پرچم تشریفات با کیفیت بالا و قیمت ارزان
پرواز از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا
دکتر علی پرند فوق تخصص جراحی پلاستیک
تجهیزات و دستگاه های کلینیک زیبایی
سررسید تبلیغاتی 1404 چگونه میتواند برندینگ کسبوکارتان را تقویت کند؟
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
تعداد کل بازدیدها :
1850882026
انحراف تدریجى انسان از منظر قرآن کریم
واضح آرشیو وب فارسی:عقیق: منابع معرفت انسان مخصوصاً عقل و فطرت و احساس ممکن است گرفتار آفاتى گردد که گاه خفیف و گاه شدید است و گاه آنچنان آفت چیره شود که آدمى را در ظلمت جهل کامل فرو مى برد به گونه اى که روشن ترین حقایق حسّى را نیز نتواند درک کند.عقیق : آیت الله العظمی مکارم شیرازی در پاسخ به این سؤال که؛ از منظر قرآن کسب معرفت و شناخت چه آفات و موانعی را در پی دارد؟، گفتند: در قرآن کریم به زیبایی به آفات کسب معرفت و شناخت و انحراف تدریجى انسان از نخستین مرحله تا آخرین مرحله اشاره شده است؛ نخست در سوره فاطر و انعام، سخن از تزیین اعمال آدمى است. این تزیین گاهى به وسیله شیطان صورت مى گیرد و گاه به وسیله ذهنیات خود انسان یا هر عامل دیگر. همان گونه که در سوره انعام مى فرماید: «آیا کسى که زشتى عملش براى او آراسته شده و آن را زیبا مى بیند، [همانند کسى است که واقع را مى یابد؟!]...».، مسلّم است نفر اوّل به سوى پرتگاه پیش مى رود، در حالى که نفر دوّم، در صراط مستقیم الهى است، و اگر کار بدى از او سر زده فوراً به فکر توبه و بازگشت و جبران خواهد بود. و اضافه مى کند که نخست قلب انسان سخت و انعطاف ناپذیر مى شود و به دنبال آن، آماده براى پذیرش وسوسه هاى شیطانى و زشتى ها که در لباس زیبایى ها نمایان شده است مى شود، و این جا است که مى بینیم گروهى از مردم نه تنها از اعمال زشت خود، ناراحت نیستند؛ بلکه گاه به آن افتخار و مباهات مى کنند و اصرار در منطقى و مفید بودن آن نیز دارند. همین معنا در داستان برادران یوسف(ع) آمده است، هنگامى که یوسف(ع) را در چاه افکندند و پیراهن او را با خونى دروغین آغشته کرده براى پدر آوردند و مدّعى بودند گرگ یوسف(ع) را خورده و ما در گفتار خود صادقیم. پدر پیر روشن ضمیر به آنها گفت: «بَلْ سَوَّلَتْ لَکُمْ أَنفُسُکُمْ أَمْراً» (1)؛ نفس [سرکش] شما این کار زشت را براى تان زینت داده است. یعنى شما خیال مى کنید با این جنایت بزرگ کار صحیحى انجام داده اید، و با فقدان یوسف(علیه السلام) جاى او را در قلب پدر خواهید گرفت و یوسف(علیه السلام) براى همیشه از بین خواهد رفت؛ غافل از این که با دست خود مقدّمات عزّت و سلطنت او را فراهم مى سازید، و جاى او نیز در قلب پدر براى همیشه خالى خواهد ماند تا بار دیگر گمشده پیدا شود. * تزیین اعمال انسان، منسوب به کیست؟ جالب این که در آیات قرآن گاه این تزیین، به شیطان نسبت داده شده و گاه به نفس و گاه به صورت فعل مجهول آمده و گاه به خداوند نسبت داده شده است؛ مانند: «إِنَّ الَّذِینَ لاَ یُؤْمِنُونَ بِالاْخِرَةِ زَیَّنَّا لَهُمْ أَعْمَالَهُمْ» (2)؛ کسانى که به آخرت ایمان ندارند، اعمال [بد] شان را براى آنان زینت مى دهیم؛ و اینها در واقع همه به یک چیز باز مى گردد. مقدمات کار از خود انسان شروع مى شود و شیطان به آن دامن مى زند و از آن جا که خداوند مسبب الاسباب و آفریننده این علت و معلول ها است نتیجه فعل نیز به او نسبت داده مى شود. حکمت او نیز ایجاب مى کند که چنین افرادى به چنان سرنوشتى گرفتار شوند و چه دردناک است حال کسى که زشتى ها در نظرش زیبایى جلوه کند. در سوره آل عمران نیز سخن از نخستین مراحل انحراف قلب است، و بعد از آن که آیات قرآن را به «محکمات»؛ (آیاتى که مفاهیم آن کاملاً روشن است) و «متشابهات»؛ (آیاتى که معناى آن پیچیده است) تقسیم مى کند و مى فرماید: «راسخان در علم و دانش به همه این آیات ایمان مى آورند [و آیات متشابه را به کمک آیات محکم تفسیر مى کنند] اما آنها که در قلوبشان انحراف است، به دنبال آیات متشابه اند، تا فتنه انگیزى کنند». آنها همیشه براى توجیه مقاصد سوء خود، دست به دامن آیات متشابه با تفسیرهاى انحرافى مى زنند، و به همین دلیل بسیارى از منافقان و صاحبان بدعت و پیروان مکتب هاى انحرافى در محیط هایى که مردمِ مخلص به آیات قرآن ایمان کامل دارند از این اعتقاد پاک سوء استفاده کرده و به کمک تفسیر به رأى با آیات متشابه بدعت هاى خود را توجیه مى کنند. به تعبیر دیگر چون قلب و فکرشان منحرف است، آیات را هم منحرف مى بینند؛ درست همچون آیینه کج و معوّجى که تصویرها را کج و معوّج نشان مى دهد. * اعمال گناه آلود مثل زنگار سراسر قلب را مى پوشاند علاوه بر این در سوره مطففین مسأله زنگار دل ها مطرح است؛ گرد و غبارى که از اعمال گناه آلود بر دل نشسته، و بر اثر مرور زمان متراکم و متحجر شده، و همچون زنگارى سراسر قلب را مى پوشاند. مى فرماید: «چنین نیست که آنها مى پندارند بلکه اعمال شان چون زنگارى بر دل هاى شان نشسته است [و تعجّب نیست اگر نتوانند چهره حقیقت را ببینند و تشخیص دهند». همچنین در سوره حج سخن از تشدید این حالت و تبدیل آن به یک بیمارى درونى است، و پس از اشاره به القائات و وسوسه هاى شیاطین حتى در برابر انبیاء و فرستادگان الهى، مى فرماید: «هدف این بود که خداوند القائات شیطان را آزمونى قرار دهد براى آنها که در دلهایشان بیمارى است». آرى این دل هاى بیمار که طعم لذّت بخش حقیقت به خاطر بیمارى درکامشان تلخ است، آماده وسوسه هاى شیطان اند. *دلایل تکرار لفظ «مرض» در آیات قرآن جالب این که در دوازده آیه از آیات قرآن جمله «فِى قُلُوبِهِمْ مَّرَضٌ» یا «فِى قَلْبِهِ مَرَضٌ» آمده است و این تکرار دلیل بر اهمیّتى است که قرآن به این معنا مى دهد، و قابل توجّه این که غالب این آیات درباره منافقان بوده و در چندین آیه از این دوازده آیه تصریح به نام منافقان شده است.(3) ولى در کمى از این آیات نیز این «مرض» به معناى شهوات سرکش و تمایلات هوس آلود است؛ چنانکه در سوره احزاب آیه 32، همسران پیغمبر (ص) را مخاطب ساخته مى فرماید: «فَلاَ تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَیَطْمَعَ الَّذِى فِى قَلْبِهِ مَرَضٌ»؛ پس به گونه اى هوس انگیز سخن نگویید که بیماردلان در شما طمع کنند. به هر حال از این آیات به خوبى استفاده مى شود که علاوه بر بیمارىِ جسم، نوعى دیگر از بیمارى عارض انسان مى شود که بیمارى روح و دل است. این بیمارى که گاه بر اثر نفاق و گاه بر اثر هوا و هوس هاى سرکش پیدا مى شود؛ ذائقۀ روح آدمى را به کلّى دگرگون مى کند، همان گونه که در بسیارى از بیماران جسمى مى بینیم که از غذاهاى شیرین و لذیذ متنفرند و گاه اظهار علاقه به غذاهاى تنفّرانگیز مى کنند. چنین افرادى مسلّماً قادر به درک حقایق نیستند و از معارف صحیح و راستین محجوب و بیگانه اند. و اسف انگیزتر این که هر قدر به راه خود ادامه مى دهند این مرض تشدید مى شود؛ گاه در مرحله شک اند ولى کم کم به انکار مى رسند، و از انکار فراتر رفته به استهزا و مخالفت با حق مى رسند. قرآن مى فرماید: «فِى قُلُوبِهِمْ مَّرَضٌ فَزَادَهُمُ اللهُ مَرَضاً وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِیمُ بِمَا کَانُوا یَکْذِبُونَ» (4)؛ در دل هاى آنان یک نوع بیمارى است؛ خداوند بر بیمارى آنان افزوده؛ و به خاطر دروغ هایى که مى گفتند، عذاب دردناکى در انتظار آنها است. در سوره إسراء نیز سخن از پوشش ها و پرده هاى گوناگونى است که بر دل مى افتد، نه یک پرده که پرده ها بر دل قرار می گیرد. خداوند مى فرماید: «و بر دلهایشان [به سبب بى ایمانى و لجاجت] پوشش هایى مى نهیم، تا آن را نفهمند؛ و در گوش هایشان سنگینى قرار مى دهیم». * محرومیت از درک حقیقت، نتیجه صفات شوم و افعال زشت بعضى از مفسّرین گفته اند؛ تعبیر به «اَکِنَّه» دلالت بر پرده هاى متعدّد و زیاد دارد.(5) بدون شک گوش ظاهر آنها سنگین نیست، بلکه گوش جانشان سنگین مى شود و حرف هاى حق را نمى شنوند، همچنین پرده بر قلبى که وسیله گردش خون در بدن است، نمى افتد؛ بلکه بر عقل و روح آنها مى افتد. ولى این سؤال پیش مى آید که آیا ممکن است خداوند پرده بر قلب و سنگینى در گوش جان کسى بیفکند تا حق را نشنود و درک نکند؟. بسیارى از مفسّران در پاسخ این سؤال گرفتار اشکال شده اند. گاه گفته اند این یک معجزه بود که پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) از دیدگان دشمنان لجوج مستور مى ماند و سخنان او را نمى شنیدند، تا مزاحم حضرتش نشوند و او را آزار ندهند، و گاه گفته اند خداوند الطافش را از این گونه افراد بر مى گرفت، و آنها را به حال خود وا مى گذاشت و این است معناى پرده افکندن بر دل ها و سنگینى در گوش آنها. ولى ظاهر این است که معناى این آیه که نظائر فراوانى در قرآن دارد، چیز دیگرى است. در حقیقت این مجازاتى است که خداوند براى افراد لجوج و متعصّب و خودخواه و مغرور و آلوده گناه قرار داده است، یا به تعبیر دیگر این محروم ماندن از درک حقیقت، نتیجه آن صفات شوم و آن افعال زشت است. خداوند این خاصیّت را در این اعمال آفریده، درست همانند خاصیتى که در سمّ کُشنده آفریده است، هرگاه انسان، آگاهانه سم کشنده اى بخورد یا خود را در آتش بیفکند، خالق آتش و سم، مورد ایراد و ملامت نیست؛ باید چنین شخصى را مورد سرزنش قرار داد که چرا چنین کرده است. * قلب در غلاف! در سوره بقره از زبان یهود نقل مى کند که [آنها از روى استهزا] به پیغمبر اسلام(صلى الله علیه وآله) [یا انبیاى دیگر] گفتند: «دل هاى ما در غلاف است؛ و ما از گفته تو چیزى نمى فهمیم». قرآن در پایان این آیه مى فرماید: «بَلْ لَعَنَهُمْ اللهُ بِکُفْرِهِمْ فَقَلِیلا مَا یُؤْمِنُونَ» ؛ آرى همین طور است خداوند آنها را به خاطر کفرشان، از رحمت خود دور ساخته و کمتر ایمان مى آورند. ممکن است تعبیر به «غِلاف» مفهومى بالاتر از مفهوم «اَکِنَّه»؛ (پرده ها) داشته باشد؛ چرا که «غلاف» از تمام اطراف چیزى را مى پوشاند در حالى که پرده ممکن است تنها از یک طرف مانع مشاهده گردد. یا به تعبیر دیگر: گاه مانع شناخت تنها از یک سو حاصل مى شود، مثلاً تنها مسائل فطرى یا مسائل عقلى از کار مى افتد، ولى گاه مى شود که از تمام جهات پرده بر روى منابع معرفت و شناخت مى افتد، و تمام ادراکات انسانى در غلافى فرو مى رود. آرى چنین است: هر قدر انسان آلوده تر و فاسدتر شود قلب و روح او از مشاهده حقایق دورتر و محروم تر مى گردد. در سوره توبه [آیه 87] و اعراف [آیه 100] سخن از مُهر نهادن بر دل ها است که سبب مى شود واقعیت ها را درک نکنند؛ در آیه هشتم مى فرماید: «فَهُمْ لاَ یَسْمَعُونَ» ؛ (آنها نمى شنوند) و در آیه نهم «فَهُمْ لاَ یَفْقَهُونَ» ؛ (آنها نمى فهمند)، و چون منظور شنیدن با گوش جان است هر دو یک معنا مى دهد. این مرحله اى است شدیدتر، نخست پرده بر دل مى افتد، سپس در غلافى فرو مى رود، و سرانجام براى این که هیچ کس نتواند در آن نفوذ کند آن را به اصطلاح مُهر و موم مى کنند؛ همان گونه که قبلاً در شرح مفردات آیات بیان شد. البتّه آنها بى جهت گرفتار این سرنوشت نکبت بار نشده اند؛ آیات قبل مى فرماید: «و هنگامى، که سوره اى نازل شود [و به آنان دستور دهد] که: به خدا ایمان بیاورید، و همراه پیامبرش جهاد کنید افرادى از آنها (گروه منافقان) که توانائى.[بر جهاد] دارند، از تو اجازه مى خواهند و مى گویند: بگذار ما با افراد ناتوان [و آنها که از جهاد معافند] باشیم. ـ [آرى] آنها راضى شدند که با واماندگان [و افراد ناتوان] باشند؛ و بردلهایشان مهر نهاده شد». در آیه دیگر مى فرماید آنها با این که وضع پیشینیان را دیدند که چگونه به خاطر گناهانشان گرفتار عذاب الهى گشتند؛ با این حال بیدار نشدند. البتّه بر چنین دل هایى مهر نهاده مى شود. * تعریف طبع (مُهر) بر قلب جالب این که در یک جا (آیه هشتم) مى فرماید: «و بر دل هایشان مهر مى نهیم»، و در جاى دیگر (آیه نهم) مى فرماید: «و بر دل هاى آنها مهر نهاده شده»، اشاره به این که این نتیجه اعمال زشت و رفتار سوء آنها است. بعضى از مفسّران گفته اند منظور از «طبع» در این گونه آیات، همان نقشى است که بر سکّه مى زنند که نقشى پایدار، باقى و با دوام بوده و به این آسانى دگرگون نمى شود.(6) سکه هاى قلب آنها نیز نقش کفر و نفاق و گناه به خود گرفته و به این آسانى دگرگون نخواهد شد. علاوه بر این در سوره بقره و جاثیه سخن از «ختم» است و «ختم» به معناى خاتمه دادن و پایان دادن به چیزى است؛ و از آن جا که نامه ها را در پایان مُهر مى کنند این واژه به معناى مُهر نهادن نیز آمده است، - مهر نهادن به معناى بستن چیزى و آن را مهر و موم کردن به طورى که کسى نتواند آن را باز کند، - و منظور از آیات فوق که مى فرماید: «خدا بر دل ها و گوش هاى آنان مهر نهاده؛ و بر چشم هایشان پرده اى افکنده شده» این است که حسّ تشخیص را بر اثر اعمالشان به کلّى از آنها مى گیرد به گونه اى که حق از باطل و و نیک را از بد تشخیص نمى دهند؛ و لذا در آیه قبل از آن مى فرماید: «إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا سَوَآءٌ عَلَیْهِمْ ءَأَنذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنذِرْهُمْ لاَ یُؤْمِنُونَ» (7)؛ (کسانى که کافر شدند، براى آنان یکسان است که آنان را [از عذاب الهى] بیم دهى یا ندهى ایمان نخواهند آورد). مسلّماً این درباره همه کفّار نیست؛ بلکه منظور آن جمعیّت لجوج و متعصّبى است که با حق دشمنى و عناد دارند، و آن چنان آلوده گناه و ظلم و فساد شده اند که قلبشان به کلّى ظلمانى و تاریک گشته است؛ وگرنه کار پیامبر انذار و بشارت و هدایت منحرفان و کافران است. قابل توجّه این که در این آیات تنها سخن از مهر نهادن بر قلب نیست؛ بلکه مى گوید: چشم ها و گوش ها نیز به همین سرنوشت گرفتار مى شوند. اشاره به این که نه تنها ادراکات عقلى آنها از کار مى افتد؛ بلکه آنچه را با حس مى بینند یا مى شنوند چنان بى اثر است که گویى ندیده اند و نشنیده اند؛ و مى دانیم عمده علوم انسان ها از این دو راه حاصل مى شود، حتى حقانیّت وحى و دعوت انبیاء را نیز از این دو راه پیدا مى کند، و با از کار افتادن این دو وسیله بزرگ، راه هاى هدایت و نجات به روى آنان کاملا بسته مى شود، و این چیزى است که خودشان خواسته اند، و آتشى است که خود افروخته اند، و هرگز مستلزم جبر نیست آن چنانکه بعضى از بی خبران پنداشته اند. همین معنا در مورد «طبع» در بعضى از آیات قرآن آمده است؛ آن جا که مى فرماید: «أُوْلَئِکَ الَّذِینَ طَبَعَ اللهُ عَلَى قُلُوبِهِمْ وَسَمْعِهِمْ وَأَبْصَارِهِمْ» (8)؛ آنها کسانى هستند که [بر اثر فزونى گناه] خدا بر دلها و گوش و چشمانشان مُهر نهاده؛ [به همین دلیل نمى فهمند] و غافلان [واقعى] همانها هستند. آیات قبل از آن نیز نشان مى دهد که این درباره همه کفّار نیست؛ بلکه براى کسانى است که سینه خود را براى پذیرش کفر گشوده اند و با تمام توان به استقبال آن رفته اند: «وَلَکِنْ مَّنْ شَرَحَ بِالْکُفْرِ صَدْراً ...» .(9) همچنین در سوره محمد (ص) سخن از قفل هایى است که بر دل ها نهاده مى شود، قفل هایى که گاه تأثیر آن از مُهرها بیشتر است(10) مى فرماید: «آیا آنها در قرآن تدبر نمى کنند، یا بر دلهایشان قفل هایى نهاده شده است؟!» یعنى آیات قرآن آن چنان است که اگر کمترین روزنه اى از قلب و عقل انسان باز باشد در آن نفوذ مى کند. منطق قرآن، بیان جذاب و شیرین قرآن، تحلیل هاى عمیق و دقیق قرآن و آن نور و روشنایى مخصوص قرآن، هر دلى را که آمادگى داشته باشد تحت تأثیر و سیطره خود قرار مى دهد، و آنها که مى شنوند و تکان نمى خورند، کمترین آمادگى براى پذیرش حق ندارند. «اقفال» جمع «قُفل» در اصل از مادّه «قُفول» به معناى بازگشت کردن است؛ و از آن جا که وقتى در را ببندند و بر آن قفل زنند هرکس بیاید از آن جا باز مى گردد این واژه به قفل معمولى اطلاق شده است. تعبیر به «اقفال» به صورت صیغه جمع شاید اشاره به این باشد که تنها یک قفل بر دل نمى خورد؛ گاهى چندین قفل پى در پى بر آن مى خورد که اگر یکى هم گشوده شود وجود بقیّه قفل ها اجازه باز شدن درهاى قلب را نمى دهد، و این در حقیقت مرحله بالاترى از محرومیت درک حقایق است. * نابینایی چشمِ دل این نکته نیز قابل ذکر است که «قلوب» را به آنها اضافه نمى کند؛ بلکه آن را به صورت نکره آورده است، اشاره به این که این چنین دلى به هیچ کار نمى آید گویى دل آنها نیست؛ و عجیب تر این که «اقفال» را به «قلوب» اضافه مى کند گویى آن چنان دل ها سزاوار آن چنان قفل هایند، و این قفل ها مال آنها است و مخصوص آنها. در سوره حج نیز تعبیر تکان دهنده دیگرى به چشم مى خورد، مى فرماید: «چشم هاى ظاهر، نابینا نمى شود بلکه دل هایى که در سینه ها است کور مى شود». یعنى اگر چشم ظاهر نابینا گردد غمى نیست، بلکه عقل بیدار مى تواند جانشین آن گردد. بدبختى و بیچارگى آن روز است که چشم دل، نابینا شود؛ این کور دلى بزرگترین مانع درک حقیقت است، و آن چیزى است که به دست خود انسان فراهم مى گردد زیرا تجربه نشان داده است اگر انسان مدّت زیادى در تاریکى بماند یا چشم را محکم ببندد حس بینایى خود را تدریجاً از دست خواهد داد. همچنین کسانى که چشم دل را از دیدن حقایق فرو مى بندند و مدّت مدیدى در ظلمات جهل و خودخواهى و غرور و گناه فرو مى روند بینایى دل را از دست مى دهند! بعضى ایراد مى کنند آن قلبى که درون سینه است نمى تواند به معناى روح و عقل باشد؛ آن همان قطعه گوشتى است که مأمور رسانیدن خون به تمام اعضاى بدن است. ولى با توجّه به یک نکته پاسخ این سؤال روشن مى شود که یکى از معانى «صدر» ذات و سرشت انسان است؛ بنابراین «الْقُلُوبُ الَّتِى فِى الصُّدُورِ» اشاره به درک و عقلى است که در سرشت آدمى به ودیعت نهاده شده. اضافه بر این، قلب نخستین عضوى از بدن انسان است که عواطف و ادراکات و احساسات در آن منعکس مى شود. یک تصمیم مهم، یک حالت خشم شدید، یک احساس دوستى و محبّت قوى، فوراً ضربان قلب را دگرگون مى سازد و اگر همین قلب ظاهرى کنایه از عقل باشد به خاطر ارتباط نزدیک آن با روح و جان است.(11) * مرحلۀ نهایی محرومیت از معرفت در سوره اعراف آخرین آیه مورد بحث، آخرین مرحله محرومیت از معرفت به حدّ نهایى مى رسد، و عقل و فطرت و چشم و گوش به کلّى از کار مى افتد، آن چنانکه انسان تا سرحد چهارپایان؛ بلکه پایین تر، سقوط مى کند. این آیه اشاره به گروهى از جهنمیان، که گویى براى دوزخ آفریده شده اند، داشته و مى فرماید: «آنها دل ها (عقل هایى) دارند که با آن نمى فهمند؛ و چشمانى که با آن نمى بینند؛ و گوش هایى که با آن نمى شنوند» مسلّماً با این وضع امتیاز خود را بر حیوانات از دست داده اند؛ و لذا مى افزاید: «آنها همچون چهارپایان اند» و از آن جا که چهارپایان فاقد استعدادهاى انسانى هستند؛ ولى این گروه با داشتن امکانات به چنان سرنوشتى گرفتار شده اند باز مى افزاید: «بلکه گمراه تر! اینان همان غافلانند [چون امکان هدایت دارند و بهره نمى گیرد!]». به این ترتیب آنها هویّت انسانى خود را از دست مى دهند، و راه هاى بازگشت را به روى خود مى بندند، از اوج آسمان سعادت به حضیض بدبختى و نکبت سقوط مى کنند و تمام درهاى معارف به روى آنان بسته مى شود. این سرنوشتى است که آنها با دست خود و با اعمال خود براى خویش فراهم ساخته اند. آیات چهارده گانه فوق که نمونه هاى آن در قرآن فراوان است، و ما به خاطر ویژگى هایى که در این آیات بود آنها را براى این بحث برگزیدیم، در مجموع این حقیقت را به روشنى ثابت مى کند که منابع معرفت انسان مخصوصاً عقل و فطرت و احساس ممکن است گرفتار آفاتى گردد که گاه خفیف و گاه شدید است و گاه آنچنان آفت چیره شود که آدمى را در ظلمت جهل کامل فرو مى برد به گونه اى که روشن ترین حقایق حسّى را نیز نتواند درک کند. سعى ما بر این بود که این انحراف تدریجى را از نخستین مرحله تا آخرین مرحله همگام با آیات قرآن تعقیب کنیم. ما اصرار نداریم که ترتیب طبیعى عیناً همان است که در ترتیب آیات فوق آمده است، ولى مى گوییم این آیات مى تواند نفوذ آفات فوق را در تمام مراحل نشان دهد. چقدر زیبا است تعبیرات قرآن در این زمینه، و چقدر حساب شده است!؛ گاه سخن از عوامل بیرونى مانند تزیین شیطان مى کند؛ گاه سخن از انحراف دل و فکر است؛ گاه به مرحله زنگار مى رسد؛ گاه این انحراف شکل یک بیمارى و مرض مزمن به خود مى گیرد؛ گاه پرده هایى بر دل مى افتد؛ گاه قلب به کلّى در غلافى فرو مى رود؛ گاه مُهر بر دل مى زند و نقش ثابت به خود مى گیرد؛ گاه آن را در محفظه اى قرار مى دهد و مُهر و موم مى کند؛ گاه از این هم فراتر مى رود و چشم و گوش نیز زیر پرده ها قرار مى گیرد؛ گاه قفل هاى محکم بر دل مى زند؛ گاه به مرحله نابینایى مطلق مى رسد. سرانجام هویت انسانى را از او مى گیرد، و تا مرحله چارپایان و از آن پایین تر سقوط اش مى دهد. این بحث را با حدیثى از امام صادق(علیه السلام) پایان مى دهیم. فرمود: «اِنَّ لَکَ قَلْباً وَ مَسامِعَ واِنَّ اللهَ اِذا أَرادَ أَنْ یَهْدِىَ عَبْداً فَتَحَ مَسامِعَ قَلْبِهِ، وَ اِذا أَرادَ بِهِ غَیْرَ ذلِکَ خَتَمَ مَسامِعَ قَلْبِهِ فَلا یَصْلَحُ أبَداً وَ هُؤ قَوْلُ اللهِ عَزَّوَجَلَّ «أَمْ عَلَى قُلُوب أَقْفَالُهَا» »(12)؛ براى تو قلبى است و گوش هایى [که راه نفوذ قلب تو است] و خداوند هرگاه بخواهد بنده اى را [به خاطر تقوا و جهادش] هدایت کند گوش هاى قلبش را مى گشاید، و هنگامى که غیر از این را بخواهد بر گوش هاى دلش مهر مى نهد، به طورى که هرگز اصلاح نخواهد شد، و این است معناى سخن خداوند: «أَمْ عَلَى قُلُوب أَقْفَالُهَا» ).(13) پی نوشت: (1). سوره یوسف، آیه 18. (2). سوره نمل، آیه 4. (3). سوره انفال، آیه 49؛ سوره احزاب، آیه 12؛ سوره احزاب، آیه 32. (4). سوره بقره، آیه 10. (5). روح المعانى فى تفسیر القرآن العظیم، آلوسى سید محمود، تحقیق: على عبدالبارى عطیه، دارالکتب العلمیه، بیروت، 1415 هـ ق، چاپ اول، ج 8 ،ص 84. (6). تفسیر نمونه، مکارم شیرازى، ناصر، دار الکتب الإسلامیة، تهران، 1374 هـ.ش، چاپ اول، ج 6، ص 275. (7). سوره بقره، آیه 6. (8). سوره نحل، آیه 108. (9). سوره نحل، آیه 106. (10). فخررازى نیز در تفسیر خود به این نکته اشاره کرده است. (مفاتیح الغیب، فخرالدین رازى ابوعبدالله محمد بن عمر، دار احیاء التراث العربى، بیروت، 1420 هـ.ق، چاپ سوم، ج 28، ص 56). (11). براى توضیح بیشتر مراجعه شود به: تفسیر نمونه، مکارم شیرازى، ناصر، دار الکتب الإسلامیة، تهران، 1374 هـ.ش، چاپ اول، ج 1، ص 83، ذیل آیه 7 سوره بقره؛ 1- آیا سلب قدرت تشخیص، دلیل بر جبر نیست؟ و همان ص 131، تفسیر گزاره سیر در ارض و بیدارى دلها. (12). تفسیر نور الثقلین، عروسى حویزى عبد على بن جمعه، تحقیق: سید هاشم رسولى محلات، انتشارات اسماعیلیان، قم، 1415 هـ.ق، چاپ چهارم، ج 5، ص 41، سوره محمد آیات 22 الى 38. (13). گرد آوری از: کتاب پیام قرآن، مکارم شیرازی، ناصر، دارالکتب الاسلامیه، تهران، 1386 هـ ش، چاپ نهم، ج 1، ص 294. منبع: پایگاه اطلاع رسانی دفتر آیت الله العظمی مکارم شیرازی منبع:حوزه
سه شنبه ، ۴اسفند۱۳۹۴
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
ملاک های ازدواج از منظر قرآن کریم
در ازدواج افراد دارای سلیقه های مختلفی هستند و هر شخصی برای خود ملاک هایی در نظر می گیرد امّا از نظر قرآن کریم و سنّت ملاک های مورد توجّه است گروه اجتماعی تیتریک با توجّه به اهمیّتی که همسر در زندگی دارد و آثاری که بر آن مترتّب است ونقشی که هر یک از زن و مرد در آن دارند مشاخصهای کارآمدی خبرگان رهبری از منظر قرآن کریم
شاخصهای کارآمدی خبرگان رهبری از منظر قرآن کریم استانها > مازندران - محمدحسن گلی شیردار جامعه امروز ما با وجود تنوعِ سلایق سیاسی به یک رشدی رسیده است که میتواند در فرآیند مدیریت جامعه نهادهای اصلی مدیریت را با حاکمیت اراده در موقعیتهای مناسب ترسیم صتقدیر از برگزیدگان مسابقات قرآن کریم
به گزارش ایران اسلامی سردار حسین محبی معاون فرهنگی و تبلیغات نماینده ولی فقیه در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در حاشیه مراسم اختتامیه سی و چهارمین دوره مسابقات قرآن کریم سپاه پیرامون جزئیات این دوره از مسابقات گفت در مرحله مقدماتی این دوره ۵ هزار نفر شرکت کردند که از این تعداد ۴قرآن شفای مادی و معنوی برای انسانهاست
سهشنبه ۲۷ بهمن ۱۳۹۴ - ۱۴ ۲۲ وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی گفت همه ارگانها و نهادها باید موسسات قرآنی را تحت حمایت خود قرار بدهند تا در این راستا بتوانیم به اهداف خود برسیم به گزارش خبرنگار دین و اندیشه خبرگزاری دانشجویان ایران ایسنا علی جنتی در بیست و یکمین همایش تکریم از خادمجنتی در پاسخ به فارس مطرح کرد دلیل عدم حضور رئیس جمهور در مراسم تکریم خادمان قرآن
جنتی در پاسخ به فارس مطرح کرددلیل عدم حضور رئیس جمهور در مراسم تکریم خادمان قرآنوزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی به دلایل عدم حضور رئیس جمهور در مراسم تکریم خادمان قرآن اشاره کرد و گفت آقای روحانی به شرکت در این محافل علاقهمند هستند و همین که لوح افتخار خادمان قرآن را امضا کردند نشانگاعلام فراخوان مقاله همایش ملی «سلامت از دیدگاه قرآن کریم»
اعلام فراخوان مقاله همایش ملی سلامت از دیدگاه قرآن کریم رئیس جهاددانشگاهی خراسان شمالی از اعلام فراخوان مقاله همایش ملی سلامت از دیدگاه قرآن کریم رویکردهای نوین در پژوهش های میان رشته ای قرآن و سلامت خبر داد به نقل از روابط عمومی جهاددانشگاهی استان دکتر رضا شاهین فر با اشارهاثر قرآنی "آموزش قرآن کریم به زبان اسپانیولی" رونمایی شد
شنبه ۱ اسفند ۱۳۹۴ - ۱۴ ۵۳ نویسنده کتاب آموزش قرائت قرآن به زبان اسپانیولی گفت کتاب روخوانی روانخوانی تجوید و تفسیر قرآن کریم باید به زبان اسپانیولی ترجمه شود زیرا در این مساله خلاء بسیار جدی در این زمینه وجود دارد به گزارش خبرنگار خبرگزاری دانشجویان ایران ایسنا منطقه قم حتوزیع رایگان قرآن کریم در پرتیراژترین روزنامه یونان
دولت بهار روزنامه یونانی توفیما که پرتیراژترین روزنامه این کشور است در بخشی از کمپین خود برای عرضه رایگان کتب مقدس ادیان قرآن کریم را به صورت رایگان عرضه کرد به گزارش دولت بهار به نقل از فارس روزنامه یونانی توفیما که پرتیراژترین روزنامه این کشور است دوشنبه هر هفته یک کتاب راقرآن کریم درطول تاریخ از بسیاری جهات مهجور واقع شده است
گروه اندیشه کارشناس فقه و حقوق اسلامی با اشاره به این که قرآن کریم درطول تاریخ از بسیاری جهات مظلوم واقع شده گفت این موضوع در تمامی جهات به ویژه از جهت سیاسی بوده و در این خصوص بیشتر از همه مظلوم و مهجور بوده است حجت الاسلام علی سالاری کارشناس فقه و حقوق اسلامی در گفت و گو بااختتامیه اولین دوره طرح ملی اولوالالباب قرآن کریم
گروه فعالیت های قرآنی مراسم اختتامیه طرح ملی اولوالالباب اولین دوره تربیت مربی تدبر در قرآن کریم به همت مؤسسه تدبر در قرآن و سیره مشهد برگزار شد به گزارش خبرگزاری بین المللی قرآن ایکنا از خراسان رضوی مراسم اختتامیه طرح ملی اولوالالباب اولین دوره تربیت مربی تدبر در قرآن کریم-