تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 9 آذر 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):هر كس براى اصلاح خود، خويشتن را به زحمت بيندازد، خوشبخت مى‏شود هر كس خود را در لذت...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

خرید نهال سیب

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

وکیل ایرانی در استانبول

رفع تاری و تشخیص پلاک

پرگابالین

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1835577269




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

روایت یک فرزند شهید از دیدار با رهبر انقلاب


واضح آرشیو وب فارسی:تا شهدا: خودم را دوباره جمع و جور می کنم و ادامه می دهم: آقا افتخارم این است که فرزند سردار شهید گمنامی هستم که تنها در این دنیای خاکی نام یک کوچه کوچک در شهرستانی کوچک به نام اوست. آقا صحبتم را قطع می کند و می فرماید: پدر شما در بین اهالی آسمانها مشهور هستند. پاسخ می دهم: من هم از این گمنامی خوشحالم.تا شهدا؛ جلوی آقا دو زانو نشسته ام. خودم را جمع و جور می کنم. لبخند آقا ادامه دار است. سی چهل نفری می شویم. همه خانواده های شهدا هستند. پدر و مادرهای شهدا را در صف اول نشانده اند. آقا لیست مدعوین را در دست می گیرند. نفر اولی که نامش را صدا می زنند من هستم. رضا کاوند. بلند می شوم سر پا. نمی دانم چطور شروع کنم. آقا می فرمایند: شما هستید. با زبان و با سر جواب می دهم بله. می پرسن خوبید شما؟ جواب می دهم شکر. بلافاصله می گویم آقا چند کلام حرف دارم. اجازه می دهید؟ می فرمایند: بله بفرمایید. کمی دستم می لزد صدایم هم. سعی می کنم با صدای بلند صحبت کنم. در ذهنم سریع می گذرد جلوی نایب امامت ایستاده ای. می گویم آقا جان من رضا کاوند دانشجوی دکتری سیاست گذاری فرهنگی هستم و مدرس دروس علوم انسانی دانشگاه تهران. آقا پر از لبخند می شود.می فرمایند ماشاالله ماشاالله. در شادی صورتش غرق می شوم. خودم را دوباره جمع و جور می کنم و ادامه می دهم: آقا افتخارم این است که فرزند سردار شهید گمنامی هستم که تنها در این دنیای خاکی نام یک کوچه کوچک در شهرستانی کوچک به نام اوست. آقا صحبتم را قطع می کند و می فرماید: پدر شما در بین اهالی آسمانها مشهور هستند. پاسخ می دهم: من هم از این گمنامی خوشحالم. ادامه می دهم: مادرم که چند سال پیش به رحمت خدا رفت به ما یاد داده بود نه از نام پدرمان، بلکه از مرام او استفاده کنیم. آقا جان، وقتی در دانشگاه تهران سر کلاسهایی که مبانی دروس آن افتخارش اعتقاد به محوریت انسان است از خدا برای دانشجویانم می گویم، وقتی از شهدا و انقلاب و رهنمونهای شما برای آنها سخن می گویم، وقتی که به دانشجویانم می گویم بچه ها انقلاب یک فرآیند است و تغییر نظام شاهنشاهی همه انقلاب نیست بلکه انقلاب تمام نشده و تا زمانی که جامعه اسلامی، دولت اسلامی و تمدن اسلامی نداشته باشیم انقلاب ادامه دارد، صدای پدرم را در گوشم می شنوم که می گوید: رضا تازه اول عملیاته،بار سنگینی بر دوش داری. آقا دوباره لبخند می زنند و یکی دوبار احسنت جانانه ای می گویند. دلم به احسنت آقایم قرص تر می شود. ادامه می دهم. از پدر و عموی شهیدم می گویم: آقا پدر بزرگ من یک باربر بود ، مادر بزرگم می گوید خانه که می آمد جای طنابهای که روی شکمش می انداخت همیشه زخم بود و تاول زده. مادر بزرگم هم لباسهای مردم را می شست تا زندگی 5 فرزند خود را در یک اتاق کوچک بگذرانند. در ادمه از مبارزات قبل از انقلاب پدرم و رنجهای او و شهادت عمویم و نحوه شهادت پدرم میگویم. حرفهایم که تمام می شود. آقا دوباره لبخند می زنند می نشینم. آقا به من نگا می کند . اولین جمله شان این است: ماشاالله مثل یک کلاس درس صحبت کردید با بیان خوب و مسلط. می فرمایند: اینکه فرزندان یک باربر این همه رشد می کنند و متعالی می شوند از برکات انقلاب است. قدر این انقلاب را بدانید و از آن محافظت کنید. آقا ادامه می دهند: مواظب باشید یک بار زاویه پیدا نکنید. یک زاویه کوچک در آینده فاصله شما را دورتر و دورتر می کند. دو زانو نشسته ام و سعی می کنم به خاطر بسپارم همه جملات آقا را. چشمم را به لبهای پر برکت ایشان دوخته ام. آقا می فرمایند: وظیفه شما گفتمان سازی است. باید گفتمان انقلاب را مانند دوران مبارزه سینه به سینه منتقل کنید. به هر اندازه که سهم تاثیر درجامعه دارید گفتمان انقلاب را ترویج دهید. آقا دوباره صدایم می کنند تا هدیه ای به من بدهند. می روم جلو همه چیز انگار مثل خواب است. دست آقا را در دستم می گیرم. می بوسم. حالم دگرگون است. میروم کنار گوش آقا می گویم آقا یک جمله ای دارم آقا با شوخی می فرمایند این همه صحبت کردید هنوز هم حرفی دارید. می گویم فقط یک جمله است: آقا می خواهم ابراز شرمندگی کنم مرا ببخشید من ولی فقیه خودم را دیر شناختم. اشتباهاتی کردم.  آقا کریمانه پاسخم را می دهند: گذشته، دیگه بهش فکر نکن. دلم آرام می شود. جلسه تمام می شود هر کسی چیزی از آقا گرفته یکی سجاده، یکی چفیه و دیگری انگشتر. و من همین طور مات و مبهوت مانده ام. مبهوت لبخندهای آقا. بهترین هدیه ای که می توانستم از آقا بگیرم.


شنبه ، ۱۰بهمن۱۳۹۴


[مشاهده متن کامل خبر]





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: تا شهدا]
[مشاهده در: www.tashohada.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 60]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن