واضح آرشیو وب فارسی:فارس: فلینت لوره رات
اهمیت تهران در سیاست خاورمیانه ای پکن
در طول اقامت ژی در تهران، چین و ایران روابط خود را به سمت یک «مشارکت راهبردی جامع» ارتقا دادند، از جمله طرح هایی برای یک توافق همکاری جامع 25 ساله به امضا رسید. این اقدامات نشان می دهند که مشارکت دادن ایران، کلید تحقق یافتن هدف چین در ایجاد توازنی واقعی در حوزه نفوذ در قلب اورآسیاست.
سفر ماه پیش ژی جین پینگ رئیس جمهور چین به ایران، مصر و عربستان سعودی، در راستای تحقق عاجل ترین هدف برنامه ریزان این کشور یعنی تاکید بر ظهور چین به عنوان یک مرجع مهم راهبردی و اقتصادی برای کشورهای خاورمیانه، توفیق بزرگی در پی داشت. مفسران چینی خاطرنشان می کنند که ژی تنها رهبر در میان رهبران کشورهای صاحب قدرت است که توانسته در گرماگرم تنش های منطقه ای رو به تشدید به خاورمیانه سفر کند. بدون شک او تنها رئیس دولت بزرگی بود که می توانست در بحبوحه وخامت روابط بین ایران و عربستان، همزمان از ریاض و تهران دیدن کند. به طور قطع نه باراک اوباما رئیس جمهور آمریکا و نه ولادیمیر پوتین رئیس جمهور روسیه نمی توانستند چنین کاری کنند. از سوی دیگر سفر ژی نشان دهنده گرایش های عمیقا پیامدگرا در سیاست خارجی چین است، یعنی پیشبرد بیشتر دستور کار خاورمیانه ای و بسط دادن راهبرد بزرگ خود. هر دوی این موارد پیوند تفکیک ناپذیری با گسترش روابط چین و تهران دارند. از یک نظر برنامه سفر ژی بازتاب دهنده تصویری محاسبه شده از توازن دیپلماتیک بین عربستان سعودی و ایران و در سطحی گسترده تر بین کشورهایی که همچنان آرزومند «رهبری» آمریکا در خاورمیانه هستند و کسانی که سیاست های واشنگتن و شرکایش را منشا مصائب فعلی منطقه می دانند است. اما همزمانی سفر ژی با برخی تحولات دیگر- به اجرا گذاشته شدن طرح اقدام مشترک جامع بین ایران و گروه 1+5، شدت گرفتن نظامی گری جهادی سنی در سطح جهان اسلام و مطرح شدن «راه ابریشم جدید» به عنوان یکی از اجزای اصلی پروژه سیاست خارجی دوران ریاست جمهوری ژی- تهران را به راهبردی ترین توقف معنادار وی تبدیل کرده اند. چین بی شک روابط دوجانبه پر اهمیت خود را با عربستان سعودی و دیگر بازیگران «طرفدار آمریکا» در خاورمیانه (از جمله اسرائیل) ادامه خواهد داد. اما دیدار ژی از تهران ( که اولین سفر یک رئیس جمهور چین در طول 14 سال گذشته محسوب می شود) نشان می دهد که چین اهمیت فزاینده ایران را یکی از ارکان راهبرد خود نسبت به خلیج فارس و به طور عام تر نسبت به «غرب آسیا» می داند. ایران و پیشبرد دستورکار خاورمیانه ای پکن چین از سال ها پیش روابط اقتصادی مهمی با ایران داشته است. بیشتر از یک دهه است که ایران یکی از تامین کنندگان عمده نفت چین بوده و در این روند، حتی تحت تحریم های غرب، چین به بزرگ ترین خریدار نفت ایران تبدیل شده است. گذشته از این بدون شک چین به عنوان مهم ترین شریک اقتصادی بین المللی ایران تبدیل شده و با پشت سر گذاشتن اروپا، هم به منبع اصلی واردات جمهوری اسلامی ایران و هم بزرگ ترین سرمایه گذار خارجی آن تبدیل شده است. ورود ژی به تهران که با فاصله اندکی پس از رفع تحریم های مرتبط با قضیه هسته ای به عنوان بخشی از توافق جامع مشترک صورت گرفته، این پیام را در خود داشت که تمایل پکن به تقویت هر چه بیشتر روابط اقتصادی گسترده اش با ایران، به سطح بالاتری ارتقا خواهد یافت. البته چین شرکای اقتصادی دیگری نیز در خاورمیانه دارد. اما پکن بیش از دیگر روابط منطقه ای خود، منافع راهبردی در تقویت روابط خود با تهران دارد. بر اساس محاسبات سیاست آفرینان چینی، جاه طلبی های آمریکا برای هژمونی مؤثر بر خاورمیانه – که در حملات نظامی، اشغال ها و دیگر اشکال مداخلات قهرآمیز متجلی شده- بیشتر از آنکه در ثبات این منطقه نقشی داشته باشد، موجب بی ثباتی آن می شود. ظهور گروه خلافت اسلامی توجه پکن را معطوف به این مسئله کرده است که چگونه همکاری ایالات متحده با عربستان سعودی برای مسلح کردن، کمک مالی و آموزش شبه نظامیان سنی در طول سال ها، به موج فعلی نظامی گری جهادی که در حال درنوردیدن جهان اسلام است، دامن زده است. این موج منافع چین را نه تنها در خاورمیانه بلکه در آسیای مرکزی نیز تهدید می کند. چرا که مسلمانان چینی با شبکه های بین المللی جهادی بیشتر مرتبط می شوند و امنیت داخلی چین را نیز مورد تهدید قرار می دهند. سیاست آفرینان چینی درک کرده اند که دست کم یک توزیع متوازن حداقلی قدرت در خاورمیانه بین اردوگاه طرفدار آمریکا و اردوگاه علاقه مند به استقلال در سیاست خارجی- که ایران پیشتاز آنان است- ضرورت دارد. این کار برای جلوگیری از سلطه همواره رو به گسترش آمریکا در منطقه و ممانعت از استفاده واشنگتن از منابع هیدروکربن خلیج فارس به عنوان اهرمی علیه چین حیاتی است. همچنین در شکل دادن به یک ائتلاف مؤثر حتی حداقلی علیه داعش و عناصر القاعده نقشی حیاتی دارد؛ ائتلافی که بتواند از نظر سیاسی این گروه ها را مهار کند و به طور نظامی با آنها مقابله کند. از دیدگاه چین، به نظر تردید آمیز می آید که متحدان آمریکا چون عربستان سعودی و ترکیه که سیاست هایشان رشد جنبش های جهادی را تسهیل کرده، بتوانند شرکایی جدی در مبارزه با چنین گروه هایی باشند، اما از آن سو، مخالفت ایران با گروه داعش و القاعده روشن و مبرهن است. این چالش ها پکن را به این نتیجه رسانده است که چین فقط به شرکای اقتصادی در خاورمیانه نیاز ندارد، بلکه به شرکایی که با ارزیابی های منطقه ای این کشور هم رای باشند و بتوانند بر پیامدهای عملی این عرصه اثر بگذارند نیز نیازمند است. این ملاحظات بعد راهبردی منحصر به فردی به رابطه چین با ایران می بخشد. همچنین موجب می شوند که ایران در محاسبات راهبردی گسترده تر پکن، به خصوص در زمینه پروژه «راه ابریشم جدید» چین اهمیتی روزافزون پیدا کند. ایران، راه ابریشم جدید و بسط راهبرد بزرگ چین راه ابریشم جدید دربردارند دو ایده کلی است که ژی در اوایل دوران ریاست جمهوری اش اعلام کرد. یکی از آنها «کمربند اقتصادی راه ابریشم جدید» با جهت گیری عمدتا زمینی است که ارتباط های زیرساختی، تجاری و مالی را از غرب چین تا سراسر اورآسیا و از طریق آن تا اروپا گسترش خواهد داد. دیگری «راه ابریشم دریایی قرن بیست و یکم» است که ارتباطات آبی چین را حول حوزه اقیانوس هند تا خلیج فارس و دریای سرخ و از طریق کانال سوئز تا دریای مدیترانه گسترش خواهد داد. این ابتکارات که اکنون بیشتر تحت عنوان «یک کمربند، یک راه» از آنها یاد می شود، توسعه عظیم زیرساخت ها و کارزارهای جلب سرمایه گذاری به منظور بسط پیوندهای اقتصادی چین – و به همراه آن نفوذ سیاسی این کشور را – در بخش اعظم اورآسیا مد نظر دارد. محرک های «یک کمربند، یک راه» پیش از هر چیز اقتصادی اند: برای تحکیم پیوندها با