تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 6 شهریور 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):نماز شب، موجب رضايت پروردگار، دوستى فرشتگان، سنت پيامبران، نور معرفت، ريشه ايم...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

آراد برندینگ

سایبان ماشین

بهترین وکیل تهران

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

خرید یخچال خارجی

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

سلامتی راحت به دست نمی آید

حرف آخر

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

کپسول پرگابالین

خوب موزیک

کرکره برقی تبریز

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

سایت ایمالز

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

دیوار سبز

irspeedy

درج اگهی ویژه

ماشین سازان

تعمیرات مک بوک

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1812824529




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

دلنوشته کارگردان ملکه در سوگ شهید مدافع حرم/ سعید جان! دعا کن شهادت از ما دریغ نشود


واضح آرشیو وب فارسی:علت نیوز: به گزارش پایگاه خبری علت، باشه آهنگر کارگردان فیلم های دفاع مقدسی در یادداشت خود آورده است: «حالا باز زمستان است سعید. به چشم هایم خیره می شوی و شاید من هم خیره بودم حتماً… به چشمی که شمایل چشمی است که دیگر در قاب گرد صورت نداری برادر. رفت تا دیده بانت باشد تا دیماه سال هزار و سیصد و ...به گزارش پایگاه خبری علت، باشه آهنگر کارگردان فیلم های دفاع مقدسی در یادداشت خود آورده است: «حالا باز زمستان است سعید. به چشم هایم خیره می شوی و شاید من هم خیره بودم حتماً… به چشمی که شمایل چشمی است که دیگر در قاب گرد صورت نداری برادر. رفت تا دیده بانت باشد تا دیماه سال هزار و سیصد و نود و چهار. بله سعید سعادت یا آنطور که هستی سعید سیاح، پارسال هم مثل حالا زمستان بود. یادت که هست، داستان شهید علی صالح شریعتی. انگار همین حالاست سعید. در روزی که گرد و غبار نفس را می برید و حبس می کرد، پیامی تلفنی از دوستی آمد که زکات علم ات اگر داری چیست؟ گفتم چه میخواهی؟ گفت برای شهیدی مرثیه ای تصویری بساز. گفتم خدا من را نبخشد. شهید که مرثیه نمی خواهد! گفت نمی دانم کلیپ یا فیلمی که او را بشناساند. گفتم شهید را فقط خدا میشناسد. اوست که روز ازل در دفتر کائنات و آفرینش ثبتش میکند. بلند بالایش میکند. خوش نفس و خوش دل و خوش نقش می آرایدش تا روزی که به بهانه تیری، ترکشی، جدایش کند و در کنارش بنشاندش.  گفتم اسم شهید که می آید دست و دلم میلرزد. در خدمتم، میسازمش. آری سعید پارسال هم مثل امسال حالا زمستان بود. لابد سرد هم بود. بله سرد بود که تو بالاپوشی گرم به تن کرده بودی. برازنده ات بود برادر. در خیابان طالقانی آنجا که باید دوستان و یاران شهید علی صالح شریعتی را میدیدم. اول تو را دیدم. سپید موی سپید محاسن. راستی سعید چرا اینقدر موهایت زود سفید شد؟ حتماً باز لبخندی میزنی مثل همیشه در سکوت. که تو را چه کار با موی سپید من. همه ی آنها که باید، آمده اند و هر کی از شهید سخنی میگوید، تو در سکوت فقط مینویسی. سکوت… سکوتی که سرشار از ناگفته ها بود. شاید تو بیش از دیگران او را میشناختی، شاید نمیخواستی فضل فروشی کنی. گاهی فقط لبخندی ملیح که صورتت را نورانی تر می نمود و چقدر غافل بودم من که بیشتر نگاهت نکردم. فیلم ساخته شد برای شهید بیست و دو ساله که فرمانده پادگان دژ خرمشهر بود. تویی که میشناختیش و من که ندیده بودمش. کنگره شهید در مشهد مقدس برگزار شد و تو رفتی و من سعادت آمدن نصیبم نشد. تا بهار امسال… بهار سال ۹۴ خبر که رسید دلم لرزید سعید. خبر کوتاه و هولناک بود. منصور عطشانی به یاران شهیدش پیوست. منصور از تبار همان بچه هایی بود که شهادت را آرزو میکردند. و چه کشیدی سعید وقتی چند ماه در کما بودن سعید را دیدی و سکوت کردی. سکوت تا یادداشت تکان دهنده ات قلب همه را ریش کرد. ماجرای بی مهری به شهید منصور عطشانی باجناق و دوست هم سنگریت در بیمارستان نفت آبادان. آری اینچنین است برادر. زمستان و بهارمان با عطر شهدا آمیخته شد و رسید به تابستان. تابستان گرم سال ۹۴ و این بار خبر هولناکتری که انتظارش را نمیکشیدیم رسید، مهدی اکبری زادگان به دوستان شهیدش پیوست و جالب تر که مهدی گفته بود من را در کنار منصور عطشانی دفن کنید. یعنی همین جایی که حالا پیکرشان در کنار هم آرمیده اند. ماجرای زمینی که بچه ها می گفتند مهدی و منصور چقدر تلاش کردند تا این زمین را به قطعه شهدای آبادان الحاق کنند. در نزدیکی مهدی، گلستانی هم به خیل دوستان پیوست و گویی سال ۹۴ سال پیوستن کرور کرور جوانان دیروز و امروز به خیل شهیدان است. و اما تو سعید، در سکوت به سوریه رفتی و در سکوت ماندی، پنج سفر و پنج عروج. سعید باور می کنی بسیاری نمی دانستند تو در سوریه بوده ای؟ حالا که این چند سطر را می نویسم به یاد مراسم تشییع می افتم. سعید خیلی ها آمده بودند. دوستانی که سال هاست یکدیگر را ندیده اند. از برکت شهادت تو می بینم که یکدیگر را در بغل می گیرند و حالا رفتن تو، فصل جدیدی در رابطه ی دوستان قدیمیت آغاز کرده است. تو اولین شهید مدافع حرم آبادان و شاید موثرترین آن برای شهری که هنوز زخم هایش از جنگ ۸ ساله التیام نیافته هستی و تو چقدر تلاش کردی دردهای بی درمان این شهر را در سکوت درمان کنی. سعید یکی شاید بیش از دیگران غمگین نبودنت است. یکی که روزها و ماه ها و سال ها در کنارش تلاش کردی. نمی دانم حبیب احمدزاده از فردا چگونه نبودنت را باور خواهد کرد. برای او و همه ما دعا کن. دعا کن شهادت از ما دریغ نشود. هر طور که خودت می دانی. شاید با سکوت.  محمدعلی باشه آهنگر ۳۰ دیماه ۱۳۹۴»


جمعه ، ۲بهمن۱۳۹۴


[مشاهده متن کامل خبر]





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: علت نیوز]
[مشاهده در: www.elat.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 75]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن