عده ای معتقدند مخاطب خود را از دست داده است. به نظر شما، چه ظرفیت های مغفول دیگری وجود دارد که می توان به آن ها پرداخت؟ هر حوزه ای کلی داستان جذاب و خوب دارد که می شود روی آن کار کرد. نحوه روایت و حرفی که قرار است گفته شود مهم است و باعث جذابیت می شود. هر فیلم سازی هر طور که بخواهد نگاه کند، طبیعتا ابتدا پژوهش می کند و آن چیزی که به نظرش می رسد قابلیت تبدیل شدن به فیلم دارد را پیدا می کند و از آن فیلم می سازد. در کنار پژوهش اصلی، کلی قصه و سوژه داستان پیدا می کند که هر کدام به نظر می آید قابلیت کارشدن در سینما را دارند. من نمی توانم نسخه جدید بپیچم، ولی داستان زیاد است. شما این شیوه از روایت را پیشنهاد جدیدی نه فقط برای سینمای دفاع مقدس، بلکه برای کل سینمای ایران دانسته اید. آیا این شیوه در سینمای اجتماعی هم می تواند اثرگذار باشد؟ بله، می شود. البته به نظر خودم، در تاریخ معاصر و در تعریف کردن داستان هایی که مربوط به گذشته اند کارکرد بیشتری دارد، ولی خب، در سینمای اجتماعی هم می تواند به کار گرفته شود. ما کلی قصه های واقعی اجتماعی داریم که می توان به این روش تعریفشان کرد، اما باید دید آن داستان در این روش جذاب درمی آید یا نه؛ ولی به هرحال می شود. فکر می کنید این شیوه سلیقه تماشاگر را ارتقا می دهد؟ من با تماشاگر چنین مواجهه ارزشی ای نمی کنم که بگویم سلیقه اش پایین است و بخواهم آن را ارتقا بدهم. به هر حال، من تلاش می کنم فیلمی بسازم که متفاوت باشد و خیلی امیدوارم که تماشاگر ببیند و خوشش بیاید. بالاخره فیلم هایی که روش های متفاوتی را برای تعریف کردن داستانشان تجربه می کنند می توانند در ذائقه مخاطب تغییر به وجود بیاورند و درک جدیدی از سینما به او بدهند. قهرمان پروری موضوعی است که در سینمای دنیا سرمایه گذاری زیادی بر روی آن می شود. آیا شما با چنین نگاهی به سراغ احمد متوسلیان رفتید؟ نه، اتفاقا من با نگاهی کاملا عکس این به سراغ او رفتم. من به دنبال قهرمان پروری نبودم. قهرمان پروری یعنی اینکه قهرمانی وجود ندارد و شما با پرداخت وجوه قهرمانی که آن هم از نظر خودتان گویای قهرمان است، یک شخصیت را جذاب کنید. من اتفاقا سعی کردم احمد متوسلیان را اصلا پرورش ندهم و همان چیزی را که از او فهمیده ام و پیدا کرده ام، خیلی عریان و بدون پرورش عجیب و غریب، به تماشاگر نشان بدهم. چه ویژگی جالبی از این شخصیت شما را جذب کرد که فکر کردید می تواند برای اثر سینمایی مناسب باشد؟ خب، ببینید، احمد متوسلیان یک فرمانده است. شخصیت باجذبه و جدی ای دارد. حتی بعضی وقت ها خشن است، ولی در عین حال، فوق العاده مهربان و عاطفی است. این ویژگی منحصر به فردی است که من در دیگر فرماندهان ندیدم و در سینمای جنگ هم چنین شخصیتی تاکنون وجود نداشته است. فیلم، همان طور که خودتان هم گفته اید، دقیقا مشخص نیست که مستند است یا داستانی. فکر نمی کنید این مسئله ممکن است تماشاگر را سردرگم کند؟ بله، ممکن است. شاید تماشاگری که با عقل و آگاهی می آید فیلم را ببینند سردرگم و گیج شود، ولی تماشاگر عادی سینما نه. همین تماشاگر عادی انتظار پرداخت داستانیِ بیشتری از موضوع دارد. این طور نیست؟ نه، اگر انتظار پرداخت داستانی بیشتری داشت، پای فیلم من نمی نشست. شاید اگر این سوال را قبل از نمایش فیلم در جشنواره فجر از من می پرسیدید، با تردید جواب می دادم، ولی الان احساس می کنم که تماشاگر آن قدرها هم به پرداخت داستانیِ عجیب علاقه ندارد، چون فیلم من را تا آخر تماشا کرد و به آن رای داد. فیلم من در پنج فیلم برگزیده تماشاگران جشنواره فجر بود. این یعنی تماشاگر از طراحی و پرداخت داستانی فیلم راضی است. به هر حال، تماشاگر جشنواره نسبت به تماشاگری که موقع اکران فیلم را می بیند کمی خاص تر است. نه، او هم برای خودش خاص است. هر تماشاگری ویژگی های خودش را دارد. چرا موضوع تاریخ معاصر از سوی فیلم سازان کمتر دنبال شده است؟ دردسر دارد دیگر. این نوع فیلم سازی هم به لحاظ بضاعت مالی کار سختی است و هم به لحاظ حساسیت هایی که مسئله تاریخ در ایران دارد. تاریخ همیشه در کنار سیاست بوده و خط قرمزهای متعدد در روایت های تاریخی باعث می شود کارکردن در حوزه تاریخ معاصر سخت باشد. خب، چه شد که این سختی ها را به جان خریدید؟ من تصمیم گرفتم که به جنگش بروم! (خنده) به خاطر علاقه زیادم، علی رغم دردسری که این حوزه دارد، تصمیم گرفتم این کار را انجام بدهم.
یکشنبه ، ۱۶اسفند۱۳۹۴
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: روزنامه شهرآرا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 29]