واضح آرشیو وب فارسی:نکونیوز: (تحلیل پیروزی اصلاح طلبان روشن تر از خاموشی)عنوان سرمقاله امروز روزنامه شرق به قلم(احمد غلامی)است که در آن می خوانید: تحلیل پیروزی در انتخابات مجلس دهم و خبرگان پنجم که طرفداران بسیار دارد، کار دشواری است. همواره برندگان بیش از آنکه در پی نقد و تحلیل باشند، برعکس بازندگان میل به تحسین و ستایش دارند؛ اما آنچه در سیاست ما در حال شکل گیری است، نوعی «ناسیاستِ» تهی از تاریخ است که ناگزیر باید به آن پرداخت؛ اگرچه زودهنگام باشد. به گفته اتین بالیبار از طریق سه فرایند دگردیسی و برابری و رهایی، سیاست متولد می شود و خوشبختانه مردم ما هر سه فرایند را تجربه کرده اند و از سر گذرانده اند. دگردیسی در دوم خرداد ٧٦ رخ داد، با استحاله وضعیتی صلب به فضایی فراخ تر. رویدادی که روزی در تقویم -دوم خرداد- را به جریان فراگیر سیاسی -دوم خردادی ها- تسری داد. برابری اما در انقلاب اسلامی روی داد که تمام باورهای هویتی را منهدم کرد؛ باورهایی چون چپ و راست، فقیر و غنی، ترک و لر و این گونه «همه »ای برساخت برای دستیابی به برابری. مردم رهایی در سیاست را نیز با ملی شدن صنعت نفت به دست مصدق تجربه کردند. اگر بسیار می شنویم مردم ایران سیاسی اند، از این رو است که تجربه های تاریخی و سیاسی متفاوتی را پشت سر گذاشته اند و همواره در بزنگاه های سیاسی حاضر، عامل یا ناظر بوده اند و در مقاطع خاصی هم با «ناسیاست» همراه شده اند. اینک نیز به سمت «ناسیاست» گام برمی دارند و به نوعی از امر سیاسی به امر اجتماعی گذر می کنند و بیش از آنکه کنش هایشان سیاسی و تحول خواهانه باشد، در پی تغییر سبک و ذائقه زندگی است. مانند خانه تکانی در آستانه عید و نوسازی وسایل کهنه و فرسوده و تغییر مبلمان و به تعبیری تغییر فضای ملالت بار زندگی. اگر خانه تکانی مجلس هم با این نیت روی داده باشد، زنگ خطری است جدی برای تمام طیف های سیاسی. در همین خانه تکانی نشانی از «ناسیاست» دیده می شود که بیش از همه، دولت از آن سود می برد. پیروزی فهرست سی نفره اصلاح طلبان بسیار ارزشمند است. این پیروزی بیش از آنکه بیانگر توانایی نامزدها باشد، نشان دهنده اعتماد و اعتقاد مردم به سران اصلاح طلبی است که مردم را مجاب می کند تا پای صندوق های رأی بیایند و به نامزدهای ناشناخته آنها رأی بدهند؛ همان طور که علی ربیعی در سرمقاله یازدهم اسفندِ «شرق» با عنوان «انتخابات، پیشا و پسا مشارکت» اشاره می کند، از بین رویکردهای تازه ای که در انتخابات اخیر ظهور کرده است، میل به «ناشناختگی» نامزدها در پایتخت و افزایش زاویه تمایل پیشا مشارکت و پشیمانی پسا مشارکت در انتخابات های اخیر، از دهه ٩٠ به بعد، از تحولات روحیه رأی دهندگان به شمار می آید. این پیروزی ارزشمند البته، سویه دیگری نیز دارد که بعد از فروکش کردن هیجانات انتخابات باید جدی تر به آن پرداخت. این فهرست سی نفره و تمام کسانی که از شهرستان ها به نام اصلاح طلبی به مجلس راه یافته اند، توانا یا ناتوان، خوب یا بد، کنش سیاسی شان به پای اصلاح طلبان نوشته می شود. این نکته مهمی است که نمایندگان نباید لحظه ای از آن غافل بمانند. اکنون مسئولیت سنگینی بر دوش آنها است؛ مسئولیتی که با فرصت طلبی و منفعت طلبی قرابتی ندارد. آنها به اعتبار کسانی به مجلس رفته اند که از هر دوِ این خصلت ها مبرا هستند؛ اما نمی توان نادیده گرفت که نفس هر آدمی وسعتی به اندازه خودش دارد. آنچه بیش از هر چیز، امکان دارد آنها را به ورطه «ناسیاست» سوق دهد، کم تجربگی برخی نمایندگان و فضای کلی مجلس است که لبه های تیز آن ساییده شده است و دیگر از آن تضادها و کنش های سیاسی میان اصلاح طلبان و اصولگرایان سابق خبری نیست. شرایط اما در مجلس خبرگان متفاوت است. با حذف سیدحسن خمینی از انتخابات خبرگان، یکی از چهره هایی که می توانست سیاست آفرین باشد، از دست رفت. حضور نوه امام تحریک پذیری مخالفان را افزایش می دهد و آسیب پذیرشان می کند. پس ناخواسته روحانی و هاشمی و سیدحسن خمینی هم پیمان می شوند و مثلثی شکل می دهند که آنها را مرئی کند. اما این مرئی شدن به مصلحت نیست. به هر تقدیر سیدحسن خمینی شخصیت محبوبی است و بعید نیست در آینده ای نه چندان دور جایگاهی «وجوه الناس» پیدا کند؛ اما نکته دیگری که خبرگان را متفاوت می کند، حذف مصباح یزدی است؛ مردی که برای اجرای سیاست متن دارد. متنی مبتنی بر سنتی ترین متون دینی با شاگردان وفادار و تشکیلاتی. برای نبودن او گویا توافقی ناخواسته در میان بود. هم برخی از دوستان و هم غالب مخالفان و منتقدان از رأی نیاوردن او خرسند شدند. آیت الله جنتی و محمد یزدی اما چنین جایگاهی ندارند. مهم ترین خصیصه مصباح تلاش برای خلق سیاست و همخوان کردن آن با قرائت از متون سنتی دینی است. او از این کار و پرداختن هزینه این کار باکی ندارد. آیت الله، گذشته از اینکه به رأی مردم اعتقاد ندارد، دغدغه محبوبیت نیز ندارد. او نه نخبه گرا است و نه شیفته عوام. این استاد اخلاق حوزه علمیه و مفسر قرآن، بیش از هر چیز دغدغه آن را دارد که رویکرد خود و حلقه اش به سیاست را نهادینه و اجرائی کند. از غالب کسانی که در سیاست در حال نقش آفرینی هستند، کمتر کسی چون او به متن وفادار است و این وفاداری به متن از او چهره ای خاص ساخته است، با مریدان و شاگردانی خاص که نگرشی متفاوت به سیاست و اجرای آن دارند. مصباح یزدی بسیار دیر، یعنی از دهه ٨٠، وارد سیاست شد؛ اما به دلیل کار تشکیلاتی در حوزه دین و تربیت شاگردانی که با نگاه او جذب سیاست شدند، کار را برای نواندیشان دینی و اصلاح طلبان دشوار کرد. آیت الله در میان سنت گرایان نیز به همین دلایل طرفداران چندانی ندارد. هم دوست و هم مخالف از به قدرت رسیدن او نگرانند و از این رو اصلاح طلبان شادی خود را از بازماندن او از خبرگان پنهان نکردند و مخالفان نیز با سکوت، رضایت خود را آشکار کردند. گویا توافقی نانوشته در کار بوده تا دو شخصیت کاملا متفاوت از یکدیگر در مجلس خبرگان حضور نداشته باشند. یکی با رأی مردم و دیگر با رأی ناظر. غیاب این دو چهره متفاوت سویه های سیاست ساز را ناساز می کند و در این فضاست که اثرگذاری هاشمی و روحانی بیش ازپیش خواهد شد.
شنبه ، ۱۵اسفند۱۳۹۴
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: نکونیوز]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 225]