محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1829943387
در و دیوار اینجا ظلم را فریاد میزند
واضح آرشیو وب فارسی:جام جم آنلاین: اینجا زندان است؛ حتی اگر خالی باشد، حتی اگر 37 سال پای هیچ زندانی جدیدی به آن باز نشده باشد؛ حتی اگر زندانبان نداشته باشد، اینجا بازهم زندان است.
بازهم قدم زدن بین سلولهای کوچک و دالانهای بزرگش، میتواند ضربان قلب را بالا ببرد و نفسها را به شماره بیندازد، مخصوصا وقتی مجسمه زندانیان خونآلود و دردکشیده با چهرههایی رنجور مقابلتان قد میکشند. همینجاست که دیوارها شهادت میدهند، درهای آهنی سبزرنگ فریاد میزنند، پنجرهها به حرف میآیند و صادقانه از حادثههایی میگویند که اینجا اتفاق افتاده و روزهایی که بر ساکنان این مکان گذشته است. آنها شاهدند، همه چیز را دیدهاند، در سکوت لب به دندان گزیدهاند، چشم بستهاند، اشک ریختهاند و دل دادهاند به تکتک آدمهایی که سالها پیش مهمان ناخواسته این زندان بودهاند. حالا کافی است، دل به دلشان بدهید تا از روزهایی بگویند که زندان آن سالها را موزه «عبرت »کرده است؛ از شکنجهها، تهدیدها، جنایتها، شهادتها، استقامتها و رشادتها. پشت دیوارهای موزه عبرت، دیگر نه رشادت قصه است و نه شکنجه. اینجا همه چیز رنگی از حقیقت دارد؛ حقیقتی که از همان ابتدا، وقتی از کنار دیوارهای بلند حیاط موزه میگذرید آوار میشود روی سرتان. حقیقتی که در سالنهای بلند موزه دنبال شما میآید، بند به بند، سلول به سلول. آن وقت در موزه «عبرت» شما میمانید و حقیقت، رخ به رخ، تنهای تنها. حقیقتی که تاریخ ماست؛ تاریخ روزهای فراموش نشدنی پیروزی انقلابمان. روایت پلاکهای روی دیوار بنای اصلی زندان یک دایره تو خالی بزرگ است؛ دایرهای با نردههایی سبزرنگ و آهنی که از کف تا سقف همه جا را پوشانده است. برای ورود به این محوطه دایرهای شکل، باید از کنار دیوار آجری سمت راست حیاط بگذرید. دیواری پر از پلاکهای فلزی که یک در میان به آجرها پیچ شدهاند. پلاکهایی که هرکدامشان نشانی از نام نامخانوادگی و شماره شناسایی انقلابیونی دارند که روزگاری را بین دیوارهای این زندان گذراندهاند؛ پلاکهایی مزین به نامهایی آشنا از ستونهای اصلی انقلاب اسلامی. از کنار این دیوار که عبور کنید، برای ورود به فضای اصلی شکنجهگاه ساواک، باید از درهایی بگذرید که از کف زمین حدود نیم متر ارتفاع دارند. زندانیان تازه وارد هشت سال تمام با چشمهایی بسته از این درهای سرد و آهنی عبور میکردند و پا به زندان مخوفی میگذاشتند که زنده برگشتن از آن کار سختی بود. هدف: آزادی نور میان دیوارهای زندان جایی ندارد، وقتی تاریکی مدام زیر سقف بلند سلولها پرسه میزند؛ سلولهایی که هر کدام یک نشانهاند: نشانههایی از استقامت مردانه مقابل ظلم. رد این استقامت را میتوان روی سروصورت خونآلود مجسمههایی دید که داخل اتاقهای کوچک، زخمی و رنجور تکیه دادهاند به دیوار. نوشتههای روی دیوارها هم شاهد این استقامت است؛ سرخط همه این نوشتهها به یک کلمه میرسد؛ آزادی؛ هدفی بزرگ که پای خیلیها را به این شکنجهگاه، باز و آنها را تا مدتها اینجا ماندگار کرده است. افرادی که آویزان شدهاند از حصار، با دستهای بسته و دستبندهای فولادی. شلاق خوردهاند، با کابلهای بلند در اتاقهای بازجویی. شوک الکتریکی دیدهاند زیر دستگاه آپولو و تنشان سوزانده شده با المنتهای برقی روی تختهای فلزی. رد خون در خودروهای محرمانه کنار دیوارهای آجری بلند موزه عبرت، همان جا داخل حیاط بازداشتگاه کمیته مشترک ضدخرابکاری خودروهایی را میتوان دید که در سابقهشان رنگ قرمز خون به چشم میخورد؛ خودروهایی متعلق به سازمان اطلاعات و امنیت رژیم شاه یا همان ساواک معروف. چهارچرخهای آهنی بزرگی که سران مخوفترین سازمان اطلاعات ایران را از این شهر به آن شهر میبردند. بین این خودروها لیموزینهای مشکی رنگ بیشتر از بقیه به چشم میآید. مخصوصا اگر بدانید یکی از آنها متعلق به ارتشبد نعمتالله نصیری، رئیس وقت ساواک بوده است. لیموزین مشکی دیگر هم وظیفه جابهجایی ارتشبد حسین فردوست، رئیس اطلاعات شاه را بهعهده داشته؛ اسناد و مدارک زیادی از این دو خودرو و نقشی که در کمیته مشترک ضدخرابکاری به آنها سپرده شده بود، بهجا مانده؛ اسنادی که میتوان تعدادی از آنها را روی تابلوی اعلاناتی که نزدیکی لیموزینها نصب شده، مشاهده کرد. اسنادی با مهر خیلی محرمانه و فوری که نشانهای است بر اهمیت نقشی که برعهده این اتومبیلها گذاشته شده بود. این اما همه ماجرا نیست، چرا که سایه سیاه مالکان این خودروها هنوز روی سر آنهاست. این را وقتی بیشتر حس میکنید که چشم در چشم مجسمههایی میدوزید که حالا سالهاست نقش ارتشبد نصیری و ارتشبد فردوست را بازی میکنند. بجز این دو لیموزین، یک بنز قدیمی و چند پژو 504 هم سالهاست در حیاط کمیته مشترک ضدخرابکاری توقف کردهاند خودروهایی که در اختیار ساواک بودهاند و در سابقهشان، اتفاقهای تلخ زیادی نوشته اشت؛ از این اتفاقها هنوز هم خون میچکد. زندان مثل یک دانشگاه بود
یکی از پلاکهای آهنی نصب شده روی دیوار ورودی این زندان، به نام محمدیوسف باروتی خورده است؛ مبارزی که سال 54 قدم به این زندان مخوف گذاشت. باروتی درباره آن روزها میگوید: زندان رفتن و زندانی شدن در آن زمان برای انقلابیونی که اهل مبارزه بودند، اتفاق عجیبی نبود، آن زمان زندان مثل یک دانشگاه بود برای ما. انگار که باید از این مرحله عبور میکردیم، در زندان تجربیاتی به دست میآوردیم که ما را در ادامه مسیری که انتخاب کرده بودیم مصرتر میکرد. من حدود سه ماه در بند یک در طبقه اول زندانی بودم و بعد به بند عمومی در طبقه پنج و شش منتقل شدم. بیشتر بازجوییها و فشارهای روانی برای ماههای اول بود و در ماههای آخر تقریبا از بازجویی خبری نبود. البته میزان و شدت بازجوییها به حجم پرونده و بازجو و مقاومت زندانیها بستگی داشت. بعضی وقتها شبها و نصفه شبها هم ما را بیدار میکردند و برای بازجویی میبردند، به خاطر همین، در که باز میشد، ته دل همه میلرزید. 79 نوع شکنجه در زندان ساواک
زندانی دیروز و راهنمای امروز زندان، برای اولین بار سال 1352 از در بزرگ کمیته مشترک ضدخرابکاری گذشته و پا به زندانی گذاشته که هنوز هم صدای فریاد زندانیان در گوشهگوشهاش موج میزند. قدرتالله سنجری درباره آن روزها میگوید: در این بازداشتگاه بیش از 79 نوع شکنجه مختلف روی زندانیها اعمال میشد، اما حتی این شکنجههای سخت هم نمیتوانست حریف مقاومت انقلابیونی شود که اینجا به بند کشیده شده بودند. سنجری درباره خاطره روزی که برای اولین بار پا به زندان ساواک گذاشته میگوید: ساعت حدود 11 شب بود، یک شب سرد و زمستانی مثل همین شبها. نیروهای ساواک دنبال من آمده و با ماشینهایشان ابتدا و انتهای کوچه را بستند تا فرار نکنم. در خانه ما آن موقع چوبی بود. آنها در را شکستند و به زور وارد خانه ما شدند. من داشتم کتاب میخواندم، همان جا دستهایم را بستند و به چشمهایم چشمبند زدند و همه کتابها، نوشتهها و دفترهایم را هم با خودشان بردند. از لحظهای که پا به زندان ساواک گذاشتم شکنجههای ماموران ساواک شروع شد. در مرحله اول آنها سه روز زندانیها را بهشدت شکنجه میکردند تا مقاومتش را درهم بشکنند و بعد شکنجهها به تناوب تکرار میشد، اما خداراشکر در بیشتر موارد به هدفشان نمیرسیدند. شیرزنی در بند
مرضیه حدیدچی را خیلیها به اسم مرضیه دباغ میشناسند؛ یکی از معروفترین زندانیان سیاسی و انقلابیون زن در دوران قبل از انقلاب؛ زندانیای که خودش و دختر چهارده سالهاش روزهای زیادی را در زندان ساواک گذراندهاند. خانم دباغ درباره آن روزها میگوید: کمیته مشترک ضدخرابکاری برای من از همان روز اول دستگیری با شکنجه، توهین و بتدریج با شلاق و باتون و فحاشی شروع شد. چند بار دست و پایم را به صندلی بستند و مهار کردند و کلاهی آهنی یا مسی بر سرم گذاشتند و بعد جریان برق با ولتاژهای متفاوت به بدنم وارد کردند. شلاق و باتون، کار متداول و هر روزشان بود. گاهی آنقدر شلاق به کف پاهایم میزدند که از هوش میرفتم. بعد با پاشیدن آب دوباره مرا به هوش میآوردند و مجبور میکردند تا راه بروم. حدود 16 روز، بدترین و وحشتناکترین شکنجهها را تحمل کردم، اما اطلاعات با اهمیتی به ماموران ندادم. همین مساله باعث شد برای این که مرا بیشتر عذاب بدهند، دخترم را دستگیر کنند و به زندان بیاورند. آنها فکر میکردند با چنین اقدامی و ایجاد فشار روحی و روانی، مقاومت من بالاخره تمام میشود و میتوانند مرا به حرف بیاورند، اما زهی خیال باطل! شکنجهگری مثل دراکولا
عزت شاهی روزهای قبل از انقلاب هم که حالا مدتهاست عزت مطهری شده است، خاطرات زیادی از روزهای شکنجه و مقاومت پشت دیوارهای شکنجهگاه مخوف ساواک در سینه دارد. آقای مطهری درباره یکی از معروفترین شکنجهگران ساواک در آن روزها میگوید: بعد از ورود به زندان تا مدتی من آرش حسینی، شکنجه گر معروف را ندیده بودم، ولی آوازهاش را شنیده بودم تا این که بالاخره گذر من هم به حسینی افتاد. نگهبان فرنج را به سرم کشید و مرا به طبقه پایین پشت در اتاق حسینی آورد. حسینی فرنج را از سرم برداشت. نگاهی کرد، من هم نگاه کردم: دراکولا بود! برای برخی که آمادگی نداشتند، دیدن قیافه حسینی خود یک شکنجه بود؛ ریختش، هیکلش، دندانهایش، چشمهایش وحشتناک بود. یک آدم وحشی! با دیدن حسینی جا خوردم، فهمیدم که اوضاع خراب است. حسینی گفت: بهبه! عزتخان! دوست صمیمی ما حالت چطور است؟! مرا به روی تخت خواباند. پاهایم را به طرفین و دستهایم را از بالا بست. بعد گفت: هیچ حرف نمیزنی، صدایت هم درنیاید، فقط هر وقت خواستی حرف بزنی، انگشت شست دستت را تکان بده. بعد خیلی خونسرد شروع کرد به زدن شلاق، طوری که تا مغز استخوانم تکان میخورد. هر ضربه مثل شوک بود و نفس را بند میآورد. خاطرات آن دوره واقعا تلخ است. الان با گذشت این همه سال از پیروزی انقلاب اسلامی، هنوز بعضی وقتها کابوس آن دوران و شکنجهها را میبینم و با این خاطرات زندگی میکنم. مینا مولایی
چهارشنبه 21 بهمن 1394 ساعت 07:30
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: جام جم آنلاین]
[مشاهده در: www.jamejamonline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 52]
صفحات پیشنهادی
در و دیوار اینجا ظلم را فریاد می زند
اینجا زندان است حتی اگر خالی باشد حتی اگر 37 سال پای هیچ زندانی جدیدی به آن باز نشده باشد حتی اگر زندانبان نداشته باشد اینجا بازهم زندان است بازهم قدم زدن بین سلول های کوچک و دالان های بزرگش می تواند ضربان قلب را بالا ببرد و نفس ها را به شماره بیندازد مخصوصا وقتی مجسمه زندامدیر کل حفاظت و اطلاعات سازمان قضایی نیروهای مسلح: ورود کارکنان دستگاه قضا به مناقشات سیاسی به کشور لطمه میزن
مدیر کل حفاظت و اطلاعات سازمان قضایی نیروهای مسلح ورود کارکنان دستگاه قضا به مناقشات سیاسی به کشور لطمه میزندمدیر کل حفاظت و اطلاعات سازمان قضایی نیروهای مسلح با تأکید بر وارد نشدن کارکنان دستگاه قضایی به دستهها و گروههای سیاسی گفت ذات دستگاه قضایی طوری است که با ورود کارکنانزیرساخت سامانه ملی معاینه فنی لنگ میزند/ضرورت سرعت بخشیدن به نوسازی مراکز معاینه فنی
زیرساخت سامانه ملی معاینه فنی لنگ میزند ضرورت سرعت بخشیدن به نوسازی مراکز معاینه فنی سامانه ملی معاینه فنی ساز وکاری است که هدف از اجرای آن پیشگیری از جعل کارت ها و برگه های معاینه فنی است طرح و ایده ای قابل قبول و هوشمندانه که با ضعف های زیرساختی قابل توجهی مواجه است به گزارشضربهای که قرآنهای بیکیفیت چینی میزند
ضربهای که قرآنهای بیکیفیت چینی میزندتاریخ انتشار يکشنبه ۱۸ بهمن ۱۳۹۴ ساعت ۰۸ ۲۳ یک ناشر برگزیده دارالقرآن با انتقاد از کیفیت قرآنهای چینی میگوید وقتی جنس بیکیفیتِ ارزان وارد شود خیلی به ناشر ضربه میزند و خیلیها را بیکار میکند به گزارش ادیوار مهربانی در نجف اشرف
دیوار مهربانی در نجف اشرف دیوارمهربانی به عنوان یک ابتکار ایرانی برای کمک به محرومان به عراق رسید ایرنا ابتکاری انسانی و اجتماعی که پایه آن یکی دو ماه پیش در ایران گذاشته شد و خیلی زود به عنوان یک خلاقیت و اقدامی انسان دوستانه بازتابی جهانی پیدا کرد و مورد توجه و ستایش رسانهکلید پرورش خلاقیت کودک اینجاست
کلید پرورش خلاقیت کودک اینجاست اسباب بازی مناسب در رشد خلاقیت کودکان تاثیرگذار است جعفر بای آسیب شناس در گفتوگو با خبرنگار حوزه جوانان و خانواده گروه اجتماعی باشگاه خبرنگاران جوان اظهار داشت ایجاد خلاقیت در کودکان به آنان کمک می کند که مشکلات خود را آسان تر حل کنند و هم چنین بطعمه یابی سارقان از طریق سایت دیوار/سرقت note 5 به جانباختن سارق منجر شد
طعمه یابی سارقان از طریق سایت دیوار سرقت note 5 به جانباختن سارق منجر شد2 سارق که از طریق سایت دیوار طعمههای خود را شناسایی میکردند در جریان سرقت یک گوشی note 5 تصادف کرده و یکی از سارقان جان باخت به گزارش خبرنگار قضایی فارس بیست و یکمین روز مهرماه امسال تصادفی در خیابان شریعدیوار مهربانی، برگی جدید در دفتر مشترکات ایران و پاکستان
دیوار مهربانی برگی جدید در دفتر مشترکات ایران و پاکستان اسلام آباد - ایرنا - دیوار مهربانی به عنوان یکی از زیباترین نمادهای همنوع دوستی و ابتکاری انسان دوستانه با استقبالی گسترده در سراسر پاکستان مواجه شده و رشد این پدیده در این کشور این روزها به یکی از جذاب ترین سوژه ها براتصاویر کاربران؛ از دیوار مهربانی روستایی ایمن آباد گرگان تا دختر نقاشی فروش در تهران و بارش برف در سوادکوه ماز
تصاویر کاربران از دیوار مهربانی روستایی ایمن آباد گرگان تا دختر نقاشی فروش در تهران و بارش برف در سوادکوه مازندران کاربران عصرایران تصاویری جالب و دیدنی از سراسر کشور برای کانال عصرایران در تلگرام ارسال کرده اند که برخی از این تصاویر را در ادامه می بینید تاریخ انتشار ۰۹کارتون: دیوار مهربانی!
کارتون دیوار مهربانی روزنامه شرق کارتون دیوار مهربانی را منتشر کرد روزنامه شرق کارتون دیوار مهربانی را منتشر کرد تاریخ انتشار ۱۸ بهمن ۱۳۹۴ - ۰۹ ۲۰-
اجتماع و خانواده
پربازدیدترینها