تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 9 دی 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):اولین چیزی که از انسانها سؤال می شود، نمازهای پنج گانه است .
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

اجاره سند در شیراز

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بهترین قالیشویی تهران

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

تابلو برق

خودارزیابی چیست

فروشگاه مخازن پلی اتیلن

قیمت و خرید تخت برقی پزشکی

کلینیک زخم تهران

خرید بیت کوین

خرید شب یلدا

پرچم تشریفات با کیفیت بالا و قیمت ارزان

کاشت ابرو طبیعی

پرواز از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا

پارتیشن شیشه ای

اقامت یونان

خرید غذای گربه

رزرو هتل خارجی

تولید کننده تخت زیبایی

مشاوره تخصصی تولید محتوا

سی پی کالاف

دوره باریستا فنی حرفه ای

چاکرا

استند تسلیت

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1846234897




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

آزاده نامداری: بعد7سال بهم رسیدیم(2)


واضح آرشیو وب فارسی:زمان نیوز: آزاده نامداری و همسرش با صبر و حوصله و روی خوش مقابل ما نشستند تا از زندگی مشترک و حال و هوای این روزهای زندگی مشترک زیبای شان بگویند.«درهای رحمت آسمانی در چهار وقت گشوده می شود: ۱. موقع بارش باران ۲. زمانی که فرزند به چهره پدر و مادرش می نگرد ۳. هنگام گشوده شدن در کعبه ۴. هنگام برپایی مراسم عقد و ازدواج.» این سخن پیامبر«ص» است؛ کسی که خودش رحمتی برای عالم و عالمیان بود. در پایان از رحمت الهی برای کسانی می گوید که جایی از زندگی تصمیم می گیرند تنهایی را رها کنند و برای رسیدن به آرامش همراهی دلپذیر همراه خود داشته باشند. اینجاست که خدا مانند نوری که از دریچه و منفذی به داخل خانه ای می تابد رحمت را نرم و آرام بر خانه عاشقانه ها نازل می کند. این خانه عاشقانه این بار صاحبانی آرام، متین و باوقار دارد. آزاده نامداری و سجاد عبادی چند ماهی است که زیر یک سقف رفته اند و دل به دل و دست به دست هم داده اند. این زوج دوست داشتنی با صبر و حوصله و روی خوش مقابل ما نشستند تا از زندگی مشترک و حال و هوای این روزهای زندگی مشترک زیبای شان بگویند. گفتند و ما شنیدیم و بر کاغذ نشاندیم تا شما هم شریک این حس و حال خوب باشید و از زندگی مشترکی بدانید که حساب شده و پیش رفته و حالا به ثمر نشسته است. اگر به ما اجازه دهید از اینجا شروع کنیم که شما از کجا با هم آشنا شدید؟ آزاده نامداری: سال 87 به واسطه دوستان مشترک مان که در آن زمان در تلویزیون مشغول به کار بودند که یکی از آنها از مدیران ارشد تلویزیون بود به هم معرفی شدیم و چند بار همدیگر را دیدیم چون در یک دوره زمانی بود که من به شدت مشغول انجام فعالیت های گوناگون تلویزیونی و. . . بودم و اصلا به ازدواج و تشکیل خانواده فکر نمی کردم خیلی پیش نرفتیم و بعد از گذشت مدتی ارتباط مان قطع شد. همان آشنایی اولیه برای ازدواج بود؟ آزاده نامداری: بله ایشان از همان ابتدا با پیشنهاد ازدواج جلو آمدند اما همان طور که گفتم من در آن سال ها اصلا شرایطش را نداشتم. پس درواقع شما یک بار به طور جدی حدود 7 سال قبل پروسه خواستگاری و اینها رو پشت سر گذاشته بودید؟ آزاده نامداری: بله اما متاسفانه اتفاق نیفتاد چون من در آن سال ها ابدا دوست نداشتم ازدواج کنم و به ایشان هم گفتم من الان به درد ازدواج نمی خورم وگرنه بهترین فردی هستید که بخواهم یک روز با او ازدواج کنم. واقعا چنین حرفی را به آقای عبادی گفتید؟ آزاده نامداری: بله حتی خاطرم هست موقعی که داشتم چنین جملاتی را تلفنی به ایشان می گفتم در پارکینگ جام جم بودم چون من به این اعتقاد دارم آدم هایی که در یک رابطه قرار می گیرند باید هم هدف باشند؛ مثلا نمی شود که خانم هدفش ازدواج و آقا هدفش سه ماه دوستی باشد. من احساس می کردم دارم از اطلاعات ایشان و نقطه نظرات ایشان استفاده می کنم ولی ته ذهن من این نیست که بخواهم ازدواج کنم البته سن و سالم خیلی کم بود و تجربه حالا را نداشتم. چقدر بعد از آشنایی به شما پیشنهاد ازدواج دادند ؟ آزاده نامداری: اصلا ایشان با هدف ازدواج کردن به همان دوستان و واسطه ها گفته بودند که زمینه آشنایی را فراهم کنند و در همان جلسه های اول پیشنهادشان را مطرح کردند. یعنی قبل از اینکه آشنا شوید شما هدف گیری کرده بودید که می خواهید با خانم نامداری ازدواج کنید ؟ سجاد عبادی: بله. همان طوری که ایشان گفتند بنده از همان ابتدا با نیت ازدواج جلو رفته بودم. چطور ممکن است؟ شما که از ایشان شناختی نداشتید؟ سجاد عبادی: به هر حال ما دوستان مشترک زیادی داشتیم و در فضاهای مشترک زیادی چه در تلویزیون و چه در پروژه های دیگر خانم نامداری را دیده بودم و شناخت اولیه و حتی می توانم بگویم تا حدودی کامل وجود داشت. قطعا به غیر از شناخت مد نظر ما، یک حس مشترک خوب بین خودتان حس می کردید، درست است؟ سجاد عبادی: طبیعتا همین طور است. بالاخره هر کسی که می خواهد چنین اتفاق با اهمیتی را شروع کند یا یک پیشنهادی را به شخص دیگری دهد، حالا در هر زمینه ای نه فقط در ازدواج یک حس و انگیزشی در او ایجاد شده که در مراحل بعدی به دنبال رسیدن به آن و افزودنش است. ولی خب، این حس بعضی مواقع در حد خوش آمدن است و برخی مواقع عمیق تر، برای شما کدام یک بود؟ سجاد عبادی: برای من حسی کاملا متفاوت و عمیق بود. در حقیقت شما درگیری حسی برای تان به وجود آمده بود؟ سجاد عبادی: بله و البته خیلی مهم و ارزشمند.  وقتی خانم نامداری پیشنهاد شما را رد کردند چه احساسی داشتید؟ آزاده نامداری: این کلمه رد کردن را بهتر است به کار نبریم چون من ایشان را رد نکردم. من به کل دوست نداشتم ازدواج کنم چه ایشان، چه هر کس دیگر. ممکن است بگوییم من این پیشنهاد را رد کردم چون چند اولویت برای زندگی ام داشتم که گذاشتم کنار هم و متوجه شدم این پیشنهاد برای من مناسب نیست اما در حقیقت در مورد ما چنین چیزی وجود نداشت. آن سال ها چه مشغله ای داشتید که کلا دوست نداشتید ازدواج کنید ؟ آزاده نامداری: فکر می کنم اواخر حضورم در شبکه یک بود و من انواع و اقسام پروژه ها را داشتم. آقای عبادی! حس شما بعد از شنیدن جواب منفی از طرف خانم نامداری چه بود؟ سجاد عبادی: فکر می کنم پاسخی که ایشان دادند درست ترین چیزی است که می شود گفت. چون من همان سال ها وقتی از طریق دوستان پیگیر بودم به نظرم آمد این موضوعی که می گویند واقعی بود و ازدواج دغدغه ایشان نبود و اولویت های کاری برای شان ارجح تر بود. می خواهیم دقیقا بدانیم حس شما چه بود؟ سجاد عبادی: واقعا و عمیقا خیلی سخت بود برایم و دوستانی که آن زمان در جریان بودند به خوبی می دانند که که من مدت ها چه حال و هوا و حس ناامیدی داشتم. خانم نامداری شما چطور؟ آزاده نامداری: راستش من اصلا نفهمیدم که ایشان چه احساسی داشتند و فکر می کردم خیلی راحت برخورد کردند و با مساله کنار آمده اند اما خب الان واقعا حس آن موقع ایشان را به خوبی درک کردم. برگردیم به عقب چون ممکن است خوانندگان ما و اصولا مردم عادی آقای عبادی را نشناسند. کمی از خودتان بگویید تا همه بیشتر با شما آشنا شوند؟ سجاد عبادی: من سجاد عبادی هستم. چهارم اسفند 1360 در تهران و در یک خانواده فرهنگی و مذهبی به دنیا آمدم. یک خواهر و برادر هستیم و در حال حاضر در سال سوم دکترای سیاستگذاری دانشگاه آزاد تهران مشغول به تحصیل هستم. کارشناسی ارشد و کارشناسی را هم در رشته روابط بین الملل و علوم سیاسی در همین دانشگاه خوانده ام. دوره ای برای ادامه تحصیل به فرانسه رفتم که در دانشگاه روبرت شومن استراسبورگ در مقطع فوق لیسانس ادامه تحصیل بدهم ولی خب به دلیل اینکه بازه زمانی آن طولانی می شد و من می خواستم تحصیلات تکمیلی ام را سریع تر تمام کنم و چون با زبان فرانسه به خوبی آشنا نبودم فقط موفق شدم یک دوره زبان بخوانم و پس از حدود یک سال و نیم به ایران بازگشتم و مجددا تحصیلاتم را پیگیری کردم. الان مشغول به کار هستید؟ سجاد عبادی: من به صورت ثابت در حقیقت دو جا مشغول هستم؛ شغل اولم در یک دانشگاه غیرانتفاعی است که 10 سال از زمان تاسسیس آن می گذرد. من مدیر دانشجویی و سرپرست روابط عمومی هستم. همین دانشگاهی که پدر شما مالک آن هستند؟ سجاد عبادی: خیر پدرم در حقیقت یکی از اعضای هیات موسس این مجموعه هستند و این دانشگاه همان طور که از اسمش پیداست غیرانتفاعی است و فرد یا افراد خاصی انتفاعی از آن نمی برند بلکه به طور کل تمامی درآمد آن صرف هزینه های خود دانشگاه می شود. و شغل دوم تان؟ سجاد عبادی: علاوه بر آن من در مجموعه ای حدود 12،10 سال است که فعالیت می کنم با عنوان نمایندگی فدراسیون جهانی مخترعان و مبتکران که مقر اصلی آن در ژنو است. این مجموعه بیش از نیم قرن است که توسط تعدادی از مهم ترین کشورهای پیشرفته تاسیس شده و الان حدود دو سال است که یکی از دوستانم که خودشان از جوانان نخبه برگزیده المپیادهای جهانی بوده و ریاست نمایندگی ایران را برعهده داشتند به عنوان رئیس فدراسیون جهانی انتخاب شده اند و بنده هم افتخار همکاری با این مجموعه را به عنوان دبیر فدراسیون جهانی بر عهده دارم. این فدراسیون در بیش از100 کشور جهان نمایندگی دارد و به نظرم افتخاری بزرگ برای ایران است که یک جوان شایسته ایرانی به عنوان رئیس فدراسیون، آن را اداره می کند اما رسانه ها و البته دولت ما در ایران از این فرصت و موقعیت چندان استفاده ای نکردند. مقر اصلی در ژنو است و شما در ایران حضور دارید، مشکلی پیش نمی آید ؟ سجاد عبادی: در حقیقت در تردد هستیم و طی سال علاوه بر جلساتی که در مقرمان برگزار می شود در 40 رویداد مهم علمی که در سراسر جهان برگزار می شود، شرکت می کنیم و از ایران هم تیم هایی از دانشگاه ها و صنایع اعزام می کنیم.  پس شما در حال حاضر در دو حوزه اصلی فعالیت می کنید؛ یکی بخش دانشگاهی و مجازی و دوم بخش بین المللی. می خواهیم کمی از دیدگاه های تان و وضعیت این دو بخش برای خوانندگان مان بگویید. به طور کلی فضای مجازی را به خصوص درکشورمان چطور می بینید؟ سجاد عبادی: من تقریبا از سال 1385 تا الان به طور مستقیم بیشتر وقت و کارم در دانشگاه معطوف به حوزه الکترونیکی است و خوب بدون شک بر این باورم که ظهور اینترنت به عنوان مهم ترین پدیده قرن اخیر برای همه انسان هاست و با شکل گیری آن بسیاری از روابط، برنامه ها و اهداف حکومت ها و ملت ها تغییر کرده و به ویژه این شبکه قدرتمند جهانی بر زندگی مردم و روابط عادی آنها نیز اثر گذاشته که می توان ساعت ها درباره این تغییرات صحبت کرد اما اگر به طور کلی و تک جمله ای بخواهم فقط در مورد این موضوع در کشور خودمان صحبت کنم به نظرم مانند بسیاری پدیده های دیگر ما ابزارهای مربوط به آن را دست و پا شکسته وارد کشور کردیم در برخی حوزه ها مثل آموزش استفاده های خوبی شده اما فرهنگ آن را نه تعیین کردیم و نه برای مان اولویتی داشته و نتیجه این شده که نه فقط در شبکه های اجتماعی بلکه بسیاری حوزه ها باعث بسیاری آسیب های اجتماعی و چالش های مختلف فرهنگی شده ایم چون فکر می کنیم این ابزارها آمده اند برای هر نوع استفاده بی حد و مرز، بدون توجه به مفهوم و کاربری واقعی آنها. در حوزه بین الملل چطور الان با توجه به فعالیت هایی که شما انجام می دهید، اوضاع بهتر شده است؟ سجاد عبادی: خوشبختانه با درایت و مدیریتی که مجموعه نظام ما در خصوص پرونده هسته ای نشان دادند بعد از سال ها گشایش های بسیار مثبتی ایجاد شد که البته این موضوع در حوزه کاری ما در فدراسیون هم موثر بود. امیدوارم این بار فرصت سوزی را کنار بگذاریم و از این مجال ارزشمندی که حاصل هزاران هزار سختی و مشکل و گرفتاری برای مردم و مسوولان بوده و باعث ارائه تصویر خوشایندی به نسبت گذشته از کشورمان در عرصه معادلات جهانی شده به نحو احسنت استفاده کنیم. منطقه و کشورهای اطراف ما گرفتار مشکلات متعددی هستند که این بهترین فرصت را برای رشد سریع کشورمان در تمامی عرصه ها فراهم کرده است. این طور که شنیده ام شما در حوزه جوانان هم فعال بودید و حتی کتاب هایی هم در این زمینه دارید، حال و آینده این نسل را چطور می بینید؟ سجاد عبادی: ما اواسط دهه 70 اولین تشکل غیردولتی جوانان تهران را تاسیس کردیم و از آن موقع تا الان همیشه یکی از دغدغه هایم موضوع جوانان و مسائل مبتلا به آنها بوده و اتفاقا بسیاری از دوستان مشترک هنرمند و ورزشکار بنده و همسرم از همین جلسات جوانان فعال در آن زمان باقی ماندند. بله دو کتاب در سال های پیش در این حوزه منتشر کردم و در موسسه پژوهشی که به عنوان دانش پژوهان جوان داریم، کارهای تحقیقاتی بسیاری در حوزه های مختلف جوانان انجام داده ایم که پرداختن به آنها ان شاءالله در موقعیت دیگری فراهم می شود، اما باز هم اگر بخواهم خلاصه و ملموس بگویم به نظرم مشکلات و دغدغه های جوانان ما را آقای شهبازی در فیلم مالاریا که خانم نامداری هم در آن نقش آفرینی کردند به خوبی بیان کرده اند. سطحی نگری، گسست نسلی، بی تفاوتی، دوری از فکر و عقلانیت و مطالعه و از همه مهم تر دور شدن از خانواده ها همراه مشکلات بسیار اقتصادی و اجتماعی اصلی ترین مشکلات یک جوان امروزی است که متاسفانه اکنون هیچ متولی مشخصی نیز در دولت ندارد. ما خانواده آقای عبادی را با نام پدر محترتان می شناسیم و به واسطه ریاست شان بر سازمان ملی جوانان. سجاد عبادی: پدرم سال های طولانی در دولت مشغول فعالیت بودند و در آخرین دوره سازمان ملی جوانان رئیس این سازمان بودند. اگر شما پسر آقای عبادی، رئیس اسبق سازمان ملی جوانان نبودید، باز هم تصمیم به ازدواج با خانم نامداری می گرفتید؟ سجاد عبادی: فکر نمی کنم ارتباطی داشته باشد. آزاده نامداری: این سوال باید برعکس باشد و باید از من بپرسید وقتی ایشان پسر آقای عبادی، رئیس سازمان ملی جوانان بودند چرا با ایشان ازدواج نکردید؟ هر طور خودتان راحتید جواب دهید؟ آزاده نامداری: باید بگویم شما آقای عبادی پدر و آقای عبادی پسر را دو فرد با شخصیت های کاملا جدا در نظر بگیرید. با همه احترامی که برای پدر ایشان قائلم و به عنوان یک فرد حامی، نزدیک و همراه اما سجاد یک کاراکتر دوست داشتنی و خاص است و باید شخصیت ایشان را به طور مستقل بشناسید. سجاد عبادی: در حقیقت نه زمینه آشنایی ما و نه فضاهایی که با هم برخورد کردیم و نه هیچ زمان دیگری هیچ وقت در این باره صحبت نکردیم که پدر من چه کسی است و شما در تلویزیون هستید یا. . . . آقای عبادی رفت آمد شما به تلویزیون و همکاری تان با صدا و سیما چطور اتفاق افتاد؟ سجاد عبادی: در حقیقت من چه در گذشته و چه در حال حاضر یک سری دوستان نزدیک دارم که همیشه طی این سال ها همکاری های جسته و گریخته ای با آنها و خود تلویزیون داشته ام و در پروژه های مختلفی در قالب مشاوره یا برنامه هایی که نیاز به ارتباط با خارج از کشور داشته باشند با آنها همکاری می کنم. آن زمان که خانم نامداری به شما جواب منفی دادند، شما فکر نکردید که باید اصرار کنم؟ سجاد عبادی: اصرارم را هر جور که از دستم برمی آمد از طریق کانال های مختلفی پیگیری کردم. حالا شاید نه حضوری و مستقیم اما از طریق دوستان یا واسطه تلاشم را کردم که ایشان را به ازدواج ترغیب کنم. دقیقا چه کار کردید؟ پیغام دادید و . . . . آزاده نامداری: اگر خودتان مستقیم گفته بودید شاید بیشتر فکر می کردم. سجاد عبادی: همان دوستانی که زمینه ساز آشنایی ما شده بودند درواقع قرار بود که دوباره با خانم نامداری این موضوع را در میان بگذارند. آزاده نامداری: اساسا یک تفاوت کاراکتری که من با ایشان دارم ـ البته اوضاع در سری جدید خیلی بهتر شده و ما به هم نزدیک تر شده ایم ـ این است که من به شدت آدم برون گرایی هستم و ایشان درون گرا؛ مثلا ما در نوشتن و برنامه هایی که مکتوب می کنیم خیلی زود به نتیجه می رسیم. یعنی ایشان آدم مکتوبی هستند و شما شفاهی؟ آزاده نامداری: من خودم را هم آدم مکتوبی می دانم و هم شفاهی اما مثلا وقتی ایشان سفر هستند تمام مدت چت می کنیم و وقتی به ایران برمی گردند، می گویم: من اصلا حتی یک اس ام اس را هم جواب نمی دهم چون واقعا خسته می شوم. در حقیقت من خودم را آدمی می دانم که بیشتر چیزهایی که در دلم دارم را بیان می کنم و حتی بعضی مواقع به شوخی به ایشان می گویم اگر آن موقع خودت عنوان می کردی یا بیشتر به صورت جدی اصرار می کردی به جای واسطه ها زندگی مان شکل دیگری می شد. متاسفانه یا خوشبختانه واسطه ها همیشه آن چیزی که ما در قلب مان هست را انتقال نمی دهند و بیشتر آن چیزی که دوست دارند یا فکر می کنند را به طرف مقابل می گویند. شاید اگر خودشان رگ خواب مرا بلد بودند، بهتر بود. البته همیشه خانم های ایرانی اولین جواب شان منفی است. آزاده نامداری: نه، من این طور نبودم و می توانم بگویم انصافا این طوری نیستم. دلم بخواهد می گویم بله و اگر نخواهم خیلی راحت می گویم نه. در حقیقت مشکل من این بود که خیلی سرم شلوغ بود و فکر می کردم با این کار در حق یک آدم و زندگی اش ظلم می کنم چون وقتی زن یک خانه شوید دو روز دیگر هم بچه دار می شوید و نسبت به همسرتان و خانواده اش یک تعهدی دارید و من در آن زمان اصلا چنین آمادگی نداشتم چون واقعا سنی هم نداشتم و در اوایل جوانی بودم و پدیده ازدواج برایم اصلا قابل لمس نبود. بعد از آن اتفاق مسیر هر دوی تان تغییر کرد ؟ آزاده نامداری: بله. کاملا مسیرمان از هم جدا و ارتباط مان قطع شد و چندین سال از هم خبری نداشتیم تا اینکه سال 91 من مکه بودم و از طریق یک دوست مشترک اس ام اسی به دستم رسید؛ البته نه از این اس ام اس های شخصی از پیام های گروهی که متن کاملا رسمی دارد و برای خیلی ها ارسال می شود. مطلع شدم که مادر دوست گرامی مان آقای عبادی به رحمت خدا رفته اند و من بعد از بازگشتم به ایران با ایشان تماس گرفتم و تسلیت گفتم. در حقیقت آن پیام دوباره شما را یاد آقای عبادی انداخت؟ آزاده نامداری: البته ایشان می گویند که تماس نگرفتی اما من مطمئنم که یا زنگ زدم یا اس ام اس دادم و باز هم ارتباط ما قطع شد. و این ارتباط قطع شد تا کی؟ آزاده نامداری: اواخر شهریور سال 94 که خیلی اتفاقی همدیگر را دیدیدم. خیلی جالب است برای تان بگویم چون همه زندگی ام در ملا عام بود و همه حتی کسانی که مرا نمی شناختند به واسطه مصاحبه ای که با شما داشتم از ریز ماجرا خبر داشتند، ایشان همه چیزهایی که می خواستم بگویم را می دانستند ولی من هیچ اطلاعی از زندگی شان و این سال هایی که ندیده بودم شان نداشتم. اصلا نمی دانستید آقای عبادی در این سال ها کجا بوده اند و چه کار کرده اند؟ آزاده نامداری: اصلا هیچ اطلاعی حتی کوچک از ایشان نداشتم. جالب بود که در نخستین برخورد، آقای عبادی هیچ صحبتی از گذشته نکردند و من برعکس شروع کردم به حرف زدن، مثل آتشفشان شروع به فوران کردم و اینکه نمی دانی چه بلایی سرم آمد و... عین دو دوست قدیمی که بعد مدت ها دوباره یکدیگر را دیده اند؟ آزاده نامداری: بله و ما به سرعت و خیلی زود تصمیم گرفتیم اشتباهی را که چند سال قبل کرده بودیم جبران کنیم و این دفعه با هم ازدواج کنیم. اما خیلی به سرعت تصمیم گرفتید ازدواج کنید؟ آزاده نامداری: بله و اواسط مهرماه ازدواج کردیم و دوماهی هم هست که زیریک سقف زندگی مشترکمان را آغاز کردیم. چرا این قدر سریع؟ آزاده نامداری: ببینید وقتی من سجاد را دیدم اصلا احساس نمی کردم ما تازه به هم رسیده ایم و قرار است همدیگر را بشناسیم چون احساس آشنایی خیلی زیادی به هم می کردیم؛ به هر حال این اتفاق برایم آن قدر دلنشین بود که من برای خودم و زندگی ام با او صحبت کردم و هر دو طرف دلیلی برای مکث ندیدیم. به خودتان نگفتید اجازه بدهیم مدت بیشتری با هم وقت بگذرانیم؛ شاید اصلا ما آدم های سابق نباشیم و طی این سال ها دغدغه هر دوی ما تغییر کرده باشد؟ آزاده نامداری: متاسفانه این چیزی که شما می گویید در کاراکتر من نیست و مطمئن بودم که هردوی ما داریم به هم راست می گوییم و هیچ دروغی به هم نگفته بودیم. به هر حال ۷ سال گذشته بود و شما بزرگتر شده بودید و کلی اتفاق در زندگی هر دوی شما افتاده بود؟ آزاده نامداری: ما دفعه قبل هم به خاطر اینکه از کاراکتر هم خوشمان نیامده بود، تصمیم نگرفته بودیم ازدواج نکنیم بلکه ما به خاطر شرایط چنین تصمیمی گرفته بودیم. این ازدواج از نظر شما یک ازدواج عاشقانه است ؟ آزاده نامداری: من فکر می کنم عاشقانه است و در آن شکی ندارم و باید بگویم این آقای عبادی با شخصیت ۷ سال پیش شان یک تفاوت بزرگ دارند و با کلام خیلی خوب توضیح دادند که ما اشتباه کردیم و من خیلی راحت پذیرفتم. نظر شما در این باره چیست آقای عبادی؟ سجاد عبادی: به نظر من هم این ازدواج عاشقانه و البته عاقلانه و منطقی است. مگر ممکن است؟ سجاد عبادی: بله، چون من علاوه بر عشق و علاقه پیش آمده در مورد شخصیت و شناختم نسبت به ایشان با تحلیل و استدلال تصمیم گرفتم. شما اصلا فرصت محاسبه داشتید که ببینید این ازدواج چقدر عاقلانه است؟ سجاد عبادی: من کلا چه این بار چه ۷ سال پیش کاملا محاسبه کرده بودم و شناخت ما بر مبنای بار اولی که آشنا شده بودیم پروسه کوتاهی نبود. فکر نمی کردید تجربه ها ممکن است آدم ها را عوض کند؟ آزاده نامداری: ما وقتی دوباره همدیگر را دیدیدم شرح حالی از امروز و گذشته مان به هم دادیم و متوجه شدیم همان آدم های سابق هستیم؛ البته معتقدم این جزو معجزات خداوند است که برخی از آدم ها فرصت جبران اشتباهاتشان را پیدا می کنند و این فرصت برای همه پیش نمی آید که دوباره به هم برسند و خداوند را شاکرم دوباره چنین فرصتی به ما داد خانواده هایتان چطور؟ آنها درباره این ازدواج سریع چه نظری داشتند؟ خدا را شکر هر دو خانواده همراهی مان کردند و سنگی جلوی پایمان نینداختند. یعنی هیچ دغدغه ای نداشتند؟ طبیعتا همه پدر و مادر ها دغدغه دارند اما چون ایشان را از سال ها قبل می شناختند و در جریان خواستگاری شان بودند، موافقت کردند. همان سال ها شما را ملامت نکردند که چرا پیشنهاد آقای عبادی را قبول نکردید؟ من شاید در برخی مواقع آدم زیادی مستقلی هستم و خب، بشخصه پیشنهاد ایشان را رد کردم و کلا پدر و مادر من خیلی به نظر من احترام می گذارند؛ بنابراین با توضیحات من خیلی زود قانع شدند. خانواده شما چطور آقای عبادی؟ در باره این ازدواج دغدغه مهمی نداشتند؟ خانواده من در دوره گذشته به طور کامل اتفاقا مشوق و علاقه مند به این ازدواج بودند و خب، این بار هم خیلی کمک و من را همراهی کردند. شما که به تشابهات و اشتراکات زیاد تاکید دارید، می توانید تعدادی از آنها را به ما بگویید؟ سجاد عبادی: دقیقا تاکید دارم کاملا با علم و فکر بوده و حتی بابتش یک لیست تقریبا بلندی تهیه کرده بودم. بگذارید چند تا از مهم ترین آنها را برای شما بگویم: استقلال شخصیت و حضور فعال در جامعه، نوع نگاه به زندگی و اهداف مشترک و بزرگ، دیدگاه ها و اعتقادات فرهنگی و اجتماعی، خانواده محور بودن و تناسبات خانوادگی، سطح تحصیلات، شباهت های شخصیتی که اتفاقا خانم نامداری هم در منزل و زندگی، شخصیت بسیار آرام و همراهی دارند و علاوه بر فعالیت های بیرونی تمامی امور خانه را هم مدیریت می کنند؛ البته اشتراکات ظاهری، دغدغه ها، دوستان مشترک و... هم از جمله دیگر موارد بودند. خانم نامداری، به نظرتان آقای عبادی از کدام ویژگی شما خوشش می آید؟ آزاده نامداری: من فکر می کنم سجاد یک مادر خیلی فعال داشته است که در زمینه های مختلفی کار می کرده. ایشان از نظر شخصیتی بسیار جسور بوده اند و یک کاراکتر قابل احترام و متمایز از همسرشان داشتند که دارای جایگاه اجتماعی بالا و کلا آدمی خودساخته بودند و همیشه سجاد به نقشی که مادرش در خانواده و اجتماع داشتند افتخار می کردند؛ همچنین به خاطر چیزهایی که سجاد از مادرش تعریف می کند و از من هم می خواهد، احساس می کنم که زنی جسور و فعال را دوست دارد. آقای عبادی مادرتان چه شغلی داشتند؟ سجاد عبادی: اگر به طورکلی بخواهم بگویم، ایشان فعال حقوق زنان بودند و در خیلی از عرصه هایی که به زنان مربوط می شد فعالیت داشتند، البته طول عمرشان کوتاه بود اما همواره اولویت اصلی ایشان ارتقای جایگاه، شان و منزلت زنان ایرانی بود. خانم نامداری یعنی شما می خواهید بگویید چون شما خیلی شبیه مادرشان بودید به شما علاقه مند شدند؟ سجاد عبادی: البته که چنین چیزی در موارد متعددی بوده است؛ حتی یک شاعر عرب شعری در این زمینه دارد که می گوید مرد ها همیشه به دنبال همسری می گردند که شبیه مادرشان باشد. آزاده نامداری: البته من چنین جسارتی نمی کنم و مادر سجاد برایم یک انسان دست نیافتنی و بزرگ هستند. به نظر می رسد کلیدواژه حرف های شما کلمه جسارت باشد و ویژگی مهمی که آقای عبادی در شما دوست دارند همین جسارت باشد که برخی مواقع حتی دردسرساز هم شده است؟ آزاده نامداری: دردسر که نه اما شاید آن هم بخشی از زندگی باشد اما قطعا سجاد خودش هم آدم جسوری است. سجاد عبادی: بله؛ شاید در دوره هایی از زندگی ام کارهایی کرده ام که در تعریف به آن جسارت می گویند. آزاده نامداری: من تا پیش از ازدواج با سجاد اختیار زندگی ام را به هیچ بشری نداده بودم؛ یعنی به هیچ کس اجازه نمی دادم که از جزییات زندگی ام سر در بیاورد. اما از وقتی با سجاد ازدواج کرده ام کاملا زندگی ام را در اختیار ایشان گذاشته ام؛ مثلا من اجازه نمی دهم کارهای روزمره یا کارهایی را که برایم مهم هستند کسی غیر خودم آنها را انجام بدهد ؛ مثلا اداره کردن صفحه اینستاگرام توسط خودم برایم مهم است اما بعد از ازدواج با سجاد بارها پیش آمده بگویم که سجاد فلان پست را بگذارد. الان مردی کنار من ایستاده است که احساس می کنم خلا ها و نگرانی هایی که در زندگی ام داشته ام توسط او کاملا پر شده است و این روزها دیگر تنها نیستم و معنای دو نفره شدن را به خوبی می فهمم. ویژگی مهم شخصیتی آقای عبادی از نظر شما خانم نامداری دقیقا چه چیزی است؟ آزاده نامداری: ایشان یک آرامشی دارند که وقتی در کنارشان باشید احساس می کنید در یک ساحل آرام قدم می زنید و بعد بسیار مهربان هستند و کلا هرجایی که ما با هم می رویم مثل جمع های خانوادگی یا جمع های دوستان همه او را دوست دارند؛ مثلا خانواده من سجاد را خیلی دوست دارند و نسبت به ایشان خیلی علاقه مند هستند. آقای عبادی از ابتدای مصاحبه می خواستیم از شما بپرسیم که شما آدم پولداری هستید؟ سجاد عبادی: نه؛ به هیچ عنوان و ما هم مثل قشر عظیم طبقه متوسط جامعه زندگی می کنیم. آزاده نامداری: متوجه می شوم که می خواهید به کجا برسید چون با این سوال چند باری مواجه شده ام که تو با یک آقازاده ازدواج کرده ای و من توضیح دادم که اصلا لفظ آقازاده از کجا و برای چه کسانی ساخته شده است با آن تعاریف، سجاد به هیچ عنوان آقازاده محسوب نمی شود. به سجاد از پدرش یک نام نیک رسیده است و ابدا تا به حال نه یک شغل دولتی داشته است نه پول و نه هیچ رانت و امثال این چیزها و اگر سجاد در جایگاه فعلی است فقط با تلاش خودش، تحصیلاتش و حضور در فضای دانشگاه و کاملا شخصی و براساس زحمات خودش بوده است. من خودم بارها پیش آمده که از مجری بودنم مثلا در برابر جریمه شدن استفاده کرده ام اما ایشان هیچ وقت نخواسته که از نام پدرش سوء استفاده کند و اگر می خواست، می توانست الان یک شغل راحت دولتی داشته باشد و به علائقش در حوزه بین الملل بپردازد. مراسم عروسی تان چه شکلی بود؟ آزاده نامداری: از آنجا که سجاد خیلی سنتی است و من هم یک خانواده کاملا سنتی دارم ما تمام مراحل را به صورت کاملا سنتی طی کردیم؛ از خواستگاری، بله برون، عقد، عروسی و همه مراسم سنتی این چنینی را کاملا برگزار کردیم. واکنش مردم در این مدت که ازدواج کرده اید به چه صورت بوده است؟ سجاد عبادی: واکنش های مردم خدا را شکر خیلی خوب و مثبت بوده و همه به ما لطف دارند. آزاده نامداری: در مجامع عمومی مثل همین جشنواره فیلم که چند روز قبل برگزار شد یا کنسرت، تئاتر یا جا های این چنینی که رفته ایم بسیار خوب و با احترام بوده است و به طرز عجیبی مردم وقتی من را در کنار سجاد می بینند می گویند چقدر دوست داشتنی هستید و چقدر به هم می آیید و این، احساس خوب را در من چندبرابر می کنند. واکنش منفی هم داشته اید؟ آزاده نامداری: واقعا نداشته ایم. در فضای مجازی چطور؟ آزاده نامداری: البته در فضای مجازی و خصوصا اینستاگرام نظرها مختلف است و هیچ وقت همه طرفدار تو نیستند. آقای عبادی این واکنش ها شما را اذیت نمی کند؟ سجاد عبادی: در فضای مجازی شما به هیچ وجه نمی توانید اصل و فرع را از هم تشخیص بدهید و متاسفانه این همان معضلی است که در ابتدا هم خدمت تان گفتم. نقابی بر صورت زده شده که سره و ناسره را نمی توان تشخیص داد. آقای عبادی هیچ وقت شده که به خانم نامداری بگویید فلان پست را از اینستاگرام پاک کن یا در مورد این مورد بخصوص اظهار نظر کن؟ سجاد عبادی: واقعیتش این است که من همیشه نظر می دهم و همیشه چه در مورد اینستاگرام یا مصاحبه ها و موارد شبیه به این با تفاهم و گفت وگوی مشترک مساله را حل می کنیم و هیچ وقت روابط ما بر اساس دستور یا توصیه مستقیم نبوده است. آزاده نامداری: در حقیقت این صفحه اینستاگرام برای هردوی مان است. آقای عبادی آخرین باری که از دست خانم نامداری عصبانی شدید کی بود؟ دوست داریم خیلی صادقانه جواب بدهید. آزاده نامداری: یک بار که سجاد خواب بود من نیمه شب یک پست در اینستاگرام گذاشتم و وقتی فردا صبح از خواب بلند شد ناراحت شد. (خنده جمعی) سجاد عبادی: یک دوره ای بود که من در دانشگاه به اینترنت دسترسی نداشتم. آن روز بعد که به خانه آمدم دیدم خانم نامداری یک پست گذاشته و تعداد لایک ها به سه، چهار هزار تا رسیده و متوجه شدم که ساعت دو نیمه شب آن پست گذاشته شده است. (خنده) آزاده نامداری: خیلی وقت ها که سجاد می خواهد صبح ها سر کار برود یا شب ها قبل خواب می گوید تو رو خدا من فردا صبح بلند نشوم ببینم یک پست گذاشتی! (خنده) اختلاف نظر جدی با هم دارید؟ سجاد عبادی: نه؛ اتفاقا خیلی کم که البته واقعا وجودش را برای رشد یک زندگی خیلی مفید می دانم. آزاده نامداری: سجاد در خیلی از موارد زندگی چه کوچک چه بزرگ نگاه سنتی تری نسبت به من دارد؛ البته من هم سنتی بودن را دوست دارم ولی متاسفانه یا خوشبختانه سنتی زندگی نکرده ام؛ هر چند احترام به سنت ها همیشه اولویت زندگی ام بوده اما ما به توافق رسیده ایم که با هم کنار بیاییم و مشکلی نداریم. خدا را شکر توانستیم که علایق مان را به هم نزدیک کنیم. در موارد دیگر زندگی چطور؟ مثلا به توافق رسیده اید که در آینده چند بچه داشته باشید؟ آزاده نامداری: خوشبختانه در این مورد با هم خیلی هم عقیده هستیم و بچه داشتن بخش مهم زندگی ام خواهد بود چون هم من و هم سجاد عاشقانه دوست داریم بچه داشته باشیم؛ البته وقتی جدی به موضوع نگاه می کنم می بینم چقدر مسوولیت سختی است و شاید آماده نباشم. همین چند روز قبل به سجاد می گفتم که من الان به تو تعهد دارم و باید بعد از بچه دار شدن به یک فرد جدید هم تعهد داشته باشم اما زمانی که حوصله ندارم این حرف ها بی معنی می شود. به دنبال چه آینده ای هستید؟ سجاد عبادی: یک زوج موفق در زندگی، تحصیلات و تشکیل خانواده که بتوانند در حوزه هایی که علاقه و توانمندی دارند به بهترین شکل فعالیت کنند؛ همسرم در حوزه روانشناسی و خودم در حوزه بین المللی. خانم نامداری فکر می کنید شما پنج سال بعد کجا هستید و چه می کنید؟ آزاده نامداری: من قطعا یک رمان نوشته ام و یک روانشناس هستم و ممکن است در آینده یک برنامه ثابت تلویزیونی در حوزه روانشناسی داشته باشم. اگر بخواهید یک جمله برای پایان بگویید الان وقت مناسبی است. سجاد عبادی: آدم ها در لحظه و آن زندگی می کنند و در طول زندگی تجربه هایی کسب می کنند که حتی ممکن است در گذشته شکست هایی هم داشته باشند و قطعا مهم این است که نگاه به آینده باشد و از اتفاقات خوب و بد که در گذشته افتاده درس بگیرند و در عمل این تجربه ها به درد آینده بخورد. به نظرم این موضوع خیلی مهم است که بدون توجه به حواشی با اراده قوی، تصمیم و عزم درونی و مشترک با یک هدف بلند به تشکیل زندگی بپردازید و یک ضرب المثل فرانسوی پایان حرف های من هدیه به خوانندگان شما Tout vient à point à qui sait attendre هر اقبالی به موقع خود برای شخص صبور پیش خواهد آمد. آزاده نامداری: یکی ازدوستانم درسال های دور حرفی به من زد که خیلی جدی اش نگرفتم اما این روزها خیلی به آن فکر می کنم و الان زمان مناسبی است که برای شما هم بگویم این دوست می گفت: در زمین طوری زندگی کنید که احساس کنید تنها هستید و آن موقع است که که با هیچ کس رقابت نمی کنید و در پی آن نیستید که دیگران چه می کنند. پس باید به خودتان بگویید که من تنها روی زمین هستم و هر روز در حال نقاشی کردن روزهای آِینده ام و خدا کمک می کند و خودم هم تلاش می کنم که نقاشی هایم رنگی باشد و درست از آب دربیاید. امیدوارم این اتفاق بیفتد و اگر روزی بچه دار شوم دوست دارم او هم به همین صورت زندگی کند چون با وجودی که دنیا سخت است و تلخ و گاهی دشوار من آن فانتزی را دوست دارم و در خودم نگه داشته ام و دوست دارم بچه ام هم در یک دنیای سراسر فانتزی بزرگ شود و خوشحال زندگی کند. دوست دارید دختر داشته باشید؟ آزاده نامداری: بله. اسمش را هم انتخاب کرده اید؟ بله اما نمی خواهیم الان بگوییم. مادرتان در دوره اول با ازدواج تان موافق بودند ؟ سجاد عبادی: بله، خیلی خوشحال، مشوق و کاملا موافق بودند. خانم نامداری شما هیچ وقت مادر آقا سجاد را دیده بودید؟ بله؛ خدمت شان رسیده بودم و ارادت قلبی زیادی نسبت به ایشان داشتم. الان هم اگر به خانه ما تشریف بیاورید بیشترین تصاویر و دست نوشته ها را از ایشان می بینید. یادتان هست مادر آقای عبادی را سال های پیش کجا دیدید؟ آزاده نامداری: بله؛ در مراسم جشنی در یکی از دانشگاه ها که مادر و خواهر ایشان هم حضور داشتند. شما در آن مراسم مجری بودید؟ آزاده نامداری: نه من هم دعوت شده بودم و مهمان همایش بودم. آقای عبادی، بار دومی که شما خانم نامداری را دیدید یک تفاوت بزرگ در زندگی شان اتفاق افتاده بود و دیگر مجری تلویزیون نبودند برای شما چقدر این موضوع مهم بود؟ سجاد عبادی: شاید خیلی ها باورشان نشود اما من همان حس اولیه ای را که سال ها قبل داشتم دوباره نسبت به ایشان پیدا کردم و اصلا برایم فرقی نمی کرد که مجری تلویزیون هستند یا نه و من هیچ وقت آزاده نامداری را که در تلویزیون حضور دارد نمی دیدم. کاراکتر ایشان به عنوان مجری برای من هیچ وقت اولویت نداشته است بلکه شخصیت حقیقی و واقعی ایشان برای من همیشه اهمیت داشته است. چه چیزی در شخصیت خانم نامداری دیدید که دوست داشتید با ایشان ازدواج کنید؟ سجاد عبادی: آدم ها وقتی در محیط هایی بزرگ می شوند که شبیه هم است و اشتراکات زیاد به ویژه فرهنگی با هم دارند، به هم تمایل پیدا می کنند و این شباهت ها در زمان های مختلف باعث می شود که بخواهند در کنار هم باشند. خانم نامداری شما خودتان مشاور خانواده هستید و اگر کسی با مورد مشابه خودتان سراغتان بیاید و بگوید کسی که سال ها قبل به من پیشنهاد ازدواج داده بود دوباره چنین پیشنهادی داده است اما من به تازگی از یک زندگی ناموفق بیرون آمده ام حال چه کار کنم، چه مشاوره ای به او می دادید؟ آزاده نامداری: من به تازگی از زندگی قبلی بیرون نیامده بودم و دو سال از ازدواج سابقم گذشته بود و اگر مورد مشابهی با همین ویژگی ها از من مشورت می خواست حتما می گفتم بررسی کن و اگر همه چیز به نظرت درست و منطقی می آید ازدواج کن. در حقیقت من با غریبه ای که نمی شناختم قرار نبود ازدواج کنم و به خوبی ایشان را می شناختم و علاوه بر آن حس و انگیزه واقعی را دو طرفه می دیدم.


یکشنبه ، ۹اسفند۱۳۹۴


[مشاهده متن کامل خبر]





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: زمان نیوز]
[مشاهده در: www.zamannews.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 23]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن