واضح آرشیو وب فارسی:برترین ها:
حال و روز کودکان این نسل خوب است؟
این تغییرات و تفاوت های میان کودکان هر دهه، از کجا نشات گرفته است؟ آیا حال و روز کودکان امروز خوب است؟ چه کسانی در حال خوب یا بد کودکان سهیم اند؟
ماهنامه سپیده دانایی - صحرا علومی: این روزها کمتر کسی را می توان پیدا کرد که درباره تفاوت بچه های امروز و دیروز، بحثی نداشته نباشد. اختلاف در ارزش ها، الگوها، رفتار و همه چیزهای ریز و درشت دیگر، گاه بزرگ ترها را به حیرت می آورد و زبان به تمجید می گشایند که بچه های امروزی باهوش ترند و زرنگ تر. گاهی هم فضای گله گذاری را فراهم می کند که حرمت ها از میان رفته و بچه های امروز با دوره های قبل زمین تا آسمان فرق دارند.
اما این تغییرات و تفاوت های میان کودکان هر دهه، از کجا نشات گرفته است؟ آیا حال و روز کودکان امروز خوب است؟ چه کسانی در حال خوب یا بد کودکان سهیم اند. در همین زمینه با دکتر شیوا دولت آبادی، رییس انجمن روان شناسی ایران و رییس انجمن حمایت از حقوق کودکان به گفت و گو نشسته ایم.
سلامت روان این روزهای کودکان ایرانی چه طور است؟ حالشان خوب است؟
تربیت، همچون دیگر حوزه های مرتبط با انسان، گونه های متفاوتی دارد و نحوه نگاه به دوران کودکی، آینده و جایگاه کودک، منجر به شکل گیری روش های تربیتی متفاوت می شود. بر همین اساس، در ایران هم با تنوع فراوانی رو به رو هستیم. تفاوتی که به ویژه، اقلیم در آن نقش به سزایی دارد.
برای نمونه در بخری نقاط، سخت کوشی به تبع نوع زندگی، از ابتدا به کودکان آموزش داده می شود. اما در نگاه کلی، به خصوص در کودکان طبقه متوسط، شاهد رواج نوعی نازپروردگی و ارضای نیازهای آنی و مادی فرزندان هستیم. والدینی که اغلب فداکاری می کنند و توجه ویژه ای به فرزندان دارند.
آن هم نه با صرف وقت و کیفیت و توجه کردن به شکل گیری شخصیت او؛ بلکه تنها با تامین نیازهایی مادی همچون خوراک، پوشاک، وسائل بازی و... این گروه از والدین کمتر با کودک به گفت و گو می نشینند؛ در حالی که تربیت فرزند، نیازمند تعامل دوسویه، ایده داشتن برای روش های پرورش، مهارت آموزی و آگاهی است.
همچنین طلاق، بیکاری، اعتیاد و سایر آسیب های اجتماعی، جا به جایی فرهنگی و مشکلات درک بین نسل ها، سبب می شود که بسیاری از کودکان مظلوم خانواده ها واقع شوند.
همچون کودکان طلاق، که بی هیچ سهمی در وقوع این اتفاق، آسیب می بینند و در بهترین شکل مدیریت بعد از طلاق هم، فرد خود را با خانواده های دارای آرامش و تفاهم مقایسه کرده و فقدان را احساس می کند.
با توجه به کاستی ها و گوناگونی سبک های تربیتی، آیا روان شناسی به ادبیات کودک به عنوان ابزاری برای ارتقای سطح سلامت روان، توجه کرده است؟
خوشبختانه با رواج تئوری های پیشرفته روان شناسی، به ویژه روان شناسی رشد ذهنی عاطفی و شناختی، نه تنها شاهد تاثیرات آن ها در حوزه آموزش مدرسه ای هستیم، بلکه تاثیر آن بر ادبیات حوزه کودک نیز منعکس شده است.
امروزه ما قادر به انتقال مفاهیمی به کودکان دبستانی با استفاده از نگاه پیاژه هستیم که تا پیش از آن به نوجوانان آموزش داده می شد. همچنین می توان گفت که از زمان ایجاد کانون پرورش فکری و دسته بندی واژگان و مفاهیم حوزه کودک توسط آن، یک نوع ارتباط میان روان شناسی و ادبیات کودکان شکل گرفته و ادامه پیدا کرده است.
کودکان اغلب با شخصیت داستان ها و کارتون ها ارتباط عمیقی برقرار می کنند. چه میزان تاثیر آن ها را جدی و پایدار می دانید؟
کودکان در سنین پایین، خود را با چهره های داستانی شناسایی می کنند و ممکن است تاثیر آن ها نسبتا جدی باشد اما واقعیت زندگی و تجربه روزمره، بسیار قوی تر خواهد بود. این که والدین و اطرافیان چگونه رفتار می کنند؛ چه تعاملی با یک دیگر دارند یا این که چه نگاهی به پیرامون خود و دیگران دارند، به مراتب قوی تر از این گونه همانند سازی ها است. چرا که تجربه روزمره زندگی ملموس است؛ کودک همواره آن را تجربه می کند و قوی تر از تصاویر خیال پردازانه داستان ها خواهد بود.
مدرسه اولین تجربه تعامل گسترده کودک در زمانی نسبتا طولانی است. اهمیت و جایگاه مدارس در شکل گیری شخصیت کودک چیست؟
مدرسه اولین مکان رسمی است که کودکان در آن، در کنار هم قرار می گیرند و با هم مقایسه می شوند. بسیاری از رفتارهای اجتماعی را فرا می گیرند. صبر برای دریافت پاسخ، فداکاری، کمک به همنوع، در نوبت قرار گرفتن و... جزو اولین تمرین و تجربه مهارت های اجتماعی کودک است. پس در درجه اول باید مدارس را از نظر جایگاه شکل دهی به شخصیت کودک ارزیابی کرد. کودکان در مدرسه شایستگی های خود را محک می زنند، اعتماد به نفس آن ها شکل می گیرد و شخصیتشان رشد می کند.
اما اگر نگاه در مدارس یک سویه باشد و در کنار توجه به کارآیی های شناختی آن ها به کارآیی اجتماعی شان، عاطفه جمعی و خلاقیتشان توجه نشود؛ آن ها در آینده تبدیل به انسان هایی تک ساحتی خواهند شد. افرادی که ممکن است به موفقیت های تحصیلی و یا حتی شغلی دست یابند اما در روابط و مناسبات اجتماعی و خانوادگی خودداری ضعف و کاستی های عمیقی باشند.
در این میان مشاوره و روان شناسی در مدارس برای شناسایی و رفع این کاستی ها چه نقشی دارند؟
در مدارس اغلب شاهد حضور مشاوران کم تجربه تر هستیم و تنها در برخی مدارس غیرانتفاعی از حضور و مشورت روان شناسان استفاده می شود. این در حالی است که باید در مدارس نگاه دقیق تری به کودکان داشت. کم نیستند کودکانی که به دلایلی غیر از استعدادهای ذهنی، همچون مشکلات اساسی درون خانواده و تجربه های تلخ، چون کودک آزاری، فقر، سوءتغذیه، اعتیاد والدین و... فرصت پرورش توانمندی های خود را پیدا نکرده اند.
از همین رو، در کنار توجه به استعدادهای شناختی کودکان، باید کمبودهای ناشی از دوران پیش از ورود به مدرسه نیز شناسایی و رفع شوند، تا سنگ ریزه های این مشکلات با چرخش و گذشت زمان بزرگ تر و تبدیل به یک برچسب نشوند. به همین دلیل، در برخی مدارس، به ویژه در مناطق محروم بیش و پیش از حضور روان شناسان، نیاز به مداخله مددکار اجتماعی ضرورت پیدا می کند.
همچنین باید توجه داشت که نگاه به جایگاه روان شناسی در مدارس باید نگاه ارتقائی باشد. اگر باور معلمان و مدیران، بر این باشد که همه دانش آموزان یگانه اند و دارای توانایی متوسط اما قابل ارتقاء؛ می توان شاهد بالندگی هرچه بیشتر کودکان بود. انگیزه های آن ها را پروش داد و شاهد نسل هایی بارورتر و توانمندتر بود.
بهتر نیست مدارس و والدین و روان شناسان برای پرورش کودکان توانمند تعامل کنند؟
روشن است که همراهی تنگاتنگ پایگاه خانه، مدرسه و متخصصان روان شناسی، منجر به جبران کمبود و نیازهای احتمالی فرزندان و شناسایی استعدادهای آن ها خواهد شد. فراموش نکنیم که طبق آمارهای رسمی وزارت آموزش و پرورش، 48 هزار کودک پایه اول موفق به ورود به پایه دوم نشده اند.
در حالی که سیستم ارزیابی، همواره با روش های دوست دار کودک و همراه با اغماض و چشم پوشی عمل کرده است. این که علی رغم اعمال چنین روش هایی، هنوز آمارها رو به افزایش است، حاکی از عدم شناخت به موقع استعدادها و توانمندی کودکان، عدم ترویج علاقه مندی به دانش و دانستن در میان دانش آموزان، رفع نشدن مشکلات و کاستی های آن ها و نوعی نابرابری در امر آموزش است.
پیشنهاد شما برای پرورش بهتر کودکان این نسل چیست؟
اگر بدانیم که کوچک ترین رفتار ما با کودکان، اطرافیان و دنیای بیرونمان، شخصیت کودک را می سازد، از این فرصت طلاییِ شکل گیریِ ذهن های خالی، بهترین بهره را خواهیم برد و آن ها را آن گونه که لازم و شایسته است پرورش خواهیم داد.
همراه با حس نوع دوستی، رعایت نوبت، مهربانی های عمیق، مشارکت، حل مسئله و هر آن چیزی که به عنوان مهارت زندگی و مهارت های اجتماعی شناخته می شود. البته این موارد را می توان به فراخور ذهن کودک تبدیل به داستان، کارتون، بازی و یا حتی لگوی یک برنامه کرد. در این میان بدون شک ادبیات، به عنوان صیقل دهنده ذهن، دارای جایگاه ویژه ای است.
تاریخ انتشار: ۲۷ دی ۱۳۹۴ - ۰۹:۲۷
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: برترین ها]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 14]