واضح آرشیو وب فارسی: ایران راوی: زهرا مهاجری: چندی پیش پویش پاسداری از میراث فرهنگی و طبیعی اعلام وجود کرد و در بیانیه اش آورد: از آن جا که در این سال ها اهمیت نگاه داشت میراث فرهنگی و محیط زیست در میان رقابت های سیاسی نادیده انگاشته شده است به طوری که نه تنها زیست بوم ما و یادگارهای گرانقدرِ نیاکانی آسیب هایی جدّی و جبران ناپذیر دیده اند بلکه در شرف نابودی کامل قرار گرفته اند، و با توجه به جایگاهِ مهم و بی همانند نمایندگان مجلس شورای اسلامی در این زمینه… ما ــ گروهی از کنشگران حوزه های میراث فرهنگی و محیط زیست ــ برآنیم در انتخابات پیش روی این مجلس به پشتیبانی از نامزدهایی بپردازیم که پیشینه ی دفاع و پشتیبانی از میراث فرهنگی و زیست بوم را داشته باشند و برای این حوزه ها دارای برنامه باشند یا آمادگی تنظیم برنامه هایی در این خصوص را داشته باشند. به گفته کارشناسان، امروزه بسیاری از نقص قوانین مربوط به نوع تنبیهات حداقلی است که در مورد جرم های مربوط به میراث فرهنگی و طبیعی وجود دارد، مخصوصا در مورد اشیایی که خارج یا منهدم می شوند. توجه داشته باشیم که نقش قانون گذاری در صیانت از میراث فرهنگی و طبیعی فوق العاده مهم است و کاری کاملا زیربنایی است. در همین رابطه، با حبیب اله فاضلی. استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران درباره لزوم وجود چنین کمپین هایی و کارکردهای آن به گفتگو نشستیم. مشروح گفتگوی خبرآنلاین با این استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران را در ادامه بخوانید: نظرتان را درباره پویش پاسداری از میراث فرهنگی و طبیعی بگویید؛ این که تا چه حد می تواند در زمینه فرستادن نمایندگانی با دغدغه محیط زیستی و میراث فرهنگی موثر باشد و چه کارایی هایی می تواند داشته باشد؟ به نظرم مسائل و مشکلات بسیاری از کشورها از جمله ایران بسیار بیشتر از آن است که دولت ها بتوانند به همه آن ها رسیدگی کنند و انتظار منطقی هم نیست. نکته دیگر این که تعدد مسائل و موضوعات گاه باعث می شود دولت ها اولویت ها را رعایت نکنند یا این که بر حسب منافع گروه های نفوذ به اولویت های اصلی نپردازند. در واقع گاهی مردم موضوعاتی را اصل و مهم می دانند که دولت ها به آن به صورت تفننی نگاه می کنند. پویش های مردمی به نعی حامل دغدغه های عمومی هستند و اگر توسط مردم جدی گرفته شوند، حاکمیت هم چاره ای جز پیروی از آن ندارد. امروزه در ایران وضعیت محیط زیست و میراث فرهنگی وخیم تر از آن است که دولت تصور می کند. مساله از بین رفتن منابع آبی کشور، از بین رفتن جنگل ها، متورم شدن شهرها و به آرزو تبدیل شدن هوای سالم و … انسان ایرانی را در آستانه بحران زندگی قرار داده است. بر این اساس همراهی با پویش پاسداری از میراث فرهنگی و طبیعی فرصتی برای همه است که ورای خط کشی های سیاسی، اصولگرا و اصلاح طلب، کسانی را به مجلس بفرستند که “زندگی طلب” هم باشند. اصلا این نکته را هم عرض کنم؛ کسانی که در پیشینه خود به فعالیت های زیست محیطی یا پاسداری از میراث فرهنگی پرداخته اند، به نظرم افرادی متعالی تری هستند. یعنی این که فراتر از منافع و موضوعات کوتاه مدت به نسل های آینده و کیفیت زندگی افراد توجه دارند. بر این اساس این اقدام بسیار پسندیده ای است که عده ای از دوستان و متخصصان جامعه ایرانی یک پویش مردمی و غیرسیاسی را با موضوع میراث فرهنگی و محیط زیست به راه انداخته اند و قرار است و رای مرزبندی های سیاسی منافع جمعی را معیار قرار دهند و بر حسب دو شاخص میراث فرهنگی و دغدعه های زیست محیطی عده ای را به مردم معرفی کنند. مطمئنم اگر صدای این پویش به گوش مردم برسد به معرفی شدگان پویش اعتماد می کنند و امیدوارم به همت این پویش یکی از قویترین کارگروه های مجلس دهم کارگروه میراث فرهنگی و محیط زیست باشد. نباید فراموش کرد که اولین مصوبه دولت یازدهم نه یک مصوبه سیاسی، اقتصادی یا نظامی بلکه یک مصوبه محیط زیستی و مربوط به دریاچه ارومیه بوده است و این نشان از اهمیت محیط زیست هم دارد که گریزی از آن نیست، اما این که این مصوبه دولت چه سرنوشتی پیدا کرد سخن دیگری است که موضوع بحث من نیست. نقش قوه مقننه و کلا سیاست گزاری را در مورد حفاظت از منابع طبیعی و فرهنگی چقدر ارزیابی می کنید؟ این موضوع ها را بیشتر با سیاست گزاری کلان می شود هدایت و مدیریت کرد یا با فرهنگ سازی و سپردن آن به دست خود مردم؟ با توجه به ابتنای دولت ها بر قانون بی تردید باید در همه حوزه های مهم اجتماعی قوانین و مقررات دقیق و روزآمدی تصویب شود. جالب است که اصل ۵۰ قانون اساسی با صراحت و تاکید خاصی حفاظت از محیط زیست را وظیفه همگانی دانسته است. یعنی دولت و مردم همزمان وظیفه پاسداری از محیط زیست را دارند و این وظیفه مختص نهاد خاصی نیست. البته حقیقتش مساله پیچیده تر از آن است که با یک بیان اخلاقی یا موضع گیری عاطفی و لحظه ای مساله را تمام شده فرض کرد. مثلا من نمی توانم به راحتی چوپانی را که بخاطر حفظ زندگی حداقلی و گذران زندگی اش مجبور است درختان زاگرس را قطع کند چندان مقصر بدانم یا به استناد قانون صید و شکار کسی را که چاره ای جز شکار ندارد را محکوم کنیم. من نقش سرمایه داری افسارگسیخته، بانک ها، طرح های صنعتی که بدون ملاحظه اجتماع و طبیعت پیگیری می شوند را جدی تر می بینم. بالاخره همین انسان ها هم مانند همه حیوانات دیگر حق حیات و زندگی متعارف دارند. بنابراین وجه غالب “جرم انگاری” باید معطوف به مراکز عمده مخرب جهان گذشته (میراث فرهنگی) و جهان آینده (محیط زیست) باشد. مساله فرهنگ سازی هم بی شک مهم است. در این حوزه من “مصرف” را جدی می بینم، متاسفانه ما ایرانی ها و شاید هم بختک سرمایه داری جهانی باشد از طرفی گرفتار مصرف زدگی در حوزه های اقتصادی – مالی یعنی همان اسراف در زندگی هستیم و در حوزه فرهنگی یعنی حوزه دانش و هنر دچار “کم مصرفی” هستیم. حقیقتش در شان یک ملت هشتاد میلیونی نیست که شمارگان کتاب هایش کمتر از هزار نسخه است و از طرف دیگر رقابت شدیدی برای خرید لباس، غذا و تشریفات بی خود وجود دارد. فرهنگ سازی در حد حرف و شعار باقی خواهد ماند مگر این که مردم نسبت به گذشته و میراث فرهنگی و اجتماعی خود و زیست جهان خود آگاهی پیدا کنند. یکی از منابع فرهنگی مهم ایرانیان دین اسلام است و امروزه علما و محققان فقهی و اسلامی باید موضوع محیط زیست را به مثابه یک موضوع حادث شده و مهم مورد توجه قرار دهند و به استخراج عرف ها و قوانین بپردازند. چرا کسی در مورد انفال، دریاها، دریاچه ها، کوه ها، دره ها، جنگل ها، تالاب ها و نیزارها از دیدگاه فقهی و شرعی سخن نمی گوید؟ مگر نه این که طبق اصل ۴۵ این ها باید بر طبق مصالح عامله مدیریت شوند؟ مثلا دریاها و دریاچه ها طبق شرع و قانون اساسی جزو انفال و ثروت عمومی هستند و کسی حق اختصاصی سازی ندارد، واقعیت آن است که اگر شمال رفته باشید می بینید که چگونه بانک ها و مراکز مالی یا سرمایه داران بخش های مختلف ساحل را تصرف کرده اند و حتی ورود و خروج را با زنجیر کنترل می کنند. خب مجلس باید ورود کند و با قانونگذاری صریح تعیین تکلیف را از این ها شروع کند. هزاران مثال دیگر می توان گفت و متاسفانه قبح زدایی شده است و تا این مثال های مهم و بزرگ هستند، نباید چندان سراغی از چوپان ایلامی یا کشاورزی را گرفت که راه آب دریاچه ارومیه را بسته است. مجلس چه قوانین و مقرراتی را باید در زمینه محیط زیست تصویب کند و در این زمینه چه خلاهایی وجود دارد؟ تا به حال مصوباتی در مجلس وجود داشته که نادانسته به تخریب محیط زیست یا میراث فرهنگی منجر شود؟ به نظرم مجلس بیش از تصویب قانون باید انرژی خود را بیشتر به نظارت بگذارد. اتفاقا گاهی تورم قوانین مانع کارآمدی است. با این وصف در حوزه قانونگذاری قانون جامع منابع طبیعی خلا آن احساس می شود و جالب است کشوری که درگیر مسائل جدی زیست محیطی است نزدیک به یک دهه است که قرار است قانون جامع منابع طبیعی را تصویب کند و تاکنون نشده است. بعلاوه همانطور که گفتم مجلس باید به سراغ احقاق عموم عامه یعنی کوه ها، دریاها، ساحل ها و … برود و آن ها را در اولویت قرار بدهد و مطمئن باشید اگر این جریان شروع شود دومینو وارد حوزه های دیگر محیط زیست را در برمی گیرد. راهکارهای عملی برای توفیق پویش های اینچنینی برای تربیت و شناسایی افرادی که بتوانند دغدغه های طبیعی و فرهنگی را به قوانین تبدیل کنند چیست؟ به نظرم چنین کنشهایی همیشه با وجدان های بیدار همراه تر است و به یاری رسانه ها پیام خود را به مردم برساند و از منابع فرهنگی ملت ایران چون یادآوری تاریخ و ارزش میراث فرهنگی و ضرورت توجه به زندگی حال و آیندگان یارید بگیرد. اگر این پویش خود را به دولت بچسباند، از قدرت و اثرش کم می شود. بهتر است همچنان مردمی و منتقد و یار دیگر دولت باشد. ۴۷۳۰۴
سه شنبه ، ۲۷بهمن۱۳۹۴
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ایران راوی]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 36]