تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
سه برند برتر کلید و پریز خارجی، لگراند، ویکو و اشنایدر
مراحل قانونی انحصار وراثت در یک نگاه: از کجا شروع کنیم؟
چگونه برای دریافت ویزای ایران اقدام کنیم؟ مدارک لازم و نکات کاربردی
راهنمای خرید یو پی اس برای مراکز درمانی و بیمارستانی مطابق الزامات قانونی
آیا طلاق توافقی نیاز به وکیل دارد؟
چگونه ویزای آفریقای جنوبی را به آسانی دریافت کنیم؟ راهنمای قدم به قدم
همه چیز درباره ویزای آلمان و مراحل دریافت آن
چرا پاسارگاد به عنوان یکی از مهمترین آثار تاریخی ایران شناخته می‌شود؟
خرید انواع خودکار و روان نویس شیک و ارزان
خرید انواع خودکار و روان نویس شیک و ارزان
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1820649689
کاریکلماتورهایی با طعم زندگی و بوی کافور
واضح آرشیو وب فارسی:روزنامه شهرآرا: مهدی محمدی- آن قدر زندگی من ماشینی شده است که این اواخر به جای حمام، به کارواش می روم. شاعر گفت: زندگی شستن یک بشقاب است. این یعنی اینکه هیچ کس مثل ماشین ظرفشویی زندگی را درک نکرده است. از کارکنان کارخانه قند و شکر بود، ولی زندگی تلخی داشت. همیشه احساس می کردم زندگی ام چیزی کم دارد. امروز وقتی جلو آینه ایستادم، گمشده ام را پیدا کردم. وقتی نیستی، زندگی اصلا حوصله من را ندارد. هروقت یک سال پیرتر می شوم، همسرم آن را به رویم می آورد و می گوید: «تولدت مبارک!» با هفت تیر از زندگی ام خواستم سطح خود را بالا ببرد. زندگی کنار تو ایستاده است و دارد برایم دست تکان می دهد. وقتی به قصد خودکشی خودم را از بالای ساختمان به پایین انداختم، یادم آمد اصلا زندگی نکرده ام که حالا بخواهم خودکشی کنم. آدمی که ختم روزگار است الزاما مشکی نمی پوشد. بار گناهانم آن قدر زیاد است که خودم تنهایی نمی توانم آن را به دوش بکشم. باید دوتا کامیون کرایه کنم تا آن ها را تا سر قبرم بیاورند. مرگ این خوبی را دارد که کسی نمی پرسد: «کدام گوری بودی؟» چون همه می دانند گور آدم در کدام قطعه گورستان است. سنگ قبرم آن قدر بدخط است که هرکسی آن را ببیند، به جای فاتحه، دوتا فحش به منِ مرده می دهد. وقتی مردم، فرشته مرگ گفت: «دیدی ترس نداشت؟!» اگر مرگ نبود، از شیر آب حیاط هم آب حیات چکه می کرد. ناراحت نباش! با آب خوشی که نگذاشتند از گلویت پایین برود سنگ قبرت را خواهندشست. دوتا بچه دارند روی قبر من سر یک خرما با هم دعوا می کنند و نمی گذارند روح منِ مرده در آرامش باشد.
چهارشنبه ، ۱۲اسفند۱۳۹۴
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: روزنامه شهرآرا]
[مشاهده در: www.shahrara.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 52]
-
گوناگون
پربازدیدترینها