تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 2 تیر 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):نگاه مؤمن عبرت آميز و نگاه منافق سرگرمى است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1801702978




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

رکود امروز بدلیل وصل کردن همه مشکلات به مذاکرات است/ دولت منافع اقتصادی را فدای منافع سیاسی کرد/ انتظار بهبود شرایط پس از برجام اشتباهی تاریخی است/ هاشمی برای ماندن در قدرت خود را با شرایط تطبیق داد


واضح آرشیو وب فارسی:بیان گلپایگان: رئیس پیشین اتاق بازرگانی، صنایع، معادن و کشاورزی تهران با بیان اینکه دولت منافع اقتصادی را فدای منافع سیاسی کرده است گفت: رکود امروز بدلیل وصل کردن همه مشکلات به مذاکرات است.به گزارش بیان نیوز ، مهم ترین محورهای گفت و گوی فارس و یحیی آل اسحاق به شرح زیر است: *امام خمینی (ره) مسئولیت تدوین برنامه فرهنگی ـ اجتماعی کشور را به ما واگذار کردند * مشکلات اقتصادی وقتی آغاز شد که گروهی که سواد اقتصادی داشتند آرمان های انقلاب را قبول نداشتند * در زمان جنگ چاره ای غیر از دولتی کردن اقتصاد نبود * اقتصاد دولت سازندگی با استناد به مدل های غربی و بانک جهانی بود * خلأ وجود مدیران آرمان گرا و انقلابی در فضای اقتصادی دوره اصلاحات محسوس بود * در دولت اصلاحات نظریات مدیریتی سیاسی و اقتصادی با «ال» اسلامی به منصه ظهور رسید * بروز جنگ اقتصادی به ویژه در شرایط کنونی که تصمیم به تعامل گرفته ایم جدی تر است * در دوران پسابرجام باید الزامات مرتبط با حوزه اقتصاد را شناسایی و مدیریت کنیم *عقب ماندگی حوزه اقتصاد ریشه در بی برنامگی دولتمردان این عرصه دارد *دولت تدبیر و امید منافع اقتصادی را فدای اهداف سیاسی کرده است *دولت یک و نیم برابر بودجه بدهکار است و منابع بانکی اش قفل شده است *دولت باید به این باور برسد که حوزه سیاست و اقتصاد جنساً و ماهیتاً باهم تفاوت دارند *ساماندهی اوضاع اقتصادی به ضرر آن هایی است که ب خرید فروش پول میلیاردر شده اند *راه حل ساماندهی معضلات اقتصادی فقط اقتصاد مقاومتی است *مقام معظم رهبری از چند سال پیش رأساً وارد حوزه اقتصاد شده اند *دولت به این باور که اقتصاد مقاومتی تنها راه نجات کشور است نرسیده است * رکود امروز ناشی از وصل کردن حل همه مشکلات به مذاکرات بود *منتظر ماندن برای تحقق برجام و بهبود شرایط اقتصادی یکی از اشتباهات تاریخی ما است * نگرش دولت به اقتصاد نگاه کارگزارانی تعدیل شده است *با استناد به آمار دولت می توان گفت وضعیت اقتصاد نابسامان است *اگر دولت برنامه ای برای نشاط اقتصادی تدوین نکند جایگاه سیاسی اش با آسیب جدی مواجه می شود *رکود آن قدر عمیق و ریشه ای است که با مسکن هایی همچون وام خرید خودرو درمان نمی شود *دولت خودروسازان را موقتاً نجات داد و برای فروش محصول یک ماهه وام اعطا کرد *به عنوان عرق ملی و اعتقاد شخصی پیگیر راه اندازی کارخانه چادر مشکی شدم *اگر واقعیت ها با آرمان ها هم جهت نباشد نتیجه کار معیوب و ناقص است *مقتدران اقتصادی کشور میانه ای با آرمان ها ندارند *اختلال در سیستم باعث ایجاد فضای رانتی و افرادی نظیر بابک زنجانی شده است *آقای هاشمی هم مثل سایرین برای حفظ قدرت و ماندن در آن خود را با شرایط مختلف تطبیق داد در ادامه مشروح مصاحبه یحیی آل اسحاق را می خوانید: با توجه به این سابقه مدیریتی شرایط اقتصادی کشور در دولت های مختلف را چگونه ارزیابی می کنید؟ آل اسحاق: همان طور که اشاره کردید در همه دولت ها تقریباً کارکرده ام مؤلفه های اقتصاد جنگی، اقتصاد رفاه، اقتصاد بازار و اقتصاد مدیریت شده را می شناسم و به این نتیجه رسیده ام نظام جمهوری اسلامی میدانی بود که همه فعالان آن توانستند ایده های موردنظرشان را ارائه کرده و طبق آن کار کنند. در سال هایی ابتدای انقلاب اسلامی من به اتفاق دوستانی نظیر آقایان نهاوندیان، اعرابی و جمعی دیگران از فعالان اقتصادی درصدد ارائه دیدگاه اقتصاد اسلامی و مایل به سرمایه گذاری در این خصوص بودیم. از طرفی در زمان نخست وزیری میرحسین موسوی دو جریان به صورت جدی در حوزه سیاسی فعال بودند؛ یکی از آن ها منتسب به آقای عسکراولادی بود و شامل افرادی نظیر آقایان نبوی، ولایتی، توکلی، ناطق نوری می شدند و به عنوان انجمن اسلامی دولت شناخته می شدند و دیدگاه های خاصی را در حوزه های مختلف ازجمله اقتصاد دنبال می کردند. جریان آقای میرحسین موسوی هم متشکل از چپ ها، نیمه چپ ها و رادیکال ها بود و غالباً بین این دو گروه درگیری های دیدگاهی و سیاسی وجود داشت. در بحث اقتصادی هم ما خواسته و ناخواسته و بدون وابستگی تشکیلاتی حضور پیدا کردیم و دستاوردهای نظری ما در حوزه اقتصاد اسلامی خوراک آن انجمن اسلامی شد البته آقای توکلی هم کاره ای کرده بود و بدین ترتیب ما در حوزه فکری فعال شدیم و گروه منتسب به میرحسین موسوی هم در اندیشه الگوسازی بودند تا اینکه آقای بانکی به ریاست سازمان مدیریت و برنامه ریزی رسید و مقرر شد برنامه فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی کشور را تدوین کند ما که برنامه را دیدیم با این مسئله مواجه شدیم که برنامه مزبور یک روکش دارد و یک محتوا … بدون اتلاف وقت شروع به تجزیه وتحلیل موارد ذکرشده در آن پرداختیم که این برنامه همان موضوعات طرح شده در برنامه یوگسلاوی و برخی کشورهای بلوک شرق است و همه تدابیر آن ها در حوزه های تولید، توزیع، مصرف، روابط بانکی، سرمایه گذاری، اقتصاد خرد و کلان، کشاورزی عیناً همان است فقط با این تفاوت که یک ظاهر اسلامی به آن داده شده است. ما دیدیم خطر بزرگی حوزه های مختلف کشور ازجمله اقتصاد کشور را تهدید می کند و احساس خطر کردیم و مراتب را به همکاران فعال در وزارت بازرگانی و اقتصاد رساندیم و قرار شد این برنامه را مستدل کنیم بر همین اساس برنامه را جزء جزء کرده و بر روی آن هزار ساعت کار کارشناسی و ثابت کردیم برنامه کپی است مسئله به گوش آقای موسوی رسید و بحث ها بالا گرفت و قضیه علنی و خوراک انجمن اسلامی دولت شد. آقای بهزاد نبوی که مسئول ستاد بسیج اقتصادی دولت بود جلسه ای را برگزار کرد و جویای جزئیات این مطلب شد و ما هم نتیجه تحقیقاتمان را ارائه کردیم و این موضوع خدمت امام اعلام شد و ایشان هم مطالب تدوین شده توسط ما را مشاهده کردند و به مرحوم آیت الله احمد میانجی و آقای سید منیرالدین حسینی مأموریت دادند که برنامه سازمان مدیریت و برنامه ریزی را با تحقیقات ما مقایسه و بررسی کرده و مطمئن شوند که آیا ادعای ما درست است. این همان نفوذ اقتصادی است؟ آل اسحاق: بله نفوذ راه های مختلفی دارد و این همان نفوذ در نخبگان است همین قضیه ای که برایتان شرح دادم هم یکی از شگردهای نفوذ است آقای بانکی هم خودش قبول کرد و گفت ما نمی دانیم مدل اقتصادی چیست و توضیح المسائلی عمل می کنیم هر جا به مشکل برمی خوریم با کارشناسان دینی طرح مسئله می کنیم تا وضعیت حلال، حرام و برداشت اسلامی آن مورد سنجش قرار گیرد تا دستورات مغایر با اسلام در برنامه کشور نباشد. بررسی ها آماده و خدمت امام گزارش شد که این حرف ها درست است امام راحل هم پس از حصول اطمینان فرمودند: «این برنامه نه شما بروید و یک برنامه بنویسید». *امام خمینی (ره) مسئولیت تدوین برنامه فرهنگی ـ اجتماعی کشور را به ما واگذار کردند همان طور که مستحضرید برنامه نوشتن برای امور کشوری هم که به همین راحتی امکان پذیر نیست حداقل صد کارشناس خبره می خواهد پس چگونه ممکن بود که ما بدون اطلاعات و آمار چنین کاری را بتوانیم انجام دهیم آن هم به دستور امام راحل و در چنین شرایطی که این تقابل ایجادشده بود به هر ترتیب ما اصول حاکم بر برنامه ریزی را در بخش تبینی انجام دادیم و چارچوب کلی و خط مشی اصلی را به زمان تأیید این برنامه توسط رهبری موکول کردیم. ایشان هم فرموده بودند: «با این دو صفحه می خواهید مملکت را اداره کنید؟» فهمیدند دستمان خالی است بنابراین فرمودند: «همان برنامه باید اجرا شود». تصمیم درستی هم بود چر که مملکت را که نمی توان بدون برنامه و همین طور اداره کرد نتیجه این اظهارنظر هم این شد که ما دربه در شدیم چراکه موضوع علنی شده و تقریباً همه می دانستند که هسته فنی این ماجرا چه کسانی بوده اند و همین مسئله پتکی بر سر ما شد. تجربه ما از این اتفاق این بود که ما مجموعه اصولگراها باید حفظ اسلام و حکومت با واقعیت های مبتنی بر آن را برای خودمان ارجح بدانیم چراکه اداره حکومت نیازمند سازمان دهی، برنامه ریزی و برخورداری از نسخه عملیاتی است و بر همین اساس اگر توانایی درک و اجرای واقعیت های آن رشته را نداشتیم به ذات تسلیم هستیم و امور را باید به افرادی که نیازهای واقعی و توانایی حضور در آن عرصه رادارند محول کنیم چراکه برخورداری از تخصص امر بسیار مهمی است. ما جریان اصولگرایی باید بدانیم وقتی آقا درباره اقتصاد مقاومتی می فرمایند باید واقعیت نگر و آرمان گرا باشیم یعنی چه و چگونه می توان به آن دست یافت. طبق تجربه ای که در این ۳۵ سال به دست آوردیم اقتصاد واقعیت هایی دارد که بر اساس روابط حاکم بر اقتصاد که همان پول، تجارت بین الملل، دادوستد خرد و کلان تعریف می شود بنابراین اگر مدیران بر این واقعیت ها اشراف نداشته و روابط آن را درست نشناسند نمی توانند در این عرصه اثرگذار باشند چراکه در این حوزه مدیری موفق است که در عرصه فعالیت خود بهترین باشد و علاوه بر برخورداری از دانش، تجربه و شناخت سازمان دهی های موجود، زیر خیمه آرمان های نظام اسلامی توانمند شده و به آن ها اعتقاد داشته باشد. * مشکلات اقتصادی وقتی آغاز شد که گروهی که سواد اقتصادی داشتند آرمان های انقلاب را قبول نداشتند دقیقاً اینجا نقطه ای است که مشکلات آغاز می شود چراکه عده ای که بر این واقعیت ها مسلط هستند و سواد اقتصادی دارند آرمان ها را قبول ندارند و برخی دیگر که آرمان گرا و واقف به آرمان های انقلاب اسلامی هستند تخصص لازم برای حضور در این حوزه را ندارند مثلاً در دوره آقای احمدی نژاد که تأکید زیادی بر احیای آرمان ها و پاسداشت آن ها بود واقعیت ها و روابط اقتصادی مؤثر بر آن مورد اعتنا قرار نمی گرفت و برچیدن سازمان مدیریت و برنامه ریزی هم گواه این امر است. در دوره اصلاحات هم مؤلفه های علمی از اهمیت زیادی برخوردار و مدل های اقتصادی منطبق با بانک جهانی کاملاً رایج بود و از فارغ التحصیلان توانمند داخلی و خارجی برای اداره حوزه اقتصادی کشور بهره گرفته می شد اما این افراد نیز با آرمان های انقلاب غریبه بودند. به عنوان مثال در دوران سازندگی و اصلاحات دولتمردان به دنبال این بودند که درآمد ملی و سرمایه گذاری را افزایش دهند در این شرایط مسئله عدالت مورد غفلت واقع شده و در حد بیمه و نظایر آن تنزل می یابد این در صورتی است که بر پایه آرمان های کشور عدالت محوری باید از شاخصه های مهم اقتصاد باشد و در غیر این صورت یک جای کار می لنگد. پس می توان تضاد در نحوه عدالت و اجرای آن یکی دیگر از تفاوت های متخصصان اقتصادی دولت های سازندگی، اصلاحات و احمدی نژاد دانست؟ آل اسحاق: بله این تفاوت به قدری فاحش بود که در جلسه ای که همراه با مدیران اجرایی کشور در محضر مقام معظم رهبری بودیم فرمودند: این قدر مدیریت کشورهایی همچون کره، ژاپن، چین و … را به رخ ما نکشید که درآمد سرانه آن ها ۴۰ هزار دلار است ما هم درآمد سرانه خوب می خواهیم. رشد ۸ درصدی و برخورداری از رتبه اول در منطقه را می خواهیم منتها به شرط عدالت که شکاف طبقاتی ایجاد نشود این طور نباشد که یک عده رشد کنند و بقیه در فقر بمانند ما توسعه ای می خواهیم که در آن عدالت محور اساسی باشد. به همین دلیل بود نیز توسعه به پیشرفت تغییر نام داد چراکه در پیشرفت، رشدی مدنظر است که با عدالت همراه باشد این مهم نیز تنها زمانی امکان تحقق دارد که تمام روابط موجود در اقتصاد شناسایی و با آرمان های ملی و دینی مان همراه شود. این نوسانی که این مدت داشتیم هم به دلیل عدم تطابق واقعیت های دانش اقتصادی با خود اقتصاد است اما در شرایط مطلوب وضعیتی ایجاد می شود که تمام برنامه ریزی ها و شاخصه های اصلی در راستای منافع ملی ما است؛ وقتی می گوییم منافع ملی یعنی همه آرمان های ما در امور کشورمان جاری و ساری است. اگر یادتان باشد امام (ره) در بخشی از بیاناتشان فرمودند: اگر دشمنان به دین ما حمله کنند ما به همه دنیای آن ها حمله می کنیم یعنی مرز دینی ما عین مرز جغرافیایی ماست در همین راستا باید تأکید کنم که منافع اقتصادی ما عین منافع آرمانی ماست. یک عده این مسئله را درک نمی کنند که اینجا جمهوری اسلامی است و سه ویژگی دارد؛ یعنی امورش باید بر اساس جمهوریت، ایرانیت و اسلامیت باشد بنابراین رأی دادن به مدل های عمل شده در کره، مالزی و … در کشور ما قابلیت اجرا ندارد زیرا با آرمان های ما در تضاد است. بنابراین به عقیده من نوسان ها و مشکلات اقتصادی ما به این دلیل است که در تلفیق این دو عنصر ضعف داریم و افرادی که دو بازو داشته باشند کم هستند یعنی شرایط ایده آل زمانی شکل خواهد گرفت که مدیران، برنامه ریزان و تصمیم گیران کشور از سویی واقعیت ها را ببینند و مدیر و دانشمند باشند از سوی دیگر هم اعتقادات و آرمان ها را سرلوحه خودشان قرار دهند. آقای دکتر چه شد که ما یک دفعه وارد فضای اقتصاد بسته دولتی و به تعبیری اقتصاد کوپنی شدیم؟ آل اسحاق: ساماندهی به امور انتظامی، نظامی و امنیتی در اولین مقطع پس از انقلاب امری مهم بود چراکه ما حکومتی را تحویل گرفته بودیم که طی ۲۵۰۰ سال نظام سلطنتی تمام روابط را به هم ریخته و بر اساس نظام سرمایه داری و غرب شکل گرفته بود به نحوی که ما جزء اقمار دنیای غرب بودیم و این مجموعه اقتضائات خودش را داشت و اصلاً مطابق با ادبیات نظام انقلاب اسلامی نبود درنتیجه همه روابط باید تغییر می کرد تا به آرمان های انقلاب نزدیک شود همزمان با این شرایط جنگ هم پیش آمد. * در زمان جنگ چاره ای غیر از دولتی کردن اقتصاد نبود در همه جای دنیا هم مرسوم است که شرایط جنگی اقتصاد خاصی را می طلبد و همه مسائل با اولویت جنگ موردتوجه قرار می گیرد حتی جان انسان ها و منابع اقتصادی نظیر کارخانه ها به طور مثال کارخانه ای که تا آن زمان فولاد یا یک کالای دیگر تولید می کند در آن شرایط باید نارنجک و ادوات نظامی تولید کند. اقتصاد جنگی اقتصاد متمرکزی است که در اختیار فرمانده جنگ قرار دارد بنابراین ستاد عملیات جنگ ناگزیر شد اقتصاد دولتی را که خمیرمایه آن اقتصاد سوسیالیستی بود را در پیش بگیرد. از طرف دیگر قبل از انقلاب هم اقتصاد ما دولتی بود چراکه بالای ۸۰ درصد از درآمد کشور به نفت اختصاص داشت و بودجه دولت، سرمایه گذاری ها و درآمدها از این راه تأمین می شد مشکلی که همچنان به قوت خود باقی است و الان حدود ۶۰ درصد از بودجه ما به نفت وابسته است یعنی هنوز هم حقوق کارمندان، سرمایه گذاری های عمرانی و … از سود حاصل از فروش نفت است. علاوه بر این در آن شرایط چاره دیگری نبود و سکان کشور به دست هر کس دیگری هم بود باید اقتصاد را دولتی می کرد. در دولت کارگزاران اقتصاد لیبرالی شد آیا این تغییر به دلیل عبور از شرایط جنگی بود؟ آل اسحاق: از قبل از انقلاب یک جریان فکری که ریشه در دوران پهلوی داشت در کشور حاکم بود و همچون آن دوران وابستگان به افراد دولتی همه امکانات را در اختیار داشتند و انجام کارهای خرد به عهده عموم مردم بود درصورتی که یکی از اهداف انقلاب، اصلاح شرایط و برخورد با اقتصاد بازار و انحصار آن بود. از سوی دیگر حوزه اصلی فعالیت حزب توده و جریان چپ کشور ـ که از زمان های قبل در کشور فعال بودند ـ اقتصاد بود بنابراین فضای عمومی کشور در اختیار انقلابیون و فعالان چپ بود و هنگامی که انقلاب پیروز شد در یک مقطعی فضای رادیکالی در جامعه حاکم شد به نحوی که برخی از روحانیون و صاحب نظران دیدگاه های تند انقلابی داشتند. این فضای کشور را تصور کنید که شاخصه اصلی آن دستیابی به عدالت اجتماعی بود شرایط جنگی را هم به آن اضافه کنید که تمام قوانین، اساسنامه ها و برنامه ها با نگاه چپ تنظیم شده استوکسی هم تعارضی با این مسئله ندارد. پایان جنگ شرایط جدیدی را به وجود آورد چراکه هزار میلیارد دلار خسارت خورده بودیم و با جاده ها، سدها، نیروگاه ها، شهرهایی که باید ترمیم می شدند از سوی دیگر وعده وعیدهایی به مردم داده بودیم که در صورت پیروزی انقلاب کوخ نشین ها از رفاه برخوردار خواهند شد. * اقتصاد دولت سازندگی با استناد به مدل های غربی و بانک جهانی بود مردم پس از ۸ سال که همه زندگی شان را از دست داده اند الآن با تمام شدن جنگ خواستار عادی شدن روال زندگی شان بودند قرار گرفتن در چنین شرایطی می طلبید که توسعه اقتصادی در ارجحیت قرار گیرد یعنی این تصمیمی بود که دولتمردان در آن ایام اتخاذ کرده و با استناد به مدل های غربی و بانک جهانی درصدد بهبود شرایط پس از جنگ برآمدند. طراح این تیم اقتصادی آقای نوربخش بود و الگوی مزبور را که روال آن منطبق بر اقتصاد سرمایه داری بود را به آقای هاشمی رفسنجانی قبولاندند چراکه اگر به نماز جمعه های آن ایام رجوع کنید ایشان مدام دم از عدالت اجتماعی و راهکارهای دستیابی به آن می زدند اما بازهم مشکلات متعددی برای اجرای این الگو داشتیم چراکه منابع پولی ما بسیار محدود بود و پس اندازی نداشتیم. بنابراین راه حل گذر از این مقطع این بود که یا باید قرض می کردیم یا نوع مصارفمان را عوض می کردیم یعنی به جای اینکه کالای مصرفی وارد کنیم امکانات را معطوف به اموری نظیر سدسازی، گسترش فناوری، کارخانه سازی و … نماییم و این گونه در یک محدودیت این چنینی ملغمه ای به عنوان اقتصاد دوران سازندگی ایجاد شد و تبعات خودش را داشت. بخشی از اتفاقات این دوره مثبت بود اما نکته مهم در این میان این است که عدم توجه به آرمان ها در این مقطع زمانی یکی از رویکردهای اصلی اقتصاد بود به نحوی که پولی که به هر دلیلی برای سرمایه گذاری اختصاص می یافت نصیب گروه خاصی می شد و فشار ناشی از آن گریبان مردم را می گرفت و از رفاه آن ها کم می کرد. ذکر یک خاطره برای تصمیم بهتر شرایط آن ایام خالی از لطف نیست در آن زمان، در وزارت صنایع با آقای نعمت زاده مشغول به خدمت بودیم ۴ میلیارد دلار برای سرمایه گذاری واریز شد و مسئول توزیع آن هم آقای نعمت زاده بود ما برای صرف این پول ۱۴۰ پروژه تعریف کردیم و برای انجام آن ها دلار ۱۶۰ تومانی دادیم درحالی که دلار در بازار ۳۰۰ تومان بود این یعنی شرایط برای سرمایه گذاری ایده آل بود. به واسطه سمتی که داشتم مسئول تأمین مالی و تسهیلات پروژه ها بودم و جلسات زیادی را به منظور بررسی پیشرفت کاری برگزار می کردیم و حتی خودمان برای پیگیری ارز فلان کارخانه اقدام و بسیار تلاش می کردیم تا امور محوله به بهترین نحو انجام شود تا اینکه روزی کسی برای قدردانی به دفترمان مراجعه کرده بود فردی که هیچ نسبتی با سرمایه گذاری که به ما معرفی شده بود نداشت و ظاهر و رفتارش حاکی از این بود که هیچ رابطه ای با انقلاب و آرمان های ما ندارد. اینجا بود که خیلی افسوس خوردم با دلاری که برای ما ۲ برابر حساب می شود برای فردی که هیچ نشانی از انقلاب ندارد کارخانه مفت احداث کرده ایم. افراد برای حضور در این پروژه ها چگونه گزینش می شدند؟ آل اسحاق: هیچ گزینشی صورت نمی گرفت فقط مهم این بود که امر تولید محقق شود ما هم موظف بودیم امکانات ایجاد صنعت را در اختیار افرادی که اعلام آمادگی می کنند قرار دهیم اما از این سو با افراد رند و زرنگی مواجه شدیم که جذب این سرمایه ها می شدند اینکه رابطه این افراد با انقلاب و آرمان هایش چیست اصلاً ملاک مهمی نبود. به بهانه همین مسئله پیش آقای نعمت زاده رفتم و گله گزاری کردم اما ایشان پاسخ دادند که برای ما تولید و رشد کشور بسیار مهم است و موارد این چنینی قابل اصلاح است بنابراین به عنوان فردی که در آن زمان مشغول به کار بودم می توانم به حسن نیت این مجموعه برای افزایش تولید اذعان کنم اما آنچه عملاً اتفاق افتاد این بود که بحث سازندگی آن چنان به اولویت و ضرورت کشور تبدیل شد که همه امور را تحت الشعاع قرارداده و زمینه ساز بروز مشکلات و مسائلی شد که در حال حاضر گریبان گیر ما است. * خلأ وجود مدیران آرمان گرا و انقلابی در فضای اقتصادی دوره اصلاحات محسوس بود در دوره اصلاحات هم امکانات مختلفی در کشور ایجادشده بود اما آنچه اتفاق افتاد این بود که افراد با ویژگی های خاص در حوزه های مختلف رشد کردند و افرادی که وابسته به نظام بودند کمتر در پروژه های عمرانی و سرمایه گذاری شرکت داشت که آن هم دلایلی داشت: دلیل اول این بود که بچه های انقلابی و فعالان نظام، ثروتمند شدن و گرایش به فعالیت اقتصادی را امر مقبولی نمی دانستند از سوی دیگر نیروهای خوب و ناب هم یا در جبهه ها حاضر بودند یا در استانداری، فرمانداری و جریان های سیاسی مجلس فعال بودند. بدین ترتیب فضای اقتصادی کشور از حضور افراد خوب و دلسوز خالی شد بنابراین عرصه ها و پست های مدیریتی باید پر می شد و امکان این وجود نداشت که امور کشوری را معطل افراد توانمند آرمان گرا گذاشت. از آن طرف عده ای هم بودند که به جای اینکه در جنگ و یا سایر جایگاه های مدیریتی حاضر شوند حضور در فعالیت های اقتصادی را ترجیح دادند و همین گروه عهد ه دار سکان اقتصادی شدند و نیازهای حاشیه ای مختلفی را با خودشان آوردند و علاوه بر فعالیت در پست های مدیریتی کشور به تربیت افرادی پرداختند که در قالب افراد دانشگاهی، مهندس، استاد دانشگاه و … مروج این افکار و این مدل های اقتصادی باشند. اینجا بود که جنگ بین اقتصاد کفر و اقتصاد اسلامی در حوزه های علمیه به محوریت آیت الله مصباح و دانشگاه ها راه افتاد و نتیجه این شد که عده ای که آدم های بدی هم نبودند در محیط های دانشگاهی به تدریس اقتصاد کفر پرداختند و حوزه ها هم موضوعات مرتبط با اقتصاد اسلامی را در دستور کار خود قرار دادند. * در دولت اصلاحات نظریات مدیریتی سیاسی و اقتصادی با «ال» اسلامی به منصه ظهور رسید شرایط این طور پیش رفت تا اینکه بین فضاهای علمی حوزه و دانشگاه جدایی پیش آمد و به تدریج حوزه های دانشگاهی به دلیل برخورداری از امکانات، حضور در بخش اجرایی و شناخت نیازهای موجود پیشرو شدند. این گروه که در آن زمان به ترویج اقتصاد غربی پرداختند شامل چه افراد و گروه هایی بود؟ آل اسحاق: این افراد در جریان سیاسی کشورمان اصلاح طلب نامیده می شوند مجموعه جریانات اصلاح طلبی در سه عرصه اقتصادی، نظری و سیاسی شروع به فعالیت کردند و تجمیع آن ها منجر به کارآمدی شد و نهایتاً شاهد این هستیم که حوزه عملیات اقتصادی، نظریات مدیریتی و حوزه سیاسی با «ال» اسلامی به منصه ظهور رسید. این تفکرات اصلاحاتی است با کارگزارانی؟ آل اسحاق: به نظرم این ها یک ملغمه و یک طیف است شما اصلاح طلبان را ببینید این ها طیفی از مشارکت، اصلاح طلبان، کارگزاران، آدم های معتدل، روحانیان و … هستند که متدین هم زیاد دارد که برای اداره کشور دیدگاه خاص خودشان رادارند و مدل های مورد اتفاق آن ها در حوزه های مختلف سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی روشی است که مورد قبول اصولگرایان نیست و با آن ها در این مقوله اختلاف دارند. از همین جا بود که نظرات این طیف ها ساماندهی و جمع آوری شد و در طیف سیاسی؛ روحانیون و روحانیت، در عرصه اقتصادی؛ اقتصاد بازار و اقتصاد رفاه و دوقطبی های مختلفی میان این دو جریان سیاسی شکل گرفت که یک قسمت از این قطب ها زیر خیمه نظام جمهوری اسلامی و قابل تحمل بودند اما در این میان یک عده که در ظاهر با نظام هستند مانند سلطنت طلبان به عناد با نظام پرداخته و از این فضای اختلافی میان این دو جریان بهره برداری و در سایه آن رشد و به جریان های مختلف نفوذ کردند. خطر از اینجا آغاز شد چراکه فی نفسه داشتن تفکرات مختلف جرم و گناه نیست بلکه این نفوذ فکری بود که مشکلاتی را ایجاد کرد زیرا نفوذ فکری این معاندان در نخبگان و از همه مهم تر بهره مندی آن ها از امکانات، شرایطی را ایجاد کرد که مشکل ساز می شد و همان طور که گفتم میلیاردها دلاری که تحت عنوان سرمایه گذاری نفتی می فروختیم و تبدیل به دلار می کردیم توسط عده ای که اکثر آن ها جزو طیف اصلاح طلبان بودند در قالب پروژه تجاری جذب کردند. زیرا همان طور که قبل تر هم اشاره کردم تعهد و تخصص افرادی که اصولگرا نامیده می شدند کمتر بود و فعالان این طیف در حوزه تخصصی و عملیاتی اقتصاد ورود نکرده بودند و این گونه شد که آدم های متخصص و توانمندی داشتیم که با تئوری و الگوهای نظام های بین المللی و جهانی هماهنگ شدند. به عنوان مثال ایران و ترکیه را در نظر بگیرید ترکیه از مدل های غربی استقبال کرد و به همان میزان از حمایت تئوریسین ها و گروه های سیاسی حامی این مدل ها هم بهره مند شد و با آن ها در یک جهت قرار گرفت اما کشور ما به دلیل ایستادگی در مقابل الگوهای غربی مجبور به تحمل دشمنی، تحریم و محدودیت های مختلف است حالا در دو طیف اصلاح طلب و اصولگرا هم اصلاح طلبان از حمایت های فکری و ایده ای بین المللی برخوردارند و اصولگرایان به این دلیل که در عرصه مدل فکری با آن ها هماهنگ نیستند با مجموعه محدودیت های بیشتری مواجه اند. * بروز جنگ اقتصادی به ویژه در شرایط کنونی که تصمیم به تعامل گرفته ایم جدی تر است بنابراین در جمع بندی این بخش از حرف هایم باید متذکر شوم طرح این سخنان تجربه فعالیت ۳۰ ساله ام در حوزه اقتصاد کشور است و در همه این دوران آرمان های نظام جمهوری اسلامی را از ته قلبم قبول داشته و به آن اعتقاد دارم ازاین رو همان گونه که دفاع از انقلاب از وظایف ذاتی مان است و در صورت هرگونه تهاجم باید به دفاع از انقلاب بپردازیم اعلام می کنم که اقتصاد هم یکی از مواضعی است که مورد تهدید و هجوم قرار می گیرد. از همین رو بروز جنگ اقتصادی واقعیت دارد و مقابله آن بسیار سخت تر از تهاجم به مرزهاست چراکه این هجوم نرم افزاری است ازاین رو اگر حواسمان به حوزه اقتصاد نباشد انقلاب لطمه می خورد. اینکه حضرت آقا مکرراً به مسئله نفوذ اشاره می کنند حکایت از این دارد که تاکنون در مقابل جنگ های مختلف ازجمله اقتصاد مقاومت کرده ایم و شرایط بهتری از امروز که تصمیم به تعامل گرفته ایم داشتیم بنابراین خطر فعلی بسیار بزرگ تر از گذشته است. در ایام گذشته ما هرگونه تعامل را برای کشورمان مخاطره آمیز می دانستیم اما در حال حاضر تلاش کردیم که تحریم ها از بین برود و از انزوا در آبیم اقدامی که بسیار ارزشمند است اما باید به این مسئله توجه کنیم که طرف مقابل در برنامه ریزی های خود درصدد است در شرایط تعامل، با عامل نفوذ جنگ جدیدی را علیه ما آغاز کند به عنوان مثال شرایط کنونی می طلبد که برای فلان پروژه با یک شرکت خارجی شراکت داشته باشیم حالا طرف خارجی می گوید من کسی را انتخاب می کنم که از جنس خودم باشد و این آغاز نفوذ است. دشمنان نظام بانفوذ در بنگاه های اقتصادی، اتاق های بازرگانی، جلسات، شرکت ها، اذهان نخبگان اقتصادی و طراحان مدل های اقتصادی، برنامه ریزان و … که سلسه وار در روابط اقتصادی سهیم هستند در اندیشه برنامه ریزی برای ضربه زدن به عرصه های تجارت، خریدوفروش هستند آن هم با کشوری که ۳۰ سال با آن در جنگ بوده اند و این سد امروزه از بین رفته است. حالا برای این تعامل دو گزینه مطرح است یا طرف مقابل تغییر ماهیت داده و سیاست های خصمانه اش علیه ما را کنار گذاشته است و یا این که با همان حقد و کینه که بر شدت آن نیز افزوده شده است درصدد دشمنی در حوزه های دیگر هستند ما هم که به آن ها مجوز حضور داده ایم ازاین رو ما نیز باید دو موضع را پیش بگیریم. اکنون که دولتمردان کشور تمام توان و تلاش خود را صرف ایجاد تعامل کردند و به آن ها هم آوانس دادند باید دقت کنیم که آن ها با چه رویکردی به تعامل با ما می پردازند اگر رویکرد آن ها نفوذ است پس دولتمردان عزیز ما باید با درایت خودشان راه های مختلف در این خصوص را ببندند چراکه همان قدر که دفاع از انقلاب و مرزها مهم است دفاع از مرز اقتصادی هم به همان اندازه اهمیت دارد. بنابراین به مجردی که این واقعیت را قبول کردیم باید الزامات آن را هم که یکسری واقعیت های حوزه اقتصاد که ازجمله دانش و مدیریت اقتصاد است را بپذیریم و در این نبرد از تجهیزاتی همچون به روز بودن اقتصاد، مدیریت اقتصاد، نسخه اقتصادی و … بهره مند شویم زیرا با یک جهان همه چیز مسلط در حال تقابل هستیم. * در دوران پسابرجام باید الزامات مرتبط با حوزه اقتصاد را شناسایی و مدیریت کنیم موضع دوم هم این است که در عرصه نرم افزاری اقتصاد خود را مجهز کنیم و بدین ترتیب در عرصه سازمان دهی و مدیریت اقتصاد مسلط ظاهر شویم تا در مقابل تک آن ها پاتک داشته باشیم و پیشروی هایی را به دست بیاوریم ازاین رو این صحنه آدم معمولی نمی خواهد و نیازمند افرادی است که در هر دو حوزه علمی و عملی توانمند باشند. از همین رو حوزه اقتصاد بسیار حساس است و می بینید مقام معظم رهبری در نامه ۹ بندی که در خصوص برجام نوشتند مسئله اقتصاد مقاومتی را نیز ذیل موضوع هسته ای، یادآور شدند و این تأکید مبین این مطلب است که جایگاه اقتصاد مقاومتی در شرایط امروز کشور هم وزن موضوع هسته ای است. وقتی می گوییم اقتصاد مقاومتی منظورمان ماحصل سعی و خطاهای ۳۷ ساله در حوزه اقتصاد است. نظام جمهوری اسلامی ایران کریمانه به همه مدیران اجازه داده است که هر کس هر حرف و نظری در خصوص اقتصاد دارد را عملیاتی کند و این چنین است که ما در این مدت تجربه های مختلفی مانند اقتصاد متمرکز، اقتصاد جنگی، اقتصاد بازار، اقتصاد غربی و … را آزموده ایم. در حال حاضر نیز به این نتیجه رسیده ایم که اقتصادمان با توجه به امکانات، دارایی ها، منابع انسانی، موقعیت جغرافیایی، معادن و آورده های ذاتی مان اصلاً وضع خوبی ندارد و اصلاً قابل قیاس با ترکیه و کشورهای این چنینی نیست در حالی این کشورها در برخی از شاخص ها رشد خوبی کرده اند. *عقب ماندگی حوزه اقتصاد ریشه در بی برنامگی دولتمردان این عرصه دارد از سوی دیگر در شرایط فعلی کشور که البته فقط محدود به این دولت نیست و همیشه گریبان گیرمان بوده در شاخصه هایی نظیر رشد، درآمد، معیشت، بیکاری و … شرایطمان اصلاً قابل قیاس با امکاناتمان نیست این در حالی است که کشورمان در حوزه های نظامی، سیاسی، روابط بین الملل و … توانمندی های بسیاری دارد و این امر گویای این حقیقت است که ما بی عرضه و بی استعداد نیستیم و این در جا زدن و عقب ماندگی در حوزه اقتصاد به این دلیل است که دولتمردان استراتژی و برنامه مشخصی در این عرصه ندارند و بدین ترتیب مدیریت و سازمان دهی که باید در کشور به عنوان فرصت مورداستفاده قرار گیرد به یک تهدید تبدیل شده است. یعنی دولت ها از ابتدا تاکنون هیچ کدام استراتژی اقتصادی نداشته اند؟ آل اسحاق: نه تنها استراتژی اقتصادی نداشتیم بلکه از آن مهم تر از ساختار اقتصادی و مدیریت معتقد به آن هم بهره مند نبوده ایم شرایط به گونه ای رقم خورده است که دولت ها به مدیریت جامع در اقتصاد که متناسب با جامعه اسلامی – ایرانی باشد نگاه واقع گرایانه ای نداشته اند به نحوی که استراتژی تجارت صنعتی کشور به صورت جزیره ای آن هم تابع شرایط سیاسی، اداره شده است و بیشترین آسیب را هم از همین ناحیه اقتصاد سیاست زدگی خورده است. *دولت تدبیر و امید منافع اقتصادی را فدای اهداف سیاسی کرده است چراکه مدل های اقتصاد و فرآیندهای مرتبط با آن همواره تحت تأثیر سیاست بوده و متد خوب، بد، بایدونبایدهای اقتصادی غالباً باسیاست مورد سنجش قرارگرفته است. افرادی که در دولت تدبیر و امید در حوزه اقتصاد فعال هستند بسیار کار بلد هستند اما دولت کنونی هم درگیر همین آفت است و شرایط اقتصادی باوجود وزرا و مشاوران کار بلد بازهم با مشکلات عدیده ای دست و پنجه نرم می کنند چراکه منافع اقتصادی را همواره فدای سیاست کرده است و هر طرح اقتصادی که با اهداف سیاسی دولت همخوانی نداشته باشد محکوم به وتو است هرچند که در ذات خود طرح بسیار مقبول و پرفایده ای باشد. یعنی افزایش مشکلات مردم در حوزه اقتصاد ریشه در ناهماهنگی حوزه سیاستی و اقتصادی دارد؟ آل اسحاق: دقیقاً همین طور است به طور مثال همه متصدیان اقتصاد معتقدند که دادن یارانه ها امری غلط است چراکه ۴۰ هزار میلیارد تومان از بودجه عمرانی کشور که باید صرف توسعه شود صرف یارانه ها می شود و این در حالی است که دولت ۵۴۰ هزار میلیارد تومان یعنی رقمی بالغ بر یک و نیم تا دو برابر بودجه را بدهکار است حالا این شرایط را با کاهش ناگهانی قیمت نفت بسنجید و ببینید آیا می توان انتظار عملکرد خارق العاده ای داشت کدام عقل سلیم و نخبه ای می پذیرد دولتی که کسر بودجه دارد ماهانه ۴۰ هزار میلیارد تومان هم به یارانه ها اختصاص دهد؟ در این میان عده ای هم هستند که می گویند شرایطی فراهم شود که یارانه ها فقط به محرومین تعلق بگیرد اما دولت از ترس بازتاب سیاسی آن در جامعه توان این کار را ندارد و می گوید ما این مورد را در بودجه می گذاریم اگر مجلس صلاح دانست آن را حذف کند تا مخاطرات سیاسی آن دامن گیر دولت نشود. نکته تأسف بار این است که این واقعیت روشن و مبرهن که همگان بر غلط بودنش اذعان دارد حتی در شرایط استیصال نیز الویت قرار دارد و هزینه های سیاسی آن بیش از سایر پارامترها موردتوجه قرار می گیرد. *دولت یک و نیم برابر بودجه بدهکار است و منابع بانکی اش قفل شده است ساختار اقتصاد هم ازجمله مشکلاتی است که حوزه اقتصاد را تحت تأثیر قرارداده است از اقتصادی که بیش از ۸۰ درصد آن متکی به درآمد نفت است چه انتظاراتی می توان داشت چراکه اگر نفت به فروش نرود و یا اینکه مانند شرایط کنونی دچار افت قیمت شود ساختار اقتصاد کاملاً آسیب می بیند. این ساختار باعث شده که ۸۰ درصد از منابع بانک ها قفل شود و همین هم آغاز بر مشکل جدیدی می شود که همگان به آن اشاره دارد ضعف نظام بانکی، بانک ها با توجه به منابعشان تنها می توانند ۱۰ برابر از سرمایه خود را وام دهند اما در کشور ما این رقم ۱۷ برابر است و همین مسئله باعث شده که نظام بانکی پوک شود مشکل وقتی شدیدتر می شود که در حال حاضر ۹۰ درصد از این وام ها به بانک ها بر نمی گردد و این خود سرآغاز یک بحران است. یعنی در دولت فعلی بانک ها ۱۷ برابر منابعشان را وام داده اند؟ آل اسحاق: بله البته از قبل هم بود اما مجموع فعلی اش این رقم است پس برای دولتی با این حجم بدهی و قفل شدن منابع بانکی، وضعیت بیکاری و اشتغال که تا سال دیگر ۷ تا ۸ میلیون نفر فارغ التحصیل بیکار هم به آن اضافه خواهند شد، اختلاف طبقاتی، وضعیت نابسامان تولید، سرمایه گذاری، صادرات و واردات پرداختن صرف به مسائل سیاسی اصلاً زیبنده نیست. آن هم درباره کشور ما که به گواه تاریخی از هویت تاریخی و ضریب هوشی مطلوبی برخوردار هستند یک زمانی نصف کره زمین بر اساس ایده ها و الگوهای ما اداره می شد با استناد به یک تحلیل تاریخی هیچ ۲۴ ساعتی در تاریخ جهان وجود ندارد که کشوری به نام ایران نبوده باشد تاریخ مدون جهان این مطلب را می گوید پس ما ملت تازه به دوران رسیده ای نیستیم که نتوانیم بر مشکلاتمان فائق بیاییم آمریکا با این همه ادعا بیش از ۴۰۰ سال عمر ندارد پس نتیجه می گیریم راهکار عبور از این وضعیت بحرانی اقتصادی اتکاء به نظام تدبیر و نگاه درست به اقتصاد کشور و شناسایی نقاط قوت و ضعف آن است. در حدیثی از امیرالمؤمنین (ع) نقل شده است اگر می خواهی بدانی هویت و شخصیت چیست، بیندیش که آبشخور فکری و ریشه افکارت کجاست زیرا آنچه به آن فکر می کنی به رفتار تو تبدیل می شود در اثر تکرار رفتارها عادات شکل می گیرد و مجموعه این عادات هویت و شخصیت را تشکیل می دهد. *دولت باید به این باور برسد که حوزه سیاست و اقتصاد جنساً و ماهیتاً باهم تفاوت دارند حالا ما باید بیندیشیم که چرا هویت ما در حوزه اقتصاد این گونه شده است باید مهندسی کنیم و ببینیم چه عاداتی در حوزه اقتصادی داریم که به رفتار و اندیشه ما تبدیل شده است که ما همه مسائل اقتصادی را تحت تأثیر نوسانات سیاسی می بینیم و به این باور نرسیده ایم که حوزه سیاست و اقتصاد جنساً و ماهیتاً از هم متفاوت هستند؛ حوزه سیاست عرصه قدرت است و در آن باید عوامل مؤثر در رسیدن به حکومت و جلب آرای مردم را کوتاه مدت مدنظر داشت درحالی که حوزه اقتصاد عرصه تولید، بهره وری و سرمایه گذاری در بلندمدت است. این ساختار را می توان علت و علل اصلی ترین مشکلات حوزه اقتصاد دانست ساختاری که ذینفع هایی دارد که دوست ندارند شرایط به وضع مطلوب بازگردد چراکه در آن صورت دیگر برای آن ها نفع و فایده ای وجود ندارد. نظام بانکی موجود که همگان درباره اوضاع نابسامان و آشفته اش باهم اشتراک نظر داریم یکسری ذی نفع هایی مثل سهامداران بانک ها، سرمایه گذاران، مدیران و وام گیرندگان میلیاردی دارد. *ساماندهی اوضاع اقتصادی به ضرر آن هایی است که ب خرید فروش پول میلیاردر شده اند بنابراین اوضاع وقتی بر وفق مراد آن هاست که همه اقتصاد کشور در اختیار خریدوفروش پول باشد نه تولید چراکه پول مردم را به راه های مختلف می گیرند و با سود ۳۰ الی ۴۰ درصدی به فرد دیگری واگذار می کنند و در این میان بدون اینکه زحمتی کشیده باشد و با گرفتن وثیقه چند برابری سود کلانی به دست آورده و به جمع میلیاردها می پیوندند و به خاطر همین است که سازمان های اعتباری به صورت روزانه در حال رشد هستند. این چنین است که همه کشور عمله نظام بانکی شده است چراکه از طرفی وام گیرنده ها به دلیل زیاد بودن سود توانایی بازپرداخت بدهی شان را ندارند و اتوماتیک وار مشکلی همچون معوقه شدن ۸۰ درصد از وام ها را ایجاد می کنند اینجاست که به وضعیت نامناسب ساختار برخورد می کنیم چراکه در همین مسئله شاهد هستیم که وام دهندگان، وام گیرندگان، صاحبان سهام و مدیران با همکاری هم به حفظ این شبکه کمک می کنند. ازآنجاکه روابط اقتصادی موضوعی علمی است فردی غیر از خودش آن هم نمی تواند به این اوضاع سامان دهد آن ها هم که مطمئناً برای بهبود شرایط اقدامی نمی کنند چراکه در این صورت منافعشان به خطر می افتد و این گونه است که همه مقامات از بالاترین مقام دولتی که مقام معظم رهبری هستند تا رئیس جمهور، وزرا، نمایندگان و مردم می گویند نظام بانکی مشکل دارد و همه حوزه های اقتصادی اعم از تولید، صادرات و واردات تحت تأثیر آن هستند اما اقدام عملی صورت نمی گیرد. آیا راه حلی وجود ندارد یا اهتمام مسئولان ذیربط در این خصوص جدی نیست؟ آل اسحاق: برای حل این معضلات پس از ۳۷ سال یک راهکار و نسخه عملیاتی تدوین شده است که متناسب با اقتضائات کشور است و هزینه های مادی و معنوی زیادی برای دستیابی به آن صرف شده است این نسخه پیروی از دستورالعمل های مرتبط با اقتصاد مقاومتی است که سیاست های آن در حوزه نظری به مدت سه سال در اختیار متخصصان و صاحب نظران حوزه اقتصادی کشور قرار گرفت و مدیران نهادهای مرتبط و فعالان این عرصه نظرات خود را ارائه کردند. *راه حل ساماندهی معضلات اقتصادی فقط اقتصاد مقاومتی است در گام بعد آن را به مجلس بردند و پس از تصویب به صورت قانون درآمد مقام معظم رهبری هم بر اساس اصل ۱۰۰ قانون اساسی خط مشی اقتصادی کشور را اقتصاد مقاومتی اعلام کردند و در برنامه ششم توسعه ۱۷۱ ماده را طرح و خواستار رعایت این موارد شدند و ۲۴ ماده هم از اصول حاکم بر اقتصاد مقاومتی را به دولت ابلاغ کردند و دولت هم فرماندهی اقتصاد مقاومتی را ایجاد کرد اما عجب است که نسخه، قانون و حمایت بلندترین مقام کشور از این خط مشی راداریم اما سیاست های اقتصاد مقاومتی عملیاتی نمی شود. ارزیابی شما از عملکرد دولت یازدهم در تفهیم اقتصاد مقاومتی چیست؟ آیا این عملیاتی نشدن را می توان به حساب اینکه دولت سیاست های مبتنی بر اقتصاد مقاومتی را نمی دان گذاشت؟ آل اسحاق: اقتصاد مقاومتی اقتصاد خود کشور و برآیند اقتصاد همه حوزه ها است؛ بنابراین مسئله انتزاعی زیاد پیچیده ای نیست که بتوان این گونه استنباط کرد از طرفی اینکه بخواهیم عنوان کنیم که دولت نمی داند اقتصاد مقاومتی چیست کم لطفی کرده ایم. اقتصاد اگر درست نباشد اثرات منفی خود را بر همه عرصه ها ازجمله سیاست، روابط بین الملل، فرهنگ و جریانات داخلی می گذارد و این چنین است که می بینیم ضعف حوزه اقتصاد عرصه را بر دولت تنگ کرده و خدماتش را زیر سؤال برده است. یکی از آقایان گفته است که در راستای اجرای اقتصاد مقاومتی سرمایه گذار خارجی را می آوریم و بیشترین درصد سرمایه گذاری را به وی محول می کنیم که اگر تحریم هم شدیم آن فرد یا نهاد خارجی که نمی تواند از سرمایه اش بگذرد و این گونه ما هم قانون را اجرا می کنیم وجود چنین نگاه ها و سخنانی مبین این امر است که شاید مقوله اقتصاد مقاومتی در دولت هنوز تفهیم نشده است. آل اسحاق: مقام معظم رهبری به عنوان طرح این الگو برای این مسئله نیز راهکار بیان کرده اند و به عناوین مختلف و در قالب ۲۴ ماده مسئله اقتصاد مقاومتی را جزئی کرده اند. علاوه بر این ایشان صراحتاً اقتصاد مقاومتی را «درون زایی و برونگرایی» نامیدند یعنی اگر فقط واردات و مونتاژ باشد و یا برعکس همه درها را ببندیم اقتصاد مقاومتی محقق نمی شود بلکه اصل مسئله تولید صادرات محور موردنظر است در همین راستا نیز کالاها را به دو بخش اساسی و غیراساسی تقسیم کرده اند. *مقام معظم رهبری از چند سال پیش رأساً وارد حوزه اقتصاد شده اند مقام معظم رهبری از ۶-۵ سال پیش رأساً وارد حوزه های اقتصادی شده اند و با سرکشی به کارخانه های ایران خودرو و سایپا مرتباً به این نکته تأکید دارند که تولیدات ما باید صادرات محور باشد. درنهایت اگر با این همه تفاسیر که از سوی مقام معظم رهبری و سایر متصدیان این حوزه درباره اقتصاد مقاومتی بیان شده است ندانیم اقتصاد مقاومتی چیست امری غیرقابل باور است مگر اینکه خودمان را ملزم به نداشتن این مفاهیم کنیم. یعنی با این روایتی که عنوان کردم پس به صورت مغرضانه نمی خواهند بفهمند که اقتصاد مقاومتی چیست؟ آل اسحاق: به نظر من تفسیرشان غلط است و به اصل برونگرایی و درون زدایی توجهندارند. اقتصاد مقاومتی شامل ۲ شاخه سلبی و ایجابی است؛ سلبی یعنی اقتصاد ما باید به گونه ای باشد که در تهدیدهای اقتصادی مقاومت کند و با نقشه راه و ستاد عملیات و فرماندهی به مصاف این نبرد برود. اقتصاد مقاومتی باید از جهت مبانی نظری، مدیریت و منابع مسلط ظاهر شود که جای نفوذ نگذارد بنابراین در جنگ اقتصادی نیز باید همچون جنگ جغرافیایی تجهیزات و امکانات و موردنیاز را پیش بینی و تهیه کنیم. در بحث ایجابی نیز منظور این است که اگر خواستار تعامل با دولت های دیگر در حوزه اقتصاد هستیم باید تعاملی را برقرار کنیم که به ۸ درصد رشد مدنظرمان برسیم اما منشأ نفوذ دولت های دیگر نشویم. *دولت به این باور که اقتصاد مقاومتی تنها راه نجات کشور است نرسیده است با این مقدمه که عرض کردم در خصوص عملکرد دولت تدبیر و امید در اجرایی کردن اقتصاد مقاومتی زود است چراکه اصول مرتبط با اقتصاد مقاومتی هنوز عملیاتی نشده است و آقا هم تأکید کرده اند که این اقدام باید تا پایان دولت صورت بگیرد. در حال حاضر ما نسخه عملیاتی و استراتژی راداریم و می توان گفت که ۲۰ درصد از راه را طی کرده ایم ۸۰ درصد باقی مانده مربوط به اجرای استراتژی است و ما در این حوزه ضعف هایی داریم که آن ها نیز زمانی مرتفع می شوند که اجرای آن را آغاز کنیم البته باید به این نکته اشاره کنم که اجرای اقتصاد مقاومتی تنها به عهده دولت نیست و بخشی از آن باید توسط مردم، نهادها، سرمایه گذاران داخلی و خارجی اجرا شود. مخلص کلام اینکه مدیران برنامه ریز و سرمایه گذار باید به این باور برسند که تنها راه نجات از این شرایط در گرو اجرای قانون اقتصاد مقاومتی است سرمایه گذار خراجی هم باید بداند در این فضا تا ابدالدهر نمی تواند به ایران دارو وارد کند بلکه باید در فکر افتتاح یک کارخانه باشد و این گونه است که اثرات مثبت این استراتژی اقتصادی در برنامه های ریزودرشت کشور ظهور پیدا می کند اما متأسفانه این باور شکل نگرفته است. فضای انتخاباتی پس از برجام را چگونه می بینید؟ آل اسحاق: یک اشتباهی که اتفاق افتاد این بود که دولت بازهم به دلیل بهره برداری سیاسی انتظاراتی را در مردم ایجاد و حل مشکلات اقتصادی را به مذاکرات وصل کرد و به نظر من اصلی ترین عامل رکود که هرروز بر عمق آن افزوده می شود همین مسئله است چراکه این تصور در مردم ایجاد شد که در صورت برداشتن تحریم ها، کالاها ارزان و باکیفیت می شود. * رکود امروز ناشی از وصل کردن حل همه مشکلات به مذاکرات بود بنابراین کسی که می خواست جهیزیه بخرد بر اساس این تفکر دست نگه داشت تا شرایط اقتصادی بعد از تحریم ها فرا برسد این مثال در عرصه تولید نیز صدق می کند چراکه تولیدکننده فعالیتش را به امید ارزان شدن مواد اولیه متوقف کرد که این اتفاقات اشتباه نتیجه وصل کردن همه امور کشو به مذاکرات هسته ا

[مشاهده متن کامل خبر]





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: بیان گلپایگان]
[مشاهده در: www.]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 24]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن