تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 15 دی 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):هر كس در روز جمعه ناخن‏هايش را كوتاه كند، عمر و مالش زياد مى‏شود.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

اجاره سند در شیراز

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

تابلو برق

خودارزیابی چیست

فروشگاه مخازن پلی اتیلن

قیمت و خرید تخت برقی پزشکی

کلینیک زخم تهران

خرید بیت کوین

خرید شب یلدا

پرچم تشریفات با کیفیت بالا و قیمت ارزان

کاشت ابرو طبیعی

پرواز از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا

پارتیشن شیشه ای اداری

اقامت یونان

خرید غذای گربه

رزرو هتل خارجی

تولید کننده تخت زیبایی

مشاوره تخصصی تولید محتوا

سی پی کالاف

دوره باریستا فنی حرفه ای

چاکرا

استند تسلیت

تور بالی نوروز 1404

سوالات لو رفته آیین نامه اصلی

کلینیک دندانپزشکی سعادت آباد

پی ال سی زیمنس

دکتر علی پرند فوق تخصص جراحی پلاستیک

تجهیزات و دستگاه های کلینیک زیبایی

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1850277705




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

مادر در آتش جان داد


واضح آرشیو وب فارسی:باشگاه خبرنگاران: مادر در آتش جان داد
من خیلی زود معتاد شدم. از زمانی که خودم را شناختم مواد می‌کشیدم. یعنی همان اوایل که خودم نمی‌دانستم مواد مخدر چیست. عقل یک بچه سه یا چهار ساله که به این چیز‌ها نمی‌رسد. پدرم ما را معتاد کرد.


به گزارش گروه وبگردی باشگاه خبرنگاران جوان، شب‌ها موقع خواب به ما تریاک می‌داد تا راحت و آرام بخوابیم. شاید برای این بود که به خواب عمیق برویم و مزاحم خواب او نشویم.
 
شب به شب من، برادرم و مادرم دور پدر جمع می‌شدیم و تریاک دود می‌کردیم و تا صبح راحت و آرام می‌خوابیدیم.
 
حتی اگر توپ هم کنار خانه‌مان می‌ترکید ما را نمی‌توانست از خواب بیدار کند. از پنج سالگی در خیابان‌ها به دستفروشی و گدایی پرداختم.
 
برادرم هم که از من بزرگ‌تر بود، همکارم بود. هر روز صبح بعد از خواب عمیقی که شب‌ها تجربه می‌کردیم با هم به خیابان‌ها و محله‌های مختلف می‌رفتیم و گدایی می‌کردیم.
 
این کار تا مدت‌ها ادامه داشت، تا زمانی که ما خوب را از بد تشخیص بدهیم و بتوانیم کار کنیم. با بالا رفتن سن، قدرت تشخیص هم سراغمان آمد.
 
می‌دانستیم گدایی کار خوبی نیست، پس باید کار دیگری برای خود دست و پا می‌کردیم تا بتوانیم خرج اعتیاد خود و خانواده‌مان را در بیاوریم که به نظرمان دزدی می‌توانست گزینه مناسبی برای جایگزین گدایی باشد.
 
زمان می‌گذشت و ما در دزدی خبره‌تر می‌شدیم و به مواد مخدر هم معتاد‌تر. 10 سالم بود که حس کردم تریاک دیگر کفاف نیاز‌های من را نمی‌دهد. بدنم به مواد مخدر قوی‌تری نیاز داشت. آن زمان بود که در مصرف مواد تنوع‌طلب شدم.
 
هر روز وضعیت ظاهری‌ام بدتر از دیروز می‌شد و با این‌که فقط 10 سال داشتم خیلی شکسته به نظر می‌رسیدم. نه فقط من بلکه شرایط همه خانواده‌ام مانند من بود.
 
مادرم در سکوت شاهد این قضایا بود و رنج می‌کشید. او خودش تباه شده بود و نمی‌خواست که ما هم مثل خودش تباه شویم، ولی کاری از دستش برنمی‌آمد.
 
ما را می‌دید و اشک می‌ریخت، ولی به وقت خماری اشک او برای ما نبود و فقط مواد می‌خواست. مادر بود، ولی به همان اندازه معتاد هم بود. گریه‌هایش روزبه‌روز بیشتر می‌شد.
 
از این وضع خسته شده بود. از فقر و اعتیاد بیزار بود. از این که همه مردم محل خانواده ما را می‌شناختند و دوست نداشتند با ما رفت و آمد کنند، شکایت می‌کرد.
 
دیگر بیشتر از قبل در خود فرو می‌رفت و با کسی حرف نمی‌زد. در آخر یک روز وقتی که کسی در خانه نبود در نهایت آرامش و سکوت، یک دبه بنزین روی خودش ریخت و بدون هیچ داد و فریادی خودش را آتش زد.
 
همسایه‌ها از بوی سوختگی و دود فراوان فهمیدند که چیزی در خانه ما می‌سوزد. فکر کردند کسی خانه نیست و خانه‌مان آتش گرفته.
 
به‌سرعت خود را به خانه رساندن و در را شکستن و وارد شدند. در نهایت ناباوری دیدند وسایل خانه که نه. بلکه خانم خانه دارد در آتش می‌سوزد. آنها سعی کردند او را خاموش کنند، ولی خیلی دیر شده بود. مادرم مرد.
 
من و برادرم از آن زمان دیگر دل و دماغ هیچ چیز را نداشتیم. اعتیادمان شدید‌تر از قبل شد و دزدی‌هایمان هم بیشتر.
 
یک روز که مثل همیشه به خیابان‌ها رفته بودیم برای دزدی ناگهان پلیس ما را در حال دزدی غافلگیر کرد و دستگیر شدیم.
 
حدود یک‌سال از دستگیر شدنمان می‌گذرد و ما در کانون هستیم. در این مدت به همه چیز خوب فکر کردم.
 
به زندگی خودم به آینده‌ام به مادرم و پدرم و به این نتیجه رسیدم که به‌هیچ‌وجه دلم نمی‌خواهد سرگذشتی مثل والدینم داشته باشم.کم‌‌کم سعی می‌کنم که زندگی‌ام را از نو بسازم. انگار که در نوجوانی دوباره متولد شده‌ام.
 
 
منبع:جام جم



۰۹ بهمن ۱۳۹۴ - ۱۶:۰۱





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: باشگاه خبرنگاران]
[مشاهده در: www.yjc.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 12]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن