تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 10 مهر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):هركس به خدا و روز قيامت ايمان دارد، بايد سخن خير بگويد يا سكوت نمايد.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1819548441




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

نقش فرهنگ وقف در شكوفايی علم و دانش در تمدن اسلامی


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:

وقف از جمله موضوعاتي است كه به رغم ظرفيت وسيع آن در شمول مباحث كاربردي اقتصادي، علمي، پژوهشي و اجتماعي، كمتر مورد تحقيق پژوهشگران قرار گرفته است و جز اندكي در بعد فقهي، در ديگر ابعاد آن، تحقيقات جامع علمي صورت نگرفته است.   مقدمه وقف از جمله موضوعاتي است كه به رغم ظرفيت وسيع آن در شمول مباحث كاربردي اقتصادي، علمي، پژوهشي و اجتماعي، كمتر مورد تحقيق پژوهشگران قرار گرفته است و جز اندكي در بعد فقهي، در ديگر ابعاد آن، تحقيقات جامع علمي صورت نگرفته است. شكوفايي تمدن عظيم اسلامي در گذشته موهون تلاش هايي بوده است كه وقوع دوباره آن امري ممكن است. آنچه تمدن اسلامي را از تمدنهاي ديگر تاريخ ممتاز مي سازد، تحول و توسعه اي همه جانبه در اركان اجتماعات بشري است بي آنكه دين و دينداري به عنوان مقوله اي در تزاحم با آن باشد. نه تنها دين در تمدن اسلامي هيچ تزاحمي با توسعه و تعالي دانش و هنر و تفكر نداشته است بل ميناي تمامي حركت هاي فكري و علمي و توسعه عدالت و رفاه، بوده است. ما در مقطعي از تاريخ خود به سر مي بريم كه بازنگري و بازاموزي از ميراث گذشته خود را بيش از هر زمان ديگر لازم داريم. موضوع توسعه در جوامع اسلامي اگر بر اساس الگوهايي باشد كه صرفاً بر اساس تقليد و نمونه برداري از جوامع غير اسلامي اتخاذ شده است، هرگز به سرانجامي خوش نائل نخواهد آمد. تاريخ يك صد و اندي سال گذشته نشان مي دهد كه ما در اتخاذ روش ها براي جبران عقب ماندگي خود دچار اشتباه بوده ايم. اين طرح هاي اتخاذ شده در برنامه هاي توسعه كشورهاي اسلامي چه نتايجي را در بر داشته است؟ آيا در فرهنگ و ميراث اسلامي ما الگوهاي مناسبي جهت ارائه وجود دارد؟ پاسخ اين پرسش هر چه باشد، چه مثبت، چه منفي، بدون كنكاش و تحقيق هيچ فايدتي را در بر نخواهد داشت. برنامه ريزان و طراحان توسعه در جوامع اسلامي بايد اين شناخت را پيدا كرده باشند كه توسعه تمدن اسلامي هماهنگ و متخذ از آموزش هاي اسلامي بوده است. اگر اين برداشت صحيح از تاريخ گذشته را داشته باشيم. عقب ماندگي خود را جز در پشت كردن به اين تاريخ نخواهيم يافت ما محصول تبعيت از گذشته فرهنگي خود نيستيم ما مسئول سرپيچي و عصيان در برابر فرهنگ گذشته ايم. هيچ تجدد و تمدن نويني حاصل نخواهد شد مگر در آموزش و بازنگري نسبت به سنت گذشته. توسعه كشورهاي اسلامي در تمامي بنيان هاي اجتماعي - اقتصادي و فرهنگي امري ممكن است. اما الگوهاي اين توسعه از كجا و چگونه بايد اتخاذ شوند؟ بنيان فكري اين توسعه را كدام فرهنگ بايد ساخته باشد؟ چه تئوري ها و تفكراتي نحوه توسعه و اهداف توسعه ما را در مجموعه كشورهاي اسلامي بايد روشن كنند و تبيين نمايند؟ برنامه هاي اجرا شده در توسعه كشورهاي اسلامي آيا تاكنون مورد نقد و بررسي قرار گرفته است؟ موانع اصلي توسعه را در كدام بخش از نهادها و تفكرات امروز جامعه اسلامي بايد جستجو كنيم؟ يكي از آموزش هاي باقي مانده از ميراث گذشته كه هنوز در بين جوامع اسلامي رايج مي باشد، موضوع وقف است. بخش مهمي از وقف آموزشي بوده است بنيادي در جهت حفظ و نگهداري ميراث علمي و توسعه و حمايت از بقاي آن. (هاشم زاده، 1378). بدون ترديد اگر به مقوله وقف، به طور همه جانبه نگريسته شود و اهميت اين سنت نبوي آشكار شود، سهم عمده اي در تحول ساختار فرهنگي و توسعه علمي و اقتصادي كشور ايفا خواهد كرد. نظام كاربردي وقف در شئون مختلف اجتماعي از گستردگي و تنوعي برخوردار است كه حتي بيان فهرست ريز آن بيش از حد يك مقاله است. تأثير وقف در پژوهش و در نتيجه در گسترش دانش و علومي كه موجب شكوفايي تمدن عظيم اسلامي در قرون مختلف شد و ديگر آثار و بركات اين سنت پايدار، تجربه كار ساز و مفيدي است كه بايد براي مسئولان و دست اندركاران برنامه ريزي توسعه كشور كه احياي تمدن اسلامي، پيشرفت و آباداني و تشكيل مدينه فاضله اسلامي را وجهه همت خود قرار داده اند، مورد توجه ويژه قرار گيرد. زيرا ساختار و كاركردهاي نهاد وقف بر ساختار و كاركردهاي نهادهاي ديگر چون نهادهاي علمي، پژوهشي، آموزشي، درماني، اقتصادي و فرهنگي تأثير مستقيم دارد. وجود هزاران مدرسه، مسجد، درمانگاه، بيمارستان، حسينيه، كتابخانه، كاروان سرا، رباط، حمام، قنات، آب انبار، پل و... بهترين گواه و شاهد آن است. گزافه نيست اگر بگوييم وقف و خير انديشي تاريخي به قدمت تمدن انسان دارد. نگاهي گذرا به ديروز و امروز فرهنگ ها و تمدن بشري كافي است تا ما را با آثار و بركات مادي و معنوي وقف در گستره كشورهاي اسلامي و غير اسلامي آشنا كند. اين حقيقت نشانه فطري بودن وقف و ريشه داشتن فرهنگ نوعي دوستي در نهاد آدمي است: شاهد عيني آن رشد روز افزون بنيادهاي خيريه در ديگر كشورهاي غير مسلمان است. آدمي به حكم فطرت خويش، نوع دوستي و ديگر خواهي را ارج مي نهد و از تماشاي رنج بينوايان آزرده خاطر مي شود و جان خويش را با ياري محرومان آرامش مي بخشد. تاريخ و فرهنگ و آيين ما با وقف و خير انديشي واقفان و بيدار دلاني در آميخته است كه نام خويش را به صحيفه ايثار و رادمردي رقم زده اند. انسان امروز با همه فرهنگ ها و بينش هاي گوناگون خويش، وقف و بنيادهاي وقفي و خيريه را پديده اي سودمند و در مسير رشد و تعالي تمدن انساني و توسعه همه جانبه جامعه حتي در مادي ترين تمدن هاي امروزي، مي شناسد. انسان امروز، همچون نياكان خويش به خوبي دريافته است كه وقف، مي تواند چون هميشه كارساز و سودمند باشد، گوشه اي از آلام بشري را تسكين بخشد و در رشد و توسعه علمي، آموزشي، اخلاقي و انساني جوامع مؤثر افتد. او دريافته بسياري از معضلاتي كه در زمينه هاي مختلف گريبانگير مردم يك جامعه است، تنها بوسيله دولت و دستگاه هاي اجرايي قابل حل نبوده و مشاركت و معاضدت و ياري خود مردم است كه مشكلات از سر راه رشد و توسعه آن جامعه بر خواهد داشت و فرهنگ وقف نهادي است كه از طريق آن مي توان بخش قابل توجهي از كمبودها و تنگناهاي جامعه را شناخت و اموال و دارايي هاي مردم نيكوكار را داوطلبانه در جهت رفع آنها به كار بست. متأسفانه اين نهاد با وجود برخورداري از قسمت زياد، آن طور كه شايسته است فراگير نشده و نقش آن در ابعاد گوناگون مكتوم و مستور مانده است، به طور مثال نقش وقف در توسعه جامع كشور و سهم موقوفات در اقتصاد بدون نفت علي رغم اهميت فراوان آن كمتر مورد توجه كارشناسان و برنامه ريزان قرار گرفته است. در اجراي برنامه هاي ميان مدت و بلند مدت توسعه علمي، اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي، آنچه ذهن برنامه ريزان و دست اندركاران را بيشتر به خود مشغول مي كند، محدوديت منابع در مقابل مصارف بي حد و حصر است. در نتيجه كشورهايي در اين امر موفق خواهند بود كه بتوانند از تعدد و تنوع منابع مالي برخوردار باشند. در كشور ما درآمدهاي بالقوه موقوفات در صورت شناسايي كامل و بهره برداري بهينه مي تواند به طور مستقيم يا غير مستقيم بخشي از نيازهاي كشور را تأمين كند. اين حقيقت تكليفي بر دوش دست اندركاران و مسئولان امر قرار مي دهد كه در اين زمينه مطالعات و تحقيقات همه جانبه اي انجام دهند و براي رسيدن به يك راه حل علمي از طريق نهادهاي ذيربط اقدام كنند. اميد است اين مقاله بتواند به بخشي از آثار پر بركت اين حركت خداپسندانه و مردم گرايانه در عرصه پژوهش و توليد علم و فناوري و در نتيجه توسعه اقتصادي بپردازد و نقش فرهنگ وقف را در جامعه تبيين كند.   روش شناسي ما در اين مقاله ضمن مطالعه و پژوهش بوسيله كتاب ها و منابع و متون تاريخي، علمي، فرهنگي، ديني، سفرنامه ها و وقفنامه ها و مقالات مرتبط به بررسي جايگاه فرهنگ وقف و موقوفات جهان اسلام به عنوان پشتوانه مالي و حمايتي از پژوهشگران و دانشمندان و علما و همچنين نقش ارزنده آن در ايجاد مراكز علمي و پژوهشي و تأمين مالي نگهداري و اداره امور آنها پرداخته ايم. و با ذكر نمونه هاي متعدد از اين گونه موقوفات و ممالك اسلامي به تبيين نقش سنت حسنه وقف در پژوهش و توسعه علم و دانش و شكوفايي تمدن اسلامي مبادرت نموده و به كاربردهاي علمي و امروزي فرهنگ وقف در توسعه علمي و حمايت از پژوهش و پژوهشگران جامعه مان نيز مي پردازيم.   يافته‌هاما در اين تحقيق به اين نتيجه رسيديم كه فرهنگ وقف و بنيادهاي خيريه وقفي از عناصري هستند كه در طول تاريخ تمدن اسلامي و حتي بشري نقش ارزنده و سازنده اي در توسعه علم و فن آوري و امر تحقيق و پژوهش داشته اند. موقوفات از نظر درآمد و بهره مستمري كه هميشه داشته اند از بهترين و پايدارترين منابع مالي و حمايت كننده براي انجام پژوهش ها و توسعه علم و دانش در جوامع اسلامي در طول تاريخ و در كشورهاي غربي در يك قرن اخير بوده اند. حمايت از پژوهشگران و دانشمندان و به وجود آمدن نهادهاي بزرگ علمي و تحقيقاتي و آموزشي نظير مدارس، كتابخانه ها، بيمارستانها، نظاميه ها، رصدخانه ها در پوشش فرهنگ اصيل وقف صورت گرفت و واقفان و نيكوكاران خداجوي با ايجاد مراكز همگاني دانش و پژوهش تلاش نمودند با برآوردن نيازهاي پژوهشگران زمينه اي را فراهم آورند كه آنها بتوانند بدون دغدغه معاش و هزينه هاي زندگي به امر تحقيق و پژوهش و نگارش و توسعه علوم بپردازند. اكنون كه نقش سازمان هاي غير دولتي و تشكل هاي داوطلب مردمي و بنيادهاي خيريه در حل مشكلات اقتصادي و اجتماعي جامعه بشري مورد توجه صاحبنظران و دولت ها قرار گرفته است، احياي مجدد فرهنگ اصيل «وقف» امري ضروري مي نمايد. سنت حسنه «وقف» كه مصداق بارزي از آيه شريفه «... و الباقيات الصالحات خير عند ربك...» مي باشد به عنوان رهنمودي انسان ساز و فرهنگ مترقي در مجموعه تعاليم اسلامي به شمار مي رود كه آثار اخلاقي و فرهنگي و اقتصادي بيشماري را در توسعه اجتماعي داشته است و امروزه هم مي تواند به عنوان يكي از عناصر فعال و زمينه ساز براي مشاركت آحاد جامعه در حمايت از پژوهش و پژوهشگران و ايجاد بستري مناسب در جهت توسعه اقتصادي مورد توجه قرار گيرد.   تمدن اسلامي و نقش آن در توسعه و پيشرفت علوم و فنون بشري به روايت غربيان، خورشيد علم، اول بار، از افق يونان دميد و پس از قروني چند كه ظلمت قرون وسطي رخ نهفت، بار ديگر از افق مغرب برآمد تا دنياي امروز را به نور خود روشن كند. نگفته پيداست كه از ديدگاه اين روايت، علم ماهيتي جغرافيايي دارد و اقوام و ملل ديگر، از هنديان، مصريان، چينيان، ايرانيان، اعراب و... نقش تعيين كننده اي در تاريخ علم نداشته اند. به نظر آنان درخشش علم در تمدن شكوفايي اسلام نيز چيزي جز پرتو افكندن دانش يوناني در ديار مسلمانان نبوده است، در اين ميان اگر مسلمانان را فضيلتي باشد، در اين است كه چند گاهي شرار دانش يوناني را در شب ظلماني تاريخ افروخته نگاه داشتند و سپس آن را به صاحبان اصيلش، يعني غريبان، باز گرداندند. اين روايت از تاريخ علم، افسانه اي است كه از فرط تكرار، در ذهن و دل بسياري از مردم دنيا جا باز كرده و حتي پلكهاي افسانه سرايان را نيز به خوابي سراسر هذيان فروبرده است! صاحبنظران عالم از شرقيان و غربيان، به خوبي از ميزان اعتبار علمي اين افسانه با خبرند و چه بسا در يكايك مقدمات آن، سخنها دارند كه شرح آن مجالي ديگر مي طلبد. (محمد علي خسروي، 1375) انسان از خواندن اين همه دروغ و تحريف در كتابهاي تاريخ تمدن دلتنگ مي شود، بخصوص كتاب هايي كه در هفتاد سال اخير نوشته شده است. همه جا صحبت از هومانيسم و رنسانس و تمدن يونان است، ولي كسي نمي پرسد كه آخر رنسانس از كجا آمد؟ اروپايي كه تقريباً هزار سال پيش در جهل و ناداني زندگي مي كرد، چه شد كه يكباره عشق به علم در او پديد آمد؟ آخر در فاصله تمدن بين يونان تا رنسانس هزار و پانصد سال تاريخ قرار دارد، چرا در اين مدت اروپا بيدار نشد و از به اصطلاح «تمدن يونان» تجديد حيات نكرد؟ چرا اين كار بلافاصله پس از ايجاد تمدن اسلامي در اندلس و ساير بلاد اسلامي انجام شد؟ كسي نمي پرسد كه ملل مسلمان چه نقشي در بيداري اروپا داشتند و مقام علمي و صنعتي ملل اسلامي در اين ششصد ساله بعد از مسيح، در چه سطحي نسبت به اروپاي آن زمان و حتي اروپاي امروزه بود؟ معهذا در ميان صاحبنظران غرب نيز كساني هستند كه به خوبي نقش ارزنده تمدن عظيم اسلامي را در پيشبرد تمدن بشري دريافته و منصفانه به آن اقرار نموده اند به طور مثال دانشمند بزرگ و نويسنده محقق فرانسوي دكتر گوستاولوبون در قسمت هايي از كتاب تمدن اسلام و غرب كه در سال 1884 تأليف يافته است مي نويسد: «ما در اينجا كوشش نموده اين مسئله را بثبوت خواهيم رسانيد كه تمدن عرب (اسلام) بقدريكه در شرق تأثير بخشد در غرب نيز همانقدر مؤثر واقع شده و بدينوسيله اروپا داخل در تمدن گرديد. آري تأثير اين تمدن در مغرب زمين كمتر از تأثير از تأثير آن در مشرق نبوده... در غرب در قسمت علوم و ادبيات و نيز اخلاق اثر آن بيحد و حصر بوده است.... همانطور كه مكرر تذكر داديم انتشار علوم عرب (اسلامي) در اروپا بوسيله جنگ صليبي نبوده بلكه از اندلس و جيره صقليه و ايتاليا بوده است چنانچه در سال 1130 ميلادي دارالترجمه اي در طليطله تحت رياست اسقف اعظم رايمون تأسيس شد. تمام كتب مشهوره عرب را در لاتيني شروع به ترجمه نمود. از اين ترجمه‌ها موفقيت كاملي حاصل گرديد يعني چشمان اروپاييان از اين كتب باز شده دنياي تازه‌اي را توانستند به نظر بياورند سلسله اين ترجمه‌ها تا قرن چهاردهم در جريان بود.» اين دانشمند فرانسوي سپس كتابهاي زكرياي رازي، ابوالقسيس، ابن سينا و ابن رشد را كه به لاتين ترجمه نمودند به عنوان مثال ذكر كرده و در جاي ديگر مي نويسد: «تا قرن پانزدهم قولي را كه ماخوذ از نويسندگان مسلمان (عرب) نبود مستند نمي شمردند رژر باكن، لنوناردوپيز، آرنودويلانو، رايمون لولي، سن توماس، آلبرت كبير و آلفونس دهم، تمام آنها يا شاگرد علماي مسلمان (عرب) بودند و يا ناقل اقوال آنها». ميسو رنان مي نويسند كه آلبرت بزرگ هر چه داشت از ابوعلي سينا فراگرفته، و سن توماس تمام فلسفه ماخوذه اش از ابن رشد بوده است، تمام دانشكده ها و دانشگاههاي اروپا تا پانصد الي ششصد سال روي همين ترجمه ها دائر و مدار علوم ما فقط علوم مسلمين بوده است. و در بعضي رشته هاي علوم مثل طب مي توان گفت كه تا زمان ما هم جاري مانده است چه در فرانسه كتاب هاي بوعلي سينا تا آخر قرن گذشته باقي بوده شروحي بر آنها نوشته مي شد. (دكتر گوستاولوبون 1884 م، ترجمه فخرداعي، 1334) براي تأييد مطلب فوق پاره اي از نظرات محقق و دانشمند برجسته مسيحي ويل دورانت را كه در كتاب تاريخ تمدن (تأليف 1949 م) بيان داشته مي آوريم: «... متأسفانه اطلاعات ما درباره سه قرني كه فكر اسلامي در اثناي آن شكوفا شد - 132 - 442 ه. ق، 750 - 105 م. بسيار ناقص است، زيرا هزاران نسخه خطي عربي در علوم و ادبيات و فلسفه همچنان در كتابخانه هاي دنياي اسلام نهان مانده است. و آنچه در اين صفحات آورده ايم از درياي مواريث اسلام فقط قطره اي بود. اگر علما اين ميراث فراموش شده را كشف كنند، به احتمال قوي قرن دهم مشرق اسلامي را در تاريخ عقل انساني بايد يكي از قرون طلائي تاريخ خواند». ايشان در جاي ديگر مي نويسند: «... اسلام طي پنج قرن، از سال 81 تا 579 ه. ق (700 تا 1200 م) از لحاظ نيرو، نظم، بسط قلمرو حكومت، تصفيه اخلاق و رفتار، سطح زندگاني وضع قوانيني منصفانه انساني و تساهل ديني، ادبيات، دانشوري، علم طب و فلسفه پيشاهنگ جهان بود. پزشكان اسلامي پانصد سال تمام علمدار طب جهان بودند. ... تنها در دوران هاي طلائي تاريخ بوده است كه جامعه اي مي توانسته مانند اسلام، در مدتي به همين كوتاهي اين همه مردان معروف در زمينه حكومت، تعليم، ادبيات، لغت شناسي، جغرافيا، تاريخ، رياضيات، نجوم، شيمي، فلسفه و پزشكي به وجود آورد...» (ويل دورانت، 1949 م، ترجمه، 1373)   مباحث تئوريك   نقش موقوفات به عنوان پشتوانه مالي