تور لحظه آخری
امروز : دوشنبه ، 11 تیر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):دانش پيشواى عمل و عمل پيرو آن است. به خوشبختان دانش الهام مى‏شود و بدبختان از آ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

کاشت پای مصنوعی

میز جلو مبلی

پراپ رابین سود

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1803312963




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
 refresh

تعابیرهاشمی درباره رهبر انقلاب در عملکرد او بروز ندارد!


واضح آرشیو وب فارسی:مرآت: یکی از عللی که قانون اساسی تجدیدنظر شد که امام هم روی آن مسأله اصرار داشتند به خاطر دو مسأله بود. یکی ساختار دولت بود که رئیس جمهور منتخب در دولت عملاً هیچ کاره بود و منتخب مجلس که نخست وزیر بود همه کاره بود ....به گزارش  مرآت نیوز  به نقل از رجانیوز ، فتنه ۸۸ از رویدادهایی بود که می توان تاریخ انقلاب اسلامی را به قبل و بعدازآن تقسیم کرد؛ حادثه ای که با برنامه ریزی خارجی و داخلی تلاش کرد تا درخت ۳۰ ساله انقلاب را با کودتای مخملی به زمین بیندازد اما حماسه تاریخی مردم در ۹ دی سبب شد تا این پروژه براندازی نیز به زباله دان تاریخ بپیوندد. شاید بهترین فرد برای گفت وگو درباره این حماسه، سخنران همان راهپیمایی باشد. آیت الله سید احمد علم الهدی با خطابه قرایی که در جمع راهپیمایان ۹ دی کرد، به یکی از چهره های ماندگار این حماسه تاریخی بدل شد. به گزارش رجانیوز، آنچه را که در ادامه می خوانید مشروح مصاحبه نشریه رمز عبور با آیت الله علم الهدی است. همیشه وقتی در آستانه انتخابات هستیم یک نوع خطر نفوذ از برخی جریان های داخلی در انتخابات حس می شود و هر ساله در انتخابات مختلف چه در انتخابات مجلس و چه در دیگر انتخابات اتفاق می افتد. چرا نهم دی ماه ۸۸ مواضع برخی آقایان خیلی روشن و شفاف بود؟ چرا این فتنه هشت ماه طول کشید و اینکه چه اتفاقی افتاد که در نهم دی تمام شد؟ اگر اجازه بدهید ورود بحث از اینجا باشد. با وجود اینکه اینکه کسانی که در رأس فتنه بودند مواضعشان شفاف بود، چه اتفاقی افتاد که هشت ماه طول کشید؟ علت اینکه برای این قضیه یک میدان زمانی باز شد این بود که اگر لحظه اول با آن برخورد می شد به حساب مقابله با آزادی سیاسی در کشور به حساب می آمد. آن روزی که جریان های غیرهمسو با نظام بر اثر الهاماتی که از خارج می گیرند، دم از آزادی می زنند و شعار می دهند که در کشور آزادی نیست، بزرگ ترین سند و دلیلی که ما ارائه می دهیم داستان فتنه است که ما یک بازه زمانی هشت ماهه از لحظه شروع تا پایان آن داشتیم. با اینکه امکانات و دستگاه های ما و بصیرت مردم دقیقاً از همان لحظه اول تشخیص داده بود که این جریان با انگیزه ضد نظام صورت می گیرد و مسأله تقلب در انتخابات بهانه ای بیش نیست و از طرفی هم اگر در موضوع انتخابات مشکلی بود این ها باید با مجری انتخابات برخورد می کردند یا با کسی که رقیب این ها در انتخابات بوده است. رقیب این ها در انتخابات آقای احمدی نژاد بود، مجری انتخابات اتفاقاً دولت آقای احمدی نژاد بود و این ها در هیچ جا با دولت و رئیس جمهور برخوردی نداشتند. با رهبری و اصول نظام برخورد داشتند. شعار «مرگ بر اصل ولایت فقیه» سر می دادند. با این خصوصیت معلوم بود که این ها یک تشکیلات و حرکت ضد نظام و ضد انقلاب هستند و انتخابات را بهانه کرده اند. جریان های فتنه گر ابزاری برای اصل فتنه شده بودند. اصل فتنه این ها نبودند. اصل فتنه در بیرون مرز بود. این ها به خاطر قدرت یابی خودشان ابزار خارجی شده بودند که از این فرصت در جهت تحکیم و تثبیت قدرت خودشان استفاده کنند. معلوم بود این حرکت برای براندازی نظام بود. اگر مسأله در همان روز اول سرکوب و یا از بروز آن جلوگیری می شد، این ها به حساب این می گذاشتند که در کشور آزادی سیاسی نداریم. می گفتند جریانی با ادعای تقلب در انتخابات در کشور راه افتاده بود که به دنبال دادخواهی بودند و نظام آن را سرکوب کرد. نکته دومی که در این مسأله وجود داشت این بود که این جریان باید باطن خود را نشان می داد. حرکتی که این ها در ۲۵ خرداد تحت عنوان تقلب در انتخابات عنوان کردند و سران فتنه هم جلوی جمعیت بودند، آنجا اگر می گفتند شما با این قصد حرکت کردید و این قدر ماشین آتش زدید و بسیجی کشتید و به پایگاه بسیج حمله کردید شاید ماهیت آن ها روشن نمی شد. برای اینکه این ها ماهیت خود را روشن کنند باید به این می رسیدند که بگویند «نه غزه، نه لبنان» و «جمهوری ایرانی» و به جایی برسند که با امام حسین (ع) در بیفتند، یعنی اگر این فضا پیش نمی آمد ماهیت فتنه برای مردم ما روشن نمی شد. جریان ۹ دی و حرکتی که در این روز صورت گرفت در مقابل افشاگری های ماهیت فتنه بود تا این ماهیت در نتیجه همین بازه و فرصت زمانی کاملاً مشخص شود. عده ای معتقد بودند و حتی در حالت فعلی هم تحلیل این است که خود آقای هاشمی به عنوان رأس این حرکت و آن چیزی که ما عنوان فتنه را روی آن می گذاریم فعالیت می کرد. آیا شما به چنین موضوعی عقیده ای دارید؟ خیر. بنده اولاً در مورد برخورد آقای هاشمی با جریان فتنه، تندترین حرف ها را در خود خبرگان در حضور آقای هاشمی زدم. هیچ وقت هم در بیرون، نه در مصاحبه ای و نه در هیچ سخنرانی کلامی از آن بالاتر و تندتر نزدم و نمی توانم هم بزنم. حرف بنده با آقای هاشمی گله بود، هنوز هم هست. آقای هاشمی یک روزی سنگ زیرین آسیای انقلاب بود. در قصه عزل بنی صدر، محور سقوط بنی صدر آقای هاشمی بود. درست است که حرکت مردمی بود و امام اراده فرمودند، اما محور اجرایی قضیه که اراده امام و مردم عملی شود و بنی صدر سقوط کند، آقای هاشمی بود. آقای هاشمی که در آنجا چنین قدرتی از خود نشان داد و در برابر مسائل ضد انقلاب هم آن طور ایستادگی می کرد، ولی اینکه بایستد و یک عده در خیابان «مرگ بر اصل ولایت فقیه» بگویند یا به رهبری اهانت کنند و ایشان هم کوچک ترین موضعی نگیرد و برخورد هم نکند، آخر هم بیاید بگوید صلواتی ختم کنید و دعوا را تمام کنید و بعد هم بچه های ایشان دایره چرخان داستان شوند، این گله را از ایشان داشتم. الان هم دارم و سفت هم پای آن ایستادم. بالاتر از این هم حرفی ندارم. در حضور خود ایشان هم در خبرگان گفتم، جای دیگر هم گفتم و سخنی بالاتر از این هم در باره آقای هاشمی ندارم، چون خداوند از نیت آقای هاشمی خبر دارد، از اصل و غرض و اعتقاد و ایمان ایشان هم خداوند خبر دارد. شرعاً برای ما جایز نیست به ایشان نسبتی بدهیم. یک گله رسمی از ایشان وجود دارد، گله شخصی نیست، یک گله دینی و سیاسی از آقای هاشمی هست. چطور می شود آدمی که این گونه نقش داشت بایستد و نگاه کند که عده ای «نه غزه، نه لبنان» و «جمهوری ایرانی» بگویند، به رهبری اهانت کنند و بعد بگویند که «مرگ بر اصل ولایت فقیه» که ما همه چیزمان را از ولایت فقیه داریم؟ آقای هاشمی خودشان را بهترین یار برای حضرت آقا می دانند و منتقدان خود را چاپلوس رهبری می دانند، نظر شما راجع به این جمله آقای هاشمی چیست؟ در مورد اینکه ارادت و اعتقاد ایشان نسبت به مقام معظم رهبری چقدر است را که من نمی دانم. از قلب یک فرد که فرد دیگری اطلاع ندارد. محبت هر کسی در دلش است. اگر گفت که در دل من این است که ما نمی توانیم انکار کنیم و بگوییم دروغ می گوید. منتهی این مظاهر باید در گفتار و رفتار آقای هاشمی بروز کند. گیر ما سر بروز مظاهر این ادعاها است. ادعا درست است، نمی توانیم بگوییم که ایشان نعوذاًبالله دروغ می گوید، اما رفتار و برخورد ایشان، سخنان و بیاناتی که اظهار می کنند باید این ادعا را ثابت کند. الان متأسفانه ایشان افرادی را که با رهبری زاویه و موضع دارند، در بلوک خودشان تعریف می کنند و این افراد از بعضی فرمایشات ایشان، بهره برداری می کنند؛ اما اینکه در دل آقای هاشمی چیست را خدا می داند. یکی از مهم ترین اتفاقاتی که بعدازآن قضایا افتاد برکناری آقای هاشمی از ریاست مجلس خبرگان و انتخاب آیت الله مهدوی کنی با رأی اعضا بود. روایت شما از آن قضیه چیست؟ صرف اینکه یادم هست آن موقع خیلی سعی می شد در فضای رسانه ها این مسأله را خیلی ساده جلوه دهند که اتفاق خاصی نیفتاده است؛ اما تحلیل کسانی که بیشتر در فضای سیاسی هستند این است که اتفاقی در خود مجلس خبرگان افتاد که مجموعه را به این نتیجه رساند که آقای هاشمی برای ریاست مناسب نباشد. مجلس خبرگان، یک مجلس آزادی است، به این معنا که خبرگان افراد مجتهد، اصلح، عادل و فقیه هستند و اگر بخواهیم نخبگان را در جامعه طبقه بندی کنیم، باید بگوییم خبرگان در رأس و درجه اول نخبگان هستند. هرکسی برای خودش نظر و رأی مستقلی دارد. همه این ها به رهبری علاقه و ارادت دارند، شاید این گلایه ای را که من بر زبان آوردم هم آقایان داشته باشند و در ذهنشان باشد و این مسأله هم تحت تأثیر این ذهنیتی که از آقای هاشمی دارند این طور نتیجه داده است. اصل قضیه ماجرای شورای رهبری و نظارتی که از سمت آقای هاشمی بر رهبری مطرح می شود چیست؟ شورای رهبری که در قانون اساسی قبل از بازنگری بود. یکی از عللی که قانون اساسی تجدیدنظر شد که امام هم روی آن مسأله اصرار داشتند به خاطر دو مسأله بود. یکی ساختار دولت بود که رئیس جمهور منتخب در دولت عملاً هیچ کاره بود و منتخب مجلس که نخست وزیر بود همه کاره بود که گفتند آن فردی را که مردم انتخاب کردند کاره ای نیست، پس به این نتیجه رسیدند که پست نخست وزیری را حذف کنند. نکته دومی که در قانون اساسی قبلی بود و باعث تجدیدنظر قانون اساسی شد همین مسأله شورای رهبری بود، چون شورای رهبری با مبانی فقهی درست جور درنمی آید. در دوران غیبت وجود اقدس امام زمان (عج) برای مشروعیت حکومت باید یک مجتهد جامع الشرایط اقامه حکم کند. ۱۰ مجتهد که با همدیگر نمی توانند اقامه حکم کنند، پس باید یک نفر اقامه حکم کند. شورای رهبری هم با وضعیت قبلی تشکیل می شد. علی ایحال در شورای رهبری هم باید یک نفر انتخاب می شد، او اقامه حکم کند و در رأس این جریان باشد، منتهی ملتزم باشد که مطالب را با شورای رهبری مشورت کند. حالا همین هم از نظر فقهی مسأله دارد که آیا بیعت را التزام می دانیم یا پذیرش؟ یعنی اگر یک نفر اقامه حکم می کرد و آقایانی که در شورای رهبری با او بیعت کردند، آیا این بیعت به معنای پذیرش بود یا قرارداد؟ اگر مبنای بیعت را قرارداد ببینیم بله، می شود با این شرط که «ما با تو بیعت می کنیم، به شرطی که شما ملتزم باشید هر حکمی را می دهید با ما مشورت کنید»، اما اگر بیعت را پذیرش و قبول بگیریم و قرارداد نگیریم، در این صورت نمی شود با آن شرط کرد. وقتی رهبریِ او را پذیرفتند، یعنی قبول کردند، نمی شود برای رهبری که او را قبول کردند شرط بگذارند که باید با ما مشورت کنید. پس عملاً شورا خنثی می شود. فایده شورا این است که در تعیین رهبری هیأتی بالاتر از خبرگان است. لذا امام فرمودند در تجدیدنظر قانون اساسی شورای رهبری را بردارید، چون قبول مبنای امام در بیعت، قرارداد نیست. مبنای فقهی مرحوم آقای منتظری در بیعت، قرارداد بود، ایشان این مسأله را اصرار داشتند. در مجلس خبرگان اول قانون اساسی، مبنای بیعت در نظر امام قبول است. امام بیعت را قرارداد نمی دانند و قبول می دانند و ما هم برای این امر ادله شرعی داریم که از همه بالاتر بیعت خوارج با امام حسن (ع) است که این ها آمدند به شرط مقابله با معاویه با امام حسن (ع) بیعت کنند که امام حسن (ع) بیعت این ها را نپذیرفتند و فرمودند: «شما اگر امامت و ولایت من را قبول دارید با من بیعت کنید و برای من نمی توانید شرط بگذارید»، چون بیعت قرارداد نیست. امام در باره بیعت بحث کردند و بیعت را قبول می دانند و قرارداد نمی دانند. اگر قرارداد می دانستند می شد شرط بگذارند، یعنی شورای رهبری جمع شوند، یک نفر اقامه حکم کند، با او بیعت کنند، به شرط اینکه هر حکمی را که می خواهد صادر کند با این جمع مشورت کند. اگر بیعت بر مبنای قرارداد باشد می توان این کار را کرد، اما اگر بیعت قبول باشد این کار را نمی شود انجام داد. لذا حضرت امام با مبنای فقهی خودشان فرمودند شورای رهبری معنا ندارد؛ فلذا نکته دومی که در قانون اساسی اول حذف شد، همین مسأله شورای رهبری بود که اصلاً به خاطر مشکل فقهی آن حذف شد. تأکیدی که آقای هاشمی برای شورایی کردن رهبری دارند چیست؟ آقای هاشمی یا روی موضوع دیگری اراده کردند که چون با ایشان بحث نکردم نمی دانم، یا اگر همین موضوع را می خواهند بگویند، این موضوع مشکل فقهی دارد که خود ایشان هم در مجلس خبرگان قانون اساسی اول و هم در تجدیدنظر قانون اساسی دوم حضور داشتند و خود ایشان به ملاک همین قضیه از جمله کسانی بودند که به حذف شورای رهبری رأی دادند. امام به این ها توصیه کردند که قانون اساسی را تجدیدنظر کنید و ایشان جزو معتمدین خبرگانی بودند که در تجدیدنظر قانون اساسی حضور داشتند و به ملاک اینکه با مبانی فقهی امام سازگار نیست، شورای رهبری را حذف کردند. یا آقای هاشمی دچار فراموشی شدند و یا اینکه منظورشان از شورای رهبری چیز دیگری است که باید توضیح دهند. مهدی هاشمی در سفرش به مشهد درخواست دیداری با شما داشت که ظاهراً انجام شد. در صورت امکان بفرمایید که در باره چه موضوعی با شما صحبت کردند؟ آقای مهدی هاشمی از بنده تقاضای ملاقات کرد و به اینجا آمد و با هم ملاقات کردیم. ایشان گفت: «حرف هایی که به من نسبت دادند که جاسوس انگلیس هستم و مدارک جاسوسی علیه من دارند، دروغ است». بنده به ایشان گفتم: «چرا شما این ها را به من می گویید؟ من که در قوه قضائیه کاره ای نیستم، شما در پرونده ای که دارید مطرح کنید.» گفت: «نه، چون این مسائل به وسیله دوستان شما توسعه داده می شود، آمدم به شما بگویم که به دوستان خود بگویید.» گفتم: «دوستان بنده را مشخص کنید که این ها چه کسانی هستند. اگر اشخاص معینی هستند بفرمایید که به آن ها بگویم.» ایشان از دو نفر اسم بردند که من گفتم این افراد از دوستان من نیستند و اصلاً این ها را نمی شناسم. شما از این ها نام می برید و من این ها را نمی شناسم. کل جلسه بنده با آقای مهدی هاشمی این بود. فرمایشات شما در بعضی از روزنامه ها که ما از آن ها به عنوان روزنامه های زنجیره ای یاد می کنیم یا تحریف می شود یا مورد سوء استفاده قرار می گیرد. پاسخ شما راجع به این قضایا چیست؟ صحبت بنده اگر جایی تحریف می شود و من اگر مطالبی می گویم در سایت منعکس است. اگر کسی بخواهد صحبت بنده را تحریف کند، این سایت مدرک است که افراد به آن مراجعه می کنند که حرف من چه بوده است. لذا تحریف معنا ندارد. آقایان گزینشی حرف های بنده را می نویسند؛ یعنی اول و آخر آن را حذف می کنند، در صورتی که جمله درباره چیز دیگری گفته شده است. برای نمونه، بنده گفتم «امام جمعه امام زاده زنده هر شهر است.» اصل قصه چه بوده است؟ اصل قصه این بوده که بنده در جلسه ای برای رؤسای ستادهای نماز جمعه استان صحبت می کردم. چون بعضی از این آقایان نسبت به بعضی امور مسأله داشتند گفتم آقایان این مثل معروفی است که می گویند حرمت امام زاده به متولی آن است. براساس این مثل فرض کنیم امام جمعه امام زاده زنده شهر است. شما متولی آن هستید و شما باید حرمت امام جمعه را حفظ کنید. بعد آنجا گفتم: «امام جمعه با اینکه اسمش امام است اما امام نیست، امام از نظر اجتماعی یک نفر است که آن هم مقام معظم رهبری است، اگر می گوییم امام جمعه به خاطر اینکه نماز جمعه می خواند، نه اینکه امام آن شهر است و امام آن شهر نیست. حالا فرض کنید آن امام جمعه، امام زاده زنده شهر است، شما متولی آن هستید.» بنده همین که این جمله را وسط جلسه گفتم این آقایان همین را تیتر گرفتند و گفتند فلان کس این حرف را زده است. این گزینشی است. نه اینکه بگوییم دروغ می گویند، من این جمله را گفتم اما با چه روایتی گفتم؟ این ها معمولاً این عبارات را گزینشی می گیرند و همان را تیتر می کنند. روزی که یکی از خبرگزاری ها این موضوع را تیتر کرد و دیگران هم از آن برداشتند و منتشر کردند، روزنامه های قدس و خراسان یعنی دو روزنامه مشهد این خبر را با یک تیتر دیگر منتشر کردند و اصلاً این جمله را در آن نیاورده بودند. چون جمله مهمی نبود. این ها در سخنرانی بنده گشتند و دیدند می شود روی بار سیاسی آن کار کرد، پس و پیش آن را زدند و این از آب درآمد. به هرحال ما یک سرباز هستیم، سرباز وقتی در میدان جنگ می رزمد، نباید گله کند که چرا خمپاره زدند، چرا ترکش خمپاره خوردم و چرا تیر خوردم، میدان جنگ است. آنچه که مسلم است هشت سال دفاع مقدس و رزمندگی و ایثارگری عزیزان ما، دشمنان ما را از مقابله فیزیکی مأیوس کردند. این ها غیر از مقابله فیزیکی به هر مقابله ای رو می آورند. جریان های قدرت یاب داخل کشور هم که اصول انقلاب و نظام را قبول ندارند، برای قدرت یابی به هر نرخی ولو با نرخ پایین مزدور می شوند. حالا کسی که در حال جنگ با دشمن است این ها وسیله می شوند که ترکش بزنند. ما که نباید صدای مان دربیاید که ترکش خوردیم، سرباز هستیم، سرباز در میدان جنگ باید تیر و ترکش بخورد و زخمی شود. در یک خاکریز سیاسی به عنوان اینکه دشمن از این جبهه وارد شده و ما در حال جنگ و مبارزه هستیم. از هیچ ترکشی هم نباید ترسید. اینکه قد علم کنیم که چرا این کار را کردی و چرا این طور گفتی نمی شود. بنده اگر وقت و نیروی خود را صرف دفاع شخصی از خودم کنم از اصل هدف باز می مانم. بعد از ۷۰ سال عمر عاقل تر از این هستم که نیروی خود را صرف و خرج دفاع شخصی کنم و از اصل هدف بازبمانم. جناب علم الهدی؛ ماجرای انتخاب شما به عنوان سخنران مراسم ۹ دی چه بود؟ همچنین اگر خاطره ای دارید بفرمایید. شورای هماهنگی از ما دعوت کرد که برای سخنرانی این مراسم به تهران بیایم که بنده هم آمدم. این فقط اقدام شورای هماهنگی بود. شخص دیگری در انتخاب شما دخیل نبود؟ خیر، اقدام شورای هماهنگی بود که از بنده برای سخنرانی دعوت کرد. با هیچ کس هم مرتبط نبودیم و کسی هم در این قضیه با بنده ارتباطی برقرار نکرد و توصیه ای هم نشد. چون بعضاً تعبیراتی که شما در باره فتنه گران استفاده کردید خیلی ها کاربرد این تعبیرات را تند می دانستند و سؤال شان این بود که آیا شما قبلاً در باره این تعبیرات کار کرده بودید یا فی البداهه صحبت کردید به کار بردید؟ اولاً آن تعبیرات برای فتنه گران نبود، چون کسی دقیقاً سخنرانی بنده را گوش نداده است که من چه گفتم. نه فتنه گران خوب گوش دادند، نه سمپات های آن ها خوب گوش دادند و نه خودی ها گوش دادند که چه گفتم. می گویند شما به فتنه گران «بزغاله و گوساله» گفتید. بنده اصلاً این تعبیرات را به فتنه گران نگفتم. سخنرانی بنده در آرشیو صدا و سیما موجود است. بنده به فتنه گران گفتم: «شما کاری کردید که یک مشت بزغاله و گوساله پرچم امام حسین(ع) را آتش زدند و عزاخانه امام حسین (ع) را به آتش کشیدند.» بزغاله و گوساله را به کسانی گفتم که آن کارها را کردند. حتی وقتی مردم علیه اشخاص شعار می دادند، من از مردم خواهش کردم شما با اشخاص برخورد نکنید، شما با اصل مطلب طرف هستید، نه با اشخاص. منتهی این ها نفهمیدند. آقای موسوی هم در بیانیه ای که داد گفت که به یک مشت خداجوی عزادار، بزغاله و گوساله گفتید. او هم نگفت که به فتنه گران گفتید. چون آقای موسوی به آن هایی که ایستگاه صلواتی و پرچم امام حسین را آتش زدند گفت خداجوی عزادار که چرا برای این ها از این تعبیرات استفاده کردید. بنده گفتم اولاً تعبیر بنده از این ها احساسی نبود و قطعی بود؛ اما اگر تعبیر گوساله کردم به خاطر اینکه این ها گوساله سامری بودند، یعنی همان نقشی که گوساله سامری در مقابله با حضرت موسی و هارون داشت، این ها همان نقش را در مقابل انقلاب و رهبری داشتند و تعبیر بزغاله هم تعبیر امیرالمؤمنین(ع) برای مردم کوفه است که که در نهج البلاغه آمده است. حضرت امیرالمؤمنین(ع) به مردم کوفه که در برابر هجوم دشمن مقابله نمی کنند و سست شده اند می فرماید: «وَأَنْتُمْ تَنْفِرُونَ عَنْهُ نُفُورَ الْمِعْزَی مِنْ وَعْوَعَةِ الاسَدِ! هَیهَاتَ أَنْ أَطْلَعَ بِکمْ سَرَارَ الْعَدْلِ، أَوْ أُقِیمَ اعْوِجَاجَ الْحَقِّ» (نهج البلاغه، خطبه ۱۳۱) بنده به کسانی که عزاخانه امام حسین(ع) را آتش زدند بزغاله و گوساله گفتم و به فتنه گران نگفتم. منتهی هم خود مردم خیال کردند به فتنه گران می گویم، هم فتنه گران به ریش گرفتند و هم این آقایان را ابزار کردند که ما توهین و برخورد تند کردیم. بنده در تمام سخنرانی خود یک جمله به فتنه گران اهانت نکردم. فایل سخنرانی بنده موجود است. این در راستای همان انتخاب گزینشی صحبت های شما است. بله. بنده به فتنه گران گفتم شما کاری کردید که یک مشت بزغاله و گوساله پرچم امام حسین(ع) را آتش زدند و عزاخانه امام حسین(ع) را به آتش کشیدند. آقای موسوی هم در بیانیه ای که داد گفت که به یک مشت خداجوی عزادار بزغاله و گوساله گفتید، او هم نگفت که به فتنه گران گفتید. بنده در نامه ای که نوشتم و روزنامه کیهان آن را منتشر کرد جواب آقای موسوی را دادم که تعبیر بنده از این افراد مخرب، تعبیر احساسی نبوده و تعبیری مستند به قرآن و نهج البلاغه بوده است. انتهای پیام/ پایگاه خبری تحلیلی مرآت نیوز استان سمنان


دوشنبه ، ۲۱دی۱۳۹۴


[مشاهده متن کامل خبر]





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: مرآت]
[مشاهده در: www.meraatnews.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 75]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن