واضح آرشیو وب فارسی:دزنیوز: من برای خاموش کردن سلاح «دوشکا»(نوعی تیربار) که مدام از ما تلفات می گرفت خودم را به سنگر دشمن رساندم و وقتی مقابل نیروی بعثی قرار گرفتم و با اسلحه به سمتش نشانه رفتم، متاسفانه اسلحه ام شلیک نکرد. سریعا نارنجکی به درون سنگر انداختم تا منهدم شد اما رگباری از گلوله ها بدنم را شکافت و به شدت مجروح شدم. همزمان از بچه ها خواسته بودم که در صورت انهدام سنگر، حمله کرده و خاکریز را فتح کنند. در این لحظه در حالی که مجروح بودم معاونم آقای «مصطفی قاسمی» رسید. از او خواستم ادامه عملیات را بر عهده بگیرد.» آزاده سرافراز «مصطفی قاسمی» نیز درباره چگونگی اسارت نیروهای گردان حنظله در عملیات «والفجر مقدماتی» می گوید:«بعد از اینکه حاج عباس قهرودی مجروح شد بار سنگین هدایت باقی مانده بچه های گردان حنظله به دوش من افتاد.من هم با هدایت بچه ها به سمت مواضع دشمن از چند کانال و خاکریز عبور کردیم. کارها به خوبی پیش می رفت تا اینکه با بی سیم اطلاع دادند که عملیات لو رفته و دیگر پیشروی نکنید و به انهدام نیرو و گرفتن تلفات از دشمن مشغول شوید. منورهای دشمن منطقه عملیات را روشن کرده بود و زیر نور منور دست و پاهای جدا شده و سرهای بدور از بدن ، صحنه کربلا را تداعی می کرد. شهید حسین یاری نسب از دیگر فرماندهان گردان حنظله در حالی که لباس سبز سپاه را برتن داشت و در کنار من نشسته بود بر اثر اصابت گلوله دشمن به سرش به شهادت رسید. ما راهی برای عقب نشینی نداشتیم و هوا داشت روشن می شد. هوا که روشن شد دیدیم در محاصره تانک ها قرار گرفته ایم. باقی مانده بچه ها را که ۱۲ یا ۱۳ نفر می شدیم جمع کردم و پشت یک تپه موضع گرفتیم. دشمن مکان ما را شناسایی کرده بود. فاصله ما با تانک های دشمن کمتر از ۱۵ متر بود. بچه ها آماده شلیک «آر.پی. جی» به تانک ها بودند که در یک لحظه تپه رملی مقابل ما آماج شلیک مستقیم تانک ها شد و تانک ها از همه طرف به سمت ما هجوم آوردند. گرد و غبار ناشی از انفجار گلوله های تانک همه جا را گرفته بود و تعدادی از بچه ها شهید شدند و بقیه مجروح شده بودیم. گرد و غبار که نشست، تانک ها با نفراتشان بالای سر ما بودند و ما را به اسارت خود درآوردند.» منبع: ایسنا
پنجشنبه ، ۲۹بهمن۱۳۹۴
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: دزنیوز]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 21]