تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 4 دی 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):شيطان به سپاهيانش مى گويد: ميان مردم حسد و تجاوزگرى بياندازيد چون اين دو، نزد خدا بر...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

ساختمان پزشکان

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بهترین قالیشویی تهران

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

تابلو برق

خودارزیابی چیست

فروشگاه مخازن پلی اتیلن

قیمت و خرید تخت برقی پزشکی

کلینیک زخم تهران

خرید بیت کوین

خرید شب یلدا

پرچم تشریفات با کیفیت بالا و قیمت ارزان

کاشت ابرو طبیعی

پرواز از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا

پارتیشن شیشه ای

اقامت یونان

خرید غذای گربه

رزرو هتل خارجی

تولید کننده تخت زیبایی

مشاوره تخصصی تولید محتوا

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1843700440




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

چرا عرب‌ها می‌خواستند «فرزان اطهری» را اعدام کنند؟ (3)


واضح آرشیو وب فارسی:برترین ها:
چرا عرب‌ها می‌خواستند «فرزان اطهری» را اعدام کنند؟ (3)




فرزان اطهری، مدل معروف و بین‌المللی ایرانی که در خیلی از کشورها به آقای خاص مدل‌ها معروف است. او در تمام 937 روزی که در زندان بود اول از همه تلاش کرد تا بی‌گناهی‌اش را ثابت کند و بعد از آن به فکر آزادی باشد.





مجله زندگی ایده آل - حامد زندیان، هادی رجب:

فصل ششم

می خواهم زنده بمانم

     ماجرای عکسی که از شما منتشر شد چه بود؟ چون انتشار این عکس در کمپینی که برای شما تشکیل شد هم بسیار تاثیرگذار بود.

از لحاظ روحی به خصوص وقتی دیدم همه جا در حال انتشار خبر کاری هستند که من نکرده‌ام به هم ریخته بودم. تمام زحماتی که کشیده بودم بر باد رفته بود. به برداشت اطرافیانم، خانواده‌ام و ... هم فکر می‌کردم. با این کار نه‌فقط خودم اذیت شدم بلکه تمام دوستان و خانواده‌ام هم درگیر شدند.

مطلب مرتبط:

چرا عرب‌ها می‌خواستند «فرزان اطهری» را اعدام کنند؟ (2) چرا عرب‌ها می‌خواستند «فرزان اطهری» را اعدام کنند؟ (1)

چـــرا عرب ها می خواستند اعدامم کنند؟ (3)



   عکس یک هوشمندی خوبی داشت که شاید با برنامه‌ریزی قبلی هم نبود ولی اینکه همه همیشه تو را به عنوان یک مدل خوش‌تیپ و مرتب دیده بودند و یک دفعه با این عکس یک فرزان خسته با کلی ریش و غمگین را دیدند، خیلی‌ها را آن لحظه شوکه کرد و فکر کردند باید این جوان را نجات دهیم حتی اگر مقصر است.

من جانم را مدیون خیلی‌ها هستم.

   عکس با هدف خاصی گرفته شد؟

نه، من نمی‌دانستم در آینده قرار است چه اتفاقی بیفتد. مدت‌ها بود اطرافیانم از من خبری نداشتند. دوست داشتم با این کار خبری از خودم به آنها بدهم.

   چرا آنقدر ریش داشتید و چهره‌‌تان آن شکلی شده بود؟

من فکر نمی‌کردم به اینجاها برسد. می‌دانستم روزی که بیرون بیایم از زندان قطعا ریش‌هایم را خواهم زد.

   یعنی برای گرفتن عکس ریش نگذاشته بودید؟

نه.

عکس را چطور گرفتید؟ مگر می‌شود در زندان دوربین برد؟

نه. یکی از شانس‌هایی که داشتم این بود که از همان هفته اول از طریق یک زندانی با گروهی دوست شدم که سرگروه آنها فرد بزرگی در زندان محسوب می‌شد و کل زندان زیردست او بود. از طریق بازی بسکتبال با بعضی از ایرانی‌ها آنجا آشنا شدم. آنها مرا به قسمت خودشان بردند و این مرد هم آنجا بود.

   گفت ما اینجا دوربین داریم عکس بگیر و منتشر کن؟

نه. گروه روس‌ها در زندان خیلی قدرتمند بودند؛ یک موبایل داشتند که به‌راحتی با بیرون تماس می‌گرفتند.  از مزیت‌های این دوستی با گروه روس‌ها  این بود  که کسی نمی‌توانست اذیتم کند.

   می‌توانستید تماس بگیرید اما تصمیم گرفتید عکس بگیرید؟

می‌توانستم پیام بفرستم اما یک لحظه خودم را در آینه دیدم و از خودم عکس گرفتم.

   چطور عکس را فرستادید؟

با اینترنت.

   همان لحظه فرستادید؟

بله.

   برای چه کسی؟

همان لحظه روی فیس‌بوکم گذاشتم.

   دسترسی به اینترنت  داشتید؟

از طریق اینترنت خط.

   چیزی هم زیر عکس نوشتید؟

بله.

   چی نوشتید؟

یادم نیست.


چـــرا عرب ها می خواستند اعدامم کنند؟ (3)



   خیلی کار هوشمندانه‌ای بود. خودتان فکر می‌کردید با انتشار این عکس اتفاقات مثبتی بیفتد؟

اصلا به چنین چیزهایی فکر نمی‌کردم. بعد که با تلفن با دوستانم صحبت کردم فهمیدم که همه‌جا در حال پخش است؛ در تلویزیون همه کشورها. بعد همه‌جا داستانی که اینها در مورد گناهکار بودنم می‌گفتند پخش شده بود که خیلی برایم سنگین بود.

   مسئله‌ای که شاید برای همه جالب باشد، این است که اوضاع زندان‌های دوبی چطور است؟

بالاخره زندان است دیگر.

   وقتی وارد زندان شدید کسی شما را می‌شناخت؟

نه.

   حتی ایرانی‌ها؟

نه، کسی نشناخت.

   چند ایرانی در زندان بود؟

زیاد بودند. شاید حدود 200 نفر.

   هم‌سلولی‌هایت ایرانی بودند؟

ایرانی هم بودند.

   همه هم به علت مواد مخدر؟

بیشترشان به علت چک آنجا بودند و بعد مواد مخدر.

   چون مدل بودید و فیلم بازی کرده بودید هم شما را نمی‌شناختند؟

نه. آنها زندان بودند و مرا در این مدتی که فعالیت داشتم ندیده بودند اما بعد از خبرهایی که از من پخش شد، فامیل‌های‌شان هنگام صحبت کردن از آنها می‌پرسیدند که فرزان اطهری هم زندان است؟ این‌طور بود که مرا شناختند.

   بعد که فهمیدند چه کسی هستید بیشتر هوایت را داشتند؟

از اول به خاطر آن گروه مشکلی نداشتم.

   در زندان به هر حال فضای خطرناکی حاکم است.

تا اینکه خطر از نظر شما چه باشد.

  آدم‌هایی که زندانی ها  را اذیت می‌کنند، تجاوز می‌کنند و... .

بله. چاقوکشی و تجاوز و ... بود.

   برخورد عرب‌ها چطور بود؟

خیلی جالب نبود. بیشتر زندانی‌ها هم عرب بودند؛ اماراتی، مصری‌ها و... ولی بیشترشان افراد سابقه‌داری بودند که چندین بار خطا کرده بودند. آزاد می‌شدند و دوباره بعد از سه ماه به زندان برمی‌گشتند! 

   جرم روس‌ها چه بود و برای چه در زندان بودند؟

آنها بیشتر به دلیل دزدی زندان بودند.

   آنجا برخورد عرب‌ها با ایرانی‌ها چطور است؟

با ایرانی ها خوب نیستند. ایرانی بودن صرف، برای آنها به معنای مجرم بودن است.

   زندانبان‌ها عرب بودند؟

همه‌شان اماراتی نبودند اما همگی از اعراب حوزه خلیج‌فارس بودند.

   ولی  همه با ایرانی‌ها بد بودند.

به غیر از عمانی‌ها، بله.

   شما را به عنوان یک جوان موفق و خوش‌تیپ بیشتر اذیت می‌کردند یا نه؟

نمی‌دانم چی بگویم. به مرور زمان که داستان مرا شنیدند می‌آمدند و در موردم سوال می‌پرسیدند.

   بعد از اینکه حکم اعدام و بعد حبس ابد گرفتید، چه شد؟ رفته‌رفته از میزان حکم شما کم شد؟

اولش بسیار حالم بد بود اما بعد به خودم آمدم و فکر کردم اصلا اجازه نمی‌دهم کسی با زندگی‌ام این‌طور بازی کند و هر جوری شده بیرون می‌آیم. یک سری می‌گفتند شاید بدتر شود و بگذار این شرایط آرام شود. اما من از داخل زندان شروع به برنامه‌ریزی برای برگزاری یک کمپین کردم چون بالاخره با توجه به تجربیاتم احساس کردم شاید افرادی که مرا می شناسند بتوانند کمکی کنند تا جلوی اتفاقات را بگیریم.

   برای برگزاری کمپین تجربه هم داشتید؟

به خاطر نوع کارم تجربیاتی داشتم.

   برای کمپین چه کار کردید؟ چه گفتید و از چه کسانی کمک گرفتید؟

چون می‌دانستم شبکه‌های اجتماعی تاثیرگذاری زیادی دارند و آن عکس را دیده بودند و تاثیر گذاشته بود؛ همین کار را کردم. چون حبس ابد هم در تمام دنیا به خاطر کاری که نکرده‌ای مسخره است. همه اینها را گفتم. برایم مهم بود به کسانی هم که مرا نمی شناسند خودم را معرفی کنم و بگویم واقعا چه اتفاقی افتاده و چه چیزی به اشتباه در مجامع عمومی بیان شده است. حتی اگر خلافکار هم بودم باید براساس قوانین حقوق بشر مترجم می‌داشتم و... . همه این موارد را برای فیس‌بوک به انگلیسی نوشتم.

   فیس‌بوک شما مخاطب زیادی داشت؟

زمانی که مدل بودم فیس‌بوکم از طریق رسانه‌های سوئدی رصد می‌شد و هر چه که می‌گذاشتم را در روزنامه منعکس می‌کردند.

   در زندان اجازه مصاحبه با روزنامه‌ها را داشتید؟

نه.

   درخواستی بود که به گوشت رسیده باشد اما آنها اجازه نداده باشند؟

بله.

   آن زمان بیشتر با چه کسی در ارتباط بودید؟


با یکی از پیگیرترین دوستانم در ارتباط بودم و یکی از شرکایم در شرکتی که داشتم. او یک دوست واقعی است.

   دوستت با رسانه‌ها ارتباط می‌گرفت؟ او فیس‌بوکت را به‌روز می‌کرد؟

کم‌کم یک تیم شدیم. دوستانی که نزدیکم بودند با هم دست به دست هم دادند تا این آزادی سریع‌تر اتفاق بیفتد.

   این دوستت در آزادی‌ات بسیار تاثیر‌گذار بود و به نوعی به حضورش امید داشتید؟

بیشتر اتفاقات به دلیل پست‌های فیس‌بوکم بود؛ حتی کسانی که قبلا پیگیر زندگی من نبودند با سر زدن به فیس‌بوک پیگیر اخباری از طرف من بودند.

   آن زمان تلگرام و اینستاگرام هم نبود؟

نه، فقط فیس‌بوک.

   یادتان می‌آید چند لایک داشتید؟

شاید حول حوش 140 هزار نفر.


چـــرا عرب ها می خواستند اعدامم کنند؟ (3)



   برای آن زمان خیلی زیاد بود.

بله.

   چون ضریب نفوذ فیس‌بوک بین دو- سه میلیون نفر بود.

روند رو به رشد فیس‌بوک برای خودم هم جالب بود.

   بعد وکیل‌تان را عوض کردید و چه شد؟

همزمان با برگزاری کمپین وکیلم را عوض کردم و ... .

   از داخل زندان می‌فهمیدید که باید چه کار کنید و پرونده‌تان را چطور جلو ببرید؟

از همه‌جا.

   افراد داخل زندان هم به شما مشاوره می‌دادند؟

بله. اما می‌دانستم که خیلی نمی‌تواند اثرگذار باشد.

   تجربه‌تان هم بیشتر شده بود؟

صددرصد.

   چون آن پسری که تا به حال هیچ جرمی مرتکب نشده و حتی یک سیگار هم نکشیده بود، آنجا کلی تجربه پیدا کرد و... درواقع پخته‌تر شد.

یک اصطلاحی هست که می‌گوید «نمی‌دانید چقدر قوی هستید تا زمانی که تنها انتخاب‌تان قوی بودن باشد.» من به مرحله اینجا رسیدم؛ به جایی که انگار یک‌بار تا ته همه‌چیز را رفتم؛ تا جایی که حتی اگر اعدام هم می‌شدم برایم مهم نبود و فقط می‌خواستم حرفم را با قدرت بیان کنم چون هر کاری از من برمی‌آمد کرده بودم.

   بعد چه شد؟

وکیلم را عوض کردم. روزنامه‌ها شروع به نوشتن در رابطه با این مسئله کردند. مردم حمایت می‌کردند و به اشتراک می‌گذاشتند. موضوع رسانه‌ای شد. همه اینها به کنار من جانم را مدیون حمایت زیادی که از جانب مردم ایران شد، هستم. این برایم بسیار مهم است. به همین خاطر این مصاحبه را کردم که همین را بگویم. نمی‌توانم تک‌تک‌شان را پیدا کنم اما از این طریق می‌توانم از همه تشکر کنم. چون این خیلی برای من ارزشمند و یک دلگرمی بود که باعث شد حکم حبس ابد من شکسته شود.

   به خاطر حمایت مردم حبس ابدتان از بین رفت؟

مهم‌ترین دلیل تاثیرگذارش همین بود.

   این را از دادستان و قاضی هم حس می‌کردید که نگاه‌شان به ماجرا عوض شده است؟

بله، خیلی بیشتر رعایت می‌کردند و می‌دانستند هر قدمی که برداشته می‌شود در تمام روزنامه‌ها منتشر می‌شود و روی این مسئله حساسیت وجود دارد.

   نمی‌خواستند بیشتر خودشان را درگیر کنند.

بله، اما حرف خودشان را هم عوض نکردند.

   حکم حبس ابد چه تغییری کرد؟

10 سال شد.

   چرا شد 10 سال؟

در دادگاه همان صحبت‌هایی شد که قبلا هم گفته بودیم اما این اتفاق‌ها و حضور وکیل موثر واقع شد. اولین حرف وکیل این بود که طبق قانون امارات کسی که برای تجارت بخواهد حکم بگیرد، باید از قبل بررسی شده باشد. در پرونده فرزان هیچ مشکلی نیست؛ نه خریدار مواد هست و... چیزهای دیگری هم گفت.

   چه چیزی؟

به زبان عربی می‌گفت. من فقط ایستاده بودم. اینها را هم بعدها دوستانم برایم تعریف کردند. بعد از تشکیل این کمپین یک فشار خارجی زیادی به وجود آمد که حتی کنسول ایران پیگیر مسئله فرزان شد.

   به نظر شما اماراتی‌ها بیشتر به خاطر حمایتی که ایرانی‌ها داشتند تو را آزاد کردند یا به خاطر رابطه خوب‌شان با سوئد؟ فارغ از هر بحث و حمایتی که از ایرانی‌ها شد تو را به عنوان یک سوئدی در نظر گرفتند یا یک ایرانی؟

شکستن حکم بیشتر به خاطر مردم ایران اتفاق افتاد.

   پس حکم هم که 10 سال شد، باز هم از موضع خودشان پایین نیامدند؟

حبس ابد من از بین رفت اما اینها حرف خودشان را عوض نکردند که وجهه بدی برای‌شان ایجاد نشود. فقط تعداد سال را کم کردند و شد 10 سال. جرم همچنان سر جایش باقی بود؛ البته من تنها شخصی بودم در کل زندان که کلمه تجارت در حکمم ذکر شده بود اما حبس ابد نداشتم. این مسئله برای همه جالب بود. کاربلدی وکیل و حمایت مردم تاثیرگذار بود.

   بعد چطور کمتر هم شد؟

بعد از اینکه 10 سال شد من به دیوان عالی برای تجدید نظر رفتم؛ یعنی آخرین امیدی که برای تخفیف حکم داشتم. آنجا اصلا هیچ تجدید نظری را قبول نکردند. حق اینکه دوباره تجدید نظر بخواهم را نداشتم اما من فکر می‌کردم آنها می‌روند سراغ پیش‌زمینه زندگی من و فعالیت‌هایم که جریان این مواد مخدر چه بوده و... .

   پرونده آنجا می‌رود و خودشان تصمیم می‌گیرند؟

بله.

   اینجا هم همین‌طور است؟

خلاصه که در عرض 30 دقیقه پرونده بسته شد.

   دیوان‌عالی بررسی می‌کند که قاضی‌ها کارشان را درست انجام داده‌اند یا نه؟ 

آنها همان حکم را تایید کردند و جریان بسته شد.

   چقدر گذشت؟

حدود سه ماه.

   یک دفعه انرژی‌ات تخلیه نشد؟

چرا. خب دوباره یک حکمی دادند که حقم نبود. احساس می‌کردم نمی‌گذارند این جریان تمام شود. مدام در ذهنم می‌آمد که چه کار می‌توانم بکنم. هر جایی هم به دنبال راهی می‌گشتم.

   از چه طریقی در تماس بودید؟

از طریق دوستانم. نامه هم زدند اما باز هم تاثیری نداشت. خیلی‌ها می‌گفتند کمی آرام باش شاید آن زمان بشود کاری کرد.

   باز هم در فیس‌بوک فعالیت داشتید؟

در دو  سه ماهی که درگیر این جریان بودم، خیر.

   در زندان به غیر از کارهای آزادی‌ات چه کارهای دیگری می‌کردید؟

 دوباره فکر کردم چه کار می‌توانم بکنم. در زندان برای اینکه خودم را سرگرم نگه دارم، کتاب می‌خواندم، ورزش می‌کردم و... ؛ البته فکر کنم آنجا تنها زندانی در دنیاست که باشگاه هم نداشت. هفته‌ای چهار، پنج روز، روزی یک ساعت هواخوری می‌رفتیم که من می‌دویدم تا خودم را روی فرم نگه دارم چون غذای زندان اغلب نان و برنج بود. هیچ‌کسی آنجا فعالیت زیادی نداشت. مدام به این فکر می‌کردم زمانی که از زندان بیرون می‌آیم روی فرم باشم. به خودم امیدواری می‌دادم.

بعد هم شروع به نوشتن کردم. موسیقی گوش می‌دادم تا انرژی بگیرم. شعر می‌نوشتم. این مسائل به من انرژی می‌داد تا بتوانم در آن فضا زندگی کنم. این‌طوری هم وقت بهتر می‌گذشت و هم انرژی می‌گرفتم. به این فکر می‌کردم که شاید بعدا بشود کاری با این نوشته‌ها کرد. همین زمان‌ها بود که به این نتیجه رسیدم چرا به موضوعی که علاقه دارم جدی‌تر فکر نکنم. همه می‌گفتند نه، این کار را نکن اما من جواب می‌دادم تا آنجایی که بشود و تا آخرین ثانیه باید کارهایی را که می‌توانم انجام دهم.

   چه کار کردید؟

به انگلیسی شروع به نوشتن شعری برای شیخ‌محمد، حاکم دوبی کردم تا بی‌گناهی‌ام را اثبات کنم و با من آشنا شوند و بفهمند چه اتفاقی برایم افتاده است. این موضوع مهم بود چون می‌دانستم فرد تاثیر‌گذاری است. افراد دیگری هم که سعی کردند کمک کنند به بن‌بست خوردند. به خاطر همین از طریق این شعر شروع به ساختن ملودی کردم. مجدد با کمک دوستان روسم  صدای خودم را ضبط کردم و برای دوستانم از طریق واتس‌اپ فرستادم و آن را برای دوستانم در سوئد هم ارسال کردم.

این دوستانم موزیسین هستند و برای آن ملودی ساختند و آن را کمی تغییر دادند. بعد ثانیه به ثانیه تصاویر و جملاتی  را که می‌خواستم گنجاندم تا ارتباط بهتری برقرار شده، تاثیرگذاری آن زیاد شود. کتاب هم در زندان خوانده بودم و متوجه شدم سه مدل انسان داریم؛ اینکه این سه سبک مختلف از طریق گوش، دیدن و احساس کردن درک می‌کنند. پس باید همه اینها را لحاظ می‌کردم. همه اینها تلفیق و تبدیل به یک کلیپ شد.

   کجا پخش شد؟

یوتیوب.

   بعد ناراحت نشدید و تعجب نکردید چرا ایرانی‌ها مطلع نشده‌اند؟

چرا اما علت آن را متوجه شدم. چون فیس‌بوک مخاطبش کم شده بود و همه به اینستاگرام رفته بودند که من نداشتم. برای خودم ماه‌های اول خیلی عجیب بود که عکسم حدود 70 هزار امضا گرفته و می‌دانم که میلیون‌ها نفر در جریان هستند و دیده‌اند چرا این بار این اتفاق نیفتد. در زندان مثلا یک فرد مصری به من می‌گفت دختر خاله‌ام راجع به تو شنیده است. می‌دانستم در لندن و کالیفرنیا و بسیاری کشورها هم پخش شده است.

   باید در اینستاگرام پخش می‌شد.

بله، اما زمان می‌برد تا صفحه‌ام مخاطب پیدا کند و فعال باشد. کم‌کم به اشتراک گذاشته شد و از ایرانی‌های داخلی خبری نشد. الان هم من فکر می‌کردم می‌دانید چون بزرگ‌ترین روزنامه انگلیسی خلیج فارس به نام گلف نیوز هم برای این کلیپ تیتر زد. در نهایت خیلی به اشتراک گذاشته شد اما آن تاثیر لازم را نگذاشت. روزنامه‌های امارات هم آن را منعکس نکردند؛ حتی خودم شخصا از زندان سعی کردم تماس گرفته و ارتباط بگیرم که احساس کردم می‌خواهند مرا بپیچانند! بعد از یک نفر شنیدم که مسائلی راکه به رای قطعی رسیده هیچ‌کدام از خبرنگارها نباید راجع به آن بنویسند.

   در این کلیپ چه گفته بودید؟

اسم آهنگش هست زندگی‌ام را نجات بده. با این آهنگ می‌خواستم با مردم ارتباط برقرار کنم. فکر کردم این کار بیش از انتشار عکس برایم کمک‌کننده خواهد بود. راجع به آمدنم به  دوبی، موفقیتم، بی‌گناهی‌ام و ... گفته بودم.

   گفته بودید بیایید مرا نجات دهید؟

اسم آهنگ این بود.

   اسم حاکم دوبی را هم آورده بودید؟

نه، اما تصویرش بود. حدود 9 ماه گذشته بود که یک شخصی را پیدا کردیم که این ویدئو را شخصا به شیخ محمد رساند.

   چه شخصی و چطور آن را پیدا کردید؟ از زندان؟

خیر، از دوستان خارج از زندان کسی را پیدا کردیم و به او گفتیم هرچه تلاش کرده‌ایم او این ویدئو را ببیند در نهایت متوجه نشدیم که او این ویدئو را دیده یا خیر.

   در تلویزیون هم نشان داد؟

نه، فقط اینترنت. کیفیت آن در حدی نبود که مناسب تلویزیون باشد. فقط گفته بودم فلان عکس را می‌خواهم و لطفا پیدایش کنید و وقتی این متن گفته می‌شود این عکس روی کلیپ باشد و... در نهایت این شخص کلیپ را به شیخ محمد نشان داد.

   چه کسی؟ با شما صمیمی بود این فرد؟

نه، در نهایت مطمئن شدم که شیخ محمد این کلیپ را دیده تا جایی که شنیده بودم شیخ محمد آدمی است که اگر از چیزی خوشش نیاید و موافق نباشد، همان لحظه می‌گوید نه. اما این کلیپ را تا آخر دید و بعد درخواست کرد تا یک‌بار دیگر هم این کلیپ را ببیند؛ البته گویا هیچ حرفی نزده بود. همین که هیچ چیزی نگفته بود به نظر آنهایی که او را می‌شناختند یعنی جای امید داشت. بعد هم که آن معجزه اتفاق افتاد که به خاطرش خدا را شکر می‌کنم.

   چند روز بعد این معجزه اتفاق افتاد؟

دقیقا نمی‌دانم. شاید حدود دو ماه بعدش نامه شخصی با امضای حاکم دوبی به زندان آمد با این عنوان که عفو خورده‌ام. باورم نمی‌شد اما فهمیدم که تاثیرش را گذاشته است.

   از زمانی که دوستت گفت نامه امضا شده تا به دستت برسد، چقدر انتظار کشیدید؟

4 روز.

   مدام در انتظار بودید؟

در این چهار روز و هفته اول شش، هفت کیلو وزن از دست دادم.

   نامه رسید؟

بله، نمی‌دانستم دقیقا چه اتفاقی افتاده است. هشتم دسامبر آزاد شدم. 10 دسامبر در یک مجله منتشر شد. در گلف‌نیوز آمده بود که شیخ محمد برای من درخواست عفو داده است. دوم دسامبرکه  روز ملی آنها بود 129 نفر آزاد شدند؛ البته ربطی به من نداشت و آن روز من آزاد نشدم. شش روز بعد من آزاد شدم و فقط من بودم. کل زندان در شوک بودند چون داستان مرا همه می‌دانستند.


چـــرا عرب ها می خواستند اعدامم کنند؟ (3)



   چون خیلی نزدیک به روز ملی آنها بود، فکر کردند که جزو آنها بودید؟

بله، همه زندانی‌ها دست می‌زدند. حس خیلی خوبی بود. کلی به من انرژی دادند. همزمان سخت هم بود. با چندین نفر صمیمی شده بودم. آنها می‌دانستند اهل این مسائل نیستم خودشان هم سال‌ها آنجا بودند که دوست داشتند آزاد شوند ولی با این وجود برای من خوشحال شدند. هشتم آزاد شدم، دهم تازه خودشان اعلام کردند. من سوئد بودم که فهمیدم گلف نیوز این خبر را اعلام کرده است. نمی‌دانم واقعا می‌خواستند چاپ کنند یا نه چون اگر تصمیم‌شان جدی بود همان هشتم چاپ می‌کردند نه دهم! اما بعد از دو روز که دیدند در سوئد همه خبرنگارها و تلویزیون و رسانه‌ها به این موضوع پرداخته‌اند...

   در متن گلف‌نیوز چه نوشته بود؟

نوشته بود شیخ محمد عفو خاص داد برای فرزان از طریق آهنگش. به خاطر همین فهمیدم همان کلیپی که خیلی کسی به آن اعتقادی نداشت و خیلی‌ها گفتند نکن، در نهایت جواب داد. احساس قلبی من جواب داد و اثر گذاشت.

   خانواده‌تان به دوبی آمدند؟

نه استکهلم. چون من دیپورت شدم.

   پس دیگر به دوبی نمی‌توانید بروید؟

نه، اما همان هفته اول تماس گرفتند که اگر می‌خواهی می‌توانی برگردی.

   در سوئد به عنوان یک قهرمان برگشتید؟

بله؛ البته یک‌سری ناراحت شدند بابت این استقبال.

   مردم سوئد؟

نه، یک‌سری که با موفقیت یک خارجی مشکل دارند گفته بودند مثلا یک سوئدی در المپیک طلا برده و این‌طوری که از فرزان استقبال شده از او استقبال نشده است.

   در گزارش‌ها از تو به عنوان مجرم می‌نوشتند یا کسی که در حقش اشتباه شده؟

کسی که در حقش اشتباه شده.

   یعنی رسانه‌های سوئد همه می‌گویند در حق تو اشتباه شده است.

بله، همان زمانی که کمپین شروع شده بود تمام روزنامه‌ها پشت من بودند. به محض اینکه حکم از ابد به 10 سال کاهش یافت، خیلی نگاه‌ها عوض شد؛ این‌طوری هم که من عفو شدم تا به حال برای کسی پیش نیامده بود.

   دقیقا از روز ورود به زندان تا خروج‌تان چند روز شد؟

937 روز. دو سال و هفت ماه.

   با محاسبه آن 14 روز؟

بله.

   با پاسپورت سوئدی از دوبی خارج شدید؟

بله.

   پاسپورت ایرانی دارید؟

بله، هشتم دسامبر رسیدم سوئد و نوزدهم ایران بودم.

   آنجا هم که فقط به مصاحبه و حرف زدن با رسانه‌ها و خانواده گذشت؟

در حد زمان حضور در فرودگاه و خیلی محدود با رسانه‌ها صحبت کردم. آنها خیلی دوست داشتند یک مصاحبه کامل با من داشته باشند که نپذیرفتم.

   چرا؟

در آن مدت زمان دوست داشتم فقط با خانواده‌ام باشم. چون مردم کشورم خیلی به من لطف داشتند خواستم اولین مصاحبه‌ام در ایران باشد؛ حتی از کانال‌های ایرانی و روزنامه‌های کشورهای دیگر هم می‌خواستند برای مصاحبه بیایند که ترجیح دادم این کار را نکنم.

    پس در این مدت رسانه‌های خارج از ایران هم با شما تماس می‌گرفتند؟

بله.

   چرا با آنها حرف نزدید؟

نمی‌خواستم کوتاه مصاحبه کنم. دلم می‌خواست یک مصاحبه کامل در ایران داشته باشم؛ حتی زمانی هم که از سوئد خواستم به ایران بیایم مخالفت‌هایی شد اما فقط و فقط به این خاطر به ایران آمدم که تشکر کنم از همه مردمی که حمایت کردند.

   فکر می‌کنید آینده کاری‌تان درکجاست؟

فقط می دانم که دیگر در دوبی نمی‌خواهم کار کنم.

   به صورت رسمی هم اعلام نشده که می‌توانید برگردید.

هر جای دنیا می‌توانم دوباره شروع به کار کنم.

   یعنی الان به‌راحتی می‌توانید به سوئد بروید؟

بله، همین الان هم پیشنهاد بازی در فیلم کوتاه جشنواره‌ای را دارم.

   برای یک کارگردان سوئدی؟

آمریکایی. خیلی‌ها فکر می‌کنند آمادگی لازم را ندارم و تازه از زندان آمده‌ام و به زمان احتیاج دارم اما از موقعی که به ایران آمده‌ام دیدگاهم نسبت به زندگی عوض شده است.

فصل هفتم

به دنبال خوشبختی

   فرزان اطهری تغییر کرده است؟

با قبل خیلی فرق کرده‌ام . وقتی من این همه سال از فامیل دور بودم الان در کنارشان حس بهتری دارم. کلا احساسی که دریافت می‌کنم بسیار متفاوت است. همین که با خیال راحت یک لیوان آب می‌خورم خودش کلی ارزش دارد.

   برنامه شما برای آینده چیست؟

من دو سال و هفت ماه را از دست داده‌ام و می‌خواهم سه‌برابر رشد کرده و کار کنم و حرفه‌ای‌تر فعالیت کنم.

   دقیقا چه کاری؟ شما یک مدل چند بعدی بودید، بازی کرده‌اید، فعالیت تجاری داشته‌اید و... حالا فرزان اطهری چه برنامه‌ای دارد؟

الان که ایران آمده‌ام استقبال از قبل هم بیشتر شده است. خیلی‌ها دوست دارند بدانند اولین کار من با چه کسی است.

   در چه شاخه‌ای دوست دارید فعالیت کنید؛ بازیگری، مادلینگ یا تجارت؟

هر سه.

   مثل تاسیس شرکت مادلینگ؟

نه فقط یک شرکت، خیلی چیزهای دیگر. از اسمم می‌توانم استفاده کنم چون مدتی نبودم و حالا برگشته‌ام.

   خیلی‌ها نمی‌دانند که برگشته‌ای ایران.

یکی دیگر از دلایلی که مصاحبه می‌کنم همین مسئله است که بگویم برگشته ام.

   بخشی از کمپین‌تان همین مصاحبه است.

می‌خواهم از مردم تشکر و اعلام کنم ایران هستم.    

   الان که از ماجرا گذشته وقتی به قبل نگاه می‌کنید چقدر خودتان را مقصر می‌دانید؟

خیلی.

   به غیر از اعتماد کاذب به دوستان...

هر اتفاقی که در زندگی می‌افتد اول خودتان را باید مقصر بدانید. در هر کاری...

   اگر زمان به عقب بر می‌گشت تا چه سالی دوست داشتید برگردید  به قبل؟

نمی‌خواهم به عقب برگردم با وجود آن رشدی که داشتم... اما یک‌سری آدم‌ها و کارهای کنارش را حذف می‌کردم.

   اگر یک کنترل داشتید و می‌توانستید فیلم زندگی‌تان را به عقب برگردانید به کدام بخش از زندگی‌تان برمی‌گشتید؟

به یک سالی برمی‌گشتم به کشورهای مختلف سفر می‌کردم. قبل از تاسیس شرکت... انتخابم را از دوبی به عنوان کشوری که برگزیدم، عوض می‌کردم.


چـــرا عرب ها می خواستند اعدامم کنند؟ (3)



   می‌دانید تصور من چه بود؟ فکر می‌کردم به قبل از تلفن دوست‌تان برمی‌گشتید یا حتی دعوت او به خانه‌تان و... چون مسیرتان درست بوده.

اشتباهی نکرده‌ام اما دوست داشتم یک‌سری اتفاقات و کارها را درست کنم که منشا آن همان انتخاب اولیه آن کشور است. چیز دیگری که دانشگاه یاد نمی‌دهد این است که می‌توانید بنشینید به فکر کردن و تمام گذشته‌تان را مرور کنید. اصلا یک بخشی از مغزتان باز می‌شود و به نوعی دیگر به زندگی و دنیای‌تان فکر می‌کنید. وقتی به این دیدگاه رسیدم، فهمیدم که دوبی اصلا جای من نبوده است...

   اگر 10 سال دیرتر از زندان آزاد می شدید چه کار می کردید؟

به این موضوع هیچ‌وقت فکر نکردم.

   آمدی  از مردم ایران تشکر کنید یا بمانید؟

برنامه ماندن ندارم. چند روز دیگر از ایران می‌روم. به غیر از اینکه برای دیدن اقوام و تشکر آمدم در این مدت با هر کسی صحبت می‌کنم می‌گوید چقدر خوب که در ایران هم کاری انجام دهید. خودم هم وقتی به این موضوع فکر می‌کنم برایم جالب است که اولین کارم را اینجا انجام دهم.

   شاید یا تصمیم قطعی است؟

در حال بررسی هستم.

   پس قطعا دوباره برمی‌گردید سوئد؟

بله.

   خودتان را برای کار آماده می‌دانید؟

صددرصد.

   از فردا صبح آماده‌اید که کار کنید؟

از همین لحظه هم آماده‌ام.

   در ایران پیشنهادی داشتید؟

پیشنهاد سریال و موسیقی. تاسیس شرکت هم پیشنهاد شده است.

   چرا در این مدت وارد مجامع رسمی نشدید؟

می‌خواستم با خانواده باشم. دلیل خاصی نداشته است. منظورتان از مجامع رسمی چیست؟

   جایی که مراسمی باشد و چند خبرنگار حضور داشته باشند؛ مثلا اگر امشب کنسرت دعوت شوید می‌روید؟

اگر زمان داشته باشم چرا که نه...

   شاید برخی این برداشت را داشته باشند که خودتان را عقب کشیده‌اید تا ببینید نظر مردم چیست؟ چون دو سالی است از ایرانی‌ها خبری نبود. این موضوع نگرانت می‌کرد که بدانید واکنش آنها چیست؟

نه، چون وقتی آزاد شدم انتظار این همه احساسی که از طرف مردم دریافت کردم را نداشتم؛ حتی افرادی که شخصا مرا نمی‌شناختند... مردم زنگ می‌زدند و به افرادی که مرا می‌شناختند تبریک می‌گفتند.

   چرا عکسی از ایران آمدنت در آنجا نگذاشتید؟

چرا با خواهرم گذاشتم

   اما نگفتید ایران هستید دلیل خاصی داشت؟

نه، هیچ دلیل خاصی نداشت.

   فرزان اطهری نشان داد کمپین درست کردن را بلد است. در این مدت هم کلی فکر و تجربه کسب کرده است. برنامه‌ای برای پرزنت کردن دوباره خودتان دارید؟

یک برنامه داریم برای معرفی دوباره خودم؛ هم برای سینما و هم تلویزیون، هم مادلینگ و هم موسیقی. در ایران هم تقریبا روزی دو جلسه داشتم و هشت پیشنهاد گرفتم.







تاریخ انتشار: ۰۴ اسفند ۱۳۹۴ - ۱۰:۲۳





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: برترین ها]
[مشاهده در: www.bartarinha.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 8]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن