تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 28 شهریور 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):اگر اراده قوى باشد، هيچ بدنى براى انجام دادن كار، ناتوان نيست.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

دیوار سبز

irspeedy

درج اگهی ویژه

ماشین سازان

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

شات آف ولو

تله بخار

شیر برقی گاز

شیر برقی گاز

خرید کتاب رمان انگلیسی

زانوبند زاپیامکس

بهترین کف کاذب چوبی

پاد یکبار مصرف

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

بلیط هواپیما

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1816333904




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

ترور عمروعاص همزمان با شهادت امیرالمؤمنین(ع) یک بازی سیاسی بود


واضح آرشیو وب فارسی:جوان آنلاین: ترور عمروعاص همزمان با شهادت امیرالمؤمنین(ع) یک بازی سیاسی بود
نمايش «ترور» سي‌‌و‌يكمين اثر گروه تئاتر شايا، به نويسندگي و كارگرداني حميدرضا نعيمي، نمايش داستاني درباره ترور امام علي (ع) به دست ابن ملجم مرادي است كه در ميانه راه بين كشتن و نكشتن دچار ترديد مي‌‌شود.
نویسنده : ايزد مهرآفرين 


نمايش «ترور» سي‌‌و‌يكمين اثر گروه تئاتر شايا، به نويسندگي و كارگرداني حميدرضا نعيمي، نمايش داستاني درباره ترور امام علي (ع) به دست ابن ملجم مرادي است كه در ميانه راه بين كشتن و نكشتن دچار ترديد مي‌‌شود. «ترور» بيشتر از آنكه يك نمايش مذهبي باشد، در واقع يك نمايش سياسي است. شايد انگيزه اجرايش هم به شرايط سياسي روز بازگردد كه به گونه‌اي نمونه‌‌اي از همين نگرش در شكل وسيع‌‌ترش، در اقليم خاورميانه همگان را تهديد مي‌‌كند و گستره تهديد تا اروپا و ديگر نقاط جهان هم كشيده شده است. حميدرضا نعيمي به نوعي نمي‌‌خواهد فقط و فقط ابن ملجم مرادي يا عبدالرحمن را در ترور و دسيسه‌اي كه در آن حضرت علي (ع) در ماه رمضان به شهادت مي‌رسد، مقصر بداند. حتي به نوعي نشان مي‌دهد كه حال و هوايش آن‌قدر تغيير يافته كه دست به قتلي نزند و پا به فرار بگذارد. اما همان دسيسه بزرگ است كه دامنگير مولا علي (ع) مي‌‌شود و شهادت در بستر عبادت و بندگي به معناي حقيقي‌اش اتفاق مي‌افتد. «ترور» بهانه‌اي شد تا با حميدرضا نعيمي درباره اين نمايش گپ‌و‌‌گفتي داشته باشيم.

آقاي نعيمي! مي‌خواهم بدانم نمايش «ترور» را از لحاظ گونه‌هاي نمايشي در چه گونه‌اي از تئاتر مي‌بينيد؟ «ترور» يك كار آئيني - سنتي به حساب مي‌آيد يا يك تئاتر گروتسك است يا يك كار مدرن؟
ژانر اين اثر قطعاً كمدي تاريخي نيست. چون ما چيزي به اسم ژانر تاريخي - مذهبي نداريم. ما در تئاتر كلاً پنج ژانر داريم. تراژيك، كمديك، ملودرام، تراژدي كمديك و گروتسك. اين اثر نيز جزء ژانرهايي است كه مي‌تواند ژانر تراژدي باشد اما از آنجايي كه من به طور كلي همواره در تمام آثارم به هيچ سبك و ژانر مشخصي خيلي وفادار نيستم، شما در همين اثر كه يك اثر جدي است مي‌توانيد صحنه‌هايي مجزا را ببينيد كه كاملاً كمدي است. به عنوان مثال مي‌توانيد يك صحنه كه كاملاً گروتسك يا كاملاً تراژيك و ملودرام است را ببينيد.

«ترور» آيا بيشتر به يك نمايش گروتسك نزديك نيست؟
بله، همين‌طور است. صحنه‌هايي در اين اثر وجود دارد كه كاملاً به گروتسك نزديك است اما صحنه‌هايي هم وجود دارند كه هيچ ارتباطي با گروتسك ندارند. از نظر ژانر قطعاً اين اثر يك اثر جدي است نه كمدي. اما اگر بحث شما بر سر اين موضوع است كه با اين نمايشنامه چگونه بايد برخورد شود، مي‌توان گفت كه بايد اين اثر را يك اثري ببينيم كه تاريخي - مذهبي است، تاريخي - سياسي است، مذهبي - سياسي است، نمايش ايراني و آئيني است. من براي آن نامگذاري نمي‌كنم. از نظر نوع برخورد خودم با اين اثر، آن را يك اثر مذهبي - سياسي مي‌دانم.

چرا سعي نكرديد از شيوه رئاليستي براي اجراي اين كار استفاده كنيد، شيوه‌اي كه تا به امروز اغلب كارهاي آئيني - مذهبي با اين سبك اجرا شده‌اند.
به نظرم ما در جامعه‌مان رئاليسم را درك نكرده‌ايم و با وجود اينكه اگر ما امروز در جامعه‌مان داريم از تئاتر پست مدرن يا سبك‌هاي پست مدرن حرف مي‌زنيم، به اين دليل است كه ما هنوز رئاليسم را درك نكرده‌ايم.‌اي كاش ما آن را درك كرده بوديم؛ چراكه اگر ما تئاتر رئاليسم را مي‌شناختيم و اين اتفاق درست افتاده بود ما اكنون يك تئاتر بسامان‌تري داشتيم. تئاتر ما نابسامان است چون هنوز از رئاليسم گذر نكرده است اما با توجه به اينكه من به شخصه تئاتر رئاليسم را نمي‌پسندم تصويرسازي آن و بازي آن را هم نمي‌پذيرم، چون معتقدم خود كساني هم كه داعيه اين كار را دارند به هيچ وجه حتي نزديك كار رئاليسم هم نيستند.

ساختاري كه در نمايش «ترور» وجود دارد دچار يك نوع پراكندگي است يعني يك جا نمايش لحن جدي و محكمي دارد، چند صحنه بعد طنز مي‌شود و جايي ديگر كاملاً تراژيك. تقريباً شبيه نمايش سقراط كه شما چندي پيش آن را روي صحنه برده بوديد.
تئاتر سقراط اساساً تئاتري طنز بود و در آن ما با يك لحن يكسان پيش رفتيم اما در اينجا وقتي ما با يك صحنه‌اي برخورد مي‌كنيم كه كمدي است، به طوري كه كمدي فاخري هم نيست، خودم را در جايگاه مخاطبي قرار مي‌دهم كه اين مخاطب براي پذيرش بحث‌هاي جدي‌تر نمايش بايد از لحاظ روحي - رواني كاملاً سرحال شود. اين كار را شكسپير انجام مي‌دهد. يعني اگر شما به صحنه ماقبل از سايه‌ها نگاه كنيد، سايه‌هايي كه مي‌آيند و تماشاگر را وارد قهقهه كرده و او را به كف زدن وادار مي‌كنند، ما صحنه بسيار جدي‌اي داريم كه دو نفر قصد توافق با يكديگر را دارند، آن هم سر كشتن علي‌‌بن‌ابي‌‌طالب. مخاطب پس از ورود به نمايش و بعد از گذشت مدتي وقتي تكه‌تكه شدن كسي را كه ديگري را قسم به نكشتن اميرالمؤمنين مي‌دهد مي‌بيند بهت زده مي‌شود. من فكر مي‌كنم كه آن لحظه بهترين و قدرتمندترين لحظه تئاتر من است و براي همان يك تكه از كار، روزها، ماه‌ها و سال‌ها كار كرده‌ايم تا بتوانيم به اين لحظه برسيم و بتوانيم از آن تأثير بگيريم. براي همين هم است كه بعد از اينكه كار تمام مي‌شود با آن نور، طراحي، صدا و... كه همگي در خدمت قرار مي‌گيرند، مخاطب در ميانه نمايش سنگيني همچون «ترور» نمايشي كه در رابطه با به شهادت رسيدن اميرالمومنين است قرار مي‌گيرد. اين مسئله‌اي هم كه شما مي‌گوييد در مورد يك كارگردان تازه‌كار صدق مي‌كند. از ابتداي اين كار قرار بود يك نفر كشته شود.

شما در ترور مي‌خواهيد بگوييد كه نقشه كشته شدن 3 نفر يك بازي سياسي بود و از قبل قرار بود فقط حضرت علي(ع) كشته شود و کشتن عمروعاص و معاويه فقط يك بازي بود.
بله، همه اينها كاملاً بازي‌هاي كثيف سياسي است كه بعدها شروع به كار كرده و ذهن تاريخ را گمراه مي‌كنند. در اينجا قرار بود امام علي (ع) به قتل برسد. خب چه كسي بيشتر از ايشان لايق شهادت است؟ حرفمان اين است كه به مخاطب بگوييم امام علي (ع) براي شهادت به دنيا آمده‌اند. قرار بود فكر ايشان شهيد شود. امام علي (ع) در هر دوره‌اي با اين طرز تفكر والا محكوم به شهادت و ترور است. اين همان چيزي بود كه من مي‌خواستم به آن برسم. يعني ابتدا لحن ساده‌اي را در نظر گرفتم. چون اين صحنه از لحاظ فني يك مقدار پيچيده است. وقتي در اولين صحنه به نور صحنه توجه كنيد مي‌بينيد كه نور، ‌نور خفه‌اي است. چون قرار است توطئه‌اي عليه مولاي متقيان اتفاق بيفتد اما فضا در كنار كعبه است. يك عده در آن فضا در حال راز و نياز هستند. آنها در مرتبه‌اي بالاتر قرار دارند. يعني ما در بالاي يك سطحي كه از زمين جدا شده و آنها در حال رسيدن به وصل هستند، ‌در حال رسيدن به معبود و آفريدگارشان، اما يك عده نيز هستند كه در سطح پايين‌تر از آنها پشت به كعبه بوده در جايي كه شهر حرام از كفر، دروغ، كشتن و توطئه ناميده مي‌شود، در حال چيدن توطئه عليه امام اول ما شيعيان هستند. اين صحنه از منظر فني و طراحي به شدت زمانبر بوده و خوب كار شده است.

از منظر محتوايي شايد يكي از چالش‌هاي كار براي مخاطب و حتي براي خود من اين است كه شما داريد از ديد يك شخصيت اولي روايت مي‌كنيد كه به هر حال شخصيت منفوري است. هرچقدر هم كه كار جلوتر مي‌رود مخاطب با اين شخصيت به كار نگاه مي‌كند. يعني هرچقدر كه ما جلوتر مي‌رويم و با حوادث، شخصيت‌ها و قصه آشنا مي‌شويم، در پايان كار ظاهراً يك نوع آشنايي زدايي از شخصيت ابن ملجم براي مخاطب ايجاد مي‌شود.
من قبول دارم كه به آن منفوريت نمي‌رسيم. خب بهتر است اينطور شروع كنم. به نظر خود شما خيانت ابن عباس به امام حسن (ع) آيا بدتر از خيانت ياران امام حسين در مقطعي است كه از ايشان دعوت مي‌كنند و بعد او را تنها مي‌گذارند؟ ابن عباس در آخرين لحظه به خاطر پول گرفتن از معاويه سپاه بزرگي را از سپاه امام حسن (ع) جدا كرده و كمر ايشان را مي‌شكند. ما تنها در اين فكر هستيم كه آن كسي كه ضربه را به صورت فيزيكي وارد مي‌كند، ‌آن شخص آدم بدي است. در صورتي كه هميشه پشت پرده را فراموش مي‌كنيم. بدين معني كه ما داريم با مخاطبان و مردم كشور خود سطحي برخورد مي‌كنيم و احساسات آنها را برمي‌انگيزيم. در صورتي كه بايد به آنها بفهمانيم و بگوييم كه با مقوله دين نمي‌توان احساسي برخورد كرد. اين خيلي زيباست وقتي مي‌بينيم كه با نام حسين، علي، حسن و... شور بي‌نظيري در جامعه برپا مي‌شود اما شعور آن كجاست؟ مولاي متقيان به چه دليل گريه مي‌كردند؟ تنها به اين خاطر كه ايشان براي افرادي صحبت مي‌كردند كه هيچ نمي‌فهميدند و نمي‌خواستند بفهمند كه علي (ع) از چه چيزي سخن مي‌گويد.

آقاي نعيمي! به نظر خود شما «ترور» چه ضعف‌هايي دارد؟
 ما در نمايش «ترور» يك ضعف داريم و آن هم اين است كه نمي‌توانيم كاراكتر اصلي‌مان را نشان دهيم. وقتي هم كه نمي‌توانيم نشان دهيم بايد سراغ يارهايش برويم.
برداشت خود من از اين نمايش اين است كه در واقعيت كسي كه مرد ابن ملجم بود، در واقع هيچ وقت آن صحنه شهادت را نشان نمي‌دهد. اين نمايش نشان داد كسي كه در تاريخ به صورت ابديت ماند حضرت علي (ع) بود و كسي كه نتوانست بكشد و در واقعيت خود كشته و نابود شد ابن ملجم بود.
اما بحث من چيز ديگري است. نشان دادن شك‌ها، ترديدها و... و در نهايت رسيدن به كاراكترهاي منفي. اينكه مي‌خواهيد به همه بگوييد اشعث بن قيس اين كاره بود، ابن ملجم هم همينطور، اما وقتي در تقابل كه مي‌آييم همين كليشه‌ها را مي‌بينيم. من مي‌گويم شما در اين يك كفه ترازو خيلي قدرتمند عمل كرده‌ايد اما در كفه ديگر آن براي اينكه مخاطب را به يك حقيقت برسانيد خوب عمل نكرده‌ايد. شما مي‌توانستيد واقعيت حضرت علي(ع) را از زبان يك كاراكتر يك مقدار پررنگ‌تر جلوه دهيد. به نظر من كشتن معاويه، عمرو‌عاص و حضرت علي(ع) در يك سطح است. در صورتي كه كشته شدن معاويه و عمرو عاص يك بحث است و به شهادت رسيدن مولاي مان نيز بايد با آنها فرق كند.
منظور من اين است كه ما فكر مي‌كنيم كه عمروعاص و معاويه قرار بود كه ترور شوند. اصلاً عنوان كردن قضيه ترور آدم‌هايي مثل معاويه و عمروعاص يك بازي بود. قرار بود يك نفر در اين ميان به شهادت برسد و آن شخص هم امام علي (ع) بود. اين قصه خيلي جاي بحث و گفت‌و‌گو دارد. حرف من نگاه خيلي از كارشناسان مذهبي است. ما فقط مي‌خواهيم بگوييم كه نبايد به اين بحث ساده نگاه كرد. من در پايان اين نمايشنامه نيز هيچ تأييدي نسبت به شخصيت‌هاي منفي خودم ندارم اما نسبت به كاراكترهاي مثبت خودم نقد دارم. به اين دليل كه در يك صحنه‌اي ابن ملجم در تاريك روشناي شهر پرسه مي‌زند، در تنهايي خودش قرآن مي‌خواند و بعد از آن هم با يك شخصيتي كه خيلي تأثيرگذار است برخورد مي‌كند. اينكه در نمايش من اينها در مورد كشتن امام علي‌(ع) حرف مي‌زنند، عنوان مي‌شود كه نصف آدم‌هايي كه وجود دارند فدايي امام علي(ع) هستند. بعد ما مردم شهر را مي‌بينيم. مردم شهر به مثابه سايه‌ها و مرده‌هاي متحركي هستند كه نمي‌بينند يك انسان غريبه‌اي را با شمشير. نمي‌بينند انساني را كه با آنها هيچ گونه همخواني ندارد. اگر ما ملت، ‌امت و جامعه‌اي هستيم كه علي (ع) را داريم بايد او را حفظ كنيم. اگر سهل‌انگاري كرده‌ايم، پس ما هم خطاكاريم. تمام بحث اين است كه چگونه مي‌شود كه يك نفر از آن طرف بيابان‌هاي يمن با شمشيري در دست مي‌آيد و علي (ع) را به شهادت مي‌رساند؟ اين سهل‌انگاري افراد را مي‌رساند. اينكه گنجي همچون مولاي متقيان در ديده مردم نيست! اين يك نقد است، يك نگاه. ما در اثر همه چيز را آناليز مي‌كنيم. سؤال «ترور» اين است كه چرا مردم كاري نمي‌كنند؟ چرا دشمن اينقدر قدرتمند است؟ در اين نمايش تمامي رفتارها زير ذره‌بين سؤال قرار مي‌گيرند. مگر مي‌شود امام را تنها گذاشت و رفت؟


منبع : روزنامه جوان



تاریخ انتشار: ۲۸ دی ۱۳۹۴ - ۲۱:۰۱





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: جوان آنلاین]
[مشاهده در: www.javanonline.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 19]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


فرهنگ و هنر

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن