تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 23 شهریور 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):زكاتِ رفاه، نيكى با همسايگان و صله رحم است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1815279824




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

يك از هزار مفاسد پهلوي‌ها هم در معماي شاه نيامده است!


واضح آرشیو وب فارسی:جوان آنلاین: يك از هزار مفاسد پهلوي‌ها هم در معماي شاه نيامده است!
بازتاب‌هاي متنوع سريال «معماي شاه»، پژوهشگران انقلاب را به سؤالي مهم رهنمون ساخته كه: آيا اين همه غوغا، صرفاً معطوف به برخي كاستي‌هاي احتمالي است يا «هدف»و«پيام» اين سريال اينگونه عده‌اي را به شلتاق افكنده است؟
نویسنده : شاهد توحيدي 


بازتاب‌هاي متنوع سريال «معماي شاه»، پژوهشگران انقلاب را به سؤالي مهم رهنمون ساخته كه: آيا اين همه غوغا، صرفاً معطوف به برخي كاستي‌هاي احتمالي است يا «هدف»و«پيام» اين سريال اينگونه عده‌اي را به شلتاق افكنده است؟ پاسخ بدين سؤال چندان دشوار نيست، چه اينكه «نقد اصلاحي» با «غوغاگري» نمي‌توان انجام داد و بايد درپس اين هياهو، عظمتي را جست كه همت تخريبگران به تخطئه آن معطوف گشته است. درگفت و شنود پيش روي، پژوهشگر ارجمند جناب دكتر يعقوب توكلي به بررسي اين بازتاب‌ها پرداخته و با طيف‌بندي منتقدان، رويكردهاي آنان را به تحليل نشسته است. اميد آنكه مقبول افتد. با آغاز پخش سريال «معماي شاه»، به‌طور طبيعي انتظار مي‌رفت كه نقدهايي متوجه اين سريال شود، همانگونه كه درباره تمامي سريال‌ها معمول است، اما هنگامي كه زمان پيشتر رفت، دريافتيم نقدهايي كه متوجه اين مجموعه شده، فراتر از برخي ايرادات تاريخي يا پرداخت دراماتيك آن و اساساً وراي ِيافتن نقايص يك سريال هستند. در واقع به نظر مي‌رسد كه هدف برخي هجمه‌گران نه اشكالات اين سريال، نوعي تسويه حساب با پيام آن است. اين رويكرد را چگونه تحليل مي‌كنيد؟ بسم‌الله‌‌الرحمن‌الرحيم. در آغاز بايد اشاره كنم كه واقعيت‌هاي تاريخي وقتي به تصوير در مي‌آيند و تبديل به سريال يا فيلم مي‌شوند، قاعدتاً و به تمامي نمي‌توانند عينيت تاريخي داشته باشند و كارگردان و نويسنده ناچارند تم‌هاي مختلف اجتماعي و سياسي را به‌طور موازي در كنار آن بياورند تا بتوانند آن ماجراي تاريخي را تا حدودي در فواصل اين تم‌ها بيان كنند. فيلم تاريخي، ازجنس كتاب و پژوهش نيست، بلكه در حد محصولات تصويري قابل بهره‌برداري است تا پژوهش‌هاي عميق تاريخي، لذا هر فيلم تاريخي از منظر پژوهش‌ ممكن است قابل نقض، نقد و ايراد باشد. اما در عين حال بايد توجه داشت كه فيلم تاريخي نبايد با روح اصلي ماجرا تضاد و تنافر داشته باشد. البته در مواردي هم ممكن است فيلم يا سريال تاريخي بخواهد خود در يك فضاي سياسي‌كاري يا بر‌خلاف آنچه را كه واقع شده است، عرضه كند، مثل فيلم 300 كه به دنبال فضايي غير از فضاي تاريخي و در پي ايجاد حس فداكاري در بين سربازان و طرفداران امريكايي عليه جامعه ايران بود. طبعاً چنين رويكردهايي از شمول بحث ما خارج و يك كار ِ تاريخي به شمار نمي‌روند. اما در مورد «معماي شاه»؟ اما در خصوص سريال «معماي شاه»، واقعيت اين است كه عصبانيت جريان پهلوي‌گراهاي عمدتاً خارج نشين نسبت به آن، كاملاً طبيعي است. يعني اگر كسي توقع داشته باشد آنها در برابر اين سريال سكوت كنند، توقعي خارج از عرف رسانه‌اي و وقايع سياسي و تاريخي دوره ماست. اما از طرف ديگر، ما درباره اين سريال، با دو سه موج انتقاد در جامعه‌مان مواجه شديم. يك موج انتقاد ناشي از قشر پاك و متشرع جامعه بود. ما در جامعه‌اي زندگي مي‌كنيم كه بر حسب شرع و التزام مردم به آن و نيز بر حسب عرف، حساسيت‌هايي دارد. بالاخره ايرانيان به لحاظ اخلاقي در سطح بسيار بالايي از پاكي و طهارت خانوادگي قرار دارند. جامعه فعلي ما به‌طور طبيعي، خيانت افسار گسيخته زن و مرد نسبت به هم را نمي‌پسندد و نمي‌پذيرد. در شرايط فعلي جامعه ما، طيف گسترده‌اي از زنان و مردان ما آنچه منسوب به رفتار پهلوي‌هاست در مخيله‌شان جا نمي‌گيرد و آن نوع رفتار را نمي‌پذيرند. اما از طرفي همين جامعه شايد نداند آنچه در اين فيلم به آنها اشاراتي شده است، يك از هزار هم نيست! جامعه ما بايد توجه كند كه چه كساني بر ما حكومت مي‌كردند. اگر مردم حتي همان اندازه‌اي را كه در ادبيات خود پهلوي‌ها هم آمده است بدانند، متوجه خواهند شد كه چه كساني و با چه روحياتي بر كشور ما حكومت مي‌كردند و در نتيجه انزجار شديدي از پهلوي‌ها پيدا خواهند كرد. بنابراين انتقاد اين قشر را ناشي از بي‌اطلاعي آنها از حجم و عمق مفاسد پهلوي‌ها مي‌دانيد؟ بله، در اين فيلم با وجود آنكه فقط اشاراتي به بعضي از رفتارهاي پهلوي‌ها شده است، براي طيف قابل توجهي از جامعه مؤمن ما قابل قبول نيست، اما واقعيت‌هاي تاريخي پهلوي‌ها حتي از منظر خودشان هم، خيلي بيشتر از اين حرف‌هاست و تصاوير، اسناد و روايات مختلفي كه حتي از موافقان خاندان پهلوي به جا مانده‌اند، پرده از حقايقي برمي‌دارند كه اين اشارات در برابر آنها واقعاً هيچند! طيف ديگري كه با اين سريال مخالفت مي‌كنند، طيف ملي‌گرايان و جريان روشنفكري است. طي سال‌هاي گذشته، به‌طرز عجيبي شاهد هستيم كه جريان «تاريخ‌نگري» و «تاريخ‌نگاري» ملي‌گرايان، روشنفكران و جريان چپ، با سلطنت‌طلب‌ها و پهلوي‌گراها همسو شده است...! براي اين مدعا مصداقي هم ذكر مي‌كنيد؟ بله، مثلاً كتابي كه حميد شوكت درباره قوام‌السلطنه نوشته يا كتاب عباس ميلاني در تمجيد از هويدا و ساير آثاري كه توسط نويسندگان چپ سابق در تجليل از پهلوي‌ها منتشر شده‌اند، اين خط را هم در بين ملي‌گراها و هم در جريان روشنفكري و چپ‌ها نشان مي‌دهد. به باور من همه اين جريانات مي‌خواهند حوزه و نقطه مشتركي را كه همانا انقلاب و جمهوري اسلامي است، مورد هدف قرار بدهند و طبيعتاً اين خط تخريب سياسي، فكري و فرهنگي، ساخت چنين سريالي را كه بيان تصويري وقايع دوران پهلوي توسط كساني است كه به جمهوري اسلامي معتقدند را بر‌نمي‌تابد و آن را مورد هدف قرار مي‌دهد. به‌طور قطع سريال به لحاظ ساختار دراماتيك، كشش‌هاي نمايشي و جلب مخاطب براي پيگيري خط داستاني و ظرايف فني و كارگرداني داراي ضعف‌هايي هم هست، ولي حتي اگر عاري از اين نقاط ضعف هم بود، باز هم اين جريانات به اين سريال حمله مي‌كردند و عكس‌العمل منفي نشان مي‌دادند. بنابراين مشكل اين جماعت، ضعف‌هاي اين مجموعه نيست و مسئله اصلي چيز ديگري است. بنابراين سخنان ما نبايد اين تصور را ايجاد كند كه منتقدان اين مجموعه اولاً همه يكدست و تماماً سلطنت‌طلب هستند و ثانياً عده پرشماري را تشكيل مي‌دهند. اينطور نيست؟ بله، عرض كردم كه اينها فقط يك جريان نيستند، بلكه چهار پنج جريانند... و البته در ميان اين عده كم شمار، به‌رغم آنكه عده‌اي هستند كه «پهلوي‌گرايي» بر مزاجشان غالب است، برخي از چهره‌هاي مثبت و دلسوز هم هستند. نظر شما همين است؟ همين‌طور است. بعضي از اينها به‌رغم اينكه آدم‌هاي خوب و قابل قبولي هم هستند، به‌آساني قابل مديريتند! يعني اگر به سراغ بعضي از اين چهره‌ها برويد و واقعيت‌هاي مستند و دقيق تاريخي را براي آنها بيان كنيد و چهره‌هايي را كه در اين سريال مورد نقد جدي قرار گرفته‌اند، به شيوه‌اي مستند و منطقي و علمي براي آنان تبيين كنيد، رويكرد آنان فرق خواهد كرد! چنانكه در گذشته اين تغيير نگرش را در موضوعات ديگري هم شاهد بوده‌ايم. ممكن است كه اگر براي اين افراد به شكلي منطقي و مستند توضيح داده شود كه شما در اين مورد، اين موضوع يا شخصيت تاريخي اغفال شده‌ايد و به عبارتي كساني از شما چيزهايي را خواستند و شما در ميدان آنها بازي كرديد، از موضع خودشان برگردند!شايد بتوانيم بگوييم كه اين قشر به رغم سلامت ذاتي، نوعي زود‌باوري وكم‌عمقي فكري دارند. طيفي هم هستند كه اساساً تاريخ بلد نيستند و در مخيله‌شان اين موضوعات جايي ندارد! بنابراين حتي قبول حداقلي از واقعيت‌هاي تاريخي هم آنها را مي‌آزارد! حضرت امام در دهه 20 نامه‌اي به دوستي مي‌نويسند و مي‌فرمايند: «مملكت ما اسير دست مشتي جوان شهوت‌پرست شده است.» اين قضاوت ايشان در سن 45، 46 سالگي‌ درباره فضاي موجود كشور است. ايشان عبارتي شبيه به همين را هم در كشف‌الاسرار بيان مي‌فرمايند و حاكميت و خاندان پهلوي را يك مشت جوان شهوت‌پرست معرفي مي‌كنند. در ديگر منابع و متون هم همين مضمون ديده مي‌شود. اگر گزارش‌هاي مطبوعات آن دوره را ببينيد، رفتارهايي از پسران رضاشاه ثبت شده كه باعث شرم انسان مي‌شود. يا در مور د اشرف پهلوي و شمس و زنان شاه و درباريان موارد شرم‌آوري ثبت شده‌اند. همين مسئله موجب شده بود كه حتي سران ديگر كشورها هم به زنان خاندان پهلوي طمع داشته باشند! نمونه‌اي از اين رفتارها را ابوالحسن ابتهاج در خاطراتش مي‌نويسد كه: قرار بود از «هنري بايروت» معاون وزير خارجه امريكا كه بازنشسته شده بود، به عنوان يكي از مستشاران سازمان برنامه و بودجه دعوت كنيم. محمدرضا پهلوي وقتي اسم هنري بايروت را شنيد، صورتش از شدت ناراحتي سرخ شد و گفت: «نمي‌خواهم او بيايد!» پرسيديم: «چرا؟» جواب داد: «براي اينكه آدم بي‌تربيتي است!» من تعجب كردم، چون بايروت يك آدم متخصص و صاحب نفوذ در وزارت خارجه بود و مي‌توانستيم از او استفاده كنيم. شاه كه مي‌خواست مرا قانع كند، گفت: «‌در سفري كه به امريكا داشتيم، اين آدم ضمن رقص با ثريا از او تقاضاي جلسه خصوصي كرده بود!»البته ابتهاج درادامه مي‌گويد: از آنجا كه ما قبلاً از او دعوت كرده بوديم كه به ايران بيايد، اين امكان وجود نداشت بگوييم به دليل اين مسئله نمي‌تواند بيايد و سعي كرديم شاه را راضي كنيم اجازه بدهد! همين يك مورد نشان مي‌دهد سيطره غرب و امريكا در ايران به‌قدري عميق و گسترده بوده كه حتي همسر شاه هم از طمع غربي‌ها مصون نبوده است. لذا خيلي چيزها را در سريال نتوانسته‌اند نشان بدهند. آيا اينگونه روايت‌ها مي‌تواند مشمول «تفاوت منظر» شود يا خير؟ چون به هرحال اين مسئله در تاريخ نگاري مصطلح ما امر نماياني است؟ من ذكر اين نكته را لازم مي‌دانم كه در حال حاضر حداقل «11 جريان تاريخ‌نگاري» داريم كه هر كدام روايت‌هاي متفاوتي را بيان مي‌كنند! مثلاً روايت كتاب «جامي» با كتاب تاريخ 25 ساله سرهنگ غلامرضا نجاتي يا «60 سال خدمتِ» مهندس بازرگان با كتاب «روزشمار» يا «رجال عصر پهلوي» باقر عاقلي، كتاب آقاي كاتوزيان، ديدگاه‌هاي جيمز ويل، فرد هاليدي و... همه با هم متفاوت است. در اين طرف هم ديدگاه‌هاي آقاي سيد‌حميد روحاني، آقاي حسينيان و ديگر تاريخ‌نگاران انقلاب با هم تفاوت دارد. بنابراين تفاوت منظر در بيان قضايا، در اين دوره وجود دارد و حتي خاطرات محمدرضا پهلوي در «مأموريت براي وطنم» با كتاب «پاسخ به تاريخ» او تفاوت‌هاي اساسي دارد. لذا يك فضاي متلاطم و بسيار عجيبي در تاريخ‌نگاري را شاهد هستيم كه گفتنش در يك مصاحبه و تشخيص آن براي كارگردان يا نويسنده به‌آساني مقدور نيست. متأسفانه تلويزيون ما ياد نگرفته است كه از ابتدا يك استاد پژوهشگر را در كنار دست دوستان نويسنده و كارگردان بگذارد و نظارت او را در اين مسير بخواهد. چطور ما براي يك پايان‌نامه دانشگاهي «استاد راهنما» مي‌گذاريم، ولي براي اين قبيل كارها كه ميلياردها تومان برايشان هزينه مي‌شود، چند استاد را نمي‌گذاريم كه مشكلات تاريخي آثار سينمايي و تلويزيوني را كمتر كنند. البته بنده خبر دارم كه آقاي دكتر حقاني از ابتداي كار در كنار عوامل سريال معماي شاه نبودند و بعداً حضور يافتند. اگر صدا‌و‌سيما و دوستان كارگردان ما به اين مسئله تن بدهند، در سريال‌هاي تاريخي كه نياز به دقت و پژوهش‌هاي گسترده علمي هست و تخصص و زحمات بسياري را مي‌طلبد تا در اين تفرق و تعدد نظريات و اقوال و ديدگاه‌ها و باورهاي سياسي و اجتماعي بتوان به يك نظر متقن و درست تاريخي رسيد و ايرادات تاريخي را به حداقل رساند. آنها دراين فرآيند متوجه خواهند شد كه اگر نگوييم همه اين كار، دست‌كم بخشي از آن در حد و توان كارگردان نيست وبه يك تيم پژوهشي كارآمد نياز است. با اين همه بايد عرض كنم كه وجه پژوهش‌ها و اطلاعات تاريخي سريال معماي شاه هر چند ايده‌آل نيست، اما غلط هم نيست و به‌خصوص روايت تاريخي خوب و دقيقي از سال 1317 تا 1357 درآن به نمايش درآمده است. تصور نمي‌كنيد كم‌كاري ما در بيان دقيق و مستند تاريخ پهلوي‌ها و ويژگي‌هاي رفتارهاي سياسي و فردي اين جماعت و همچنين مختصات فرهنگي آن دوران، باعث شده كه بيان بعضي از آنها پس از 37 سال براي عده‌اي شگفت‌آور و غير‌منتظره باشد؟ دستگاه‌هاي فرهنگي ما به‌قدري در اين زمينه كم‌كاري كرده‌اند كه عده‌اي تصور مي‌كنند داريم از يك تاريخ خودنوشت حرف مي‌زنيم نه از يك تاريخ واقعي! اينطور نيست؟ با فرمايش شما موافقم. متأسفانه باز ناچاريم از ساخت و مديريت فرهنگي در كشورمان گله كنيم. ما در فضاي فرهنگي كشور دچار نوعي فكر مهندسي‌زده هستيم. بارها اين را گفته‌ام كه اغلب مهندسانِ بدون كارخانه ما «مدير فرهنگي» شده‌اند، يعني هر مهندسي كه نتوانسته است كارخانه‌اي را راه‌اندازي كند يا بنايي را بسازد، مدير فرهنگي شده و چون عدد و رقم بلد بوده، توانسته بالادستي‌هاي خود را به شكلي قانع كند! البته بعضي‌ها شرف دامادي هم داشته‌اند! برخي ‌هم به دليل وابستگي‌هاي گروهي و جناحي ماندگار شده‌اند. چند تن از وزراي ارشاد ما مهندس بودند، مهندساني كه تقريباً از فرهنگ چيزي نمي‌دانستند!يا مثلاً بعضي از سازمان‌هاي فكري جدي ما، گرفتار مهندسي‌زدگي هستند. وقتي هم كه قرار است كار اجرايي انجام شود، باز همين مهندسان سوارِ كارها هستند! اينها غالباً آدم‌هاي خوبي هم هستند‌، ولي بسياري از ظرايف فرهنگي را نمي‌دانند، خيلي از كتاب‌هاي تاريخي را نخوانده‌اند و چون چيزي در زمينه فرهنگ نمي‌دانند، دائماً در ابهام حركت مي‌كنند و به‌شدت هم ملاحظه‌كار شده‌اند. در نتيجه بخش‌هاي مختلف فرهنگي كشور ما جسارت بيان حقايق را ندارند و محققان ما نتوانسته‌اند بسياري از حقايق را بيان كنند. آنها هم يك مواظبت حداكثري را اعمال كرده و اجازه نداده‌اند تريبون به دست پژوهشگران بيفتد؛ لذا هيچ وقت اين امكان فراهم نشده كه چهره واقعي پهلوي‌ها نشان داده شود. وجود اين طبقه از مهندسان محترم! در واقع وجود چه خلئي را نمايندگي مي‌كنند؟چه چيز موجب شده كه عرصه فرهنگ دچار اين جماعت شود؟ واقعيت اين است كه ما در طول اين 38 سال، متأسفانه اصلاً كادرپروري فرهنگي نكرده‌ايم. 90 درصد عزيزاني كه در حال حاضر در حوزه فرهنگ زحمت مي‌كشند و مرارت دفاع از انقلاب اسلامي و ارزش‌هاي انقلابي را به دوش دارند، تربيت‌شده نظام فرهنگي و آموزشي نبوده‌اند‌، بلكه كساني هستند كه به صورت خودجوش و از سر تكليف، به مطالعه و تحقيق تاريخي پرداخته و به‌تدريج در اين مسير رشد كرده‌اند. مثلاً اكثر اساتيدي كه در حوزه تاريخ‌نگاري انقلاب اسلامي قلم مي‌زنند، كساني هستند كه فداكارانه به اين حوزه آمده و آستين بالا زده و مطالعه كرده‌اند. اينها از مسير آموزش رسمي دانشگاهي و تربيت سيستم نيامده‌اند، بلكه كساني هستند كه چون دريافته‌اند كه كسي در اين زمينه كاري نمي‌كند، مشغول به كار شده‌اند. شايد عده كمي هم پس از اينكه ديدند اين افراد فعال شده‌اند، تلاش كردند افرادي را تربيت كنند. لذا در اين زمينه آنگونه كه بايد و شايد نيرو تربيت نكرده‌ايم، در نتيجه نتوانستيم بار عظيم معرفت و اطلاعات تاريخي را در فضاي جامعه منعكس كنيم. ظاهراً اين معضل دربسياري از حوزه‌هاي فرهنگي و آموزشي وجود دارد؟ به ويژه وزارتخانه‌هايي كه متولي اين امرهستند. بله، بنده به عنوان كسي كه سال‌ها در خدمت گروه تاريخ در آموزش و پرورش بوده‌ام، عرض مي‌كنم كه معلم‌هاي تاريخ ما كاملاً بر اساس «ذهنيت مشروطه» در دانشگاه‌ها آموزش ديده‌اند. مراكز آموزشي ما دوره معاصر ما را، دوره مشروطه مي‌دانند و دوره انقلاب اسلامي براي اينها عجيب و غريب است! و اگر از اين دوره چيزي برايشان‌ بگوييد، مي‌گويند:‌داريد تاريخِ سياسي مي‌گوييد يا بر اساس ذهنيت سياسي مي‌نويسيد و گرايش سياسي خاصي داريد، حال آنكه كساني هم كه در طرف مقابل راجع به مشروطه مي‌نويسند، به‌شدت گرايش دارند و از قضا گرايش‌هاي آنها تندتر و حادتر هم است. در نظام آموزش و پرورش ما، معلم‌هاي تاريخ كه بر اساس نگرش معطوف به انقلاب اسلامي به تاريخ نگاه مي‌كنند، بسيار اندكند! در مجله رشد تاريخ، مباحث تاريخي طي اين 34 سال شامل تاريخ باستان، تاريخ ميانه و تاريخ معاصر، آن هم تا دوره قاجار بوده است. مانيفست اين مجله همان مانيفست معلم‌هاي تاريخ ما طي اين سال‌ها بوده است! البته شايد در چهار، پنج سال اخير تغييرات اندكي كرده باشد. مجله رشد تاريخ در بين تمام معلم‌هاي تاريخ ما توزيع مي‌شود و ميليون‌ها دانش‌آموز، تاريخ را از همين معلم‌هايي ياد گرفته‌اند كه الگويشان مجله رشد تاريخ است كه دوران انقلاب اسلامي در آن مورد بحث نيست!جالب است كه حتي وقتي هم كه به حوزه تاريخ معاصر پرداخته شد و من، آقاي دكتر حقاني و دوستان ديگري در اين زمينه دست به قلم برديم، به‌شدت از طرف جريان روشنفكري مورد هجوم قرار گرفتيم كه اصلاً چرا راجع به پهلوي‌ها مطلب نوشته‌ايد؟ لذا نظام به يكي از حساس‌ترين موضوعاتي كه بايد در حافظه مردم ما تثبيت مي‌شد، يعني به پژوهش‌هاي تاريخي انقلاب اسلامي، توجه كافي و وافي نكرده است. به عبارتي همواره فكر كرده‌اند عده‌اي هستند و دفاع مي‌كنند، در نتيجه نظام فرهنگي ما مثل خانواده‌اي شد كه كنار دريا رفتند و پشت سر هم موج دريا برايشان ماهي به ساحل پرت كرد و آنها اصلاً براي گرفتن ماهي زحمتي به خود ندادند و باور كردند كه اين روند تا هميشه ادامه خواهد يافت. اين نگاه متأسفانه موجب گرديد كه براي ساختن جرياني متشكل از نيروي انساني كارآمد و محقق در اين حوزه، تلاشي صورت نگيرد. به نظر مي‌رسد كه همين فرآيند موجب شده كه محققان تاريخ انقلاب در ميان خودي و غير خودي، غريب بمانند و حتي به مرور فراموش شوند، اينطور نيست؟ دقيقاً همين طور است. داستاني برايتان نقل كنم. بنده چند وقت پيش براي سخنراني به شهري رفتم و ديدم كسي استاد پژوهشگري را كه تاريخ انقلاب اسلامي در آن شهر را در چندين جلد نوشته است، نمي‌شناسد! مرا بردند و مظاهر تاريخي شهرشان را به من نشان دادند. گفتم:«‌شما گنجي بزرگ‌تر از «گنج‌نامه» در شهر خودتان داريد، چرا مرا به ديدار ايشان نمي‌بريد؟» با تعجب پرسيدند:‌«كيست؟» جواب دادم فلاني كه اين همه كتاب‌ درباره انقلاب اسلامي در شهر شما نوشته است. سؤال كردند: «مگر در شهرمان چنين كسي را داريم؟» پاسخ دادم:«بله، شماره بدهم بگوييد ايشان بيايند.» واقعيت اين است كه ما به نيروي محقق مسلمان در اين دوره توجه نكرده‌ و ضرورت آن را در‌نيافته‌ايم. نتيجه اين شد كه وقتي شبكه «من و تو» تأسيس ‌شد، صدا و سيماي ما به دليل اينكه براي پژوهش و محقق ارزشي قائل نيست، حالت انفعالي به خود گیرد. شما وقتي به عنوان محقق به صدا‌و‌سيما دعوت مي‌شويد، بايد هزينه رفت‌و‌آمدتان را خودتان بدهيد! محققاني كه سال‌هاي سال زحمت كشيده‌اند، ظاهراً كارگران مفت و مجاني كارگردان‌ها و تهيه‌كننده‌هاي تلويزيوني هستند و بايد براي اين حضرات هزاران ساعت برنامه پر كنند تا آنها بار خودشان را از قِبل زحمت اينها ببندند! هر قدر هم كه فرياد بزنيد، در صدا‌و‌سيما «آنچه البته به جايي نرسد فرياد است!» در روند كارهاي تصويري، اصلاً جايگاهي براي تحقيق وجود ندارد و سال‌هاي سال است كه اين اتفاق دارد تكرار مي‌شود. بنده سال‌هاست كه دارم با صدا‌و‌سيما همكاري مي‌كنم و باز هم همكاري خواهم كرد، ولي مي‌دانم يا جايي براي تحقيق در صدا‌و‌سيما وجود ندارد يا كارگردان‌ها و تهيه‌كننده‌هاي صدا‌و‌سيما دارند به محققان دروغ مي‌گويند! وقتي تهيه‌كنندگان صدا‌و‌سيما كار مفت و مجاني مي‌خواهند و هيچ هزينه‌اي را هم پرداخت نمي‌كنند و همه را در جيب خود مي‌گذارند، از اين طرف هم نمي‌توانيد از محقق توقع داشته باشيد زحمت مضاعف بكشد و اطلاعات جديدي در اختيار آنان قرار بدهد، بلكه او هم حرف‌هاي سرسري و عمومي مي‌زند! به اعتقاد من صدا‌و‌سيما بايد در زمينه پژوهش به شكل جدي شيوه خود را اصلاح كند و به اين ظلم بيرحمانه وحشتناكي كه اكثر تهيه‌كنندگان نسبت به محققان روا مي‌دارند و از آنها استفاده مجاني و حتي تحقيرآميز مي‌كنند، خاتمه بدهند، چون اين شيوه به‌شدت به آثار تاريخي تلويزيوني لطمه مي‌زند و ارزش پژوهشي برنامه‌هاي صدا‌و‌سيما را پايين مي‌آورد. با تشكر از فرصتي كه در اختيار ما قرار داديد. من هم از شما ممنونم، موفق باشيد.

منبع : روزنامه جوان



تاریخ انتشار: ۳۰ بهمن ۱۳۹۴ - ۲۱:۲۱





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: جوان آنلاین]
[مشاهده در: www.javanonline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 96]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن