واضح آرشیو وب فارسی:تابناک: مرده باد اصولگرایی! زنده باد اصولگرایی!
اصولگرایان اگر چه در مجلس آینده هم اکثریتی نسبی را در اختیار دارند، اما در تهران علیرغم اینکه پس از یک دهه به سازکاری دقیق برای ائتلاف رسیدند و تجربه انشقاق مجلس نهم و ریاست جمهوری دهم را تکرار نکردند،شکست مطلقی خوردند؛ شکستی که باید سران این جناح فکری از امروز به آن فکر کنند و برای آن چاره ای بیندیشند.
کد خبر: ۵۷۱۷۰۸
تاریخ انتشار: ۱۱ اسفند ۱۳۹۴ - ۱۱:۳۹ - 01 March 2016
اصولگرایان اگر چه در مجلس آینده هم اکثریتی نسبی را در اختیار دارند، اما در تهران علیرغم اینکه پس از یک دهه به سازکاری دقیق برای ائتلاف رسیدند و تجربه انشقاق مجلس نهم و ریاست جمهوری دهم را تکرار نکردند،شکست مطلقی خوردند؛ شکستی که باید سران این جناح فکری از امروز به آن فکر کنند و برای آن چاره ای بیندیشند.
به گزارش «تابناک» آنان اگر از ماهیت سیال قدرت و دست به دست شدن آن در بین احزاب و گروه ای سیاسی مختلف در نظام های دارای مردمسالاری همچون ایران صرفنظر کنند و اگر از تبعات ده سال حاکمیت اصولگرایان در دولت و مجلس که گریبان آنان را در انتخابات ریاست جمهوری و مجلس گرفت، رهاشوند ، باید با خود بیندیشند، باید به این واقعیت فکر کنند که چرا طبقه متوسط شهری در تهران، در این دوره به آنان اقبال نکرد؟ آنان باید به این بیندیشند که چرا با وجود ائتلافی سراسری و قدرتمند که در تهرانتشکیل دادند نتوانستند مردم را قانع کنند تا در تهران به آنان اقبال نشان دهند؟ اصولگرایان این روزها به فکر و اندیشه بیش از هر چیزی نیاز دارند.
برخی معتقدند اصولگرا آنقدر که به مولفه های دیگر در جمهوری اسلامی اهمیت می دهند به آزادی اهمیت نمی دهند و به همین خاطر است که طبقه متوسطی که دغدغه معاش را پشت سر گذاشته است و به دنبال اظهار وجود در فعالیت های سیاسی، اقتصادی و اجتماعی است به فضا برای زیستن نیاز دارد؛فضایی که تفکر اصولگرایانه در اختیار آنان قرار نمی دهد! طبقه متوسط شهری می خواهد که دیده شود و در قدرت مشارکت داده شود و تفکر اصولگرایی برای همه چنین امکانی را فراهم نمی کند و دائم در حال خط کشیدن بین خودی و غیر خودی است! سران اصولگرایی باید فکری برای ادعایی بکنند.
برخی دیگر معتقدند جریان اصولگرایی در قبال دورانی که در قدرت است مسئولیت پذیر نیست و چون تجربه از قدرت کنار رفتن را هیچگاه به صورت کامل نداشته است، نمی خواهد مسئولیت ناکارآمدی هایش را بپذیرد و چون در مناصب دیگری به راحتی پس از شکست های انتخاباتی، حتی پست های بالاتری را تصاحب می کند، هیچگاه احساس شکست نمی کند؛ به همین خاطر همیشه خود را پیروز می داند و از طبقات مردم فاصله می گیرد و فقط زمانی دوباره توسط مردم انتخاب می شود که مردم از جناح رقیب اصولگرایی چنان خسته می شوند که چاره ای جز تغییر آنان و آمدن به سوی اصولگرایان نداشته باشند.
برخی دیگر معتقدند اصولگرایان چنان بر استقلال در جمهوری اسلامی تاکید می کنند که در عرصه سیاست خارجی به سمت انزواگرایی حرکت می کنند و این برای مردمانی که سرانه بالای جوانان تحصیلکرده که تشنه ارتباطات بین المللی هستند مطلوبیت ندارد و آنان از این تفسیر خشک بر استقلال گریزانند، لذا به اصولگرایان به ویژه در شهرهای بزرگ اقبال نمی کنند. برای این هم باید فکری کنند!
عده ای دیگر معتقدند که اصولگرا به صورت مستمر شخصیت های موثر و تاثیر گذار خود را به اردوگاه رقیب رهنمون می سازند و با خودی و غیر خودی کردن افراطی حتی در سطح سران اصولگرایی، تا کنون ریزش های زیانباری را محتمل شده اند. هاشمی رفسنجانی، حسن روحانی، ناطق نوری، علی لاریجانی و... از جمله کسانی هستند که به دلیل تفسیر تنگ نظرانه از اصولگرایی، اکنون در خدمت اصولگرایی نیستند. اصولگرایان برای این مساله هم باید چاره ای بیندیشند.
روزگاری یکی از فعالان اصلاحات پس از ناکامی اصلاح طلبان با صدای بلند فریاد زد: مرده باد اصلاحات! زنده باد اصلاحات. آنان که با هوش بودند فهمیدند که اصلاحاتی که ناکام است و مردم آن را نمی خواهند مرده است و باید اصلاحاتی را زنده کرد که اصلاحات مردم باشد.
شاید اینک وقت آن باشد که کسی از اردوگاه اصولگرایی فریاد برآورد که: «مرده باد اصولگرایی تا زنده باد اصولگرایی!»
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تابناک]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 18]