محبوبترینها
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان می‌شوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستوران‌ها و کافه‌ها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیه‌های کاربردی برای روزهای سرد
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1831526785
گفت‌وگو با پدر و مادر شهید احمد زیاری‌لاریمی 8 ماه و 8 روز در دل شیاکوه/ پدر شهید: شهدا رفتند تا ما خودکفا شویم
واضح آرشیو وب فارسی:فارس: گفت‌وگو با پدر و مادر شهید احمد زیاری‌لاریمی
8 ماه و 8 روز در دل شیاکوه/ پدر شهید: شهدا رفتند تا ما خودکفا شویم
از خدا می‌خواهم مملکت ما خودکفا شود، وقتی می‌شنوم ایران اسلامی در زمینه علمی پیشرفتی کرد، خدا را شکر می‌کنم که خون پسرم به هدر نرفت، شهدا رفتند تا ما خودکفا شویم.
به گزارش خبرگزاری فارس از شهرستان ساری، تبیین و شناساندن فرهنگ ایثار و شهادت از مکانیزم‌های دفاعی اسلام برای تسلیح جامعه در برابر هجوم فرهنگ‌های غیرخودی است، ایثارگری و شهادت‌طلبی نقش به‌سزایی در حفظ دین و ارزش‌های آن و استقلال کشور ایفا می‌کند؛ ترویج فرهنگ ایثار و شهادت و تلاش برای احیای آن به‌منظور مقابله با تهاجم فرهنگی، موضوعی است که نیازمند بررسی ابعاد مختلف آن است. ایجاد کردن و سپس توسعه یک فرهنگ در میان یک جامعه، فعالیتی تدریجی و زمانبر است، البته بعضی از حوادث تاریخ در ایجاد و گسترش یک فرهنگ نقش تسریعکنندهای دارند، مثلاً درباره توسعه و گسترش شهادت در جوامع، حوادث بزرگی در زمان معاصر، پدیده انقلاب اسلامی با رهبری امام خمینی (ره) و سپس جنگ تحمیلی و دفاع مقدس 8 ساله، در رشد و تسریع و گسترش فرهنگ شهادت در میان دیگر جوامع نیز نقش داشتهاند اما برای تداوم و گسترش این فرهنگ در زمان کنونی خبرگزاری فارس در استان مازندران به‌عنوان یکی از رسانه‌های ارزشی و متعهد به آرمان‌های انقلاب اسلامی در سلسله گزارش‌هایی در حوزه دفاع مقدس و به‌ویژه تاریخ شفاهی جنگ، احساس مسئولیت کرده و در این استان پای صحبت‌ها و خاطرات رزمندگان و خانواده‌های شهدا نشسته و مشروح گفته‌های آنها را در اختیار مخاطبان قرار داده که در ادامه بخش دیگری از این یادگاری‌ها از نظرتان می‌گذرد. * دیدار با خورشید ام‌کلثوم کارگر مادر شهید احمد زیاری‌لاریمی می‌گوید: احمد پسری زحمتکش، باایمان، اهل مسجد، نماز و روزه بود، با این که سن و سال کمی داشت، شاید سه چهار ساله بود که به همراه ما به مسجد می‌آمد و نماز می‌خواند.
البته قادر به خواندن حمد و سوره نبود، اما به همراه ما برمی‌خاست و می‌نشست، مردم در مسجد به ما می‌گفتند چرا بچه را با خودتان به مسجد می‌آورید، او که بلد نیست نماز بخواند، من یا حاجی در جواب‌شان می‌گفتیم چه‌کار کنیم، خودش گریه می‌کند که با ما بیاید مسجد و نماز بخواند. اوایل انقلاب بود ما چون وضع مالی خوبی نداشتیم روی زمین مردم نصفه‌کاری جالیز خیار داشتیم، او هم ما را کمک می‌کرد، وقتی خیارها را داخل نایلون بار می‌زدیم، او نایلون‌ها را روی دوش خود می‌گذاشت و به لب جاده می‌آورد تا خریدار بیاید و آنها را از ما بخرد.
دوست دارم خاطره‌ای از شهید احمد که برایم خیلی جالب است را هم برای‌تان بگویم، آن زمان محل ما مدرسه راهنمایی نداشت، احمد کلاس هفت و هشت را باید به مدرسه کوهی‌خیل می‌رفت که هزینه رفت و آمدش، پنج ریال می‌شد، که ما به او می‌دادیم. او هر صبح بعد از نماز صبح با پای پیاده از خانه تا مدرسه را طی می‌کرد، این پولی که باید هزینه رفت و آمدش می‌داد را جمع کرد تا به 40 تومان رساند، یک روز آمد پیشم و گفت: «مامان! 10 تومان داری به من بدهی؟» گفتم: «می‌خواهی چی‌کار کنی؟ تو که خودت 40 تومان داری.» گفت: «برای کاری می‌خواهم.» من هم از پول فروش خیار ده تومان به او دادم. از پدرش هم درخواست 10 تومان پول کرد، که او هم بی‌منت به احمد داد، با 60 تومانی که داشت رفت ساری و جزوه و کتاب‌های کوچکی از حضرت امام را خرید و آورد در انباری خانه مخفی‌شان کرد تا وقتی که هوا تاریک شد آن را در بین دوستان و آشنایان پخش کند. محل فعالیتش بیشتر در کتابخانه مسجد اعظم بود، یک‌بار از طرف مدرسه او و تعدادی از بچه‌ها را برده بودند دیدار امام خمینی، وقتی که برگشت خانه، آمد پیشم و گفت: «مامان!» گفتم: «جان!» گفت: «وقتی مستقیماً به آفتاب نگاه می‌کنی چطور نور آفتاب چشم‌هایت را می‌زند.» گفتم: «خب چطور مگه؟» گفت: «امام خمینی هم همینطور بود، آنقدر نورانی و زیبا بود که چشم‌هایم قادر به دیدنش نبود.» حاج آقا خیلی راضی نبود که احمد به جبهه برود، برادرزاده‌ام ـ شهید کیان کارگر ـ وقتی می‌خواست رضایت حاجی را بگیرد او را بغل می‌کرد و می‌بوسید و به شوخی می‌گفت: «شوهرعمه! مگر ما را به خط مقدم می‌برند، ما را می‌برند آشپزخانه که برای‌شان پیاز و سیب‌زمینی پوست بکنیم.»
اما من و دخترم با رفتنش راضی بودیم، چون پیش خودم خیال می‌کردم که وقتی او رفت و برگشت برایش زن می‌گیرم و سر و سامانی به او می‌دهم که بالاخره در منطقه شیاکوه به شهادت می‌رسد و پیکرش را بعد از هشت ماه و هشت روز برای‌مان می‌آورند. از مردم این جامعه انتظار داریم که قدر خون شهدای‌مان را بدانند، به رهبرمان که پدرمان و جان‌مان هست، احترام بگذارند و گوش به فرمان فرمایشاتش باشند، پشتیبان و قدردان این انقلاب باشند. * پیکر مطهرش هفت ماه بالای کوه ماند حسین زیاری‌لاریمی پدر شهید احمد زیاری‌لاریمی می‌گوید: پسرم سال 1359 در حمله‌ای که برای گرفتن قله شیاکوه انجام گرفت به شهادت رسید، کل حضورش در جبهه 18 روز بیشتر به طول نینجامید.
البته پیکر مطهرش چندین ماه بالای کوه ماند و وقتی دوباره این قله به‌دست نیروهای ما افتاد، ما برای تفحص او به آنجا رفتیم، سردار شهید ناصر بهداشت فرمانده گردان حمزه سیدالشهدا (ع) لشکر ویژه 25 کربلا آن وقت‌ها در گیلانغرب بود و ما را در پیدا کردن جنازه فرزندم خیلی کمک کرده بود.
ابتدا جنازه شهید اندیشه را پیدا کردیم، شهید اندیشه اهل ساری بود، وقتی به لاریم آمدیم متوجه شدیم که جنازه‌ای که پیدا کردیم پسرمان نبود، دوباره به اتفاق گروهی از بچه‌ها که آقای هاشم کیان‌مهر هم ما را همراهی می‌کرد به شیاکوه رفتیم، پیکر پسرم را داخل غاری پیدا کردیم، وقتی پیکرش پیدا شد، دلم قرار گرفت. پسر شهیدم خیلی مخلص بود، اهل نماز و مسجد بود وقتی آموزشش در منجیل تمام شد و به منزل آمد، به او گفتم: «همین لباسی را که به تن داری از تن در نیاور، بگذار همین نشانه‌ات باشد، آنجا حلوا پخش نمی‌کنند، گلوله است و خمپاره.»
وقتی جنازه‌اش را یافتم، دیدم همان لباسی را به تن دارد که هنگام رفتن به تن داشت، از خدا می‌خواهم در آن دنیا با پسرم محشور شوم و او شفیع من در روز قیامت شود، با این که داشت شهید می‌شد، 16 سال بیشتر نداشت و فقط دو سال از پیروزی انقلاب می‌گذشت ولی خیلی به امام عشق می‌ورزید، عاشق امام بود. من از همه شماها می‌خواهم راه شهدا را ادامه دهید، شهدا ما را به پیروی از امام و راه امام دعوت کردند، ما همان کاری را کنیم که شهدا از ما خواستند، از خدا می‌خواهم مملکت ما خودکفا شود، وقتی می‌شنوم ایران اسلامی در زمینه علمی پیشرفتی کرد، خدا را شکر می‌کنم که خون پسرم به هدر نرفت. شهدا رفتند تا ما خودکفا شویم و از زیر سلطه دشمن پست بیرون بیاییم، خدا امام زمان (عج) ما را برساند تا این مملکت را به‌دست او بسپاریم.
94/10/22 - 08:42
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: فارس]
[مشاهده در: www.farsnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 12]
-
گوناگون
پربازدیدترینها