تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 18 آبان 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):براستى كه حقيقت خوشبختى آن است كه پايان كار انسان خوشبختى باشد و حقيقت بدبختى آن ا...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1827420453




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

فارس گزارش می‌دهد نازدانه‌ای که با دستان مادر خاک شد / علی‌اصغر رخت دامادی به تن کرد


واضح آرشیو وب فارسی:فارس: فارس گزارش می‌دهد
نازدانه‌ای که با دستان مادر خاک شد / علی‌اصغر رخت دامادی به تن کرد
پیکر مطهرش را بعد از عید فطر آوردند، خبر شهادتش را دایی‌اش برایمان آورد، به ما گفت: «دامادتان به آرزویش رسید، رخت دامادی به تن کرد.»

خبرگزاری فارس: نازدانه‌ای که با دستان مادر خاک شد / علی‌اصغر رخت دامادی به تن کرد



به گزارش خبرگزاری فارس از شهرستان بابلسر، تبیین و شناساندن فرهنگ ایثار و شهادت از مکانیزم‌های دفاعی اسلام برای اصلاح جامعه در برابر هجوم فرهنگ‌های غیرخودی است، ایثارگری و شهادت‌طلبی نقش بسزایی در حفظ دین و ارزش‌های آن و استقلال کشور ایفا می‌کند؛ ترویج فرهنگ ایثار و شهادت و تلاش برای احیای آن به‌منظور مقابله با تهاجم فرهنگی، موضوعی است که نیازمند بررسی ابعاد مختلف آن است. ایجاد کردن و سپس توسعه یک فرهنگ در میان یک جامعه، فعالیتی تدریجی و زمان‎بر است، البته بعضی از حوادث تاریخ در ایجاد و گسترش یک فرهنگ نقش تسریع‌کننده‎ای دارند، مثلاً درباره توسعه و گسترش شهادت در جوامع، حوادث بزرگی در زمان معاصر، پدیده انقلاب اسلامی با رهبری امام خمینی (ره) و سپس جنگ تحمیلی و دفاع مقدس 8 ساله، در رشد و تسریع و گسترش فرهنگ شهادت در میان دیگر جوامع نیز نقش داشته‎اند اما برای تداوم و گسترش این فرهنگ در زمان کنونی خبرگزاری فارس در استان مازندران به‌عنوان یکی از رسانه‌های ارزشی و متعهد به آرمان‌های انقلاب اسلامی‌ در سلسله گزارش‌هایی در حوزه دفاع مقدس و به‌ویژه تاریخ شفاهی جنگ، احساس مسئولیت کرده و در این استان پای صحبت‌ها و خاطرات رزمندگان و خانواده‌های شهدا نشسته و مشروح گفته‌های آنها را در اختیار مخاطبان قرار داده که در ادامه بخش دیگری از این یادگاری‌ها از نظرتان می‌گذرد. * آخرین دیدار حسن تیربندپی می‌گوید: بعد از آموزشی ما را به سرپل‌ذهاب بردند، یکی از خاطرات به‌یادماندنی من بر می‌گردد به روز اول ورودمان به پادگان ابوذر، در حال قدم زدن در پادگان بودم که چشمم به تعدادی از بر و بچه‌های مقری‌کلای بابلسر افتاد، باورم نمی‌شد دارم هم‌محلی‌هایم را می‌بینم، تک‌تک آنها را به آغوش گرفتم. یک گروه 21 نفری بودند ولی در آن لحظه تعدادی از آنها نبودند، بعد از احوال‌پرسی علت حضورم را جویا شدند که به آنها گفتم یک‌سالی از خدمت سربازی‌ام را باید در اینجا باشم، قرار گذاشتیم بعد از صرف شام به پیش آنها بروم که همین کار را کردم، خیلی خوشحال بودم که مدتی را هر چند کوتاه از تنهایی بیرون آمدم. صحبت‌های زیادی بین ما رد و بدل شد در رابطه با مجروح شدن شمسعلی غلامیان و حالا این که او در بیمارستان بستری است، آن‌طور که من متوجه شدم از ناحیه پا مجروح سختی شده بود، هنگام خداحافظی، شهید فیض‌الله ذبیح‌نیا را دیدم، بچه‌ها گفته بودند او هم با آنها اعزام شده ولی در آن لحظه در جمع آنها نبود. بعد از احوال‌پرسی و با بیان اینکه چه شد من هم سرپل‌ذهاب هستم با هم خداحافظی کردیم، فردای صبح به بیمارستان رفتم تا سری به شمسعلی بزنم، وقتی مرا دید از خوشحالی نمی‌توانست حرف بزند، از آنجا که در انجمن اسلامی با هم فعالیت داشتیم، صمیمی بودیم، وقتی قبولی تعدادی از بچه‌ها را در کنکور به او گفتم، خیلی خوشحال شد، انگار خودش قبول شده باشد، تا دو سه روز من هر روز به ملاقاتش می‌رفتم تا این که در یک روز که به آنجا رفتم به من گفتند او را به کرمانشاه انتقال دادند، خیالم جمع شده بود که برای ادامه مداوا به تهران انتقال داده می‌شود ولی از قرار معلوم به‌خاطر وضعیت بد سرویس‌دهی به مجروحان، او به شهادت رسید. البته باید این را بگویم که نباید شرایط آن وقت کشور را با الان مقایسه کنیم، آن‌وقت نه ماشین به این صورت فراوان و نه خطوط هواپیمایی این قدر مجهز بود، امیدوارم خداوند ما را در آن دنیا با شهدا محشور کند. * یا قلب بابا از اعزام من ناراضی است یا قلب تو گلچهره آقاجان‌پور مادر شهید علی‌اصغر رمضان‌نتاج می‌گوید: اولین‌بار که می‌خواست به جبهه برود، مسئول اعزام قبول نکرد و به او گفت: «سنت کم است.» خلاصه موفق شد به آموزش برود، وقتی از آموزش برگشت به پدرش گفتم: «برایش گوسفند قربانی کن.» پدرش رفت گوسفندی خرید و قربانی کرد.

علی‌اصغر که ما او را رحمان صدا می‌کردیم، ناراحت شد و گفت: «به جای اینکه پول گوسفند را به افراد بی‌بضاعت و مستضعف بدهید، رفتید گوسفند خریدید زیر پای من قربانی کردید؟!» یادم می‌آید یک‌بار که از بابلسر او را اعزام نکردند رو کرد به من و گفت: «یا قلب بابا از اعزام من ناراضی است یا قلب تو.» همان لحظه متوسل به حضرت فاطمه (س) شدم و او را قسم دادم تا جبهه را قسمت رحمان جانم بکند، آخرین رضایت‌نامه را وقتی داشتیم مهر می‌کردیم رو کردم به حاجی و گفتم: «داریم رضایت‌نامه فرزندمان را برای جنگ با کفار مهر می‌کنیم پس بهتر است به‌جای مهر فلزی، انگشت مهر کنیم شاید همان دنیا، همین انگشت ما که زیر برگه رضایت‌نامه فرزندمان را با آن مهر کردیم شفاعت ما را بکند.»

* دامادتان به آرزویش رسید، رخت دامادی به تن کرد امامقلی رمضان‌نتاج پدر شهید علی‌اصغر رمضان‌نتاج می‌گوید: قبل از شهادت فرزندمان، روستای مقری‌کلا چهار شهید داده بود و علی‌اصغر پنجمین شهید محله‌مان بود، در عملیات رمضان به شهادت رسید ـ منطقه شلمچه ـ پیکر مطهرش را بعد از عید فطر آوردند، خبر شهادتش را دایی‌اش برای‌مان آورد، به ما گفت: «دامادتان به آرزویش رسید، رخت دامادی به تن کرد.»

وقتی او را آوردند مادرش شروع کرد به مویه و زاری ولی زود خودش را کنترل کرد و به حضرت فاطمه (س) متوسل شد و از او صبر خواست، بلند شد و نماز شکر خواند، من اصلاً باورم نمی‌شد حاجیه خانم این قدر صبور باشد. وقتی او را به داخل قبر می‌برد از خیلی‌ها شنیدم که می‌گفتند چه مادر شجاعی، یک قلکی داشت که هنگام اعزام به مادرش داد و گفت بعد از شهادتم پول قلک را به بی‌بضاعت‌ها بدهید، اصلاً اهل اصراف نبود و در استفاده وسایل صرفه‌جویی می‌کرد، هفته‌ای 6 تومان به او پول توجیبی می‌دادم، نصف آن را خرج می‌کرد، نصف دیگر آن را پس‌انداز می‌کرد، دوستش به ما می‌گفت: «همه هم و غمش افراد محروم هستند.» به مسائل شرعی و احکام توجه وافری داشت، نماز جمعه و جماعت را از قلم نمی‌انداخت، یک‌بار به مادرش گفتم: «تو چرا به نماز جمعه می‌آیی؟ با آمدنت به نماز جمعه ناهار ما عقب می‌افتد.» در جوابم گفت: «چطور شما هر هفته به نماز جمعه می‌روید ولی حالا برای مادرم که می‌خواهد به نماز جمعه برود، شرط قائل می‌شوی.»

94/11/30 - 03:02





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 12]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن