واضح آرشیو وب فارسی:فارس: یادداشت/اصغر زارعی
نسلکشی آمریکایی - صهیونیستی
مقامات کاخ سفید با همکاری متحدین منطقهای خود از جمله رژیم صهیونیستی و اعراب مرتجع، نسخههای غیرآزموده خود را به بوته آزمون آوردند و جنگی تمام عیار علیه فرهنگ انقلابی به راه انداختند.
به گزارش گروه فضای مجازی خبرگزاری فارس روزنامه «حمایت» در یادداشتی از «اصغر زارعی»نوشت: ترور در لغت، به معنای وحشت و وحشتافکنی است و وسیلهای برای نیل به اهداف از طریق ایجاد ترس و وحشت به شمار میآید. به لحاظ ماهوی، تروریسم یا دارای اغراض شخصی است و یا از ساختار دولتی، منطقهای و بینالمللی ریشه گرفته است. اساساً انگیزه رفتارهای خشونت طلبانه و تروریستی، چه از جانب افراد باشد و چه از طرف کشورها ناشی از ناکامیها و شکستها است و از این منظر است که باید تحولات تروریستی و تطور آنها را مورد تحلیل قرار داد.
ایالات متحده آمریکا و رژیم صهیونیستی دو محوری هستند که با مرور تاریخ میتوان به ماهیت تروریستی و چرایی تمسک آنان به این پدیده پی برد. اساساً نظام آمریکایی و تفکرات مستکبرانه این کشور خود را رهبر جهان میداند و همیشه تلاش میکند که دیگر کشورها را تحت سلطه خود در آورد. مقامات آمریکایی از آغازین روزهای تاسیس این کشور تا عصر کنونی، مجموعهای از اقدامات را برای تطمیع کشورهای دیگر از طریق شیوههای فریبنده از جمله وعدههای مالی به کار بردند و موفق شدند بسیاری از آنها را با خود همراه سازند. همراهی و همپیمانی کشورهای اروپایی با آمریکا با اتکاء به این روشها از جمله همکاری برای بازسازی کشورهای جنگزده اروپایی پس از جنگهای جهانی، حاصل گردید.
اما کشورهایی دیگری نیز بودند که سلطه آمریکا را با توجه به پیشینه تاریخی خود بر نمیتافتند. کشورهای آمریکای جنوبی به خصوص کشورهایی که مواضع استکبارستیز و مستقل داشتند مانند کوبا و ونزوئلا علناً و صراحتاً هر گونه زورگویی واشنگتن را رد میکردند و حاضر به سلطهپذیری نبودند.
مسئولین آمریکایی با مشاهده سرسختی این کشورها به این نتیجه رسیدند که لازم است فهرستی از ابزارهای فشار اعم از سیاسی، اقتصادی، نظامی و امنیتی را برای کشورهای متخاصم تدوین و تنظیم کنند و بر اساس میزان خصومت آنها، اندازه و درجه متناسبی از فشارها را اعمال نمایند. آنها طی سالهای دهه 40 تا 70 میلادی طیفی از تدابیر طراحی شده را آزمودند و به جز مواردی خاص در تمام آنها موفق شدند. استفاده از شیوههای کودتا، قتل عام، توطئه و فشارهای اقتصادی در کشورهایی نظیر کلمبیا، کوبا، شیلی، گواتمالا و کوبا تنها بخشی از این فهرست است.
در اواخر دهه 70 ایالات متحده با چالشی جدید در برابر خود رو به رو شد. این چالش از انواعی نبود که پیشتر مقهور خود ساخته باشد و خصوصیات منحصر به فردی داشت. مردم ایران با رهبری هوشمندانه امام خمینی(ره) در سال 1357 موفق گردیدند پس از مبارزهای نسبتاً طولانی، حکومتی مستبد و دیکتاتور را ساقط کنند و تمام محاسبات راهبردی حامی اصلی رژیم پهلوی – آمریکا- را در هم بپیچند.
با پیروزی انقلاب اسلامی ایالات متحده آمریکا تمام همت و تلاش خود را برای مهار موج انقلاب اسلامی به کار گرفت و در این راه از تمام شیوهای پیدا و پنهان از جمله روشهای تروریستی استفاده کرد اما علیرغم همه هزینهها و سرمایهگذاریهای کلان در رسیدن به هدف خود ناکام ماند. انقلاب اسلامی اما در چارچوب مرزهایش متوقف نشد و روحیه تفکر استکبارستیز آن با سرعت در تمام کشورهای منطقه منتشر گردید.
در اینجا بود که برای اولین بار، اتاقهای فکر آمریکایی با دشمنی مقاوم و در عین حال چابک مواجه شدند و گزینههای جدیدی را برای مبارزه با هر نوع تفکر مشابه انقلاب اسلامی به کار گرفتند. آنها به دلیل ناکامی و شکست در طرحهای خود، دست به شیوههای ناجوانمردانه زدند و تلاش کردند شیوههای خاصی که تا آن زمان سابقه نداشت را به کار گیرند. مقامات کاخ سفید با همکاری متحدین منطقهای خود از جمله رژیم صهیونیستی و اعراب مرتجع، نسخههای غیرآزموده خود را به بوته آزمون آوردند و جنگی تمام عیار علیه فرهنگ انقلابی به راه انداختند.
در سال 1993، «شیمون پرز» رئیس جمهور اسبق رژیم جعلی صهیونیستی در کتابی تحت عنوان «خاورمیانه جدید» که در 13 فصل تنظیم شده بود، چگونگی دستیابی به این هدف را به صراحت بیان نمود. رژیم کودککش و تروریستی صهیونیستی به عنوان بخش مهم و قابل توجهی از طرح آمریکا برای ترویج تروریسم در جهان به خصوص در منطقه تعریف گردید. در این مقطع، وزارت امور خارجه آمریکا برنامه و طرح عملیات جدیدی تحت عنوان «خاورمیانه بزرگتر» را ارائه نمود و با روی کار آمدن جمهوریخواهان به رهبری جرج بوش بخشی از اجرای آن را به رژیم صهیونیستی واگذار کرد.
نکته قابل توجه در این باره آن است که شیوههای جدید تروریستی برای بیثبات کردن منطقه و کاهش توانمندیها و ظرفیتهای کشورهای اسلامی منطقه با عنایت به ناکارآمدی روشهای گذشته به کار گرفته شد تا نقطه ثقل منافع آمریکا در منطقه – تامین امنیت رژیم صهیونیستی- در امان و محفوظ باشد. از آنجا که راهبرد رژیم صهیونیستی ناامن سازی در پیرامون و امنیت در داخل است بنابراین، به سادگی میتوان به چرایی ترویج و حمایت تروریسم از سوی این رژیم جعلی پی برد.
از سوی دیگر، گروههای تروریستی – تکفیری در منطقه در ابتدا با حمایت همه جانبه آمریکا و رژیم صهیونیستی در آسیا شکل گرفتند و سپس به سایر نقاط جهان از جمله آفریقا سرایت کردند. از سال 2000 جنگ نیابتی گروههای تروریستی در جهان از جمله در غرب آسیا با توسل به شیوههای بیسابقه تروریستی آغاز گردید که نقطه اوج آن شکلگیری گروه تکفیری داعش بود. علاوه بر شواهد تاریخی، دلایل متقنی مبنی بر پدرخواندگی آمریکا درباره حمایت از تروریسم دولتی و جهانی در دسترس است. هیلاری کلینتون، وزیر خارجه سابق آمریکا و نامزد دموکرات در انتخابات ریاست جمهوری اخیراً طی نامهای به «حییم سابان» میلیاردر صهیونیست، تصریح کرده است که اگر رئیس جمهور آینده آمریکا شود از دولت اسرائیل انواع حمایت های نظامی، دیپلماتیک و اقتصادی لازم را برای نابودی جنبش حماس به عمل خواهد آورد. حتی اگر این کار به قیمت کشته شدن 200 هزار تن از ساکنان نوار غزه تمام شود! وی همچنین با وقاحت تمام از نادیده گرفتن حقوق کودکان برای بمباران مدارس سخن میگوید و پازل شرم آور آمریکا در حمایت از تروریسم دولتی را کامل میکند. نکته پایانی اینکه چنانچه ایالات متحده، در قبال حاکمیت کشورها و عزم و استقلال ملتها تعهدی واقعی داشته باشد و از قدرت و نفوذ خود برای اهداف جاهطلبانه استفاده نکند، میتوان انتظار داشت به میزان قابل توجهی از درد و رنج انسانها کم شود و مشکلات جهانی به راحتی حل و فصل گردند؛ در این صورت است که جهان روی آرامش را خواهد دید اما این امر از سوی شیطان بزرگ محال است!
94/11/28 - 03:57
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 34]