واضح آرشیو وب فارسی:وکیل ملت: وکیل ملت: شهروند در قبال حقوق شهروندی خود تعهداتی دارد که رعایت آن از الزامات شهروند بودن است. توسعه ی سیاسی، استقرار مناسبات مدرن در عرصه ی عمومی و بسط جامعه ی مدنی جز با مشارکت همگانی محقق نخواهد شد و لازمه این مشارکت در سطح عمومی بالا بردن سطح دانش و اطلاعات عمومی در تمام زمینه ها از جمله حقوق فردی واجتماعی- سیاسی در میان آحاد افراد جامعه می باشد.چگونگی ادارۀ جامعه از مسائل مهم حیات بشری است که ریشه در نیازهای طبیعی و اجتماعی وی دارد؛ بنابراین چگونگی تنظیم روابط اجتماعی و ادارۀ اجتماعات از همان آغاز همواره مورد توجه انسانها بوده است و لذا امروزه پس از سال ها تجربۀ حیات اجتماعی روش های ادارۀ جوامع از نظر شکل و محتوا یک روند رو به کمال را طی کرده است؛ بطوریکه محوری ترین تفاوت این روش ها را اصل مشارکت تعیین می کند و شهروندی به عنوان یک پدیده اجتماعی مدرن از مؤلفه های محوری نظام های امروزی و شاخصی کلیدی برای نشان دادن تحقق دموکراسی در یک جامعه مدرن است که عناصری نظیر هویت ملی و تعلقات اجتماعی- فرهنگی و مشارکت سیاسی از عناصر مهم در این مفهوم ( شهروندی ) به شمار می رود. پدیده ی شهروندی از جمله پدیده هایی می باشد که در عصر تحولات سیاسی – اجتماعی در جهان بیش از پیش مورد توجه قرار گرفته است. ارائه نظریه ها و گفتمان های روز افزون از سوی جامعه شناسان، فیلسوفان سیاسی و حقوقدانان، در زمینه ی شهروندی، نشان دهنده نیاز دنیای مدرن امروز، به ساز و کار چگونگی اجرای حقوق و وظایف شهروندی در سطح جوامع است؛ به طوری که مسائل جوامع و راه های کاهش مشکلات شهروندان، آگاهی از حقوق و وظایف شهروندان و توجه به تهیه شیوه های تعمیم آن، خود از موضوعات مهم در سیاستگذاری اجتماعی – سیاسی- فرهنگی تلقی می شود. واقعیت امر این است شهروندی یکی از مهمترین عرصه های سیاسی - اجتماعی است که در طول تاریخ به اشکال گوناگون و با تعابیر مختلف حقوقی، سیاسی، اجتماعی و فلسفی رواج داشته است. صاحبنظرانی که به قصد بررسی چگونگی تحول مفهوم شهروندی تورق تاریخ دست یازده اند، در این نکته اتفاق نظر دارند که شهروندی موقعیتی است که هم حق افراد را برای برخورداری از حقوق به رسمیت می شناسند، و هم مسئولیت جمعی شهروندان را که اداره با ثبات امور بر آن ها مبتنی است را در بر می گیرد. اگرچه در تعاریف مختلف مفهوم شهروندی، جنبه های حقوقی آن مورد تأکید قرار گرفته است، با این همه تجربه شهروندی تنها به پایگاه حقوقی فرد بستگی ندارد و علاوه بر حقوق، دربرگیرنده مجموعه ای از تعهدات و تکالیف است. اهمیت این مطلب از آن جهت است که طبق این تعریف مسئولیت شهروندی همان خودآگاهی مردم از حقوق شهروندی و احساس نیاز همگانی برای ایفای نقش شهروندی است؛ بدین معنا که افراد تا نسبت به حقوق شهروندی خود آگاهی نداشته باشند، از وظایف خود آگاه نخواهند شد و به آن عمل نخواهند کرد؛ چرا که حقوق بر مسئولیت ها دلالت داشته و در خلاء شکل نمیگیرد. پس برای اینکه وظایف شهروندی موثر باشد، شهروندان باید حقوق یکدیگر را بشناسند و آنها را محترم شمارند؛ البته لازم به ذکر است که شهروندی بیش از آن که نیازمند بحث درباره شاخص ها و مولفه های حقوق و وظایف باشد، ضرورت بررسی پیرامون عوامل مؤثر بر میزان آگاهی افراد از شهروندی را بازتاب می دهد، بنابراین با توجه به توضیحات داده شده لازم است که بحث درباره ی حقوق و وظایف شهروندی و عوامل مؤثر بر آن به عنوان یک مسئله ی مهم ،میزان آگاهی از حقوق و وظایف شهروندی و اینکه چه عواملی با آن ارتباط دارد مورد بررسی قرار گیرد. لازم به ذکر است که جذابیت شهروندی صرفاً به خاطر منافعی نیست که به فرد می رساند بلکه شهروندی همواره یک ایده ی دو جانبه مبتنی بر ایده اجتماعی بر مبنایی واحد فارغ از هویتها (جنسیت، طبقه،...)است چرا که شهروندی بیش از هر هویت دیگری قادر است انگیزه ی سیاسی اساسی انسان ها را ، که هگل آنها را " نیاز به رسمیت شناخته شدن" می نامد، ارضا نماید. در عصر کنونی به دلایل مختلف اجتماعی و فرهنگی توجه به موضوع حقوق اجتماعی شهروندی افزایش قابل ملاحظه ای یافته است؛ در این راستامشارکت سیاسی، دخالت در تعیین سرنوشت اجتماعی و سیاسی مشابه اساس حقوق اجتماعی شهروند تلقی می شود. در ارتباط با نقش زنان در مشارکت سیاسی و تعیین و تضمین حقوق اجتماعی خود بر مبنای مفهوم شهروندی باید اذعان نمود که بعد جنسیت به طور سنتی ، ا زمباحث اجتماعی و سیاسی و ازجمله نظریه های مربوط به شهروندی غایب بوده است؛ بدان معنا که وقتی زنان در حوزه خصوصی قرار گیرند، ارتباط آنها با ویژگی ها و فضیلت های مفروض شهروندی متزلزل می شود. از همین مشارکت سیاسی و اجتماعی زنان به طور تاریخی عقب تر از مردان بوده و هنوز هم می توان گفت که از بسیاری جهات ناقص است هر چند حقوق رسمی شهروندی به همه افراد اعطا شده و ، به طور کلی ، جنسیت در این میان نقشی ندارد. در هر حال انتظار سنتی از نقش زن برای حضور خصوصی ( تملک و عدم مشارکت ) به قیمت عدم حضور در عرصه ی عمومی است؛ وجود مناسباتی از این قبیل در جامعه در عرصه ی خصوصی بر مناسبات زنان در عرصه عمومی تأثیر می گذارد و لذا شرط لازم برای تحقق مشارکت در عرصه ی عمومی تغیییر نوع نگرش به هویت ها در عرصه ی خصوصی است. با عنایت بدان آنچه عنوان شد شهروند در قبال حقوق شهروندی خود تعهداتی دارد که رعایت آن از الزامات شهروند بودن است . توسعه ی سیاسی، استقرار مناسبات مدرن در عرصه ی عمومی و بسط جامعه ی مدنی جز با مشارکت همگانی محقق نخواهد شد و لازمه این مشارکت در سطح عمومی بالا بردن سطح دانش و اطلاعات عمومی در تمام زمینه ها از جمله حقوق فردی واجتماعی- سیاسی در میان آحاد افراد جامعه می باشد. بطوریکه آگاهی شهروندان از حقوق و وظایف شهروندی، مبنای اجرای عدالت اجتماعی است و فقط در صورت آگاهی مردم از حقوق و وظایفشان است که می توان به ایجاد و تثبیت امنیت و رفاه اجتماعی پایدار و مستمر امیدوار بود . نکته پایانی این که مفهوم شهروندی گسترده تر از شهرنشینی بوده وبا این نگاه شهروندان منفعل در فرآیندهای مشارکتی فاقد شخصیت مدنی تلقی می گردند. بنای مشارکت که در روند مدنیت جامعه مطرح است دارای زیر پایۀ حق و تکلیف است و مشارکت نقش اساسی و تعیین کننده در هویت یابی فرد و تبدیل آن به شهروند را داراست.
چهارشنبه ، ۵اسفند۱۳۹۴
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: وکیل ملت]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 7]