تولیدکنندگان هیدروکربن، برای ایجاد بازارهای صادراتی جدید برای کالاها و سرمایه های چینی – بازارهایی تا غرب چین، برعکس بازارهای تشکیل شده در اقتصادهای پیشرفته در شرق این کشور- و برای ترویج بخش های اقتصادی جدید. این اهداف مبنای مدل «3+2+1» پکن را برای روابط در میان شرکای راه ابریشم جدید شکل می دهد: همکاری در زمینه انرژی مبتنی بر هیدروکربن به عنوان هسته این روابط، بسط تجارت و سرمایه گذاری و احداث زیرساخت های ارتباط دهنده به عنوان دو بال مکمل هم و همکاری در زمینه انرژی هسته ای، فضا و انرژی های «جدید» به عنوان سه حوزه اصلی واجد اهمیت. سیاست سازان چینی با این مدل می خواهند از طریق نوسازی اقتصادی جهش یافته در بخش غربی کشور، رشد از نظر ژئوپلتیک متوازن تری را در چین به اجر بگذارند. اما طرف های مقابل چین، محرک های راهبردی قدرتمند پشت «یک کمربند، یک راه» را نیزمشاهده می کنند؛ محرک هایی که نشان می دهند این روزنه ای رو به گسترش برای محاسبات راهبرد بزرگ چین به شمار می آید. از نظر راهبردی «یک کمربند، یک راه»، عمدتا واکنشی به «تجدید موازنه» آمریکا در قبال آسیاست. پکن در حال مواجهه با چیزی است که آن را اقدامات آمریکا برای مهار گسترش چین به شرق این کشور از طریق بسط مشارکت های دیپلماتیک و سیاسی خود با غرب آن می بیند. اگرچه در یک چشم انداز معقولانه،پکن همچنان از مواجهه نظامی با ایالات متحده به هر شکلی خودداری می کند، ولی این کشور «یک کمربند، یک راه» را به شیوه های غیرنظامی، برای تقویت توزیع متوازن تر نفوذ ژئوپلتیک در مناطق از نظر راهبردی حساس در غرب چین دنبال می کند. در میان شرکای احتمالی، ایران از این نظر واجد جایگاه منحصر به فردی است که بازارهای جغرافیایی آن هم برای تحقق کمربند اقتصادی راه ابریشم جدید و هم راه ابریشم دریایی حائز اهمیت بسیاری است. درست یک هفته پس از ترک پایتخت ایران از سوی ژی، اولین قطاری که چین را با ایران مرتبط می کند وارد تهران شد. با نگاه به آینده شاید مهم ترین مورد در میان یادداشت تفاهم و دیگر توافقات پر شماری که در طول دیدار ژی از تهران منعقد شد، توافق اولیه بر سر احداث یک خط راه آهن سریع السیر در ایران از سوی چین باشد که یک گام بالقوه مهم در مرتبط ساختن ایران در پروژه «یک کمربند، یک راه» محسوب می شود. در طول اقامت ژی در تهران، چین و ایران روابط خود را به سمت یک «مشارکت راهبردی جامع» ارتقا دادند، از جمله طرح هایی برای یک توافق همکاری جامع 25 ساله به امضا رسید. این اقدامات نشان می دهند که مشارکت دادن ایران، کلید تحقق یافتن هدف چین در ایجاد توازنی واقعی در حوزه نفوذ در قلب اورآسیاست، از جمله مناطقی همچون خلیج فارس که واشنگتن از مدت ها پیش آن را برای جایگاه جهانی آمریکا واجد اهمیتی حیاتی قلمداد می کند. نوشته: فلینت لوره رات[1] منبع:http://blogs.nottingham.ac.uk/chinapolicyinstitute/2016/02/17/what-xis-visit-to-tehran-says-about-beijings-middle-east-agenda-and-chinas-grand-strategy/ [1]. Flynt Leverettاستاد امور بین الملل در دانشگاه ایالتی پنسیلوانیا و از نویسندگان «حرکت به سمت تهران: چرا آمریکا باید جمهوری اسلامی ایران را بپذیرد و به سمت نزدیکی(اندکی) بیشتر با ایران حرکت کند. انتهای متن/
http://fna.ir/9N5VFV
94/12/02 - 00:06
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 16]