واضح آرشیو وب فارسی:ایمنا: در سالهای اخیر با بر هم خوردن تعادل جمعیتی کشور و لزوم افزایش موالید، توجه سازمان ها و نهادهای مختلف نیز به مسئله ی فرزندآوری و مباحث آن جلب شده است. سینماگران ما نیز از این قضیه مستثنی نبوده و در فیلم های خود به این مسئله پرداخته اندبه گزارش خبرگزاری ایمنا، فیلم شکاف در مورد دو زوج است. زوج پیمان (بابک حمیدیان) و سارا (هانیه توسلی) که به دلیل بیماری سارا یا باید بچه دار شوند یا اینکه تا آخر عمر دیگر نمی توانند صاحب فرزند شوند. زوج دیگر نسیم (سحر دولتشاهی) و فرهاد (پارسا پیروزفر) هستند که به تازگی از یکدیگر جدا شده اند و درگیر مسائل بعد از طلاق و حضانت فرزند خود، ایلیا هستند. فرهاد به دلیل گرفتاریِ کاری، ایلیا را به دوست خود پیمان می سپرد و در ادامه اتفاقاتی می افتد که این زوج را بیشتر به یکدیگر گره میزند. شکاف، فرم و ساختار ویژه ای ندارد، نه از جذابیت های دراماتیک خبری هست و نه از روایتی پیچیده، بدون شخصیت های خاص و تصویرهایی گیرا. کیارش اسدی زاده در این فیلم تمام تلاش خود را صرف مضمون فیلم کرده است، بدون اینکه بخواهد حرف های دهن پرکن بزند یا متظاهرانه جلوه کند، آرام و متین داستان خود را گفته است. زوج پیمان و سارا برای رهایی از درد و نجات جان سارا مجبورند بچه دار شوند و فرهاد و نسیم برای ماندن در شهر محل خدمت فرهاد، ایلیا را به دنیا آورده اند. بچه دار شدنی که برای یک زوج جبری و برای دیگری منفعت طلبانه است. فیلم در جاهای دیگری دلیل بچه دار شدن را ذکر می کند. پدر پیمان با همان نگرش سنتی که فرزند را عصای دست پدر و مادرها می داند، فایده گراتر از فرهاد و نسیم نشان می دهد. سارا بچه دار شدن در شرایط عادی را یک تجربه ی شگفت انگیز می خواند و پیمان با همان شرایط، سهل اندیشی را به ترس ناشی از تعهد ترجیح می دهد. مسئله ی بعدی فیلم مسئولیت پذیری است یا اینکه حال که کسی را به این دنیا آورده ایم وظیفه مان در قبال او چیست؟ فرهاد و نسیم با همان خودخواهی ای که ایلیا را به دنیا آوردند از یکدیگر طلاق می گیرند بدون اینکه ذره ای به آینده ی ایلیا بیاندیشند. حتی وقتی پیمان مشکل ریه ی ایلیا را به فرهاد گوشزد می کند باز هم او بی توجهی می کند. پیمان و سارا هر دو شاغل اند و تعللشان برای بچه دار شدن به این دلیل است که سارا دیگر نمی تواند کار کند و در نتیجه "مسئولیت" پیمان بیشتر می شود. اگر او همان سخت گیری را که در قبال به دنیا آوردن بچه ی خود داشت در قبال ایلیا هم داشت و مسئولیت نگهداری از او را به عهده نمی گرفت آن اتفاقات نمی افتاد، اخراج نمی شد و مسئولیت خود را بیش از این سنگین نمی کرد. این هم یکی از وجوه مسئولیت پذیری فیلم است. اینکه مسئولیت شخصی پیمان چه تاثیری در زندگی دیگران (ایلیا فرهاد نسیم)، خودش (اخراج پیمان) و آیندگان (سارا و بچه دار شدنش) دارد. اهمیت مسئولیت پذیری در فیلم به قدری است که به زعم این قلم نام فیلم هم ناظر به آن است. اینکه چه چیزی میان مسئولیت های ما در قبال خودمان و مسئولیت هایی که در قبال دیگران (از جمله فرزندانمان) داریم فاصله انداخته است؟ این سوال یکی از سوالات اصلی فیلم است فیلمی که به وضوح نیاز به یک بازنگری جدی در زمینه ی فرزندآوری را مطرح می کند. نگاه فیلمساز به این مسئله با آن پایان فاجعه بارش بسیار تلخ و توام با ناامیدی است. پایانی که تلخی اش برای به فکر فرو بردنمان به جا و ناامیدی اش در شرایط کنونی کشور به نظر نابجاست. اما در نهایت چه کسی می تواند انکار کند که قربانی اصلی این ماجرا ایلیاست. ایلیایی که جز صدای سرفه چیزی از او نمی شنویم شاید به دلیل این که او صدای بی صدای فرزندانی است که به گوش والدین نمی رسد. نسلی که برای نفس کشیدن و "بودن" می جنگد. /ابراهیم سوادکوهی/
پنجشنبه ، ۶اسفند۱۳۹۴
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ایمنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 16]