واضح آرشیو وب فارسی:قدس آنلاین: قدس/ معارف/ آمنه مستقیمی: وقتی قرآن و معصومان(ع) دین را نسخه هدایتگر بشر در همه عرصه ها معرفی می کنند، دیگر تفاوتی میان جزئیات زندگی فردی و اجتماعی و یا مسایل علمی در این باره باقی نمی ماند؛ یعنی اگر قرار باشد علمی انسان را به کمال رهنمون شود، نباید و نمی تواند جدا از دین باشد.از این رو، بشر نیازمند به هدایت نمی تواند با دیدگاه های خود نسخه کمال را بپیچد، بنابراین درباره ضرورت تحول علوم انسانی و تولید نوع اسلامی آن با دو تن از کارشناسان به بحث و بررسی نشسته ایم که مشروح آن پیش روی شماست. حجت الاسلام والمسلمین مصطفی جمالی، عضو هیأت علمی فرهنگستان علوم اسلامی قم با اشاره به اهمیت تحول علوم انسانی می گوید: مسأله علوم انسانی گرچه از ابتدای پیروزی انقلاب مطرح شده، اما متأسفانه هنوز در حد مسأله باقی مانده است؛ یعنی به رغم برخی اقدام های مطلوب حوزه و دانشگاه، هنوز آن طور که باید و شاید نه زوایای آن مشخص و نه پاسخ های عمیق و جامع برایش بیان شده است. وی درباره ملزومات این تحول و تولید علوم انسانی اسلامی اظهار می دارد: نخستین گام آن است که اندیشمندان و صاحب نظران این حوزه بدانند فضای مطرح شده در علوم انسانی غربی با زیست بوم فرهنگی، بومی و دینی ما سازگار نبوده و امکان بومی شدن هم ندارد؛ شاید بتوان تصرفاتی در علوم جدید داشت و برخی نظریه های علوم انسانی را اصلاح کرد، اما کاری جدی نیست؛ زیرا علوم انسانی غربی با کلیت منسجم و به هم پیوسته خود، در فضای خاص و مبتنی بر آرمان های ویژه شکل گرفته است. به گفته این استاد حوزه و دانشگاه، بعد از رُنسانس و در فضای تجدد، علوم انسانی مبتنی بر نگاه های اومانیستی و سکولاریستی و آرمانِ رفاه و لذت (مهم ترین آرمان غرب پس از قرون وسطی) شکل گرفت و در ابعاد اقتصادی، سیاسی و اجتماعی هم دیدگاه ها و فرضیه ها را نیز بر این اساس مطرح کرد؛ به تعبیر خود غربی ها انسان از آسمان جدا و هدف غایی این انسانِ زمینی، رفاه شد. علوم انسانی حق را اقامه نمی کند وی تأکید می کند: اعتقاد به تحول علوم انسانی باید ایجاد شود، اما نه به صورت دستوری، بلکه استادان و اندیشمندان باید بدانند که جریان و جهت گیری علوم انسانی در غرب باطل است، نه در پی اعتلای جریان حق. البته ما نمی گوییم علوم انسانی غربی کاملا منفی است، اما کلیت آن فضایی کاملاً مادی است، پس باید به مسیر جدیدی وارد شود که انقلاب اسلامی ایران نوید ورود دنیا به این مسیر جدید را داد. اینکه قرار است تمدن اسلامی ساخته و یا احیا شود که به عقلانیتی خاص و دارای تفاوت جوهری با عقلانیت موجود نیاز دارد. حجت الاسلام جمالی با تأکید بر لزوم دینی شدن و اعتلای کلمه حق در فضای نظریه پردازی های ما ابراز می کند: حتی به تعبیر امام راحل(ره) باید علوم تجربی هم توحیدی شوند. این یعنی تمدن سازی به بومی شدن و ترمیم کردن علوم موجود نیست، بلکه باید علوم انسانی اسلامی تولید شود؛ زیرا علوم انسانی رایج پاسخگوی نیازهای ما نیست، برای همین الگوهای پیشرفت و توسعه ما هنوز کارآمد نیستند. عضو هیأت علمی فرهنگستان علوم اسلامی قم با اشاره به شکل گیری علوم انسانی غربی در بسترهای خاص اجتماعی و تمدنی می گوید: با اتفاقات بعد از رنسانس، آرمان های انسان غربی تغییر یافت و رنگ و بوی دنیایی گرفت و متناسب با آن، الگوی مصرف و حتی نوع تولیداتش تغییر یافت؛ چون هدف توسعه لذت بود و این توسعه به حرص اجتماعی نیاز داشت، برای همین فرهنگ مصرفی رایج شد و در خدمت نظام سرمایه داری قرار گرفت. وی تأکید می کند: علوم انسانی باید در خدمت انسان و هدفش قرب خدا باشد، از این رو، نخستین مبنای علوم انسانی این است که چه تعریفی از انسان داشته باشیم و چه غایت و هدفی را برایش در نظر بگیریم، توحیدی یا لذت و رفاه. حجت الاسلام جمالی با تأکید بر لزوم اعتقاد به وجود دو جریان حق و باطل در جهان بیان می کند: این دو جریان در عالم حضور دارند و همیشه درگیرند، پس باید این دو را خوب شناخت؛ زیرا خروجی تصرف یکی ظلمت است و خروجی دیگری نور. از این رو، انقلاب اسلامی پاسخی است به نیاز بشر امروز؛ زیرا تمدن غرب برخلاف ادعاهایش بحران زا بوده که جنگ های جهانی شاهد این ادعاست. افزون بر این، امروز غرب دچار اضرار و انسان در چرخه مدرنیته له شده است. وی در پایان خاطرنشان می کند: بنابراین، انقلاب اسلامی پاسخی است درخور به نیازهای بشر بویژه در حوزه علم؛ پس باید عقلانیت متناسب با انقلاب تولید و عرضه شود؛ زیرا برای حضور فعال و بسیط آرمان های انقلاب راهی نیست جز اینکه علوم انسانی اسلامی مبتنی بر آموزه های دین تولید و عرضه شود؛ یعنی به تعبیر امام خمینی(ره) باید انقلابی فرهنگی رخ دهد. ضدیت مبانی علوم انسانی غربی با دین فرزاد جهان بین، استادیار دانشگاه درباره چرایی لزوم تحول علوم انسانی و تولید نوع اسلامی این علوم می گوید: بحث ضرورت تولید علوم انسانی اسلامی از چند جهت قابل بررسی است؛ نخست آنکه علوم انسانی بر مبانی و بنیادهایی بنا شده که در تضاد با مبانی دینی است. در نوع نگاه به انسان، هستی، منابع معتبر معرفتی و... . طبیعتاً هر مبنایی ثمر خاص خود را دارد. وی می افزاید: نکته دوم آنکه علوم انسانی غربی با وجود ادعاهای پیشین مبنی بر ایجاد بهشت زمینی، کارآمدی لازم را برای ایجاد زندگی مطلوب نداشته و به رغم وعده هایی که این علوم برای حل مشکلات در قرون میانه و طرح ریزی یک زندگی خوب داد، اما امروز بشر با مشکلاتی همچون جنگ های خانمان سوز، فروپاشی خانواده ها، شکاف طبقاتیِ سرسام آور، افسردگی و تجاوز به حقوق انسان ها دست و پنجه نرم می کند. جهان بین با بیان اینکه این نقصان ها ثابت می کند که ما نیازمند تولید علوم انسانی مبتنی بر مبانی دینی و تجربیات ارزشمند بشری هستیم، اظهار می دارد: وقتی تمدن اسلامی را که برخی از اندیشمندان از آن با عنوان معجزه تمدن اسلامی یاد می کنند، در گذشته بررسی می کنیم تأسیس حکومت اسلامی در مدینه النبی نقطه آغاز آن بود و در قرون چهارم و پنجم هجری به اوج شکوفایی رسید؛ این تمدن بزرگی که ایجاد شد (به رغم برخی کاستی ها) مهد علم جهانی می شود، به گونه ای که جریان علم از جهان اسلام به سمت غرب حرکت می کند و اصولی همچون برابری، تساهل و تسامح و وحدت به بشریت عرضه می شود. به گفته مؤلف «مسوولیت های متقابل حکومت اسلامی و مردم در نهج البلاغه» اگرچه در همان دوران کسانی همچون بنی امیه بحث عرب و عجم را مطرح کردند، اما رویکرد کلی اسلام جز تجویز برادری و برابری نیست که این ها ظرفیت تمدن سازی اسلام را ثابت می کند. وی تمدن را مهم ترین صورت زندگی اجتماعی بشر می خواند و بیان می کند: علوم انسانی اسلامی، نرم افزار تمدن اسلامی است؛ زیرا ما در بُعد اداره اجتماع، اقتصاد و سیاست نیازمند مدلی هستیم که علوم انسانی اسلامی آن را برای ما تأمین می کند. جهان بین درباره تأثیر مبانی تجویزیِ علوم انسانی غربی بر آشوب ها و درگیری هایی که جهان بشریت به طور عام و جهان اسلام به طور خاص در آتش آن ها می سوزد، ابراز می کند: متأسفانه عواملی چون قشری گرایی، دور شدن از اسلام عقلانی و جهل در جهان اسلام چنین فجایعی را سبب می شود، اما در کنار آن، مبانی اومانیستی که تجویز علوم انسانی غربی است و اصالت را به سود و منفعت می دهد، سبب می شود که انسان برای رسیدن به منافع بیشتر، دیگران را قربانی کند. این استاد دانشگاه، مبانی اومانیستی علوم انسانی رایج را از عوامل آنچه که در عراق، سوریه و یمن در حال وقوع است، دانست و تأکید می کند: از این روست که گرچه مردم مظلوم این کشورها محق هستند، اما استکبار از دشمنان آن ها حمایت می کند! به عبارت بهتر وقتی ارزش هایی چون ایثار و از خود گذشتگی در اسلام جای خود را به ضدارزش هایی مثل منفعت طلبی و رفاه خواهی داد، آن گاه انسان همه چیز را برای خواسته های خود به کار می گیرد و جنگ افروزی معنا می یابد و این چنین برای انفجار در فرانسه جبهه گیری جهانی شده، اما در مقابل کشتارهای مشابه در نیجریه سکوت می شود!
دوشنبه ، ۲۸دی۱۳۹۴
[مشاهده متن کامل خبر]
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: قدس آنلاین]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 16]