در انجام پژوهش ها و توسعه علم و دانش و ايجاد تمدن اسلامي از جمله عوامل مهم رشد و شكوفايي تمدن اسلامي، نظم يافتن امر پژوهش و دانش آموزي و فراهم بودن امكانات تحصيلي براي دانشمندان و محققين بود و اين امكان بيشتر از محل درآمد موقوفات مدارس و اماكن علمي و آموزشي ايجاد مي شده است. اوقاف به طور كلي از نظر درآمد و بهره مستمر از بهترين و بيشترين منابع درآمد براي پژوهش و توسعه علم و دانش در جوامع اسلامي بوده است و پايداري و استمرار تعليم در ممالك اسلامي طي قرن هاي طولاني و نظم و ترتيب فعاليت علمي و پژوهشي در دانشگاه ها و دارالعلم ها و بيمارستان ها و ديگر مراكز علمي به اين منبع مالي بستگي داشته است. چه مردم مؤمن و مسلمان با الهام از سخنان گهر بار رسول اكرم (ص) و ديگر پيشوايان اسلام در اهميت علم و دانش، همراه تعليم و تعلم و فراهم آوردن امكانات براي آن را از عبادت دانسته اند و به وقف اموال خود جهت اين گونه امور همت گماشته اند. براي اثبات مسئله فوق به ذكر پاره اي از مراكز علمي و آموزشي جهان اسلام كه در اداره امور آنها از درآمد موقوفات مربوطه استفاده مي‌شده مي‌پردازيم: مدارس موقوفه بخارا و مدرسه (دانشكده پزشكي) بين سعد و تحصيل علم پزشكي بوعلي سينا در آنجا: بخارا در دوره ايكه (نيمه دوم قرن چهارم هجري) ابن سينا در آن تحصيل مي كرد نه فقط مركز فرهنگي سرزمين سعد بشمار مي آمد بلكه يكي از مراكز فرهنگي جهان بود. جغرافيا نويسان قرن سوم هجري شماره مدرسه هاي بخارا را تا 75 نوشته اند يعقوبي جغرافيا نويس قرن سوم هجري نوشته است در بعضي از مدارس بخارا تا چهارصد دانشجو (طلبه) مشغول درس خواندن هستند و عده اي از دانشمندان بزرگ دنياي اسلامي در مدارس بخارا تدريس مي كنند. لازم به توضيح است كه مدارس آن روزگار در واقع يك دانشگاه بودند و هيچ يك از آن مدارس، دبستان يا دبيرستان (به اصطلاح امروزي) به شمار نمي آمدند و در همه آنها علوم عالي تدريس مي شد. در دوره اي كه ابن سينا در بخارا تحصيل مي كرد دوره اوج فرهنگي بخارا بود چون امراي ساماني كه همه دوستدار علم بودند موقوفات زياد را به مدارس بخارا اختصاص دادند و هزينه تمام مدارس بخارا به طور منظم مي رسيد. (ذبيح اله منصوري)   پ ژوهش ها و تحصيلات پزشكي ابن سينا در مدرسه موقوفه بني سعد بخارا موضوع پزشكي از اين جهت در شرح حال ابن سينا اهميت دارد كه دنيا در درجه اول او را پزشك مي داند. ابن سينا دانشمند رياضي، نجوم، فلسفه، تاريخ و ادب بود. در قديم فيلسوفان چون نمي توانستند از راه فلسفه معاش خود را تأمين كنند، پزشكي را حرفه قرار مي دادند ولي در مورد ابن سينا اينطور نبوده روزي كه ابن سينا شروع به تحصيل علم پزشكي كرد، منظورش تحصيل يك علم جديد بود و لا غير ولي اگر «ابومنصور حسن بن نوع القمري» در بخارا نبود آيا ابن سينا به سوي علم پزشكي مي رفت؟ پاسخ اين پرسش را نمي توانيم بدهيم و آنچه مسلم است اين است كه ابن سينا از سكونت ابو منصور حسن بون نوح القمري در بخارا استفاده كرد و فرصت را مغتنم شمرد تا يك علم جديد (علم پزشكي) را بر توشه اي كه از علوم ديگر داشت بيافزايد. شهرت ابو منصور حسن بن نوح القمري به قدري زياد بود كه از كشورهاي ديگر براي استفاده از محضر درس او به بخارا مي رفتند و ابو منصور فقط علم طب تدريس مي كرد. و جلسات درس او در مدرسه (موقوفه) بني سعد منعقد مي گرديد. در آن مدرسه علوم ديگر هم تدريس مي شد اما شهرت ابو منصور استاد علم طب در بين استادان آن مدرسه بقدري زياد بود كه اهل فضل وقتي نام مدرسه بني سعد را مي شنيدند در ذهن آنها تدريس علم پزشكي تداعي مي شد. مدرسه بني سعد دويست دانشجو (طلبه) داشت كه مانند دانشجويان (طلاب) دايمي ساير مدارس بخارا شب در مدرسه مي خوابيدند و جيره و مستمري (از محل موقوفات مربوطه) داشتند و اتاقهاي مدرسه و به اصطلاح گذشتگان حجره هاي آن دو نفري و سه نفري بود. دانشجوياني كه از بخارا براي تحصيل علم پزشكي به مدرسه بني سعد مي رفتند در منازل خودشان به سر مي بردند و ابن سينا هم در بخارا خانه داشت روز به مدرسه مي رفت و شب عازم منزل مي شد. ابن سينا بيش از 180 كتاب و رساله در فنون مختلف نوشته كه پانزده كتاب معروفش در طب است و مهمترين آنها قانون مي باشد كه به قول جرجي زيدان يك فرهنگ جامع طب و داروسازي است. به عقيده گوستاولويون كتابهاي ابوعلي سينا به تمام زبان هاي دنيا ترجمه شد و تا مدت شش قرن، اصل و مبناي طب شناخته گرديد و مخصوصاً در دار الفنونهاي فرانسه و ايتاليا فقط كتاب هاي بوعلي سينا جزء كتب درسي در طب مقرر شده بود. همچنين ويل دورانت در تاريخ تمدن (ج 11 ص 159) خود مي نويسد: در مدرسه طب دانشگاه پاريس دو تصوير رنگي از دو طبيب مسلمان آويخته اند كه يكي رازي است و ديگري ابن سينا. ابن سينا نظريات ابتكاري بسياري در زمينه فلج بدن، التهابهاي قشري، دردهاي عصبي، نحوه انتقال امراض (از جمله نحوه سرايت سل ريوي)، انگل و... دارد كه در اين مجال فرصت پرداخت به آنها نيست. (بهرام كاظمي، 1376).   دانشگاه موقوفه مسلمين در قرطبه و پژوهش و تدريس پزشكي در قرن چهارم هجري در قرطبه مسجد و مدرسه اي (دانشگاهي) بزرگ وجود داشت كه مسلمانها ساخته بودند و ابوالقاسم زهراوي در آن مدرسه علم پزشكي را تحصيل مي كرد و جراح شد. مدرسه اسلامي قرطبه از مؤسسات موقوفه فرهنگي برجسته مسلمين در كشورهاي مغرب محسوب مي شد. در اين دوره قرطبه پايتخت اسپانياي مسلمان، بزرگترين مركز فرهنگي اروپا بود و با قسطنطنيه و بغداد سه مركز معتبر فرهنگي جهان به شمار مي رفتند قرطبه 113000 خانه، بيست و يك محله بدون شهر، هفتاد كتابخانه و عده زيادي كتاب فروشي و مسجد و قصر داشت و شهرت جهاني يافته بود كه حيرت و شگفت جهانگردان را بر مي انگيخت. بشهر مايل ها راه سنگ فرش بود كه از خانه هاي دوطرف روشني مي گرفت. (فيليپ خليل، ترجمه، 1366) در صورتي كه لندن و پاريس حتي هفت قرن پس از آن تاريخ چنين وضعي نداشت قرن ها بعد اگر كسي جرأت مي كرد و به يك روز باراني پاريس از آستانه خانه برون مي شد تا قوزك بگل فرو مي رفت. (همان) موقعي كه دانشگاه آكسفورد نظر مي داد كه استحمام يك رسم بت پرستي است، نسل هاي متوالي از دانشوران قرطبه از حمام هاي مجلل بهره ور شده بودند. (همان) و اين در حالي بود كه در اروپاي قرون وسطي حمام وجود نداشت و نمي دانستند چگونه بايد حمام كنند و در تابستان خودشان را با آب مي شستند ولي در زمستان نمي توانستند حمام بكنند و وقتي صليبيون آمدند اصول ساختمان و كيفيت حمام را از مسلمانان ياد گرفتند. (بهرام كاظمي، 1376) در دوران حكومت حكم در اسپانيا (اندلس) با توجه به اينكه او شخصاً مردي دانشور بود دانش آموختن را تشويق مي كرد و بدانشوران جايزه هاي خوب مي داد و هم او به پايتخت بيست و هفت مدرسه بنياد كرد كه در آنجا تعليم رايگان بود. بدوران وي دانشگاه قرطبه كه عبدالرحمن سوم در مسجد بزرگ پايتخت به پا كرده بود و بنياد آن از هر قاره و نظاميه بغداد جلوتر بود بصف مؤسسات تعليماتي جهان مقامي بلند يافت و دانش طلبان مسيحي و مسلمان نه تنها از اسپانيا و بس بلكه از نواحي مختلف اروپا و آسيا و آفريقا بدان جا مي شدند. حكم مسجدي را كه دانشگاه آنجا بود وسعت افزود و بوسيله لوله هاي سربي آب به آنجا مي برد. براي تدريس دانشگاه از شرق و غرب استادان فراخواند و موقوفاتي براي پرداخت مقرري ايشان معين كرد. (فيليپ خليل، ترجمه، 1366) قرطبه بجز دانشگاه يك كتابخانه داشت كه از لحاظ اهميت درجه اول بود. حكم از دلبستگان كتاب بود و كسان وي در كتابفروشي هاي اسكندريه و دمشق و بغداد هرجا دستنويس تازه اي مي يافتند مي خريدند يا از آن نسخه بر مي داشتند بدينسان 400000 جلد كتاب فراهم آورد كه فهرست آن چهل و چهار جلد شده بود. در آن هنگام سطح فرهنگ مردم (مسلمان) اندلس چنان بالا بود كه بگفته دوزي خاور شناس معروف هلندي و ديگر دانشوارن پس از او، همه كس خواندن و نوشتن مي دانست. در اندلس چنين بود در صورتي كه اروپايي مسيحي فقط بعضي مسائل عادي را مي دانست و آن هم خاص طبقه بسيار كمي بود كه بيشترشان كشيش بودند. (همان) با توجه به وضعيت مدارس علمي و دانشگاههاي اندلس و موقوفات و امكاناتي كه مسلمانان براي آنها مقرر كرده بودند طبيعي بود كه دانشمندان مختلفي در تمامي رشته ها از آنها فارغ التحصيل شدند از جمله دانشمنداني كه در آنجا تحصيل كرده بود و تدريس مي كرد بزرگترين جراح تمدن اسلامي ابوالقاسم زهراوي يا ابوالقاسم اندلسي معروف به ابوالقسيس مي باشد كه در قرن سيزدهم ميلادي ميزيست و بسياري از ابزار جراحي را شخصاً اختراع نمود كه تصاوير آنها در كتب او موجود است. كتاب هاي او از منابع جراحان اروپا از قرن چهاردهم تا اواخر قرن نوزده ميلادي بود و تاريخ آخرين چاپ آثار او در اروپا به سال 1861 ميلادي مي رسد و خود غربيها همانند «هالر» و «ماكس ميرهوف» رساله هاي او را اساس جراحي كنوني اروپا به شمار مي آوردند. جراحان تمدن اسلامي انواع عمل ها را انجام مي دادند و شيوه هاي جراحي اروپاييان را در حقيقت نوعي قصابي و حشيانه تلقي مي نمودند. اصولاً پيشرفت فن جراحي نيز از دانشمندان اسلامي شروع شد و مدارس طبي اروپا تا زمان هاي اخير از تصانيف آنها استفاده مي كردند و حتي داروي بيهوشي از اكتشافات خيلي جديد شمرده مي شود، بر جراحان اسلامي پوشيده نبوده، و با «بذرالبنج» مريض را بيهوش مي كردند. دانشمند انگليسي «سيدني فيشر» در مقاله خود تحت عنوان «رشد آموزش و تفكر علمي در تمدن اسلامي» اذعان مي كند كه: اولين دانشگاه اسلامي كه در جهان اسلام تأسيس گرديد، دانشگاه قرطبه بود كه توسط عبدالرحمن سوم در اواسط قرن دهم ميلادي (سوم هجري) گشايش يافت با توسعه و گسترش اين قبيل مراكز علمي و اموزش در قرطبه اساتيد و دانش پژوهان بسياري از سراسر جهان كرسي هاي متعدد استادي در دانشگاه قرطبه مفتوح گرديد، هزينه بسياري از اين كرسي ها در واقع از محل موقوفات تأمين مي شد. علاوه بر اين بررسي هاي مختلفي به دانشجويان ممتاز و عالي رتبه اعطا مي شد...» (بهرام كاظمي، 1376) در سال 1998 دكتر گارسيا رئيس وقت كالج پزشكان «كوردوبا =قرطبه» اعلام كرد: اسپانيا دهمين قرن (هزارمين سال) ايجاد اولين كالج پزشكي خود را جشن مي گيرد: دهمين قرن ايجاد اولين كالج پزشكي توسط پزشكان مسلمان در كوردوباي اسپانيا جشن گرفته مي شود. ده قرن بيش، مسلمانان در شهر «كوردوبا» (قرطبه) كه مهد تمدن و هنر و علوم اسلامي در جهان بود، اولين كالج پزشكي اسلامي اروپا را بنا نهادند به اظهار نظر دكتر گاريسا رئيس كالج پزشكان كوردوبا مدارك و نوشته هايي از پزشكان مسلمان به يادگار مانده كه تاريخ آن به ده قرن قبل باز مي گردد و مدارك آن حفظ شده است در آن زمان در اروپا هيچ مكتب پزشكي رسمي نبود. دكتر گارسيا ضمن مصاحبه با راديو دولتي اسپانيا كه در سراسر دنيا برنامه پخش مي كند در سال 1998 اضافه كرد: ما به زودي هزارمين سالگرد پزشكي را در كوردوبا جشن مي گيريم و نمي توانيم از اين امر بگذريم كه مسلمانان بودند كه براي اولين بار در اروپا در اسپانيا كالج پزشكي داير كردند در آن زمان در كشورهاي شرقي و اسلامي پزشكي پيشرفت كرده بود ولي در تمامي اروپا تنها در اسپانيا يك كالج رسمي پزشكان داشت. (روزنامه اطلاعات، 1377)   بغدا د و موقوفات آن و فعاليت‌هاي علمي و پژوهشي خوارزمي در آنجا در نهاد آموزش بيت الحكمه كه مأمون بي دريغ از پشتيباني از آن برخاست و هزينه ها برايش پرداخت زبان تازي با ترجمه كتابهاي پارسي و يوناني سرشاري توانمندي گرفت. بيت العلم (=بيت الحكمه) از نخستين نهادهاي آموزشي بود كه موقوفه هايي سرشار و گشاده دست به عنوان پشتوانه داشت. مأمون كه نمي خواست پيشرفت علم و دانش به دست و دل بازي اتفاقي شخصي و خصوصي خلفا يا بزرگان و سران دولت وابسته باشد، و با ارجي راستين كه با شخصيت اديبان مي گذارد، آن را پديد آوردن موقوفه هاي هميشگي براي پيشبرد و پشتيباني، جدا و رها از پيشكشهاي اتفاقي قرار داد. (احمد شلبي، ترجمه، 1370) ابن نديم در الفهرست نوشته است كه خوارزمي (رياضيدان و منجم و مورخ و جغرافيدان ايراني نيمه دوم سده دوم و اول سده سوم ه. ق) پيوسته در خزانه الحكمه كه مأمون تأسيس كرده بود كار مي كرد زيجهاي اول و دوم او كه معروف به «سند هند» است مورد اعتماد و اتكاي مردم بود. خوارزمي در رياضيات و مخصوصاً نجوم ايران پيش از اسلام و تعاليم مكتب جندي شاپور، كه در زمان وي هنوز از خاطره ها محو نشده بود، دست داشت و آنها را با رياضيات هندي درآميخت و نخستين كتاب هاي حساب و جبر و نجوم (زيج) را به زبان عربي نوشت و آثار او در بسط و پيشرفت رياضيات، چه در كشورهاي اسلامي و چه بعداً در كشورهاي اروپايي تأثير فراوان داشت. لازم به ذكر است كه الفاظ «الگوريسم» و «الگوريتم» كه در زبان هاي اروپايي تا سده هجدهم ميلادي نام معمولي حساب با ارقام هندي بود و هنوز هم به معني «روش ويژه محاسبه در نوع خاصي از مسائل رياضي» به كار مي رود. به اين مناسبت است كه ترجمه لاتيني كتاب حساب خوارزمي عنوان Liberalgorismi (=كتب خوارزمي) داشت و لفظ (الگوريسم كه از تحريف نام الخوارزمي پديد آمد بعدها نزد اروپاييان براي فن حساب علمي با ارقام هندي مصطلح شد و اين اصطلاح در مقابل اصطلاح «اريثمتيك» (Aeuthmetic) كه به معني علم نظري اعداد (ارثما طيقي) بود به كار مي رفت همچنين لفظ «جبر» در زبان هاي اروپايي - algebra Algelre و غيره بدون ترديد مشتق از عنوان كتاب الجبر و المقابله خوارزمي است كه اين كتاب قرنها مرجع و مآخذ اروپاييان و تا سده شانزدهم ميلادي مبناي مطالعات علمي آنان در اين رشته بود. از خوارزمي آثار زيادي به جا مانده است. (ابوالقاسم قرباني، 1375)   مصر جامع‌الازهر و موقوفات آن بناي مسجد الازهر در رمضان سال 361 ه ق به پايان رسيد. اين مؤسسه علمي تنها از سال 378 ه ق و در زمان خليفه فاطمي العزيز (365-386ه ق) به صورت يك دانشگاه موقوفه واقعي درآمد. در اين سال و به فرمان همين خليفه بود كه برنامه آموزشي جامعه تنظيم گرديد. (عبدالرحيم غنيمه، ترجمه 1372) جانشين عزيز پسر او حاكم نيز مسجد جديدي بنا كرد كه به جامع الحاكم معروف شد. بنابر روايت تاريخ مقريزي، حاكم از مدرسان الازهر خواست تا كلاسهايي در مسجد جديد او برپا كنند، ولي در عين حال از الازهر نيز غافل نشد و آنجا را تعمير كرد و موقوفاتي براي آن مسجد و چند نهاد ديگر مقرر داشت. اين موقوفات به صورت بناها و مغازه هايي در قاهره قديم و يا ديگر نقاط شهر بودند. (بايار دداج، ترجمه، 1367)   بيمارستان موقوفه در بيت المقدس ناصر خسرو قبادياني، انديشمند قرن چهارم هجري در سفرنامه خود بيمارستان بيت المقدس را چنين توصيف مي كند: «... و بيت المقدس را بيمارستاني نيك است و وقف بسيار دارد و خلق بسيار دارد و شربت دهند و طبيبان باشند كه از وقف مرسوم ستانند».    بيمارستان بزرگ منصوري قاهره و موقوفات آناين بيمارستان كه دارالشفاء خوانده مي شود در شهر قاهره و در راه بين القصرين (غاسين كنوني) قرار گرفته است. اين بيمارستان را ملك منصور سيف الدين قلاوون از شاهان سلسله مملوكي بحري بنياد كرده است. مقريزي در ذكر رويدادهاي سال 683 ه ق مي گويد: «در اين سال ساختمان بزرگ منصوري و مدرسه گنبد به پايان رسيد» (عبدالرحيم غنيمه، ترجمه، 1372) و چون بنا تكميل شد سلطان بازارها، زمين هاي كشاورزي، دكان ها، گرمابه ها، مهمانخانه ها، و انبارهاي علوفه و غيره و نيز دهات شام را كه درآمد ماهانه محصولات غلات آن زياد بود همه را از دارايي شخصي وقف كرد و سهم بيشتر را به بيمارستان و مابقي را به گنبد اختصاص داد. اين بيمارستان از بزرگترين مراكز درماني و دانشكده هاي پزشكي تاريخ مصر در قرون وسطي بود و شگفت آور است كه در روزگاران دور تاريخ چنين پايگاه هاي خيريه نادري وجود داشته است كه با تازه ترين بيمارستان هاي خيريه در پيشرفته ترين شهر هاي نوبنياد اروپايي تفاوت چنداني ندارد در سال 1175 ه ق امير عبدالرحمن كه از سوي قضات عالي شرع قاهره مأمور نظارت بر موقوفات منصور قلاوون شده بود بيمارستان و مدرسه منصوري را بازسازي كرد. (همان)   ادامه دارد...





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 875]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن