واضح آرشیو وب فارسی:الف: آموزش های دانشگاهی، فارغ التحصیلان بیکار
هادی یوسفی*، 17 بهمن 94
تاریخ انتشار : شنبه ۱۷ بهمن ۱۳۹۴ ساعت ۱۲:۱۴
دانشگاه ها از سنتی ترین تا امروزی ترین آنها، آموزش را یکی از مهمترین کارکردها و دلایل وجودی خود می دانند. در یک نگاه کلی هدف از آموزش های دانشگاهی را می توان ایجاد آمادگی در افراد جهت ایفای نقش های مختلف در جامعه عنوان کرد. اما در این میان تربیت نیروی انسانی متخصص شاید مهم ترین مقصودی است که علاوه بر جامعه دانشگاهی، سایر افراد جامعه نیز از دانشگاه-ها انتظار دارند، که این مهم نیز از طریق کارکرد آموزشی دانشگاه حاصل می شود. همان گونه که مطلع هستیم دانشگاه ها سه کارکرد اصلی را برعهده دارند که عبارتند از : آموزش، پژوهش و خدمات. تربیت نیروی انسانی متخصص با هدف به کارگیری آن ها در بخش های مختلف اقتصادی، اجتماعی، سیاسی، فرهنگی، صنعت و ... و حل معظلات آن صورت می گیرد. اما با نگاهی نه چندان موشکافانه و عمیق به جامعه و اوضاع و احوال آن عدم دستیابی به هدف فوق را به وضوح می توان مشاهده نمود. آنجایی که این نیروی انسانی متخصص علاوه بر عدم توانایی در حل بسیاری از معظلات بخش های مذکور، خود به معظلی اساسی برای کشور تبدیل شده است. فارغ التحصیلان بیکار شاید آشناترین کلید واژه این روزهای نه تنها جامعه دانشگاهی، بلکه اغلب خانواده های دارای دانشجو یا فارغ التحصیل باشد، مسئله ای که می تواند به بستر و زمینه بروز مسائل به مراتب حادتری در جامعه نیز تبدیل گردد. در این مقاله کوتاه قصد داریم به بررسی چرایی های عدم موفقیت نظام آموزش عالی در بعد کلان و کنشگران آن از منظر خرد در آماده نمودن افراد جهت ایفای نقش در حوزه های یاد شده بپردازیم. نظام آموزش عالیدر یک نگاه کلی سیاست های کلان نظام آموزش عالی نمایان می شود؛ آنجا که توسعه کمّی آن در دهه اخیر موجب به وجود آمدن دانشگاه های محلی شد و به تبع آن بر تعداد دانشجویان افزوده شد و به دلیل نبود مدرّس مجرب در این دانشگاه ها از کیفیت آموزش به شدت کاسته شد. موضوع دیگر درباره سیاست های نظام آموزش عالی توجه بیش از حد به پژوهش در مقابل سایر کارکردهای دانشگاه مانند آموزش و خدمات می باشد، موضوعی که همزمان با توسعه کمّی و در دهه اخیر مورد توجه مسئولین قرار گرفت و پس از آن شاهد تمرکز بر این حوزه و اصلاح قوانین و آیین نامه ها مطابق با آن بودیم که نتیجه آن حرکت شتاب زده اعضای هیأت علمی، پژوهشگران و دانشجویان برای تدوین مقاله و افزایش سوابق علمی – پژوهشی شان بود که پیامد آن کاهش اهمیت جایگاه آموزش در نزد جامعه دانشگاهی بود که در نهایت افول کیفیت آموزش در دانشگاه ها را منجر گردید. اعضای هیأت علمیبه طور مستقل اعضای هیأت علمی را می توان یکی دیگر از علل ضعف آموزش های دانشگاهی و افزایش تحصیلکرده های بیکار عنوان نمود. تبیین این موضوع نیاز به کمّی تأمل و به یادآوردی کلاس های دانشگاهی دارد. جایی که برخی از اساتید بدون انگیزه و تنها بخاطر پر کردن ساعات موظفی در کلاس ها حضور پیدا می کنند، شاهد این مدعا نیز محتوای تدریس شده و مدت زمانی است که قبل و بعد از تدریس برای این فعالیت مهم اختصاص می دهند، می باشد. محتوای تدریس شده در بسیاری از کلاس ها با علم روز در آن رشته تفاوت های آشکاری داشته، به طوری که مشاهده شده است در برخی موارد منابع درسی انتخاب شده توسط اساتید به دو دهه قبل بر می گردد، بی توجه به تغییرات آن حوزه از علم، نیازهای جامعه و بازار کار که دانشجو پس از فارغ-التحصیلی باید آماده ورود به آن باشد. از سوی دیگر امروزه تأکید اغلب دانشگاه های دنیا، آموزش مبتنی بر پژوهش بوده و اعضای هیأت علمی جدیدترین یافته های خود و حوزه تخصصی که در آن مشغول به پژوهش هستند را در کلاس هایشان ارائه می دهند، در صورتی که در دانشگاه های کشورمان علاوه بر مشخص نبودن زمینه فعالیت های علمی اعضای هیأت علمی، در برخی موارد عنوان کلاس هایی که برای تدریس در آن حضور دارند نیز ارتباط چندانی به حوزه فعالیت های علمی آن ها ندارد. از این رو دانشجویان به هنگام فارغ التحصیلی و پس از گذراندن واحدهای درسی فراوان، همچنان نیازمند کسب دانش و مهارت هایی جهت ورود به بازار کار هستند که این نیاز توسط برخی مؤسسات آموزش آزاد برطرف می شود، که این موضوع نیز در جای خود نیازمند تأمل است. دانشجویان بخشی از علت بیکاری فارغ التحصیلان را نیز می توان به خود این افراد و دوران دانشجویی آنان و عملکرد تحصیلی شان نسبت داد. بی انگیزگی دانشجویان، عدم آمادگی قبل از کلاس ، حضور صرفا فیزیکی در کلاس ها و عدم پیگیری مطالب درسی بعد از اتمام کلاس موضوعاتی است که در صورت مناسب بودن آموزش های کلاسی، به روز بودن منابع آموزشی و کیفیت تدریس اعضای هیأت علمی نیز می تواند منجر به فارغ التحصیل بی کیفیت شده و به موج تحصیلکردهای بیکار بیفزاید. از این رو توجه به کارکرد آموزشی دانشگاه ها امری ضروری بوده به طوری که میزان تاثیر هر یک از علل ذکر شده مشخص شود تا بتوان با اقدامات مقتضی در درجه اول از سرعت رشد این پدیده در جامعه کاست و در مرتبه بعدی موجبات کنترل آن و استفاده از این نیروی بالقوه فراهم گردد. *پژوهشگر پژوهشکده سیاست پژوهی و مطالعات راهبردی حکمت و دانشجوی دکتری مدیریت آموزش عالی دانشگاه شهید بهشتی
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: الف]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 30]