واضح آرشیو وب فارسی:تیک: ه مایون بهزادی مرد سرطلایی فوتبال ایران بعد از مدت ها بیماری ، دار فانی را وداع گفت. هما بهزادی برای دوستداران فوتبال ایران در دهه 40 یک ستاره بی مانند بود. فوروارد خوش تیپ و بی مانند شاهین و پرسپولیس که قبل از ظهور ستاره هایی مثل پروین و حجازی ، مرد اسطوره ای فوتبال ایران بود ، فوتبالش را تقریبا تا پایان لیگ تخت جمشید در اوج ادامه داد. او با هت تریکش در بازی معروف 6 تایی ها ، به بتی برای هواداران تیم قرمز بدل شده بود. کلی موفقیت با تیم ملی در دهه 40 و نخستین قهرمانی آسیا برای بهزادی.کلی خاطره شیرین داشت از آن روزها . از روزهایی که امجدیه بود و عشق بی پایان به هما. عشق به روزهایی که روی دوش می بردنش و کم پیش می آمد که استادیوم را روی پاهای خودش ترک کند. سال هایی که البته برایش زود تمام شدند و اوجش برای او یک دهه هم نشد. او یک ستاره بود ، سوپر استاری که برای آن سال ها ساخته بودند. شرایط کشور که تغییر کرد ، انقلاب اسلامی که به پیروزی رسید و در آن سال های ابتدایی پرهیجان ، ستاره بودن خودش جرم بود . بهزادی اما مرد رفتن از ایران نبود و مانده بود. او در شرایط جدید کشور ،یکی بود مثل عطا بهمنش . آنهایی که با تغییرات در انقلابی ، به شعارهایی که این روزها ف مردم باورش داشتند نمی خوردند پس دوران شان به سر رسیده بود. آنها دیگر خیلی جایگاهی نداشتند ، پس از فوتبال محو شدند اما همین جا ماندندروزگاری بس دشوار را گذراندند و البته انها هم یکی از آنهایی بودند که به واسطه سخنرانی معروف امام «ره» در جمع ورزشکاران و فوتبالی ها ، به زندگی طبیعی برگشتند. او که لقب سرطلایی را بهمنش برایش بارها به کار گرفته بود ، در سال های دوری از فوتبال به کار تاسیسات ساختمانی مشغول بود. فوتبالی تر ها سکانس هایی از فیلم گزارشگر وارث را که در دهه 70 از سینماهای تهران هم اکران شد به یاد دارند که نماهایی از روزگار آن سال های بهزادی را هم به تصویر کشیده بود. بیش از دو دهه بی خبری و سکوت ، تقریبا تمام سال های بعد از فوتبال بهزادی را از او گرفت تا خیلی کسی از او مربیگری یا مدیریت ورزشی ندیده باشد. تقریبا اوخر دهه 70 بود که این مجال برای بهزادی به وجود آمد تا در سال هایی که گرد پیری روی شانه هایش نشسته بود ، بتواند به عنوان یک پیشکسوت ، جایی در کمیته پیشکسوتان فدراسیون فوتبال داشته باشد. او برگشته بود و کلی خاطره و دلی پر غصه که دوست داشت گوش شنوایی باشد تا آنها را برای شان بگوید اما تغییر ادبیات فوتبالی ، آنها را مهجور کرده بود. دیگر کسی حتی انرژی نشستن و گوش کردن به قصه های شان را در فدراسیون فوتبال نداشت. بهزادی اما استاد شیرین گفتن بود ، شعر خواندن و از خوبی ها سخن به زبان آوردن. از جشن پرسپولیسی ها گرفته تا در مدرسه فوتبالش . هر جا که می نشست ، اگر نفس یاری اش می کرد ، از خاطرات شیرینش می گفت. شعری می خواند و حرف های خوب به زبان می آورد. بهزادی در چند سال گذشته بارها به دلیل بیماری قلبی و تنگی نفس در بیمارستان بستری شده بود اما 3 یا 4 بار توانسته بود در جدال با بیماری پیروز باشد . در دو سال گذشته او بیش از 8 بار در بیمارستان بستری شده بود و هر بار تنگی نفس و مشکلات قلبی دلیل بستری شدنش بود. بامداد جمعه و حمله قلبی پایانی بود بر زندگی پر از فراز و نشیب اولین سوپراستار واقعی فوتبال ایران. مردی که برای اولین بار مردم ایران با او یاد گرفتند ، عکس فوتبالیست ها را روی دیوار خانه های شان بزنند و برایش شعار بسازند. بهزادی در 73 سالگی چشم از دنیا فرو بست ، درحالی که هم اوج فوتبال ایران را دیده بود و هم کف فراموشی اش را. از روزهای روی دست پرواز کردن تا روزهای فراموشی . روحش شاد و یادش گرامی.
جمعه ، ۲بهمن۱۳۹۴
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تیک]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 17]